پرده سینما

در رثای فضیلت بی بدیل رهایی؛ نگاهی به فیلم «فرار به سوی پیروزی» ساخته جان هیوستون

غلامعباس فاضلی

 


 

 


 






 

هر پنج‌شنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!


با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

 

فرار به سوی پیروزی

 

Escape to Victory

  (1981)

 

کارگردان: جان هیوستن

فیلمنامه: ایوان جونز، یابو یابلونسکی

بازیگران: سیلوستر استالونه، مایکل کین، ماکس فون سیدو، پله، و...

موسیقی متن: بیل کانتی

مدیر فیلمبرداری: گری فیشر

تدوین: روبرتو سیلوی

بودجه فیلم: ۱۰ میلیون دلار

فروش فیلم در اکران نخست: ۲۷ میلیون دلار

تاریخ نخستین نمایش: ۳۰ جولای ۱۹۸۱

تهیه کننده: فردی فیلدز

محصول: ایالات متحده آمریکا، انگلستان

پخش از: پارامونت پیکچرز

زمان فیلم: ۱۱۷ دقیقه

زبان فیلم انگلیسی

رنگی

 

 

 

 

 

طعم سینما – شماره ۱۶۰- فرار به سوی پیروزی

 

 

 

پوستر فیلم فرار به سوی پیروزی ساخته جان هیوستوناز کجا باید آغاز کرد؟ نوشتن درباره یکی از محبوب ترین فیلم های عمرم را از کجا باید شروع کنم؟ فرار به سوی پیروزی! فیلمی درباره فرار، فیلمی درباره فوتبال، فیلمی درباره رهایی، فیلمی درباره پیروزی، فیلمی درباره زندگی!...

هرگز علاقه ای به فوتبال نداشته ام و تصور می کنم دانسته های من از فوتبال در حد دانش ام از وضعیت حیات در سیاره نپتون باشد! اما در عین حال اگر از من بخواهند پنج فیلم محبوب تمام عمرم را نام ببرم، بدون شک یکی از آن پنج تا فرار به سوی پیروزی است.

اساساً فیلمهایی که داستان آنها به «فرار» مربوط می شود (مثل فرار بزرگ، بازداشتگاه ۱۷، آنکه گریخت، قطار سریع السیر فون راین، یک محکوم به مرگ می گریزد، و...) را خیلی دوست دارم. چون مفهومی از رهایی در آنها موج می زند؛ اما فرار به سوی پیروزی از نظر من چیزی سرآمد همه این فیلمهاست. چون شور، سرزندگی، و طراوتی در فیلم هست که در هیچ فیلم دیگری نیست.

 

■■■■■

 

سال ۱۹۴۳ «هَچ» (سیلوستر استالونه) تکاور آمریکایی عضور ارتش کانادا که در اردوگاه نازی ها در اسارت به سر می برد، تصمیم جدی برای فرار دارد. او راههای مختلفی را برای فرار از اردوگاه مورد بررسی قرار داده است و تصمیم دارد یکی را عملی کند.

از سوی دیگر هنگام بازدید سرهنگ «کارل فون اشتاینر» (ماکس فون سیدو) از اردوگاهی که «هَچ» آنجاست، دیداری اتفاقی بین «فون اشتاینر» و کاپیتان «جان کُلبی» (مایکل کین) بازیکن سابق تیم ملی فوتبال انگلستان صورت می گیرد. «فون اشتاینر» که مردی علاقمند به فوتبال، و آزادمنش است به «کُلبی» پیشنهاد می دهد برای بالا بردن روحیه، مسابقه ای بین تیم اردوگاه آنها و یک تیم از ارتش آلمان برگزار شود. با موافقت اصولی «کُلبی»، «فون اشتاینر» این مسئله را با مقامات مافوق اش مطرح می کند. به این ترتیب اوضاع اندکی از کنترل او خارج می شود، چون تصمیم گرفته می شود تیم اردوگاه اسیران جنگی، نه با یک تیم ارتشی، بلکه با تیم ملی فوتبال آلمان مسابقه دهد!

