پرده سینما

سفر به جزیره‌ی تباهی؛ نگاهی به «مرد حصیری» ساخته‌ی رابین هاردی

پیمان عباسی‌نیا


 

 

 




 

هر پنج‌شنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!

 

با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

 

 

 

 

The Wicker Man

كارگردان: رابین هاردی

فيلمنامه: آنتونی شفر [براساس رمان دیوید پینر]

بازيگران: ادوارد وودوارد، کریستوفر لی، بریت اکلند و...

محصول: انگلستان، ۱۹۷۳

زبان: انگلیسی

مدت: ۹۳ دقیقه

گونه: موزیکال، معمایی، ترسناک

بودجه: ۵۰۰ هزار پوند

 

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۵۴: مرد حصیری (The Wicker Man)

 

 

مرد حصیریبه‌طور کلی اگر قرار باشد از بین ۱۰ ژانر -و ساب‌ژانر- یک فیلم برای دیدن انتخاب کنم، سینمای موزیکال مطمئناً رتبه‌ی دهم را به خود اختصاص خواهد داد! ولی طبق قول معروفِ "استثنا و قاعده" همیشه استثنائاتی وجود دارند؛ استثناهایم در این حیطه عبارت‌اند از: ناین [۱] و سوئینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت [۲] به‌اضافه‌ی فیلمی نامتعارف از سینمای دهه‌ی ۷۰ بریتانیا: مرد حصیری ساخته‌ی رابین هاردی.

گروهبان هووی (با بازی ادوارد وودوارد) برای رسیدگی به پرونده‌ی ناپدید شدن دختر نوجوانی به‌نام روآن موریسون، با هواپیمایی کوچک به‌تنهایی عازم جزیره‌ی دورافتاده‌ی سامرزایل -در غرب اسکاتلند- می‌شود. تحقیقات و مشاهدات گروهبان، همگی حکایت از این دارند که ساکنان جزیره از یکتاپرستی دست کشیده‌اند و عقایدی کفرآمیز میان‌شان رواج پیدا کرده است. هووی این‌طور نتیجه می‌گیرد که مردم محلی قصد دارند اولین روز ماه می، یک قربانی پیشکشِ خدای خورشید [۳] کنند و او کسی نیست به‌جز همان دخترک گمشده، روآن...

حتی از خواندنِ این چند سطر خلاصه‌ی داستان هم می‌توان حدس زد فیلمنامه‌ی مرد حصیری اقتباسی است؛ سناریوی پر از جزئیات فیلم را آنتونی شفر براساس رمانی تحت عنوان "آئین" (Ritual) اثر دیوید پینر نوشته. درست است که مرد حصیری در زمانه‌اش دچار مشکلات اکران شد و از گزند سانسور در امان نماند ولی به‌مرور هواداران خاصِ خود را پیدا کرد به‌طوری‌که حالا پای ثابت اکثر نظرسنجی‌هایی است که در حوزه‌ی سینمای ترسناک صورت می‌گیرند و بالاتر از بسیاری از فیلم‌های اسم‌وُرسم‌دارِ ژانر مذکور می‌ایستد.

به عقیده‌ی نگارنده، فیلم‌کالتِ مرد حصیری نمونه‌ای عالی و اصیل در تلفیق سینمای موزیکال با مایه‌های رازآلود و ترسناک است. آدم‌های مرد حصیری راه‌به‌راه، بی‌خودوُبی‌جهت زیر آواز نمی‌زنند(!) و ترانه‌خوانی آن‌ها کاملاً منطق دارد و به یک‌سری مناسک ملحدانه مربوط می‌شود که به‌جا آوردن‌شان در جزیره‌ی مطرود، مرسوم است؛ در مرد حصیری ترانه‌هایی گوش‌نواز می‌شنویم با اجراهایی درخور و مفاهیمی به‌طور کامل در خدمت داستان فیلم.

