پرده سینما

بهاریه : این سینما به هیچ کس وفا نکرده!

علیرضا انتظاری


 

 

 

 

 

 

 

در سی و یکمین جشنواره فیلم فجروقتی نیم نگاهی کوتاه به سخنان هنرمندان بزرگ و پیشکسوت سینمای ایران می افتم که همیشه و در همه حال اصرار داشتند که عالم هنر به خصوص سینما هرچند که مثل ماری خوش خط و خال است اما به کسی وفا نکرده بیستر و بیشتر به حقیقت بودن اش پی می برم.

شاید نیمه دوم سال 91 این حقیقت محض را هرچه بیشتر برایم آشکار کرد...

حقیقتی تاریخی و تلخ از روابط آدم هایی که تفاوت میان ظاهر و باطن شان از زمین تا آسمان است!

سال 91 برایم سال بدی بود.

هرچند که در این سال با مساعدت و همیاری دوستانم در سایت «پرده سینما» توانستیم بار دیگر افتخار بهترین سایت سینمایی شدن در جشنواره فیلم فجر را به دست بیاوریم که هر آنچه نگاه می کنم تنها خبر خوش سینمایی ام در سال 91 بوده است اما به جز این هیچ خبر خوشحال کننده ای در این سال نشنیدم...

چه خوب گفت که هر سال می گیم دریغ ار پارسال!

سینمای ایران در سال 91 در شرایطی بغرنج و بسیار عجیب به سر برد سینمای ایران در این سال به آستانه ورشگستگی رسید همانطور که تعداد کثیری از سینماداران و سینماگران خردمند سینمای ایران نیز ورشکسته شدند.

پرده نقره ای سینما در این سال رنگ شادی به خود ندید و دلش از غم دوری فیلمسازان کار کشته و مجرب شکست کما اینکه دل بسیاری از اهالی سینما نیز در این سال از دست برخی نامردان شکست!

سال 91 سالی بود که برای اولین بار طی حداقل 25 سال گذشته به میزان کمتری فیلم در سینما دیدم... حالا نمی دانم دلیلش عدم وجود فیلم خوب و ارزشمند بود و یا اینکه از سینما دلزده شده بودم.

بعد از یک سال دوندگی مستمر و انجام تمامی مراحل قانونی تله فیلمم مجوز تولید نگرفت...

جشنواره فجر سی و یکم بر خلاف سال های گذشته به محملی برای دشمنی ها بدل شده بود...

اما هرچه بود برگ دیگری از زندگی ما و سینمای ایران ورق خورد...

این ورق خوردن به خودی خود باعث شد تا خیلی چیزها در مسیر زندگی  مان متحول شود...

برای خود من که اصولاً اینگونه بود...

اول آنکه فهمیدم به هر کسی چشم و گوش بسته اطمینان نکنم...

دوم آنکه برای آن چیزی که خیرش قرار نیست به من برسد دیگر از جان و دل مایه نگذارم...

سوم آنکه فعلاً خط قرمزی بر روی هرگونه کار تولیدی در این سینما بکشم و به همان نوشتن که آرامم می کند بسنده کنم...

چهارم آنکه ....

و الی آخر

دارم فکر می کنم این بهاریه شد یا غمنامه؟

خودم هم نمی دانم

هر چه هست برایم مهم نیست چرا که نوشته هایم بازتاب ذهن من است برای خوانندگان نازنینی که سال ها است برایشان می نویسم و با خیلی از آن ها از طریق شبکه های اجتماعی ارتباطات دوستانه ای نیز بر قرار کرده ام...

به هر حال امیدوارم سال جدید برای تمامی هم میهنان گرانقدرم و تمامی خوانندگان و هواداران سایت پرده سینما سالی خوش و توأم با موفقیت باشد.

الآن باز هم مثل همیشه صدای مهربان و متین مهری ودادیان عزیزم را به یاد می آورم که به من می گفت  مادر

این سینما به هیچ کس وفا نکرده!

پاینده باشید.

در همین رابطه دیگر بهاریه های سایت پرده سینما در نوروز 1392 را بخوانید

 

بوی عیدی، بوی توپ. . . بی آن صدای نجیب- فهیمه غنی نژاد

دو شاخه «شب بو» - مرجان گلستانی

من از «بهاریه» نوشتن متنفرم- محمد آقازاده

شلوغی آن خیابان آفتابی –نغمه رضایی

مسافر کوچولو – آذر مهرابی

عیدی –محمد جعفری

الماس ها ابدی نیستند یا شهری که دیگر نمی شناسمش- سعید توجهی

مهر و امید به فردا-مرتضی شمیسا

خیلی دور، خیلی نزدیک- موحد منتقم

این سینما به هیچکس وفا نکرده! -رضا منتظری

آرزوهای تلخ و تلخی های بی پایان- محمدمعین موسوی

چند اپیزود کوتاه بهاری –امید فاضلی



 تاريخ ارسال: 1391/12/29
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>پژمان.ع:

بله این سینما بی رحم است آقا. درست نوشتید

0+0-

يكشنبه 18 فروردين 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.