موحد منتقم
بازی متیو مک کانهی در این فیلم شگفت انگیز است. در حدی که بازی دی کاپریو در گرگ وال استریت درمقابل این نقش آفرینی شبیه شوخی است!
نقد و بررسی فیلم باشگاه خریداران دالاس
Dallas Buyers Club
«بعضی وقتها فکر می کنم اونقدر دارم برایِ زندگی می جنگم، که وقتی برای زندگی کردن ندارم» این جمله ای است که در فیلم باشگاه خریدارن دالاس ران وودروف با آن زندگی اش را توصیف می کند.
باشگاه خریداران دالاس سرگذشت زندگی گاوچرانی که مبتلا به تخیلات هموفوبیایی است در مییابد که به بیماری ایدز مبتلا است و تنها ۳۰ روز تا پایان زندگی فرصت دارد و فیلم نشان می دهد چطور وقتی عمر انسان تبدیل به ساعت شنی شود که هر لحظه از آن کاسته می شود محدودیت های انسان به کار می افتد و دست به چه کارهایی می زند.
درام حیرت انگیز ژان_مارک والی با وارد کردن پیچش هایی عجیب و بدیع در داستانش تکراری شده ی قهرمان ایدز گرفته ماجرای زندگی غیر عادی رون وودروف را برای ما تعریف می کند و فیلمنامه نویسان با هوشیاری تمام این درام را از افتادن به داستان های اشک الود نجات داده اند.حتی از موسیقی متن بسیار کمی در این فیلم استفاده شده است که تأثیر احساسی روی مخاطب نداشته باشد.
فیلم از جایی شروع می شود که وودروف در جایی گوشه و کنار میدان گاو بازی مشغول عیاشی با چندزن بدکاره است و ما زمین را از نمای دید او می بینم که چطور مردان در حال گاو بازی هستند می بیند. وودروف انسانی به شدت هوس باز است و از همجنس بازی متنفر است. وودروف که یک برقکار دالاسی و ذاتاً یک گاوچران بی ملاحظه است، در سال 1985 بعد از یک حادثه ی جزئی که در کارش برایش اتفاق می افتد به بیمارستان مرسی می رود. آزمایشاتی که از او گرفته می شود نشان می دهد که او مبتلا به بیماری ایدز است.وودرف با دکتر سوارد (دنیس اوهیر) و دکتر ایو ساکس (جنیفر گارنر) سر این قضیه دعوا می کند و می گوید که تشخیص اشتباه است. ولی بعد از چند روز دوباره حال اش خراب می شود و به وخامت رفتن احوال جسمی ران او را تحریک می کند تا شروع به تحقیق درباره ی این ویروس کند.درمانگاهی که او بستری است یک سری آزمایشات دوره ای روی بیماران با داروی ای.زد.تی انجام می دهد. او حوصله این کار را ندارد. پولی به یکی از خدمه های بیمارستان می دهد تا آن دارو را بدزدد و برای او بیاورد. اما مدتی نمی گذرد که این قضیه لو می رود و آن خدمه به وورف آدرس یک دکتر در مکزیک را می دهد. جایی که یک دکتر آمریکایی که پروانه طبابت اش باطل شده (گریفین دون) در حال نتیجه گرفتن از درمان هایی جایگزین است. او به قاچاق مقادیری داروهای ضد ویروس غنی از ویتامین و پروتئین به تگزاس دست می زند.
وودروف در راه با فردی به نام رایون (جرد لتو) جوانی دوجنسیتی است آشنا می شود و چون با هر دوجنس در ارتباط است بازار یاب خوبی می شود و این دو با هم یک کلوپ برپامی کنند با نام «کلوپ خریداران دالاس» که در آن در ازای حق عضویت ماهانه داروهای یک دوره ی درمانی کامل در اختیار اعضا قرار می گیرد. او تجارت اش را گسترده تر می کند و به کشورهای مختلفی مثل چین و اسرائیل و هلند و ژاپن سفر می کند تا به داروهای ایدزی که در خارج از کشور در حال تهیه هستند دست پیدا کند، اما اف.دی.ای (اداره مواد غذایی و دارویی ایالات متحده آمریکا)، دی.ای.اِی (اداره ی مبارزه با مواد مخدر) و آی.آر.اس (اداره ی کل مالیات های درون مرزی) تمام تلاش خود را می کنند تا او را از ادامه ی جستجو هایش دلسرد و منصرف کنند.
این فیلم تأمل برانگیز طرف هیچکدام از دو راه قانونی و غیر قانونی درمان که در فیلم نشان می دهد نمی گیرد.فیلم داستان قهرمانی را نشان می دهد که در عین حال که دارد برای زنده ماندن خودش تلاش می کند، برای زنده ماندن دیگران هم تلاش می کند. و همچنین تجارت هم می کند و اینگونه است که وقتی از سفر برمی گردد تمام مشتریان اش که مبتلا به بیماری ایدز هستند برای او کف و سوت می زنند.