المان‌های تشکیل‌دهنده‌ی مرد حصیری که بیش‌تر جلبِ نظر می‌کنند را به‌ترتیب، این‌ها یافتم: موسیقی متن (پاول جیووانی)، فیلمبرداری (هری واکسمن)، طراحی صحنه و لباس (سو یلاند) و بالاخره بازیگری (به‌ویژه ادوارد وودوارد، کریستوفر لی و بریت اکلند). رابین هاردی نیز در کارگردانی اولین تجربه‌ی سینمایی‌اش بدون شک نمره‌ی قبولی می‌گیرد. هاردی از جمله سینماگرانی است که تنها با کارگردانی یک فیلم مطرح، در حافظه‌ی سینمادوستان ثبت شده. فعالیت‌های او در سینما بسیار پراکنده و کم‌شمار بودند، رابین هاردی بعد از مرد حصیری فقط دو فیلمِ دیگر ساخت [۴].

در بدو ورود گروهبان به جزیره‌ی سرسبز، خیال می‌کنیم همه‌چیز معمولی است و مأموریت افسر وظیفه‌شناس، موردی ساده و پیشِ‌پاافتاده بیش‌تر نیست اما به‌تدریج و از همان اولین شب اقامت هووی در سامرزایل، بعد از شنیدن ترانه‌ی دسته‌جمعی اهالی و مشاهده‌ی اتفاقات عجیب‌وُغریب و بی‌شرمانه‌ای که خارج از کافه‌ی گرین‌من -و هم‌چنین در محوطه‌ی قبرستان- جریان دارد، پی می‌بریم قضیه پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

فیلم و مضمون‌اش شاید برای تماشاگر کنونی به‌اندازه‌ی سینماروهای دهه‌ی هفتادی، تکان‌دهنده و تهورآمیز به‌نظر نرسد؛ علت این امر را جدا از پوست‌کلفت‌تر شدن آدم‌های امروزی(!) بایستی در جایی دیگر جست‌وُجو کرد. مرد حصیری سال‌هاست مبدل به اثری کلاسیک در عرصه‌ی سینمای وحشت شده و ایده‌ها و ترفندهایش به اشکال مختلف در فیلم‌های این گونه‌ی پرطرفدار، مورد تقلید و کپی‌برداری قرار گرفته است. با این‌همه مرد حصیری در قالب کبریتی خیس‌خورده هم مستحیل نشده، بی‌خاصیت نیست و هنوز که هنوز است می‌تواند تأثیر بگذارد.

اما دیالوگ کلیدی فیلم را از زبان لرد سامرزایل (با بازی کریستوفر لی) می‌شنویم، وقتی برای گروهبان هووی از پیشینه‌ی جزیره و افتخارات پدر و پدربزرگ‌اش می‌گوید: «از پدرم آموختم به طبیعت عشق بورزم و از آن بترسم.» (نقل به مضمون) اعتقاد به طبیعت و خدایان‌اش، پایه و اساس پاگانیسم [۵] -و نئوپاگانیسم- است. ادیانی شرک‌آلود که قدمت‌شان در اروپا، به قبل از استقرار مسیحیت بازمی‌گردد. مرد حصیری از آن دست فیلم‌هاست که باید تا انتها تماشایش کنید تا به راز نام‌گذاری‌اش پی ببرید.

فضاسازی فیلم عالی از آب درآمده؛ حسِ "تک‌افتادگی" و "جزیره بودن" محیط، به‌خوبی ملموس است. لباس‌های مبدل و رنگارنگ جزیره‌نشینان برای شرکت در جشن ماه می، ماسک‌هایی که از حیوانات به چهره‌ زده‌اند و طی‌طریق گروهی آن‌ها به سوی ساحل، یادآور حال‌وُهوای کابوس‌گون و هول‌انگیز نقاشی‌های هیرونیموس بوش [۶] و پیتر بروگل [۷] است؛ علی‌الخصوص تابلوی معروف بوش: "باغ لذات دنیوی" (The Garden of Earthly Delights).

