پرده سینما

فیلمی خالص متعلق به طبقه‌ی متوسط؛ نقد و بررسی فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» ساخته روح الله حجازی

موحد منتقم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد و بررسی فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو ساخته روح الله حجازی

 

 

زندگی مشترک آقای محمودی و بانو. ترانه علیدوستیزندگی مشترک آقای محمودی و بانو یک فیلم جامعه شناسانه و بسیار خوش ساخت در رابطه با بخشی از جامعه ایران و طرز مواجهه ی آدم ها با گذر از دنیای سنتی به  مدرن است. فیلم مشکلاتی را که این تغییر در روابط و مناسبات آدم‌های چنین جامعه‌ای به وجود می‌آورد مورد کنکاش قرار می‌دهد.

محدثه (هنگامه قاضیانی) نماینده طرز فکر سنتی و رامتین (پیمان قاسم خانی) و ساناز (ترانه علیدوستی) نماینده طرز فکر مدرن اند. آقای محمودی (حمید فرخ نژاد) نماینده افرادی است که بین سنت و مدرنیسم [1] گیر کرده است و یک پایش در سنت است وپای دیگرش در مدرنیسم و در این بین دخترشان (ترلان پروانه)نماینده نسل جدیدی است که از راه می رسد و در این بین باید از بین بازخورد های بزرگترها یکی را انتخاب کند

فیلم  نمایش گر تقابل این نسل های گوناگون در جامعه است و این تغییر و گذار از سنت به مدرنیسم درست مثل بازسازی و طراحی خانه‌ی قدیمی که ماجراهای فیلم در آن می‌گذرد است.

فیلمساز به درستی نشان می دهد که هیچ کدام از این نسل ها اصول و چارچوب مشخصی فکری و اخلاقی ندارند و با کوچکترین تلنگری این اصول و چارچوب جا به جا می شود. حجازی کارگردان اثر می‌خواهد نقشِ نوعی راوی‌ را بازی کند که هیچ گرایشی به هیچ کدام از شخصیت‌های چهارگانه‌ی داستان ندارد و در این بین  فقط حرف‌های آن‌ها را به ما منتقل کند، تا نتیجه‌گیری صرفاً بر عهده‌ی مخاطب باشد و ما از ابتدا با یک معمای چهار وجهی روبرو هستیم که باید یکی را انتخاب کنیم.

فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو با تصویرخانه ای قدیمی که به صورت معکوس نما و تصویر آن در آب افتاده و علتی نامعلوم تصویر خانه را دچار آشوب و شکستگی کرده آغاز می شود. نگین(ترلان پروانه) دختر نوجوان، هنگام ورود به منزل، با پرسش محدثه (هنگامه قاضیانی) مادر خود، مواجه می‌شود که می‌دانی ساعت چند است؟ پاسخ می‌دهد هنوز مردم توی خیابان هستند.

حمید فرخ نژاد، هنگامه قاضیانی و ترلان پروانه در زندگی خصوصی آقای محمودی و بانوپدرخانواده یعنی آقای محمودی (حمید فرخ نژاد) واسط این تقابل است. فضای خانه، قدیمی است. آدم‌ها آرام اند و خانه سرشار از سکوت و آرامش است. حتی ساکنان آن به آرامی باهم صحبت می‌کنند. رنگ لباس‌های آن‌ها آبی، خاکستری، قهوه‌ای و طوسی و در مجموع رنگ های سرد است. حتی دختر خانواده هم ملزم به رعایت متانت در انتخابِ لباس‌هایش می‌شود. ولی با آمدن مهمان های تازه و رنگ جیغ قرمز ماشینشان این فضا تغییر می کند. ساناز (ترانه علیدوستی) خواهرزاده‌ی محدثه به همراهِ رامتین (پیمان قاسم خانی) وارد خانه‌ی آقای محمودی و همسرش می‌شوند. آ‌نها آمده‌اند که خانه‌ی  سنتی آقای محمودی و همسرش را بازسازی کنند و سر و شکلی مدرن به آن بدهند. دیوارها را بردارند و به جای آن‌ها ستون بگذارند. لباس‌های ساناز و آرایش او، از رنگ‌های گرم است؛ که او را در بین چهار شخصیت دیگر، متمایز می‌کند. او شاد است و صدای بلند خنده‌اش، در خانه می‌پیچد؛ و سکوت و آرامش خانه را بر هم می‌زند.پاهایش را روی هم می اندازد و مدام سیگار می کشد و آزادانه حرف هایش را می زند.

