پرده سینما

بعضی ها داغشو دوست دارند؛ برشی شکسپیری بین کمدی سطح بالا و کمدی سطح پایین

راجر ایبرت

 

 

 

 

 

 

 

 

جک لمون و تونی کورتیس در بعضی ها داغشو دوست دارندخلاصه داستان: در روز کشتار سن والنتین، دو نوازنده به نام های جو (تونی کورتیس) و جری (جک لمون) که در جستجوی کار هستند شاهد قتل عام افراد زیادی توسط گروه گانگسترها می شوند. آنها از ترس کشته شدن توسط گانگسترها خودشان را به شکل و قیافه زنان درمی آورند و با گروهی از دختران نوازنده با قطار از شیکاگو راهی میامی می شوند. اما در این سفر طولانی برای گریز از کشته شدن توسط دارو دسته جرج رافت جو به شوگر (مریلین مونرو) یکی از دختران نوازنده دل می بازد. و از سوی دیگر یک میلیونر خوشگذران به تصور اینکه جری یک زن است، عاشق اش می شود! جو و جری در موقعیت های پیچیده ای گرفتار می شوند که به خاطر این موقعیت ناچار می شوند مدام تغییر قیافه بدهند...

هم عجب کار طبیعت و هنری است این مرلین مونرو! او هنوز که هنوز است به شمایل بعضی از بازیگران کلاسیک سینما تبدیل نشده است و هر وقت که او را می بینیم به نظر می رسد که هر بار خودش را از نو می سازد. او این موهبت را دارد که دیالوگ هایش را به نوعی الهام آمیز بیان می کند، همانطور که در سکانسهای او در بعضی ها داغشو دوست دارند می بینیم. بنگرید به جایی که او و تونی کرتیس دیالوگ های یک خطی را یک به یک همانند یک سیب زمینی داغ به یکدیگر پاس می دهند. مونرو خودش را درون لباسی رانده است که شور و شوق جوانان را بر می انگیزد و مردان را به آرزویی دست نیافتنی فرو می برد در حالی که او به رابطه عاطفی بی توجه است. لمون در حالی که به شیوه ای پرستش گرایانه او را می نگرد به کورتیس می گوید«ببین چطور حرکت می کنه، مثل ژله فنری میمونه، باید یه جورایی ساخته دستگاهی چیزی باشه، بهت گفته باشم این دختره یه چیز دیگه س.»

کمدی سال ۱۹۵۹ وایلدر یکی از ارزشمندترین گنج های تاریخ سینماست. فیلمی الهام انگیز، هنری و ستودنی. فیلمی که درباره هیچ چیز نیست مگر رابطه ی عاطفی. در حالی که هنوز آن طور وانمود می کند که درباره جنایت و حرص و طمع است. مکتب سرخوشانه وایلدر، زیر پوستی است. پس می توان گفت همه بر اساس نظریه اصلی داروین رفتار می کنند. ما طرفی از احساس آنها نسبت به یکدیگر را می بینیم، طرف کور آن را. کورتیس فکر می کند که تنها خواهان رابطه است، مونرو در این فکر است که فقط و فقط پول میخواهد و اما زمانی درمی یابند که محظوظ یکدیگر شده اند، متحیر می شوند.

ساختار فیلم، کمدی اسکروبال (کمدی دیوانه وار/کمدی خل بازی) است. کورتیس و لمون در نقش دو نوازنده شیکاگوئی ظاهر می شوند که بعد از آنکه شاهد قتل عامی در روز ولنتاین می شوند، از ترس کشته شدن، خودشان را به شکل دو زن در می آورند. آن دو به دسته ارکستری ملحق می شوند که  در راه فلوریدا برای انجام مراسم و تمامی اعضای آن دختر هستند. مونرو خواننده است و همیشه رویای این را در سر دارد که با یک میلیونر ازدواج کند اما همیشه نالان است که «چرا همش بد شانسی میارم.» کورتیس مجذوب جذبه مونرو شده است و خودش را در شمایل یک میلیونر جا می زند تا بتواند مونرو را به دست آورد. اما مونرو مجذوب پول است و به کورتیس درسهایی عاشقانه می دهد. روابط آنها با یک کمدی سطح پایین آمیخته می شود در حالی که لمون با یک میلیونر واقعی (با بازی جوئی براون) نامزد می کند. کورتیس به لمون خرده میگیرد و می گوید «تو که دختر نیستی، یه مردی، چطور یه مرد با یه مرد دیگه ازدواج می کنه؟» لمون پاسخ می دهد «به خاطر امنیت.» فیلم مقایسه شده است با فیلم های کلاسیک براردان مارکس بخصوص تعقیب و گریز خنده دار آنها در یک هتل.