سوسکی که دخترک گستاخ -در مدرسه‌ی روآن- نخ به پایش بسته، درواقع تمثیلی از خودِ گروهبان هووی است که هرچه سعی می‌کند گرهِ این پرونده را باز کند، به در بسته می‌خورد و بد‌تر گرفتار می‌شود. در مرد حصیری، ادوارد وودوارد را به‌شایستگی در نقش پلیسی سخت‌کوش که در عین حال یک مسیحی معتقد هم هست، باور می‌کنیم. همین باورپذیری است که موجب می‌شود اظهارات هووی در فینال مرد حصیری جلوه‌ای مضحک نداشته باشد و او در شمایلی قهرمانانه فرو برود.

مرد حصیری به‌تعبیری، قصه‌ی ایستادگی یک‌تنه‌ی گروهبانی باایمان در برابر جامعه‌ای آلوده‌ی فساد و تباهی است. سال ۲۰۰۶، نیل لابوت در آمریکا سعی کرد مرد حصیری را -متناسب با مقتضیات زمان- به‌روز بسازد که نتیجه، شکستی همه‌جانبه بود؛ نسخه‌ی لابوت نه می‌تواند بترساند و نه سرِسوزنی اثرگذار باشد. نیکلاس کیج در قیاس با وودوارد -بیش از هر چیز- یک کودنِ کُندذهن جلوه می‌کند!

به‌نظرم فیلم مرد حصیری فرجامی دوپهلو دارد؛ یعنی همان‌طور که می‌توان غلبه‌ی بی‌بروبرگردِ سیاهی و شر به‌حساب‌اش آورد، هم‌چنین می‌شود به‌شکل یک کارت‌پستال زیبا و مؤثر در ستایش دین‌داری و پای‌بندی به اصول اعتقادی -تا آخرین نفس- محسوب‌اش کرد. برمبنای این طرز تلقی، می‌شود گفت پایان مرد حصیری باز است... شما چه فکر می‌کنید؟

 

پیمان عباسی‌نیا

پنج‌شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۳

 

[۱]: (NINE) [ساخته‌ی راب مارشال/ ۲۰۰۹].

[۲]: (Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street) [ساخته‌ی تیم برتون/ ۲۰۰۷].

[۳]: ویل دورانت، قربانی کردن انسان را امری دانسته که میان همه‌ی ملت‌های باستانی شایع بوده و هر روز در جایی دیده شده است، به گفته‌ی او در بعضی نواحی برای کشاورزی، مردی را می‌کشتند و خون‌اش را هنگام بذرافشانی بر زمین می‌پاشیدند تا محصول بهتری به‌دست آورند و بعد‌ها همین قربانی به‌صورت قربانیِ حیوانی درآمده است. هنگامی که محصول می‌رسید و درو می‌شد، آن را تعبیری از تجدید حیات مرد قربانی‌شده به‌شمار می‌آوردند، به‌همین جهت پیش از کشته شدن و پس از آن، برای مرد قربانی‌شده جنبه‌ی خدایی قائل شده، او را تقدیس می‌کردند (قربانی از روزگار کهن تا امروز، نوشته‌ی حسین لسان، مجله‌ی هنر و مردم، دوره‌ی ۱۴، شماره‌ی ۱۶۵ و ۱۶۶، تیر و مرداد ۱۳۵۵).

[۴]: The Fantasist در ۱۹۸۶ و The Wicker Tree محصولِ ۲۰۱۱.

[۵]: پاگانی یا پگانی به مجموعه‌ی ادیان غیرابراهیمی و یا چندخدایی دوران باستان گفته می‌شود. این ادیان هنگام ظهور مسیحیت در اورشلیم -و گسترش آن در غرب و سرزمین‌های تابع روم- بسیار شایع و متداول بوده و بدین‌ترتیب رقیبی جدی و سرسخت برای مسیحیت محسوب می‌شدند. از این‌رو کلمه‌ی پاگان برای مسیحیان، هم‌معنی کافر یا مشرک یا کسی است که از دین دور شده. گفته‌ می‌شود پاگانیسم -که از کلمه‌ی لاتین Paganus مشتق شده است- در واژه به‌معنی "دین مردم روستایی" می‌باشد. توضیح این‌که بعد از فراگیر شدن مسیحیت در اروپا، ادیان قدیمی مانند پرستش خدایان یونانی، رومی و مصری در شهرهای اصلی برچیده شدند ولی در برخی روستاهای دورافتاده باقی ماندند. در قرون وسطی این ادیان به‌طور مخفی به حیات محدود خود ادامه دادند و اکنون نیز طرفدارانی دارند که در دوران مدرن آئین‌شان به نئوپاگانیسم معروف است. نئوپاگانیست‌ها از رمانتیسیسم قرن هجدهم و نوزدهم تأثیر پذیرفته و به خدایان طبیعت معتقدند (ویکی‌پدیای فارسی، مدخل‌ پاگانیسم).