خانواده‌ی محمودی، که یک عمر در زندگیِ قدیمیِ خود فرو رفته‌اند، با حضور زوج متجدد، آشفته می‌شوند. زندگی‌شان متلاطم می‌شود؛ و آنچه را که ستون و مایه‌ی استحکام می‌پنداشتند، به یک‌باره فرو‌ ریخته می‌بینند. دیواری که روی آن را با چوب پوشانده‌اند، نمادی است از ستونی که زندگیِ آن‌ها را به سختی نگاه داشته است. ستونی که برای پنهان کردن آن و زیبایی جلوه دادن اش، به وصله‌ی ناجوری متوسل شده‌اند.

آقای محمودی موافق ایجاد تغییر است. او پیش از این نیز بخشی از عیب‌های خانه را پوشانده، اما به نظر رامتین اقدام او پوشاندن بد با چیز بدتر بوده است و نگین دختر آنها از تغییر استقبال می‌کند. این زوج متجدد ترجیح می دهند که تمامی دیوار های خانه برداشته شود و فضا کمی باز شود. حتی اشاره می کند که دیوار های اتاق خواب باید برداشته شود ولی از آن طرف محدثه مادر سنتی فیلم مخالف این این کار است. ساناز می‌خواهد «همه دیوارها را بردارد؛ همه چیز، بازِ باز». او از دیوار خسته شده است. رامتین هم گیج و درمانده، به از دست رفتنِ زندگی‌اش نگاه می‌کند. او معماری است که برای برداشتن دیوارهای این خانه، پا به آن گذاشته است. اما می‌بیند که برداشتن دیوارها، همیشه هم خوب نیست. در نگاهی کلی‌ تر، کارگردان سعی در نمایش موقعیتِ نامشخص افراد درجامعه‌ای هم‌چون جامعه‌ی اکنون ما داشته است.در فیلم اشاره میشود که برداشتن دیوار ها باعث می شود سقف بر روی همه ی ما خراب شود.

ترانه علیدوستی و پیمان قاسم خانی در زندگی مشترک آقای محمودی و بانودر ادامه محدثه با دیدن شناسنامه ساناز متوجه میشود  که ساناز به هیچ وجه با رامتین عقد نکرده است. رابطه‌ی ساناز و رامتین، نوعی همباشی (Cohabitation) است؛ که خود نوعی سبک زندگی در غرب است؛ که طرفین برای مدتی، تصمیم به زندگی در کنار هم می‌گیرند؛ بدون این‌که تعهد شرعی و اخلاقی نسبت به هم داشته باشند. محدثه که  دیدی سنتی و معقول دارد از این اتفاق بسیار ناراحت و شوکه شده است و بر  این نکته تأکید می کند که عقدنامه حق ‌و حقوق زن را تثبیت می‌کند. از اینجا به بعد  است که تعارض های اخلاقی این طرز فکر ها با یکدیگر تا انتهای فیلم  به نمایش گذاشته میشود و تمام آنها آن چیزهایی نیستند که در ظاهر نشان می دهند. در واقع این حاج منصور و رامتین هستند که با وجود انتخاب زن‌های کاملاً متفاوت، هر دو گرایشی به گزینه‌ی دیگر دارند یا به قول محدثه در جست‌وجوی شتر گاو پلنگ هستند.

رامتین که در ابتدا با زنی بوده که  مانند محدثه از صبح تا شب در آشپزخانه کار می کرده  ولی او را رها کرده ولی الان پس از زندگی با ساناز در آرزوی همان زندگی است. او خیلی تلاش می کند ساناز را وارد چارچوب معقول زندگی کند ولی ساناز آزاد تر از این حرف ها است که در چارچوبی قرار بگیرد. رامتین هم مثل بقیه تردید دارد. او بین ماندن در دنیایِ قدیمیِ مردانه و داشتن زنی چون محدثه، و گذار به دنیایِ جدید و داشتن زنی جدید و بی‌قید، مُرَدَد است در حالی که شرایط جدید را خود او با دادن آزادی بیش از حد به ساناز ایجاد کرده است. رفتار ساناز علاوه بر این، محصول سخت‌گیری بیش از حد مادرش است؛ مسیری که محدثه نیز در مورد دخترش دنبال می‌کند و اثر معکوس آن در علاقه‌مندی نگین به ساناز و رامتین مشخص می‌شود.

