موحد منتقم
نقد و بررسی فیلم گودزیلا ساخته گریک ادواردز Goodzilla - 2014
-فیلم از حیث جلوه های ویژه یک اثر بی کم و کاست به شمار می رود و هیولای کامپیوتری آن خیلی عالی از کار در آمده است.
-هنرپیشگان فیلم که واقعا تیم قدرتمندی هستند اینجا تلاششان را کرده اند در کنار نقش اول فیلم یعنی گودزیلا خودی نشان دهند و خودشان را از زیر سایه سنگین گودزیلا خارج کنند.
-ولی این ها اصلاً مهم نیست.چون به سینما می رویم که آن مارمولک گنده را روی پرده سینما ببینیم.
تا به حال 28 فیلم درباره گودزیلا ساخته شده است که اگر فیلم رولند امریچ را حساب کنیم میشه 29 فیلم که اکثرشان را ندیده ایم. پس چرا یکی دیگه از این فیلم ها ساخته شده است؟
گودزیلا هیولای محبوب هسته ای دهه پنجاه دوباره از خواب بلند شده است و با نعره هایش به پرده های سینماهای جهان حمله کرده است. هالیوود متخصص پول بیرون کشیدن از فیلم های مرده و هیولاها و سوپرقهرمان های دهه های گذشته است. اما هالیوود در چند سال اخیر تغییر رویه داده است و می خواهد علاوه بر درآمد مالی نگاه هنرمندانه پشت فیلم های پرفروش اش باشد. نمونه بارزش احیای بتمن و تیم اسکاری اش است. همین روند در چند سال اخیر با فیلم های مثل کاپیتان امریکا و انتقام جویان و جیمز باند و ایکس من و .... ادامه پیدا کرده است، تا همین گودزیلا! یک تیم هنرپیشه و عوامل اسکاری در پشت و جلوی دوربین مشغول بوده اند و نتیجه اش شده یک فیلم گودزیلایی شبه روشنفکرانه!
فیلم توسط گرت ادواردز معروف شده است که پیش از این فیلم هیولا را ساخته است. هیولا محصول 2010 یک فیلم در ژانر فاجعه و بسیار خوش ساخت بود که تمام کارهای جلوه های ویژه آن را خود گرت ادوارد در خانه اش با هزینه ی 500هزار پوندی ساخته بود. هیولا موفقیت های فراوانی کسب کرد و همین فیلم جرقه ای شد تا فیلم گودزیلا را با هزینه ی 160میلیون دلار در اختیار این کارگردان 38 ساله قرار دهند و برای ساخت جلوه های ویژه اش این بار نه در خانه، بلکه با بزرگترین سازندگان جلوه های ویژه جیم ریجل (جلوه های ویژه ارباب حلقه ها) در بزرگترین استودیوها همکاری کند!
فیلمساز از همان فرمول قدیمی فیلم های هیولایی برای پیشبرد داستان استفاده کرده است که نیمه نخست فیلم برای معرفی شخصیت ها و پیش لرزهای اولیه وجود هیولا است و در نیمه دوم هیولا از پشت پرده بیرون می آید و شهر را نابود می کند.
فیلمساز تلاش می کند در نیمه نخست داستان، درام را شکل بدهد و تماشاگر را درگیر خود کند. حتی در فصل های حضور گودزیلا موضوع اصلی همین روابط دراماتیک می شود و فیلم تا حدودی هم موفق می شود از پس این کار برآید، ولی به محض ورود هیولای غول پیکر تمام حواس مخاطب جذب این موجود گنده و چاق و ویرانی اش می شود که فقط دوست دارد شهر را بیشتر تخریب کند.
گودزیلا در تلاش است روابط بین انسان ها و تلاش برای بازگشت به خانواده در شرایط بحرانی را به تصویر بکشد و موفقیتی نسبی هم در این زمینه کسب کرده است.