بیلی وایلدر سر صحنه بعضی ها داغشو دوست دارندتک گویی مونرو را ملاحظه کنید «میخوام تو دوستم داشته باشی.» موقعیت تا جایی که امکان داشته است بنیادی (Basic) است. دختر خوشگلی در مقابل ارکستر ایستاده است و در حال خواندن ترانه ای است. مونرو و وایلدر آن را به یکی از هپنوتیزم کننده ترین و پرسرو صدا ترین صحنه های عاشقانه سینما تبدیل کرده می کنند. مونرو لباسی اغواکننده پوشیده است. وایلدر او را در مرکز توجه و زیر نور افکن قرار می دهد. وایلدر نور را طوری روی او متمرکز کرده است که از کمر به بالای او را آنطوری که فیلم های دیگر به سادگی نشان می دهند، نشان نمی دهد. او طوری زیر نور بدنش را حرکت می کند و آواز می خواند که همه را مجذوب خودش می کند. برای درک کردن این صحنه باید این را درک کنید که چرا هیچ بازیگر دیگری اعم از زن یا مرد آن جذابیت را با دوربین ندارد در حالی که مونرو آن را دارد.

رسیدن به این جذابیت آنقدر ها هم ساده نیست. بزرگان سینما بعضی ها داغشو دوست دارند را احاطه کرده اند. کورتیس یک بار جایی گفت که بوسیدن مونرو مثل بوسیدن هیتلر می ماند. مونرو در بیان کردن حتی یک خط هم بسیار مشکل داشت. مثلا در جایی که در کشوها را باز می کند، می گوید «بوربن (نوعی نوشیدنی) کجاست؟» در حالی که وایلدر در چند جای کمد این خط را نوشته بود. بی قاعدگی و اختلالات روانی مونرو در سر فیلمبرداری باعث دشواری کار می شد. اما استودیوها بسیار در پی قرار دادن او در فیلم هایشان نسبت به دیگر بازیگران زن بودند، به این خاطر که آنها نتیجه کار با مونرو را بعداً در روی پرده می دیدند و آن چیزی جادویی بود. به آخرین برداشت«بوربون کجاست؟» بنگرید. مونرو کاملا بی اختیار به نظر می رسد و همچنین به برداشت مشهور روی کرجی نگاه کنید، جایی که کورتیس ادعا می کند که هیچ زنی نمی تواند او را تحریک کند و مرلین توانسته این کار را به بهترین شکل انجام دهد. مونرو، کورتیس را می بوسد، اما نه بخاطر هوس و شهوت بلکه از روی ترحم و دلسوزی و بسیار شیرین این کار را انجام می دهد همانند اینکه هدیه ای را به کسی می دهید یا جراحت کسی را پانسمان می کنید. شما به یاد می آورید که کورتیس درباره او چه گفت. اما وقتی که شما آن صحنه را نگاه می کنید تمام چیزی که فکرتان را مشغول می کند، این است که هیتلر باید یک ماچ کننده فوق العاده ای بوده باشد!

تونی کورتیس و جک لمون. بعضی ها داغشو دوست دارندفیلم در واقع درباره کاراکترهای لمون و کورتیس است و همچنین بازیگران نقش دومِ عالی دارد. (جو ئی براون، جورج رافت، پت او برایان). اما مونرو در هر فیلمی که باشد، بیننده را می رباید. هنگامی که او در سکانس ها حضور دارد تقریبا تماشا کردن غیر ممکن می شود و انگار فقط او در صحنه وجود دارد. بازی کورتیس در سکانس های همراه با مونرو تحسین برانگیز است و همانطور که می دانید مونرو می بایست در هر سکانس چندین برداشت متوالی داشته باشد. بازی کورتیس هنوز هم تازه و زنده است و بازی خوب او با دیالوگ های ماندگارش در فیلم، همانند صحنه ای که او برای اولین بار مونرو را در سالن ملاقات می کند و خودش را به عنوان یک ثروتمند جا می زند و به تقلید از لهجه کری گرانت جملاتی را بر زبان می آورد. نگاه کنید به صحنه اغوا کننده او با مونرو در کرجی و شیوه ای که او با مونرو ساده دل، بی ریا بازی می کند.