در اردوگاه هم مقامات مافوق «کُلبی» به او می گویند طبق تماسهایشان با نیروی مقاومت فرانسه، باید او و افراد تیم از استادیوم بگریزند. اما «کُلبی» مخالفت می کند.

اتفاقی ناخواسته مسیر داستان را به سوی دیگری می راند: تمرینات ورزشی تیم فوتبال «کُلبی» در اروگاه تغییراتی در شیوه نگهبانی آنجا می دهد و این باعث می شود نقشه فرار «هَچ» به کلی به هم بخورد!

نقشه فرار شخصی «هَچ» و مسابقه تیم فوتبال با هم گره می خورد و...

 

■■■■■

 

 

مدخل نخست: جان هیوستون

 

مایکل کین و پله سر صحنه فیلم فرار به سوی پیروزیبله! فرار به سوی پیروزی فیلمی از جان هیوستن است! همان جان هیوستن افسانه ایِ شاهین مالت، کی لارگو، گنج های سییرامادره، جنگل آسفالت و...

یادم هست اواخر عمرش در مصاحبه ای گفته بود «خودم را مثل یک اسب قوی حس می کنم!» درست می گفت! چراکه او در سالهای واپسین دو تا از متفاوت ترین و بهترین فیلمهایش را ساخت: فرار به سوی پیروزی و مردگان. با دو سبک و سیاق کاملاً متفاوت.

اینکه هیوستون در واپسین سالها سراغ فیلمی چنین ماجرایی رفته چندان عجیب نیست. او در دوران جوانی هم تمایل به ساختن فیلمهایی در لوکیشن های سخت و صحنه های شلوغ داشته است. این تمایل را می توانیم در فیلمهایی همچون ملکه آفریقا، شیطان را بران، گنجهای سییرامادره، و حتی بربر و گیشا سراغ بگیریم.

فرار به سوی پیروزی را می توان خیزش هیوستون در دوره آخر فیلمسازی اش در واکنشی به رخوت فیلمهایی دهه ی هفتاد او هم دانست: شکستهایی نظیر مآمور مک کینتاش، زندگی و دوران قاضی روی بین، ناقلا، و...

به عبارت دیگر هیوستون از اواخر دهه ی شصت تا اواخر دهه هفتاد فقط دو فیلم موفق در کارنامه اش داشت: انعکاس در چشمان طلایی و مردی که می خواست سلطان باشد. در آغاز دهه ی هشتاد فرار به سوی پیروزی دوره جدیدی از موفقیت را پیش روی او گشود که در آن هیوستون در ایستایی دهه ی هفتاد رها می شد.

 

 

 

مدخل دوم: فیلمنامه

 

بدون شک سهم خیلی مهمی از موفقیت فرار به سوی پیروزی مرهون فیلمنامه بسیار درخشان آن است. فیلمنامه اتفاقاً توجه ویژه ای روی شخصیت پردازی ندارد، اما یکی از نمونه های فوق العاده ی کارکرد موفق «طرح فرعی» در ساختار است.

طرح اصلی داستان فرار «هَچ» است. او قهرمان و شخصیت اصلی فیلم است. اما داستان او با یک طرح فرعی گره می خورد: فرار تیم فوتبال.

در طول فیلم گاهی طرح اصلی رو می آید و گاه طرح فرعی. این دو یکدیگر را کامل می کنند و یکدیگر را تقویت می کنند. یک حرکت سینوسی درخشان. فیلمهای زیادی در تاریخ سینما در استفاده از «طرح فرعی» و ترکیب آن با «طرح اصلی» موفق نیستند. از این رو باید قدر فرار به سوی پیروزی را بیشتر بدانیم.

از سوی دیگر این فیلمنامه از یک سکانس «گره گشایی» خیره کننده هم برخوردار است. امیدوارم در فرصتی بشود ساختار فیلمنامه این فیلم را تحلیل کرد.

 

 

مدخل سوم: بیل کانتی

 

اصلاً مگر فرار به سوی پیروزی بدون بیل کانتی معنی می دهد؟! در ظاهر فقط آهنگساز فیلم است، اما عملاً بخش عمده ای از شور و طراوت فیلم مرهون اوست.

