پرده سینما
احتمالاً تا زمانی که فیلم «سرنا» هنوز روی کاغذ بود و با حضور بازیگران تراز اولش جلوی دوربین نرفته بود، این امید وجود داشت که سوزان بیر بتواند این فیلمنامه را در قالب اثری پرفروش روانه سالنهای سینما کند. حضور ستارههای مطرحی همچون جنیفر لارنس برنده اسکار و بردلی کوپر که تاکنون سه بار نامزد دریافت این جایزه شده به این امیدهای واهی دامن زدند. این درام امریکایی-فرانسوی براساس یک رمان مشهور با همین عنوان ساخته شده که زمانی توجه دارن آرنوفسکی و آنجلینا جولی را به خود جلب کرده بود. با این حال، فیلم از ۲۷ مارس (هفتم فروردین) بهصورت محدود در بعضی سالنهای سینمای آمریکا به نمایش درآمد. واقعیت این است که تازهترین ساخته کارگردان فیلم برنده اسکار «دنیایی بهتر» یک شکست تمامعیار است؛ اثری ضعیف، پرتنش، نامنسجم و شلخته. اگر فیلم تا این حد ملالآور و کسالتبار ساخته نمیشد احتمالاً میتوانست گوی سبقت را از ملودرامی سرگرمکننده مانند «خرابکاریهای بابیلون» برباید. اکران این فیلم بهانهای بهدست داد تا به معرفی تعدادی از فیلمهای ضعیف سینمایی که نام ستارگانی بزرگ را یدک میکشیدند بپردازیم و از اشتباه فاحشی که این بازیگران در انتخابهایشان مرتکب شدهاند، پرده برداریم.
آل پاچینو و رابرت دنیرو - «قتل عادلانه» (Righteous Kill - 2008)
اولین باری که آل پاچینو و رابرت دنیرو، دو تن از ستودنیترین بازیگران نسلشان، همزمان در یک فیلم بازی کردند به فیلم کلاسیک و ماندگار «پدرخوانده قسمت ۲» بازمیگردد. اگرچه در هیچیک از صحنههای فیلم در مقابل یکدیگر قرار نگرفتند. «مخمصه» (۱۹۹۵) ساخته مایکل مان دومین فیلمی بود که با حضور این دو نفر فیلمبرداری شد. پاچینو و دنیرو تنها در چندین صحنه در مقابل یکدیگر ایفای نقش کردند و با این حال، این یکی در دنیای سینمای جنایی کلاسیک تاریخساز نشد. درنتیجه وقتی «قتل عادلانه» با صحنههای فراوان از حضور همزمان این دو اسطوره سینما اکران شد، خیلیها منتظر بودند با بهترین فیلم تاریخ سینما روبهرو شوند؛ اما نتیجه کاملاً عکس انتظارها از کار درآمد. دنیرو و پاچینو در این فیلم نقش دو مأمور پلیس را بازی میکنند که باید از یک قاتل سریالی بازجویی کنند. «قتل عادلانه» تریلری بهغایت ملالآور و بهطرزی هولناک ابلهانه است که جان اونت و راسل گرویتس بهترتیب کارگردانی و نویسندگی آن را بهعهده داشتهاند و شکستی تمامعیار محسوب میشود.
رایان گاسلینگ - «جوخه گانگستر» (Gangster Squad - 2013)
رایان گاسلینگ با بازی در «مومن» شروعی خیرهکننده داشت و در سن ۲۶ سالگی برای بازی در فیلم «Half Nelson» نامزد دریافت جایزه اسکار شد. بهاینترتیب، او خیلی زود جایگاهش را بهعنوان یکی از بااستعدادترین بازیگران جوان تثبیت کرد و برای مدتی بهنظر میرسید، هرگز دست به انتخابهای اشتباه نخواهد زد. بعد نوبت به ایفای نقش در «جوخه گانگستر» ساخته روبن فلایشر رسید. بهجز او، بازیگران مطرح دیگری نظیر جاش برولین، شان پن و اما استون نیز در این فیلم حضور داشتند. برولین و پن در این فیلم نقش دو مأمور پلیس را بازی میکنند که یک جوخه از افراد نخبه را دور هم جمع میکنند تا میکی کوهن، گانگستر خطرناک را به دام بیاندازند. این درام جنایی که بازسازی شستهرفتهای از لسآنجلس دهه ۱۹۴۰ است شبیه آن دسته از فانتزیهای خشونتآمیز کارتونوار و جوانانه بهنظر میرسد؛ بهطوریکه بهتر بود فیلم در قالب یک بازی ویدئویی ساخته شود تا اینکه با اینهمه بازیگر درجه یک چنین تصویر مضحکی بهنمایش بگذارد.
