پرده سینما

درختان بهار دارند، من هم

سیدهادی جلالی

 

 

 

 

 

 

 

 

ناصر ملک مطیعی و ایران قادری در فیلم قیصر ساخته مسعود کیمیایی

 

همین حالا که نشسته ام پای بهاریه نوشتن، خوب که فکر می کنم، یادم نمی آید هیچ اسفندی را بد زندگی کرده باشم. اسفند همیشه برایم اجتماعی ترین ماه سال بوده است؛ که مرا دل بسته ی گره زدن ِتارش به پود قدم هایم و گذر از لا به لای شلوغی ها کرده است؛ و این راه در پایان، همیشه مرا رسانده است به صندلی سینما. جایی که خستگی و تنهایی را می شد با فرو رفتن در صندلی آن در کرد. در آخرین اتفاقِ خزیدنم به داخل سینما، چشم ام به  پیرمردی در گیشه ی بلیط فروشی افتاد. از آن دست آدم هاست که دل هر کسی می خواهد حرف هایش از روزهای دور سینما را گوش باشد و در استکان های لکه دار، با او به چای بنشیند.

یادم نمی آید هیچ اسفندی را هراسان از راهزنان آبرو و شادمانی، شاد زندگی نکرده باشم.  قیصر بودم و قیصرانه از پس رخدادها تا می شد خونِ قلم را ریخته ام. اصلاً باید همیشه آدم یک قیصر درون!!!! داشته باشد که گذر بازارچه ی زندگی را قرق کند که کسی نتواند به شادی ها بگوید بالای چشمت ابروست. که کسی چپ نگاه نکند به حرمت لبخندها. اصلاً که چه؟ اصلاً که چه ما هی بیاییم از واگیر شدن مرام داش آکل بگوییم و هی هیچ ککِ این بی اخلاقی ها نگزد؛ بدتر عده ای هم پیدایشان بشود هی بیایند و دروغ به ناف روزگارمان ببندند. ای دوست، اگر می دانستم راه پیشرفت از قدم گذاردنت بر شاهراه شانه های من می گذرد، به جای سرت منت قدم هایتان را می کشیدم و به دست نامهربانت سبدهای مهربانی هدیه می کردم. قدری جوانمردانه تر لطفاً.

بهار در راه است و هیچ به یاد ندارم که اسفندی را بی دلشوره ی دست های پینه بسته ی شرمسار زندگی نکرده باشم. بی اندیشه ی آوارهایی از جنس مردانگی در کوچه پس کوچه های نداشتن ها. آن حوالی ها هستند نازنینانی رنجور که روزها را اینجا جا می گذارند تا زودتر به مقصدی دور برسند. کاش می شد آدم اشک مداد رنگی هایش را در می آورد پای کشیدن بهار. بی شرمساری. بی تنهایی.

حالا که درختان بهار دارند و سال به شماره افتاده، عزیز مهربان ام از سر دلتنگی برای کوچ کرده ها، هی سر سجاده ی پر خیرش دعا می خواند و گاهی این عطوفت دلگیر را می آمیزد به عطر قرآن کریم. من نیز، هم سنگ او برایتان خیر می خواهم، که هنوز هستید و در انتظار بهارید.

 

 

سید هادی جلالی

اسفند 93

 

 

در همین رابطه، بهاریه‌های دیگر نویسندگان سایت پرده سینما را در نوروز ۱۳۹۴ بخوانید:
     با شماست که جهان پرتصویر می‌شود - محمد آقازاده
     امان از لحظه‌ی تحویل سال! - پیمان عباسی نیا
     نامه در مه - سعید توجهی
     من و شلاق‌های پنبه‌ای عمو - محمد جعفری
     درختان بهار دارند، من هم - سیدهادی جلالی
     مگر می‌شود زیبایی را اشتباه گرفت؟ - نغمه رضایی
     چشم‌اندازی روشن - مرتضی شمیسا
     مثل بارانی که می‌بارد و نمی‌بارد - فهیمه غنی‌نژاد
     مالیخولیای سنجد - امید فاضلی
     بهار مطلوب‌ام چه روزی است وقتی جای تو خالی است؟ - کاوه قادری
     ثانیه‌شماری برای حال خوب بهار - زینب کریمی (اَور)
     روزهای خوشی در راه است... - رضا منتظری
     بیا و روشن کن! - محمدمعین موسوی
     گوشواره‌های نخی - آذر مهرابی


 تاريخ ارسال: 1393/12/28
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>maryam abdi:

وای چه متنی چه حال وهوایی واقعا ممنونم

4+0-

سه‌شنبه 28 مهر 1394



>>>یاشار صفری :

متن بسیار زیبایی بود , سال نو مبارک

2+0-

شنبه 22 فروردين 1394



>>>نازیلا اقتباس:

واقعا خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عالییییییییییییییییییییییییییی .بهترین متن خوب و پر محتوایی بود که خوندم .مرسی.

3+1-

چهارشنبه 12 فرورد¡



>>>حسن خورده فروش:

جناب سید هادی جلالی متن فوق العاده زیبا و پر محتوایی بود

4+0-

جمعه 29 اسفند 1393



>>>samira sahradoost:

Besyar aaaalii bood ostad

3+1-

پنجشنبه 28 اسفند 1393



>>>Elnaz ZM:

Its very good خيلى خوب و عالى. بهترين متنى كه تاحالا خوندم مرسى هادى جان واقعا عالى بود

5+0-

پنجشنبه 28 اسفند 1393



>>>زینب کریمی:

سلام. جناب آقای جلالی، متن زیبایی بود. تبریک می گویم. نوروزتان پیروز و موفق باشید.

3+0-

پنجشنبه 28 اسفند 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.