از آن طرف آقای محمودی مردی است با خواسته‌های مدرن، اما با عادات و عقاید قدیمی. او نه نماینده‌ی مردان سنتی است و نه مردان دوره‌ی جدید را به تصویر می‌کشد وقتی ساناز از او می‌پرسد که رازش را به خاله گفته است یا نه؟ می گوید: «من به خاله‌ات چیکار دارم؟» و وقتی از او می‌پرسد که اگر الان می‌خواست خاله را انتخاب کند، این کار را می‌کرد؟ می‌گوید «نه». لحظه‌ی دو دلی او همین جاست. وقتی که می‌بیند، همسری که در آشپزخانه باشد، مدام روی اصول اش پافشاری کند، به خودش نرسد و از جامعه خبر نداشته باشد، او را راضی نمی‌کند.

پیمان قاسم خانی و ترانه علیدوستی در زندگی مشترک آقای محمودی و بانواما در فیلم تنها کسی که بر روی اصول خود می ماند محدثه  است. دست اش درد می‌کند، با این‌حال کارهای خانه را به خوبی انجام می‌دهد. و همیشه خدا را شکر می کند. ولی رامتین او را متوجه موقعیت‌های مختلفی که می‌توانست داشته باشد می‌کند و به فکر فرو می‌برد، اما او با این وجود از زندگی‌اش راضی است اما با وجود تلاش برای ساختن زندگی خوب، گویی حرف‌های ساناز و رامتین  درست است. کسی قدر او را نمی‌داند، آن‌چه را که برایش تلاش کرده، مهم تلقی نشده است؛ و در تربیت دخترش هم توفیق چندانی نداشته است.

اما ساناز دختر بی قید و بند و آزادی خواهی است که در هیچ چارچوبی  نمی گنجد و حتی برای آزادی بیش از حدش می خواهد به خارج سفر کند. ساناز نمی‌خواهد در قیدِ کسی گرفتار شود. دوست دارد کسی را دوست بدارد، اما تعهدی در قبال او نداشته باشد. او به رامتین می‌گوید که به او «گیر ندهد» و تنهایش بگذارد. او می‌گوید که می‌خواهد هر طور که دوست دارد زندگی کند، نه آن‌طور که همه زندگی می‌کنند و فکر میکنند درست است. او معتقد است؛ قراردادی که زمانی به عنوان عقد ازدواج بسته می‌شود، نباید دائمی و همیشگی باشد. چون آدم‌ها عوض می‌شوند، نظراتشان تغییر می‌کند و ممکن است پس از چند سال بخواهند کس دیگری را انتخاب کنند.

زندگی مشترک آقای محمودی و بانو آینه تمام نمایی از بخشی از جامعه ی امروز ایران و افراد درون آن است. روح ا… حجازی تصویر و تحلیل جامعه شناختی و واقع بینانه‌ای از مناسبات انسانی در یک خانواده سنتی آماده لغزش ارایه می‌دهد. خانواده‌ای که پیداست پیشینه ی اعتقادی و  پرسلامتی داشته است و در حال گذار و استحاله است. ستون سنگی مورد اشاره در فیلم در واقع برجسته‌ترین نماد و نشانه برای تعریف استحکام بنیان و هویت تاریخی این خانواده در حال لغزیدن است. خانواده محمودی برای پوشاندن این ستون پایداری که از نگاه جامعه درحال گذار به مدرنیسم شکل و شمایل زُمخت و ناهنجاری دارد به پوشاندن و مخفی کردن آن زیر یک پوشش چوبی مدرن اکتفا کرده است که به نظر رامتین کار را خراب تر کرده است.

کارگردانی روح‌الله حجازی فیلمی درجه یک است. بازی‌ها که عالی٬ حمید فرخ‌نژاد و ترانه علیدوستی همان‌هایی هستند که انتظار داریم و شخصیت اصلی فیلم هم همگی در یک رنگ بندی بسیار حساب شده ساخته و پرداخته شده‌اند و نتیجه‌ی کار فیلمی است که خالص متعلق به طبقه‌ی متوسط است. طبقه‌ای که هرچند بعد از فرهادی بسیار مورد توجه قرار گرفته ولی کمتر کسی است که به این خوبی بتواند آنها را به تصویر بکشد. فیلم با چیدمان درست جزئیات در روابط میان شخصیت ها که مدام ترکیب فعلی زوج ها را به هم می زند و بارها آنها را دو به دو روبروی هم قرار می دهد و جایشان را عوض می کند، به نوعی همنشینی و جایگزینی شخصیت ها در موقعیت دیگری دست یابد و این امکان را فراهم کند که از زاویه دید زوج مقابل که با آنها فرق دارد، به ماجرا نگاه کنند و آنها را در بوته های آزمایشی جدیدی قرار دهد.