ویولا دیویس - «عقبنشینی نکن» (Won’t Back Down - 2012)
ویولا دیویس کبیر زمانی یکی از سلاحهای مخفی دنیای بازیگری بود. او با دریافت دو جایزه تونی، دو نامزدی اسکار از جمله بازیگران سرشناس سینما و تلویزیون محسوب میشود، اما مانند هر بازیگری گاه دست به انتخابهای غلط زده است. اولین قدم دیویس بعد از موفقیت عظیم فیلم «خدمتکار» که نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگری را برایش بهارمغان آورد، بازی در فیلم «عقبنشینی نکن» بود. این فیلم به کارگردانی دانیل بارنز (کارگردان «کیک») یک اثر سینمایی عمیقاً شلخته و پادرهوا محسوب میشود که بیشتر به یک بیهودهگویی طولانی شبیه است تا درامی جذاب بر پرده سینما. مگی جیلنهال، اسکار آیزاک، هالی هانتر، رزی پرز و ماریان ژان باپتیست از دیگر بازیگران شناختهشده این فیلم بهشمار میروند. فیلم تا حدی آموزنده است، اما بیش از حد به دام شعارزدگی افتاده و از معلمها چهرهای هیولاوار ارائه داده است. با وجود بازیگران بزرگ فیلم که برخاسته از فرهنگهای مختلف هستند، فیلم بهعنوان درام بهدرستی از کار درنیامده و مردم آمریکا نیز قبول دارند که این فیلم با نمایش در بیش از ۲۵۰۰ سالن سینما یکی از بدترین افتتاحیههای ثبت شده در تاریخ سینما را پشت سر گذاشته است.
سیدنی پوآتیه - «شغال» (The Jackal - 1997)
مایکل کیتن-جونز نهتنها با بازسازی بیقاعده و ضعیف «روز شغال»، شاهکار میخکوبکننده فرد زینهمان در ۱۹۷۳، توهینی بزرگ به این فیلم تحسینشده روا داشت، بلکه با انتخاب گروهی از بازیگران درجه یک به این زخم دردناک حسابی نمک پاشید. بروس ویلیس، ریچارد گر، سیدنی پوآتیه و دایان ونورا از جمله بازیگران این فیلم محسوب میشوند. دستکم میتوانیم خوشحال باشیم که کاراکتر پوآتیه، برخلاف همکارانش ریچارد گر و دایان ورونا با لهجهای که از پس ادای آن برنمیآید نابود نشده است. درواقع، یکی از لذتهای اصلی (یا شاید هم تنها لذت) تماشای این فیلم به اجرای دیدنی پوآتیه بازمیگردد.
جولین مور - «هفتمین پسر» (Seventh Son - 2015)
ستارهها خیلی راحت میتوانند با یک انتخاب اشتباه شانس خود را برای دریافت اسکار تهدید یا اساساً نابود کنند. نمونه عیانش هم آن هاتاوی است که با بازی در «جنگهای عروس» بدجور تیشه به ریشه خودش زد، اما ظاهراً حالا نوبت به جولین مور رسیده است. او با ایفای نقش در «هفتمین پسر»، یک فانتزی حماسی وحشتناک بد هوادارانش را بعد از دریافت جایزه طلایی اسکار امسال حسابی ناامید کرد. این فیلم به کارگردانی سرگئی بودروف فیلمساز روس از ششم فوریه در سینماهای امریکا روی پرده رفت و باعث شد در حسرت بازی درخشان مور در «همچنان آلیس» آه از نهاد خیلیها بلند شود. از میان بازیگران این فیلم میتوان به کسانی همچون جف بریجز، بن بارنز، آلیشیا ویکاندر و اولیویا ویلیامز اشاره کرد. بیشتر بازی مور در این فیلم حول محور تصویر و حرکاتش شکل میگیرد، زیرا فیلمنامه هیچ چیز قابل توجهی برای عرضه به ستاره اسکار ۸۷ نداشته و کاراکتر او از حد یک کلیشه اهریمنی فراتر نمیرود.
مریل استریپ - «زن-شیطان» (She-Devil - 1989)
با نگاهی به گذشته بهراحتی میتوان فهمید چرا کمدی سیاه «زن-شیطان» ساخته سوزان سایدلمن برخلاف چنین برداشت آزاد و نخمایی از رمان سیاه و وهمناک فی ولدن تحت عنوان «زندگی و عشقهای یک زن-شیطان» با موفقیت تجاری چندان قابل توجهی روبهرو نشد. برداشتی بسیار شسته و رفتهتر و بهتر از این رمان در قالب یک مینیسریال از شبکه تلویزیونی بیبی سی در همان دوران روی آنتن رفت. مشکل اصلی فیلم «زن-شیطان» این استکه ما با یک کمدی سیاه گلدرشت و عاری از هرگونه ظرافت و هوشمندی روبهرو هستیم. ظاهراً مریل استریپ در یک مقطع مشخص دست به انتخاب نقش زنهای زشت و خیانتدیده میزد که بهویژه در این فیلم ظرافتهای خاص خودش را میطلبید. این در حالی است که «زن-شیطان» امروز چیزی بیش از یک پانتومیم آزاردهنده نیست، ضمن اینکه بههیچوجه همدلی تماشاگران را نسبت به کاراکترهایش برنمیانگیزد.
