غلامعباس فاضلی
■ پی بردن به معناها و سرخوشیهای فیلم، نیازمند تجربهای پر و پیمان از «زندگی» است.
■ فیلم از مفاهیمی سخن میگوید که بیشتر به «زندگی» مربوط میشوند تا هر چیز دیگری.
■ یزدانیان نه به ورطهی فیلمی «شاعرانه» افتاده است، نه خود را در بند «رئالیسم» گرفتار کرده.
نقد و بررسی فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ ساختهی صفی یزدانیان
بهترین فیلم جشنوارهی سی و سوم. و تنها فیلمی که از نظر من در چهار سال اخیر درجهی «چهار ستاره» را دارد.
نخستین فیلم سینمایی صفی یزدانیان یک شاهکار بیهمتاست که میشود یک عمر از آن لذت برد. در دنیای تو ساعت چند است؟ صداقت فیلمهای اریک رومر، و سرزندگی فیلمهای کامرون کرو را دارد و بهاندازهی فیلمهای ژاک ریوت خیالانگیز است.
پی بردن به معناها و سرخوشیهای فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ نیازمند تجربهای پر و پیمان از «زندگی» است. روزگاری دور، دوستی به من گفت معناهای شعر حافظ چنان عمیق است که افراد زیر چهل سال نمیتوانند آن را دریابند و برای درک شعر حافظ باید سن و سالی از خواننده گذشته باشد. اگرچه به قول رضا خوشنویس هزاردستان: «حاضرم تمام وقار پیری را بدهم به یک دم سبکسری جوانی»، اما بعید میدانم افراد زیر چهل سال ارتباطی شایسته با فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ برقرار کنند.
چیزهایی در فیلم هست که توضیح دادن آنها با هیچ معیار سنتی زیباییشناسانهای مقدور نیست. در دنیای تو ساعت چند است؟ از مفاهیمی سخن میگوید که بیشتر به «زندگی» مربوط میشوند تا هر چیز دیگری. گاهی حتی «پلاستیک» هستند تا «استتیک». شاید برای بخش عمدهای از نسل امروز که عشق را در سری فیلمهای ریچارد لینکلیتر معنا میکنند، این فیلم قابل درک نباشد؛ چون طبق روایت سهگانهی پیش از طلوع (۱۹۹۵)، پیش از غروب (۲۰۰۴)، و پیش از نیمهشب (۲۰۱۳) یکشبه میشود بدون صرف هزینه عاشق شد و بعد آن را توی گنجه گذاشت و ده سال بعد رفت سر وقتاش! و حتی ده سال بعدتر! برای این عده شاید قابل تصور نباشد که کسی را دوست داشته باشی و دوری از او، تو را به این سوق دهد که در یک تابلوی نقاشی مجسماش کنی! در این فیلم، تابلوی «ماری کاسات در لوور» (Mary Cassatt at the Louvre) اثر ادگار دگا -به سال ۱۸۸۰- مرا بهیاد تابلوی «دو خواهر در تراس» اثر پییر اگوست رنوار -به سال ۱۸۸۱- انداخت!
اینکه عاشق کسی باشی و هر وقت خودت را بهیاد بیاوری با او بوده باشد (جملهی فرهاد خطاب به گلی در فیلم)، اینکه کسی را آنقدر دوست داشته باشی که تمام علاقهمندیها و جزئیات زندگی او را حفظ کنی؛ و حتی ضربدر کوچکی را که او روی دستاش میکشد، ببینی. (فصل گفتگوی آنها در پارک) اینکه عاشق کسی باشی و با او رؤیا ببینی... رؤیاهایی که ممکن است چندان ربطی هم به واقعیت نداشته باشند.
کسی که در دههی ۱۳۵۰ کودکی کرده باشد منزلت آن شورلت آبی نفتی مدل ۱۹۷۴ داخل فیلم را درمییابد. اگر «او»یی در زندگیات باشد، میدانی در کنارش گام برداشتن یعنی چه! (قدمزنی فرهاد و گلی در فصل بازار)؛ و اگر دلات رعشه برود برای عینکی که او گاه روی صورتاش میگذارد و گاه در سایه روی موهایش میکشد بالا تا دقیقهای آن بالا بماند، درمییابی «گلی» فیلم زیباترین عینکی را که در تاریخ سینمای ایران یک زن روی چشمهایش گذاشته بر چشم نهاده. (در صحنهی بازار مدام از خودم میپرسیدم لیلا حاتمی آن عینک آفتابی درجهی یک را از کجا خریده است، بسکه محشر بود!)
شده با چند ترانهی قدیمی، از پس گذشت سالها عاشقی کرده باشی و در هر بند آنها «او» برایت مجسم شده باشد؟ اگر اینطور باشد، درمییابی در دنیای تو ساعت چند است؟ چقدر والاست و منزلت آن چند ترانهی گیلکی و فرانسوی را خوب درمییابی. اگر هر آنچه را «او» دوست داشته باشد تو هم از پس گذشت سالهای سال آموخته باشی که دوست بداری، فرهاد فیلم را میشناسی و میدانی چه نایاب است!