[۶]: Hieronymus Bosch، نقاش هلندی مشهور سده‌ی پانزدهم که عمده‌ی دلیل شهرت وی، کاربرد نقوش خیالی برای بیان مفاهیم اخلاقی است. نقاشی‌های هیرونیموس بوش را پیش‌درآمد سده‌های میانه بر سبک سوررئالیسم می‌دانند (ویکی‌پدیای فارسی، مدخل‌ هیرونیموس بوش).

[۷]: Pieter Bruegel the Elder، نقاش هلندی دوران رنسانس است که به‌جهت نقاشی کردن از مناظر طبیعی و زندگی روستایی شهرت دارد. از آنجا که اکثر اعضای خانواده‌ی بروگل نقاشان شهیری شدند، برای متمایز کردن پیتر پدر، به او لقب "بروگل روستایی" داده‌اند. تأثیر هیرونیموس بوش بر او قابلِ مشاهده است (ویکی‌پدیای فارسی، مدخل‌ پیتر بروگل).

 

 

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:
     نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"


 تاريخ ارسال: 1393/9/20
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>یاسی:

اگر تاریخ مطالعه کرده باشین متوجه میشین که همیشه مسیحیان پاگان ها را به عنوان جادوگران به آتش می کشیدند من این فیلمو یه نوع انتقام یا شاید تفاوت نداشتن بیس تمام ادیان میدونم همین اتفاق اگر در مسیحیت می افتاد به عنوان کار خیر شناخته می شد خیلی فیلم جالبی بود در نهایت پایه دین بیشتر مواقع جهله و اینو نمیشه انکار کرد

0+4-

جمعه 24 تير 1401



>>>بهار:

نظر من اینه که اخرش بیشتر علبه شر بوده و جالب نیست به نظرم اگر قرار بود مرده هم بمیره بهتر بود اخرش اینجوری تموم میشد که پایه های اون مجسمه در حال سوختن میسوخت و در نتیجه حصیر سوزان به سمت جمعیت کافر قل میخورد و حداقل تعداد زیادی ازونا یا حداقل لج در ار تریناشون رو میکشت این به نظرم خیلی قشنگ تر میشد پایانش البته که در کل فیلم کاملا شیطان پرستی و.ایین اون و حتی نماد اسرائیل. هم مشخص هست که در واقع این مدل ایین ها مربوط به همون هاست ولی در کل به نظر من فیلم جالب و جذابی بود و واقعا با توجه به اینکه مال 50 سال پیش بوده واقعا عالی کار شده بخصصوص بی تفاوت بودن و عوضی بودن ساکنای جزیره خیلی خوب هستش حیلی خوب بازی میکنن و البته به نظر من جایی که اون دختر میخاد اغوا کنه پلیسه رو بسیار زیبا و تقریبا شبیه داستان حصرت یوسف شده و به نظرم همون تیکه فیلم خودش پیروزی عقیده الهی هست که یه نفر با ایمان بخدا چطور در میون جماعتی از شیطان پرستانی که.به گناه ترغیبش میکنن پاک میمونه

1+5-

چهارشنبه 20 مرداد 1400



>>>پیروز:

1- منطق فیلم به شدت مخدوش است: یک مامور پلیس را جهت تحقیق در مورد گمشدن یک دختر، با هواپیما به یک جزیره فرستاده اند در حالیکه این مامور نه دستیار دارد، نه همراه دارد، نه اسلحه دارد و نه بی سیم دارد! حتی خلبان هواپیما هم خودش است و زمان ورود به جزیره حتی قادر به پیاده شده از هواپیما هم نیست و از دیگران کمک می خواهد. فیلمنامه نویس به زور و به شکل احمقانه و اغراق آمیزی پلیس فیلم را ضعیف و ذلیل کرده تا قصه حتی به قیمت بی منطقی امکان شکل گیری پیدا کند. 2- فیلم ربطی به ایستادگی بر سر ایمان ندارد چراکه حتی اگر پلیس فیلم در انتهای داستان، از ایمان خود دست می کشید باز هم فرقی به حال او نمی کرد و بازهم او را می سوزاندند. 2- موضع فیلم به مانند فیلم بچه رزماری ، کاملا انفعالی و نیست انگارانه است: شر حاکم شده و باید در برابرش تسلیم شد. با این تفاوت که فیلم بچه رزماری به لحاظ منطق فیلمنامه، مشکلات مرد حصیری را ندارد.

24+2-

شنبه 29 تير 1398



>>>امیرخان:

چرا اشاره ای به انتقار تند و صریح از تندروی های فمنیست ها که در نهایت با قربانی شدن یک مرد دلسوز فقط بخاطر مرد بودنش نشده?

4+17-

يكشنبه 14 شهريور 1395



>>>زینب کریمی:

سلام و خداقوت! از معرفی و پیشنهاد دیدن این فیلم بسیار متشکرم. قلم تان نویسا و سلامت باشید.

5+0-

چهارشنبه 26 آذر 1393



>>>ma:

اخرش رو خوب گفتید که پایان مرد حصیری باز است!این جور پایان ها یه حس خوبی به بیننده میده! از نقد و توضیحات کاملتون هم تشکر میکنم! جالب بود. سربلند باشید ممنون

15+0-

يكشنبه 23 آذر 1393



>>>vilii:

دشت‌هایی چه فراخ-کوه‌هایی چه بلند-در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد-من در این آبادی، پی چیزی می‌گشتم:پی خوابی شاید،پی نوری، ریگی، لبخندی...

44+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>سین:

:-)

44+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>مجتبا:

فیلمی هست که ارزش یک بار دیدن رو داره=) اما باید کمی دقت داشت چون بیشتر توی این فیلم جنبه های روانشانسی مطرح میشه تا یک موضوع پلیسی جنایی=) نقد خیلی جالبی بود=)

45+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>jim☆:

Hello. Thanks my friend. It's great★☆★☆

44+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>تارلا:

دوست عزیز به خاطر زحماتی که واسه تهیه مطالب کردین متشکرم

68+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>جعفر :

بسیار عالی:-O

67+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>سام :

هنوز ندیدمش اما تعریفش رو زیاد شنیدم بنظر میاد ارزش دیدن داشته باشه.

67+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>gardenia:

از موضوع فیلم خوشم اومده، امیدوارم که فیلم خوبی باشه...

68+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>یه نفر:

فضای این فیلم خیلی شبیه به فیلم دهکده بود. در دهکده عده ای خیالپرداز وجود داشتند که از ترس متلاشی شدن نسل روستا نششینان و آلوده شدن اهالی انجا به شهر نشینی در وسط یک جنگل، مردم را توسط هیولاهایی ترسانده بودند که اگر انسان ها پا به قلمرو آنها بگذارند آن ها هم هتاکی می کنند؛ و دقیقاً همین موضوع باعث شده بود تا اهالی با روش و قانون خودشان زندگی کنند. درست مانند ده ها سال قبل و به همان سادگی.

67+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>eli:

LIKE

67+0-

جمعه 21 آذر 1393



>>>نونا:

سلام ، بسیار سپاسگزارم هم به خاطرانتخاب سنجیده ی فیلم هایتان در طعم سینما و هم به خاطر اطلاعات جامعی که ارایه می دهید. شاد باشید

67+1-

جمعه 21 آذر 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.