ناتالی پورتمن - «جنگهای ستارهای اپیزود اول: تهدید شبح» (Star Wars Episode I: The Phantom Menace - 1999)
تنها تعداد اندکی از بازیگران شناختهشده و بزرگ فهرست پیشرو، به بدی فیلمهای ضعیفی که در آنها بازی کردهاند، نبودهاند و اجرایشان یک سروگردن بالاتر از کلیت فیلم بوده است. اما چنین چیزی درمورد ناتالی پورتمن صدق نمیکند؛ او یکی از ضعیفترین اجراهایش را با بازی در «جنگهای ستارهای اپیزود اول» از خود بهجا گذاشت، اما نکته جالب ماجرا این است که او از همان زمان و در سن ۱۸ سالگی توانسته بود بهخوبی جایگاه خود را بهعنوان یک استعداد نوظهور تثبیت کند. او در این فیلم در نقش ملکه آمیدالا / پادمه بازی کرده که امیدوار است بتواند سیارهاش را از شر مهاجمان حفظ کند.
خواکین فینیکس - «همهچیز درباره عشق» (It’s All About Love - 2003)
انزواطلبی و وسواس خواکین فینیکس در انتخاب نقشهایش و کارنامه قابل دفاعی که در چند سال گذشته از خود بهجا گذاشته، برای او اسم و رسمی افسانهای در حد و اندازه دانیل دی-لوییس دستوپا کرده است؛ بهویژه بهعنوان بازیگری که امکان ندارد دست به انتخابهای غلط بزند. اما در گذشته اوضاع جور دیگری بود. فینیکس قبلاً بازیگری معمولی و مثل سایر هنرپیشههای درجه چندم بود؛ کسی که در فیلمهای ام. نایت شایامالان و جوئل شوماخر بازی میکرد، کسیکه صداپیشگی خرسهای کارتونهای دیزنی را برعهده داشت و کسی که در فیلم شدیداً تاریخ انقضادار «نردبان ۴۹» ظاهر شد. اما بزرگترین شکست این بازیگر در تریلر/رمانس «همهچیز درباره عشق» اولین فیلم انگلیسیزبان توماس وینتربرگ رقم خورد. او در این فیلم نقش مردی روشنفکر را ایفا میکند که برای طلاق از همسرش به امریکا پرواز میکند. و نکته دیگر اینکه؛ شان پن نقش برادر فینیکس را در این فیلم بازی میکند. زمانی تصور میشد این فیلم در زمان خودش بهدرستی فهمیده نشده و نسل آینده به ارزشهای آن پی خواهد برد، اما کافی است فیلم را یکبار دیگر تماشا کنید تا متوجه شوید بههمان اندازهای که بار اول آن را تماشا کردهاید پوچ و توخالی است.
جک نیکلسون - «مرد دچار مشکل» (Man Trouble - 1992)
جک نیکلسون بهعنوان اسطوره حقیقی پرده نمایش و یکی از ماندگارترین ستارههای سینما، بهطرزی شگفتانگیز چند فاجعه واقعی را در کارنامه حرفهای به ثبت رسانده است. «مرد دچار مشکل» یک کمدی رمانتیک به کارگردانی راب رافلسن و نویسندگی کارول ایستمن است. جالب آنکه این پروژه شکستخورده پنجمین همکاری نیکلسن و رافلسن بهشمار میرفت. نیکلسون در این فیلم نقش یک دروغگوی ذاتی را بازی میکند که بهاقتضای حرفهاش دچار توهماتی درباره خودش است. الن بارکین نقش مقابل نیکلسون را در این فیلم ایفا کرده و در نقش یک خواننده عصبی بهنام جوان ظاهر شده است. فیلم بهلحاظ لحن شدیداً دچار مشکل است، اما دستکم اجرای نیکلسون دوستداشتنی از کار درآمده و این در حالی است که کوچکترین احساس همدلی و همراهی با کاراکتر بارکین در تماشاگر ایجاد نمیشود.
کاترین هپبرن - «زیرپوش آهنی» (The Iron Petticoat - 1956)
اگر در قضاوتهایتان درمورد بزرگان سینما به شمارش تعداد جوایز اسکاری که برنده شدهاند اکتفا میکنید (البته نباید این کار را کنید و این بهمعنای بیکفایتی و خطای آکادمی نیست)، باید بدانید کاترین هپبرن با چهار جایزه اسکار بهترین بازیگری، بزرگترین بازیگر زن تاریخ رسانه سینما محسوب میشود. با این حال، تمام انتخابهایش چندان بهجا و مناسب نبوده است. بنا به اعتراف خودش، تنها به این دلیل در «زیرپوش آهنی» بازی کرد تا بتواند فرصت بالنسواری در آسمان را بهدست آورد. این کمدی جنگ سرد بریتانیایی را رالف تامس کارگردانی کرده و نقش مقابل هپبرن، توسط باب هوپ ایفا شد.
● پرده سینما، این گزارش به ترجمه آیدا تدین را از روزنامه صبا برگزید.
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|