همچنین نگاه کنید به ابتکار وایلدر در مخفی کردن نماد رابطه عاشقانه ی آشکار در نمایی ساده و بی تکلف. هنگامی که مونرو برای اولین بار کورتیس را می بوسد، در حالی که هردو به طور افقی روی کاناپه قرار دارند، توجه کنید به اینکه چطور کورتیس کفش چرمی اش را، پشت سر مونرو بلند می کند. آیا وایلدر قصدی از این کار داشته است؟ بدون شک. توجه کنید که اندکی بعد میلیونرِ سرد (از نظر تمایلات) اعتراف می کند که بهبود یافته است. او می گوید«حس جالبی در نوک انگشتان پاهام دارم، انگار دارند روی یک شعله ملایم کباب می شوند» مونرو در جواب می گوید«پس بیا یک کنده دیگر رو آتش بذاریم.» فیلمنامه نوشته شده توسط وایلدر و دایموند به طریقی شکسپیری است. از آن رو که برشی بین کمدی سطح بالا و سطح پایین ایجاد می کند. برشی بین قهرمان ها و دلقک ها. کاراکتر کورتیس قادر به تمام کردن سفر پرخطرش است به این خاطر که با مونرو از لحاظ جنسیت مخالف است. اما لمون در نیمه راه گیر می کند. پس کورتیس در حالی که در بالای پله ها با مونرو عشق بازی میکند، لمون در یک موقعیت کمدی اسکروبال با جو ئی براون قرار دارد. رمانس آنها از بیخ مشکل دارد (چون هر دو یک جنسیت دارند). کاراکتر براون قبلا ازدواج کرده است و از زنش هم جدا شده است، اما لمون نقشه کشیده است که برای خرجی و نفقه با او ازدواج کند.

اما هر دوی آنها از معاشقه با دیگری بسیار لذت می برند. هنگامی که کورتیس و مونرو در کرجی براون هستند، لمون و براون در حال رقصیدن، آن هم در صحنه ای فوق العاده زیبا و بی عیب و نقص هستند. آنها در حال رقص یک شاخه گل رز را که در دهانشان قرار دارد را به یکدیگر پاس می دهند و هر بار یکی از آنها گل را در دهان قرار می دهد. لمون صحنه ای بسیار خنده دارد دارد. صبح روز بعد از رقص، روی تخت اش دراز کشیده است و هنوز نئشه است و در حالی که با یک ساز در دستش می نوازد، نامزدی خود را با براون اعلام می کند.

کورتیس: «ماه عسلو چیکار می کنی؟» براون: «براون می خواد به اطراف دریای مدیترانه بریم، اما من دوست دارم به سمت آبشار نیاگارا سفر کنیم!»

هر دو نفر، کورتیس و لمون، در حال تمرین کردن یک نیرنگ بی رحمانه هستند. کورتیس مونرو را دارد و فکر می کند که مونرو با یک میلیونر طرف است. براون هم فکر می کند که لمون یک زن است. اما فیلم قبل از اینکه کسی آسیبی بیبند، به طور سخاوتمندانه ای، تعادل را برقرار میکند. هردو، مونرو و براون حقیقت را در می یابند اما اهمیت نمی دهند و بعد از اینکه لمون فاش می کند که یک مرد است، براون یک دیالوگ جاودانه و ماندگار در تاریخ سینما می گوید. اگر فیلم را دیده باشید می دانید که این دیالوگ چیست و اگر ندیده اید، باید حتما برای اولین بار از زبان خود براون آن را بشنوید.

 

کارگردان: بیلی وایلدر. نویسنده فیلمنامه: آی. آ. ال. دایموند و بیلی وایلدر. فیلمبردار: چارلز لانگ جونیور. موسیقی: آدولف دویج. بازیگران: جک لمون، تونی کورتیس، مریلین مونرو، جوئی براون، جورج رافت، پت اوبراین، نهیما پرسوف، جرج ئی استون. جو شاولی. تهیه کننده: بیلی وایلدر (یونایتد آرتیستز) زمان: 122 دقیقه. سیاه و سفید

 

مترجم: فرید عباسی


 تاريخ ارسال: 1389/1/27
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>مهنوش:

کاش به جای ترجمه نقد های تالیفی کار کنید. البته کار خوب بود. موفق باشید.

0+0-

دوشنبه 2 تير 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.