فقط آنها که بهیاد میآورند در دوران نوار کاست گاهی «ضبط اتفاقی» روی یک ترانهی محبوب باعث میشد صدایی اتفاقی از یکی از اعضای فامیل یا خانواده تا ابد وسط ترانه جا خوش کند درمییابند که آن جملهای که از صدای «گلی» روی آن کاست قدیمی، «اتفاقی» ضبط شده چه معنایی دارد. فقط آنها که سالهای سال از معشوق دور ماندهاند درمییابند داشتن چند ثانیه صدای «او» روی یک نوار کاست آن هم بهصورت اتفاقی چه گنج بزرگی است!
و آنها که نجابت را آموخته، یا به ارث برده باشند میدانند چه معنی میدهد کسی را سالهای سال دوست داشته باشی و عشقات را از فرط نجابت در محضر او کتمان کنی. همانها که چنان معشوق را دوست دارند که عتاب و خطاب او برایشان یکی است و «او» چه سیلیشان بزند، چه نوازششان کند، برایشان توفیر ندارد. همانها که هر یادگار بهجا مانده از معشوق، خواه یک کتاب زبان فرانسهی قدیمی، خواه یک مداد، یا ورقهای که دستخط او را دارد، برایشان گوهری گران است.
در دنیای تو ساعت چند است؟ دربارهی اینهاست. کسی را سالهای سال عاشقانه دوست داشته باشی و او حتی تو را بهیاد نیاورد! (گلی حتی فرهاد را یادش نیست! و پس از صحنهی پیشواز رفتن حتی تا بعدها هم بهیادش نمیآورد).
در دنیای تو ساعت چند است؟ دربارهی همان «گیلهگل ابتهاج»ی است که از فرط طراوت و یگانگی (به قول پیرمرد همسایه در ابتدای فیلم) جوانهای محلهای به پایش میمردند...
کارگردانی یزدانیان خیرهکننده است. او نه به ورطهی فیلمی «شاعرانه» افتاده است، نه خود را در بند «رئالیسم» گرفتار کرده است. فصل تجسم «گلی» در تابلوی «ماری کاسات در لوور» و همچنین صحنهی خیرهکنندهای که «گیلهگل» وارد رؤیاهای «فرهاد» میشود و با هم دربارهی شخصیتهای رؤیاهای فرهاد گفتگو میکنند آنقدر جادوییاند که ثابت میکنند برای یزدانیان سینما یک مفهوم کاملاً شخصی است و این یعنی جایی در صدر پانتئون کارگردانان.
غلامعباس فاضلی
بعد از تحریر:
در نخستین دیدار با در دنیای تو ساعت چند است؟ در جشنوارهی فجر سی و سوم چنان مسحور فیلم بودم که حواسم نبود ترانهای که روزبه رخشا به زبان گیلکی میخواند بر وزن (و احتمالاً متن) همان ترانهی معروف و جادویی Perhaps, Perhaps, Perhaps «شاید، شاید، شاید» دوریس دی -به سال ۱۹۶۴- است که البته آن ترانه هم از یک ترانهی کوبایی -به سال ۱۹۴۷- وام گرفته شده است. وقتی برای دومین بار فیلم را دیدم تازه یاد ترانهی دوریس دی افتادم! چون پنج سال است دوریس دی گوش نمیکنم!
تلاش کردم متن ترانهی «شاید، شاید، شاید» که اتفاقاً منطبق با رابطهی «فرهاد» و «گلی» در فیلم هم هست و فکر میکنم در برگردان گیلکی هم به متن اصلی وفاداری وجود داشته را به فارسی برگردانم (البته بدون رعایت وزن و قافیه!) تا بخش دیگری از پسزمینهای که فیلم بر آن استوار شده، آشکار شود:
تو که نگفتی دوستم داری!
باید می فهمیدم عاشقمی؟
چون تو فقط بهم میگی:
شاید، شاید، شاید!
یه میلیون بار ازت پرسیدم و بعدش
یه بار دیگه هم ازت پرسیدم و آخرش
جواب تو اینه فقط:
شاید، شاید، شاید!
اگه خاطرجمع نیستی عاشقمی
شروع نکنیم بهتره
نمیخوام حاصلش بشه جدایی و
دلی بشکنه
پس اگه واقعاً دوستم داری، یه «آره» صرف کن
اگه نداری، عزیزم یه «نه» خرج کن
اما لطفاً دیگه به من نگو:
شاید، شاید، شاید!
اگه خاطرجمع نیستی عاشقمی
شروع نکنیم بهتره
نمیخوام حاصلش بشه جدایی و
دلی بشکنه
پس اگه واقعاً دوستم داری، یه «آره» صرف کن
اگه نداری، عزیزم یه «نه» خرج کن
اما لطفاً دیگه به من نگو:
شاید، شاید، شاید!
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|