در پایان تمام شخصیت های فیلم به بن بست خورده اند و نمی توانند در مقابله بین سنت و مدرنسیم کاری بکنند و مدام بین این دو دست و پا می زنند. درواقع هیچ یک از دو روش زندگی که می بینیم، کامل و آرامبخش نیست و نمی تواند مطلوب به نظر برسد. ساناز روی تخت نشسته، رو اندازی را روی سرش می‌کشد و گریه می‌کند و محدثه هم در آشپزخانه درحالی‌که مشغول آشپزی‌ است، پشت به دوربین در حال گریه کردن است. حمید فرخ نژاد هم دوباره به دستشویی می رود و مخفیانه  سیگار روشن می کند که  روشن نمی شود. او در رسیدن به بسیاری از خواسته‌هایش به همین نقطه رسیده است. پیمان قاسم خانی نگاهی خسته دارد و در انتها نگین نماینده نسل جدیدی که قرار است وارد این اجتماع شود و به نوعی نگاه مخاطب به فیلم است، با نگاهی شوک شده و متعجب به دوربین نگاه می کند.

 

 

 

موحد منتقم

 

 

 

پانوشت

 

[1] تفاوت مفهومی و مدرنتیته به نقل از «ویکی پدیا» لازم به اشاره است:

 

●نوگرایی، که از آن به نام‌های تجدد یا مدرنیسم (modernism) نیز یاد می‌شود، به معنی گرایش فکری و رفتاری به پدیده‌های فرهنگی نو و پیشرفته‌تر و کنار گذاردن برخی از سنت‌های قدیمی است. نوگرایی فرایند گسترش خردگرایی در جامعه و تحقق آن در بستر مدرنیسم است. نوگرایی یا مدرنیسم، گستره‌ای از جنبش‌های فرهنگی که ریشه در تغییرات جامعه غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دارد، را توصیف می‌کند. این واژه مجموعه‌ای از جنبش‌های هنری، معماری، موسیقی، ادبیات و هنرهای کاربردی را که در این دوره زمانی رخ داده اند، در بر دارد.

نوگرایی، جریانی فکری به معنای استفاده انسان از دانش، فناوری و توان تجربی خود برای تولید، بهبود و تغییر محیط خود است. پیدایش مدرنیسم در غرب را می‌توان واکنشی بر ضد سنت و دین مسیحیت دانست.

 

اندیشه‌های تاثیر گذار بر نوگرایی عبارتند از

 

1-انسان‌محوری: انسان محوری به معنای باور به قدرت اندیشه انسان.

2-ماده‌گرایی: جهان‌بینی مدرن نیازهای روحانی انسان را به نیازهای عاطفی او تحویل می‌کند.

3-خردگرایی: نگرش به جهان به صورت عقلانی و بر اساس خرد و استدلال.

 

●دوران نوین، دوران مدرن یا مدرنیسم (به انگلیسی: modernity) به جامعهٔ جدید (مدرن) اطلاق می‌شود. مدرنیسم دوره‌ای تاریخی است که بین سده پانزدهم میلادی تا سده بیستم را در بر دارد و واجد جنبش‌های متعدد فرهنگی و عقلانی است. البته یورگن هابرماس فیلسوف مدافع مدرنیسم بر این باور است که مدرنیسم پروژه‌ای ناتمام است و هنوز به آخر نرسیده‌است. به شکل کلی می‌توان منظور از مدرنیسم را جامعهٔ مدرن دانست.

از نظر تاریخی، دوران مدرن با دورهٔ رنسانس آغاز شده و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و ایده‌آلیسم آلمانی به عنوان گفتار کلیدی غرب تحکیم می‌شود. از ویژگی‌های این دوران می توان به این موارد اشاره نمود

 

می‌توان گفت که چهار معنای اصلی از مدرنیسم وجود دارد

 

1-مدرنیسمٔ سیاسی: که در قالب مفهوم مدرن از دموکراسی و حقوق شهروندی شکل می‌گیرد.