من بیل کانتی را با موسیقی درخشان فیلم راکی شناختم. و در طول چند دهه چند شاهکار از او شنیده ام که فرار به سوی پیروزی یکی از آنهاست.

موسیقی فوق العاده ای برای این فیلم ساخته که خیلی هم پر و پیمان است. از همان عنوانبندی نخست که آدم را میخکوب می کند، تا موسیقی صحنه های فوتبال (نظیر موسیقی در صحنه معروف گُل زدن پله!) و حتی عنوانبندی پایانی، که آنقدر محشر است که تماشاگر را دوباره به سینما دعوت می کند!

 

 

مدخل چهارم: سیلوستر استالونه

 

سیلوستر استالونه در فیلم فرار به سوی پیروزیبرای من همیشه سیلوستر استالونه بازیگری دوست داشتنی بوده و در این فیلم در اوج!

راکی (۱۹۷۶) برای اینکه همیشه او را دوست داشته باشم کافی بود! اما او در فرار به سوی پیروزی چیزی متفاوت با تمام فیلمهایش است. جزئیات بازی اش را در این فیلم را خیلی دوست دارم. خیلی خیلی! مثل وقتی در اوائل فیلم که توپِ او قل می خورد جلوی پای سرهنگ «فون اشتاینر» (ماکس فون سیدو) و سرهنگ در پس دادن توپ به او تأمل می کند و استالونه جلوی ماکس فون سیدو می ایستد و با اخم بهش خیره می شود و می گوید «ببخشید قربان میشه توپ مون را بدید؟» اخمی منحصر به فرد!

یا وقتی جلوی اعضای «کمیته فرار» نقشه فرارش را با آن لحن آرام و چشمهای خمار توضیح می دهد!

یا وقتی جلوی دوربین عکاس بازداشتگاه قرار می گیرد، تا برای پاسپورت جعلی اش عکس بگیرد! محشر است! یقه کراوت اش را سفت می کند، سرش را می دهد جلو، موهایش را صاف می کند، و... طوری که فقط خودش این کار را در تاریخ سینما کرده!

یا حالت هایش حین صحنه گفتگو با آن دختر فرانسوی در پاریس!

و شکلک درآوردن های عمدی اش که حاوی پیام رمز است حین بازگشت به بازداشتگاه!

و وقتی توی زمین بازی از «کلبی» می پرسد موقع ضربه «کُرنر» باید کجا بایستد! و...

بله! او در فرار به سوی پیروزی قبل از آنکه بر توانایی های ورزشکارانه اش تکیه کند، تصویری از یک «بازیگر» را به شکلی شایسته پیش روی ما قرار می دهد.

 

 

 

مدخل پنجم: ماکس فون سیدو

 

بیشتر او را با بازی در فیلمهای اینگمار برگمن می شناسند. در دهه ی هفتاد با بازی در فیلمهای یان تروئل همچنان نماینده ی بازیگران مرد سوئدی نزد آمریکاییان ماند. و حتی در دهه ی نود با فیلم پله فاتح بیل اگوست نقش سفیر فرهنگی سوئدی ها در هالیوود را حفظ کرد. اگرچه از زمان جن گیر ویلیام فریدکین توانست قواره یک بازیگر جهانی را هم به خود بگیرد و گزارش اقلیت اسپیلبرگ هم ثابت کرد او بازیگری جهانی و ماندگار است. فون سیدو امروز هم در فیلم جنگ ستارگان: نیرو برمی خیزد می درخشد.

در فرار به سوی پیروزی به شدت دوست داشتنی است این ماکس فون سیدو.

من عاشق تبسم های او در این فیلم  هستم که در تاریخ سینما از یک افسر نازی بعید است! او شخصیتی کاملاً غیرکلیشه ای از یک افسر آلمانی را به نمایش می گذارد. هنگامی که در نخستین دیدار با «کُلبی» به احترام او بهش سلام نظامی می دهد (در حالی که «کُلبی» اسیر محسوب می شود)، یا وقتی در اواخر فیلم در استادیوم ورزشی، تیم اردوگاه به تیم ملی آلمان گُل می زند او از جا برمی خیزد و توشیق شان می کند نمی شود تحت تأثیر بازی فون سیدو قرار نگرفت.