فیلم داستان قهرمانی است که در تعلل شرکت های دارویی برای کشف کردن دارویی برای درمان ایدز خودش دست به کار می شود تا هم خود و دیگر مبتلایان را از این بیماری نجات دهد. فیلم با تأکید بر اینکه جنبههای مالی به اندازه جنبههای سلامتی بیماران در انتخاب دارو برای تأیید شدن مهم است، بسیار دردآور میشود. در نهایت ماموران عرصه را بر وودروف به خاطر انبار داروهایش (ویتامین و پروتئین)، هرچند هیچ کدام از آنها خطرناک نیستند، تنگ میکنند، تنها با این دلیل که برای معالجه ایدز در ایالات متحده تأیید نشدهاند. به این ترتیب باشگاه خریداران دالاس از لحاظ درونمایه به یک فیلم ضدآمریکایی تبدیل می شود.
ارزش هنری والای فیلم همان طور که گفته شد به این دلیل است که قهرمان فیلم هرچند می خواهد زنده بماند و برای درمان خودش به هرجایی که ممکن است سفر می کند، اما آن درمان را به دیگر افراد مبتلا به ایدز ارائه می کند. مانند جمله ای که نجات یک فرد نجات یک جامعه است اینجا هم نجات ووورف از ایدز باعث نجات جامعه ایدز امریکا است.
بازی متیو مک کانهی شگفت انگیز است. در حدی که بازی دی کاپریو در گرگ وال استریت درمقابل این نقش آفرینی شبیه شوخی است! مک کانهی با چنان ظرافتی نا امیدی، امید، خشم، ترحم و... را در چهره اش نشان می دهد که بیننده را تا انتها مجذوب بازی خود می کند.او برای این نقش آفرینی 20 کیلو از وزن خود را کم کرده است.
جرد لتو در نقش یک زنانه پوش دوجنسیتی یک رفاقت تمام مردانه را با وورف نشان می دهد. در انتهای فیلم که برای گرفتن سراغ پدرش پول می رود وقتی عکس خانوادگی را روی میز پدرش می بیند که عکس خودش در آن نیست می گوید «خوشحال شدم که توی این قاب جا نشدم»! او مدام در حال زیبا کردن خودش است و جایی می گوید «وقتی مُردم میخوام اونقدر خودمو خوب آرایش کرده باشم که وقتی خدا منو دید بگه زیبا ترین فرشته من به دیدنم اومده.»
جردلتو کاملاً توانسته هم احساسات زنانه و هم احساسات مردانه به تمام و کمال وارد نقش اش کند و نهایتاً موفق شد برای این نقش آفرینی شگفت انگیزش اسکار بگیرد.
جایی از فیلم هست که وودروف می خواهد به دیدن دکتر ایو برود، منشی اش به او می گوید وقتی به دیدن دخترهای تگزاسی می ری گل ببر و وودروف نقاشی گل های وحشی که مادرش برای او کشیده است به ایو هدیه می دهد. آنها به هم علاقمند هستند ولی بیماری ایدز وودروف اجازه هیچ صمیمیتی به آن دو نمی دهد. وقتی وودروف تابلور را به اوپیو می دهد می گوید «ببخشید که طبیعی نیست» و ایو در جواب می گوید «خوبی اش به اینه که نیاز نیست بهشون آب بدی تا تازه بمونن!» این تابلوی نقاشی یک نماد عالی در راستای مفهوم فیلم است همچنین روپوش سفید دکتر که وودروف به او می گوید «تو همیشه لباس سفیدمی پوشی، یک بار هم رنگ قرمز بپوش!» که تغییر رنگ دفتر کار وودروف از رنگ سفید به قرمز در ادامه فیلم بدون اینکه خودش خبردار شود در ادامه همین مفهوم است.
باشگاه خریدارن دالاس مفاهیم غنی متعددی را در خودش دارد. مثل اواخر فیلم وقتی وودروف به بیمارستان مکزیک می رود و وارد اتاقی می شود که پر از پروانه است و پروانه ها روی او می نشینند، انگار تبدیل به یکی از آن گل های تابلوی مادرش شده است.
در پایان فیلم وودروف سوار گاو و وارد میدان گاو بازی می شود و این بار ما هستیم که از زاویه دید وودروف در ابتدای فیلم جایی در گوشه زمین پشت نرده های چوبی داریم مسابقه مرگ و زندگی او را نگاه می کنیم و دست او که در حین گاو بازی علامت پیروزی را دارد نشان می دهد می بینیم...
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|