2-مدرنیسمٔ علمی و تکنولوژیک: که نتیجهٔ آن گسست معرفتی با کیهان‌شناسی ارسطویی، ایجاد علم جدید، انقلاب صنعتی و تکنولوژی مدرن است.

3-مدرنیسمٔ زیبایی‌شناختی: که از رابطهٔ جدید انسان با زیبایی و مفهوم جدید ذوق و سلیقه نشأت می‌گیرد.

4-مدرنتیهٔ فلسفی: مدرنیسم به معنای آگاهی سوژهٔ فردی از طبیعت و سرنوشت خود و قرار دادن این سوژه به منزلهٔ پایه و اساس تفکر و اندیشه

 

 


 تاريخ ارسال: 1393/3/25
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>titan:

‏این زندگی مشترک آقای محمودی و بانو خیلی چرت بود... باز جا داره بگم خدا لعنت کنه اونی که فیلم‌ بدون پایان ساختن رو ‌توی سینمای ایران مد کرد

1+20-

دوشنبه 26 خرداد 1393



>>>kami:

نسبت به فیلم های این چند سال اخیر بالاخص درژانرهای اجتماعی فیلم خوب و قابل تاملی بود. به نظر کارگردان راهشو پیدا کرده. فقط ای کاش سینمای ایران بتونه ترس رو نسبت به ساخت فیلم ها در لوکیشن های خارج از یک محیط بسته کنار بزاره و سینمای اجتماعی رو به اجتماع بیاره.

13+1-

دوشنبه 26 خرداد 1393



>>>mahsa:

بسيار فيلم خوبي بود ، فكر ميكنم هر كسي ميتونه بخشي از خودش رو تو اين فيلم پيدا كنه.

14+1-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>nima:

‏زندگی مشترک آقای محمودی و بانو رو دیدیم... طبق معمول یهو وسط داستان فیلم تموم شد تا باقیشو بیننده حدس بزنه!

11+1-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>حسن الهام:

خوب بود البته بیشتر هدف فیلم ارائه راهکار نبود بلکه هدفش پوچی این مسیر نشون میداد که برخلاف ظاهری زیبا باطن و انتهایی کج دارد 

14+0-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>zeinab .l:

فیلم بدی نبود ولی خیلی شبیه آقا و خانم میم بود. این حجازی هم یه ذره خلاقیت نداره ها

13+1-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>ب.م.م:

ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺭ ﺷﺮاﻳﻂ اﻳﻨﭽﻨﻴﻨﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﻧﻴﺴﺖ.. ﺑﻠﻜﻪ ﻇﺎﻫﺮﻥ ﻋﺪﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﺮاﻳﻄ ﻣﻤﻜﻦ ﻛﻨﻨﺪﻩ ي اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ اﺯ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ اﺳﺖ .. ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻪ ﺣﺘﻲ اﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﮕﻴﺮﺩ و ﺑﺨﻮاﻫﺪ اﺯ ﺁﻥ ﺑﺮﺯﺥ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺩﺭ ﺑﺒﺮﺩ .. ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺮاﻳﺶ ﻣﻘﺪﻭﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻟﻴﻞ ﻓﻘﺪاﻥ ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﻫﺎﻱ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﻫﺎﻱ ﻻﺯﻡ و ﻭاﻗﻌﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭا ﻣﻤﻜﻦ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ .

11+0-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>لیلا بلوکات:

فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو را دیدم، بیخودترین فیلمی بود که طی ده سال گذشته دیدم !

10+4-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>bahiram:

‏کلا این مملکت چهارتا بازیگر حسابی داره که هر چهارتاشون تو فیلمه "زندگی مشترک آقای محمودی و بانو" بازی میکنن . باید قشنگ باشه .

13+0-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>دکتر:

‏شما هم با خوندن اسم فیلم "زندگی مشترک آقای محمودی و بانو" یاد سوهان حاج حسین و پسران میفتید یا برم دکتر؟

15+4-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>پرهام:

‏چجوری کارگردان میتونه با یک موضوع معمولی و پنج تا بازیگر و ماشین گذر موقت تو یک خونه فیلم بسازه که زندگی مشترک آقای محمودی و بانو را ساختن ؟

18+0-

يكشنبه 25 خرداد 1393



>>>نسیم:

‏وقتی فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو رودیدم فهمیدم نامجو تو مصاحبش راست میگفت که رضاخان مدرنیته رو باسمه‌ای(بدون بسترسازی) به ایران آورد

27+2-

يكشنبه 25 خرداد 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.