 

 

مدخل ششم: دوبله فارسی و نمایش در ایران

 

 

فرار به سوی پیروزی ساخته جان هیوستونوقتی هنوز دهه ی شصت به نیمه نرسیده بود، ناگهان روی پرده سینماهای ایران آنونس فیلم فرار به سوی پیروزی نمایان شد! غیرممکن به نظر می رسید در آن سالها بشود فیلمی با بازی سیلوستر استالونه را روی پرده دید! او با بازی در فیلمهایی مثل اولین خون، رمبو، و حتی راکی ستاره بزرگ نوجوانان آن سالها بود.

تیزر فیلم خیره کننده ساخته و دوبله شده بود و صدای آن هنوز در گوش ام است: «در سال ۱۹۴۳ آلمانها که فکر نمی کردند در هیچ مبارزه ای شکست بخورند با طرح یک نقشه ساختگی ...» جملات سیلوستر استالونه (با صدای ایرج ناظریان) مایکل کین (با صدای خسر خسروشاهی) ماکس فون سیدو (با صدای حسین عرفانی) و... در آن تیزر در گوش ام هنوز طنین می اندازد.

وقتی فیلم روی پرده آمد بارها به تماشایش نشستم. قطع «پاناویژن» فیلم قواره ی پرده بزرگ سینما «اوکسین» اهواز بود. جاودی بزرگی از گستره، موسیقی، و شمایل ها پیش روی ما بود.

پیش بینی می شد فیلم در اکران دهه ی شصت رکورد فروش فیلم در ایران را بشکند، اما از قضا فیلم به فروش خیره کننده ای دست نیافت! در عوض به قلبها نفوذ کرد! آخرین باری که موفق شدم فیلم را روی پرده سینما ببینم،  واپسین سال دهه ی شصت در سینما «پولیدور» تهران بود. دوران برو و بیای فیلمهای «روشنفکرانه» در سینما «عصر جدید» بود و من حظ کردم که تماشاگران آن سینما با تشویق ها و سوت هایشان سالن را روی سرشان گذاشتند!

یادم هست وقتی «پله» که مصدوم شده بود درخواست می کرد به زمین برگردد سالن روی هوا می رفت! (در سینما «اوکسین» اهواز هم همین بود!) یا آن گُل حیرت آور او! روایتی هست که جان هیوستون هدایت بازیگران در صحنه های فوتبال را تا حد زیادی به او اوگذار کرده بوده.

چون تیزر فیلم را بارها و بارها دیده بودم در اکران عمومی متوجه سکانسی شدم که در برخی شهرستانها حذف شده بود. جایی نزدیک دقیقه شصت فیلم که استالونه و آن دختر فرانسوی با هم گفتگو می کنند و استالونه تلاش می کند از دخترک دلبری کند «من فقط گفتم یک بچه یتیم ام! اگه یه وقت توی خواب چیزی خلاف این گفتم می تونید علیه من استفاده کنید!»

در برخی سینماها (معمولاً سینماهای تهران) این صحنه وجود داشت و در بعضی از کپی ها (معمولاً کپی های ارسالی به شهرستان) این صحنه حذف شده بود!

در نمایش های تلویزیونی فیلم در دهه ی هفتاد و هشتاد این صحنه حذف شد. «شبکه تهران» تنها شبکه ای بود که نسخه کامل را با حضور این صحنه پخش کرد. در حال حاضر نسخه های دی وی دی این فیلم و نسخه هایی که جهت دانلود در فضای وب منتشر شده است، این صحنه را با صدای اصلی دارند و صدای دوبله فارسی آن موجود نیست.