گودزیلای 2014 به لطف وجود اندی سرکیس خیلی مهربان و رئوف است، ولی او از نظر ظاهری خیلی چاق شده است و این تغییر برای انتقال اش از ژاپن به آمریکا طبیعی بوده است! گودزیلای 2014 بر خلاف گودزیلا رولند امریچ در سال 98 خیلی چهره اش به گودزیلای اصیل ژاپنی شبیه شده است، چون گودزیلای هالیوودی 98 بیشتر شبیه دایناسور بود تا گودزیلا!
فیلم از حیث جلوه های ویژه یک اثر بی کم و کاست به شمار می رود و هیولای کامپیوتری آن خیلی عالی از کار در امده است.
داستان فیلم در سالل 1999 آغاز می شود. داستان در شهر ساحلی جانجیرا در ژاپن می گذرد؛ جایی که یک زوج آمریکایی به نام جو و ساندرا برودی با بازی برایان کرنستون و ژولیت بینوش به عنوان دانشمند مشغول کار هستند و بر اثر تحقیقانشان زلزلههایی ایجاد می شود که دیگر برای کنترلشان دیر شد است.
کن واتانابه و سالی هاوکینز هم آنجا هستند و در فیلیپین و بر اساس یک اشتباه یک هیولای عظیم الجثه به وجود می آید که با دیدین اش میگوید: اوی خدای من. آیا این ممکنه؟ اما پانزده سال بعد تنها فرزند این دو، به نام فورد با بازی ایرون تیلور جانسون به متخصص بمب بدل شده و برای نیروی دریایی آمریکا کار می کند. و دارای همسر (الیزات اولسن) و یک فرزند 4 ساله است. پدر او در این مدت در ژاپن مخفیانه زندگی کرده و می گوید اتفاقی افتاده که آن را مخفی کرده اند و حالا پسرش می خواهد او را به خانه بازگرداند.
هنرپیشگان فیلم که واقعا تیم قدرتمندی هستند اینجا تلاششان را کرده اند در کنار نقش اول فیلم یعنی گودزیلا خودی نشان دهند و خودشان را از زیر سایه سنگین گودزیلا خارج کنند. بهترین بازی متعلق به آرون جیسون تیلور است که به خوبی توانسته است از عهده نقش اش برآید و از شوخ طبعی اش در فیلم های مثل اردنگی دیگر خبری نیست و یک نقش به شدت جدی دارد. برایان کرانسون که حالا بعد از موفقیت خارج از تصور سریال بریکینگ بد نقش سینمایی بازی کرده است. ژولیت بینوش که حضورش خیلی کوتاه و سالی هاوکینگز در این فیلم خیلی بد است!
ولی این ها اصلاً مهم نیست.چون به سینما می رویم که آن مارمولک گنده را روی پرده سینما ببینیم. موفقیت تیم بازیگری اسکاری فیلم به این دلیل است که فیلم در سطوح پایینی خود خالی از هر گونه اندیشه ای است و اغلب کاراکتر های فیلم عملاً حرفی برای گفتن ندارند. فقط باید منتظر باشیم حرفشان را بزنند و صحنه های گودزیلایی فیلم از راه برسند.
فیلم های «فاجعه ای» و «علمی /تخیلی» خوب، آنهایی هستند که پرتو تازه ای بر جهان امروز ما می افکند. از این حیث فیلم گرت ادواردز فیلم خوبی نیست و نمی توان آن را با فیلم های هوشمندانه ای مثل پیش آگاهی، جاذبه، بیگانه و... مقایسه کرد.
این فیلم بیشتر یه اثر سرگرم کننده است و قطعاً جزو شاهکار های این ژانر نیست. فیلم توسط یک فیلمساز مستقل ساخته شده است فیلمسازی که البته با وقفه هایی توانسته نوع نگاه مستقل خویش را در حیطه داستانگویی به این گونه فیلم ها با دستمایه های تجاری و کلیشه ای منتقل کند، ولی نمی توان انکار کرد که فیلم جذابیت های خاص خودش را دارد. با این توصیف فیلم به هدف خود نائل شده است و تماشاگران را سرگرم م یکند ولی فیلم چیزی بیشتر از این نیست حتی اگر یک تیم اسکاری این اثر را هدایت کرده باشد.
موحد منتقم
خرداد نود و سه
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|