چیزی که برای من فوق العاده جالب و حتی خارق العاده بود این بود که در اواخر دهه ی شصت به طور کاملاً اتفاقی به دوبله دیگری از این فیلم برخوردم که در آن دوبله به جای سیلوستر استالونه منوچهر اسماعیلی صحبت می کرد! البته من صدای ایرج ناظریان در دوبله سینمایی را بیشتر دوست داشتم و دارم، ولی خب این دوبله هم با صدای گرم استاد موهبتی محسوب می شد.

در طول سالهای بعد هرگز به نسخه ای از آن دوبله (که احتمالاً دوبله اول فیلم فرار به سوی پیروزی بوده) برنخوردم و کسی هم سراغ و نشان و اطلاعی ازش نداشت. امیدوارم آن دوبله هم پیدا و در دسترس عموم قرار بگیرد.

فرار به سوی پیروزی از جمله فیلمهایی است که تقریباً تمام گفتگوهای آن را حفظ هستم. در دوره ای طولانی مدت از نوجوانی تا امروز با فیلم زندگی کرده ام و می کنم. خوشحال ام که فیلم نه «اسکاری» است، نه «جشنواره ای»، نه «باکس آفیس» خیره کننده ای دارد، نه محبوب منتقدان است... نه! این یک فیلم دیگر است. فیلمی که با قواره های رایج نمی شود به دیدارش رفت. بلکه باید با آن طعم سینما را چشید، یا شاید آن را در طعم سینما چشید!

 

 

 

غلامعباس فاضلی

 

برای مطالعه دیگر فیلم هایی که در «طعم سینما» معرفی و بررسی شده اند اینجا را کلیک کنید

 



 تاريخ ارسال: 1395/1/26
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>عباس:

باسلام، در دهه شصت فیلمی با تقریبا مضمونی مشابه از تلویزیون ایران چندبار پخش شد با نام دو هاف تایم در جهنم از کشور مجارستان ساخته فیلمسازی مشهور در آن دیار بنام زولتان فابری یادش بخیر چقدر با آن فیلم هم خاطره داشتم فرار بسوی پیروزی را بطور اتفاقی در سفر خانوادگی به مشهد در سینما هویزه دیدم

49+0-

جمعه 3 ارديبهشت 1395



>>>بصیرزاده:

نمیدونستم فیلم دوبله دیگه ای هم داره! باید بگردیم و پیداش کنیم

118+0-

شنبه 28 فروردين 1395



>>>نادر:

و یک مطلب خواندنی دیگر برای عشاق سینما در طعم سینما

97+0-

جمعه 27 فروردين 1395



>>>niki:

like

89+0-

جمعه 27 فروردين 1395



>>>محمود:

در فیلم دیالوگ بیادموندنی وجود داره جایی که سرهنگ اشتاینر میگه اگه کشورها مشکلاتشون رو توی زمین فوتبال حل میکردن دنیا آرامش بیشتری داشت

314+0-

جمعه 27 فروردين 1395



>>>شهروز ماهینی:

جان هیوستن از "شاهین مالت" اولین فیلمش تا "مردگان" و "شرف پریزی" همیشه سعی کرد بهترینها را بسازد. یادش و جایش همیشه عزیز و محترم است برای سینمادوستان.

52+0-

پنجشنبه 26 فروردي 



>>>عاشق:

در رهایی مگر فضیلتی هست؟؟؟!!! من دوست دارم دربند بمانم

109+136-

پنجشنبه 26 فروردي 



>>>رخشید:

استالون هنوزم میتازه. "کرید" را مگه ندیدین؟

142+0-

پنجشنبه 26 فروردي 



>>>ثریا:

مایکل کین رو دوست ندارید؟! چیزی ازش ننوشتید!

113+0-

پنجشنبه 26 فروردي 



>>>حمید یاسین:

چیزی که برای من توی بخش طعم سینما جالبه نگاه متفاوت شماست و بخصوس خاطره هاتون از تماشای فیلما یا اینکه چطور این فیلم در طول سالها با کیفیتای مختلفی دستتون رسیده و از تونل زمان گذشته. مثلا در مورد فیلم غول نوشته بودین یا همون کوما یا ایستگاه قطار

234+20-

پنجشنبه 26 فروردي 




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.