پرده سینما
در تازهترین نقشآفرینی مایکل کین در فیلم جوانی او به همراه هاروی کایتل تعطیلات خود را در استراحتگاهی نزدیک به کوه آلپ میگذرانند، مکانی آرامشبخش و منظم که آنها را به سوی دست و پنجه نرم کردن با وقایع زندگیشان که مهمترینش پا به سن گذاشتن است سوق میدهد.
گفتوگویی که پیشرو دارید حاصل تلاش جان هورن در برنامه اینترنتیاش است، مکالمهای که به بهانه نقشآفرینی هنرمندانه کین در این اثر پائولو سورنتینو انجام شده و سعی دارد درباره تغییر مسیر حرفهای کین، اصراری که در این سن و سال به ادامه فعالیتهای بازیگریاش دارد و زندگی شخصیاش، با او گفتوگویی کوتاه داشته باشد.
میتوانید در مورد عنوان فیلم کمی توضیح دهید؟ به نظر میرسد «جوانی» عنوان بسیار مناسبی برای این فیلم است.
بله، کاملاً درست است، منظورم این است که مخاطبان همواره تعجب میکنند که عنوان فیلم جوانی است و کاراکتر اصلیاش یک پیرمرد 82 ساله است. در یکی از سکانسهای فیلم من برای ویزیت نزد دکتری میروم. در حقیقت چون همه پیرمردها چند وقت یکبار نزد دکتر میروند و چنین کاری انجام میدهند شخصیتی که من ایفاگر نقش آن هستم چنین کاری کرده است، بگذریم، دکتر به او میگوید؛ شما کاملاً سالم هستید، و پس از لحظاتی ادامه میدهد؛ در حرفه ما به چنین حالتی میگوییم جوانی، عنوان فیلم از همین دیالوگ الهام گرفته است. فارغ از این حرفها من به شما میگویم زمانی که به سن و سال من برسید چه حسی خواهید داشت، متوجه میشوید 82 سال سن دارید، به خودتان میآیید و به گذشته نگاه میکنید، بعد به خود میگویید؛ لعنتی ناگهان چه اتفاقی افتاد!؟ از سویی دیگر شما انسانی خوش شانس محسوب میشوید زیرا دوستان و آشنایان زیادی داشتید که مدتها قبل از اینکه به این سن برسند درگذشتهاند. در حال حاضر ما یک گروه دوست هستیم که تعدادمان به 10 نفر میرسد و پنجاه سال از عمر رفاقتمان میگذرد، تا این لحظه ما سه نفر را از دست دادهایم.
دوستانتان در این چند سال اخیر درگذشتهاند؟
بله، یکی از دوستانم وقتی اولین نفر از جمع ما فوت کرد گفت؛ روزگار بازی بولینگش را با گروه ما شروع کرد، و راست میگفت.
چه احساسی دارد وقتی مجبورید برای حضور در نقشی این چنینی درباره خودتان فکر نکنید و به اصطلاح جریان را زیاد شخصی برداشت نکنید؟
نه، اتفاقاً هیچ وجه تشابهی هم وجود ندارد و من بههیچ عنوان چنین طرز فکری ندارم. من بیشتر سعی میکنم از هر روز زندگی ام لذت ببرم، از طرفی من سه نوه دارم که به دیدن آنها معتاد شدهام و تقریباً وسواس فکری نسبت به دیدار با آنها پیدا کردهام. که در کل برای من اتفاق خوبی است، در نظر داشته باشید زمانی که من اینجا نشستهام، زمانی که به سوی خانه حرکت میکنم و زمانی که در خانه هستم در اصل نگاهی به فردا ندارم و فردای من زمانی رقم میخورد که در کنار نوههایم هستم، متوجه میشوید؟ منظورم این است که چنین تفکری اثرات خوبی بر زندگی من گذاشته است، در حقیقت یک سری عادات ناسالم در گذشته داشتم، نظیر علاقه به نوشیدن و زیاد غذا خوردن که در حال حاضر بهخاطر وجود آنها تغییر یافتهاند و سعی دارم با زندگی سالم تا جایی که میتوانم در کنارشان زنده باشم.
تا این لحظه در چند فیلم سینمایی ظاهر شدهاید؟
فکر کنم نزدیک به 85 فیلم.
در کل در چند اثر تصویری، حال سینمایی یا تلویزیونی بازی کردهاید؟
آن هم فکر کنم حدود 150 اثر، زمانی من در آثار زیادی در نقشهای بسیار کوچک بازی میکردم تا بتوانم اجاره خانهام را پرداخت کنم. گاهی نقشی که بازی در آن تنها دو روز طول میکشید میپذیرفتم و تنها 12 دلار دستمزد میگرفتم.
آیا لحظهای که جنس نقشهایی که به شما پیشنهاد میشد تغییر کرد را بهخاطر دارید؟
بسیار ناگهانی اتفاق افتاد، 60 ساله بودم که فیلمنامهای که برایم فرستاده شده بود را به تهیهکننده فیلم پس فرستادم و یادداشتی برای او نوشتم؛ این نقش خیلی برایم کوچک است و علاقهای به آن ندارم. تهیهکننده هم تلافی کرد و فیلمنامه را دوباره برایم با یک یادداشت فرستاد که در آن نوشته شده بود؛ من نمیخواهم نقش عاشقپیشه فیلم را بازی کنی، تو را برای نقش پدر در نظر داشتم. این لحظهای بود که همهچیز برای من تغییر کرد، ناگهان از به دست آوردن دل دخترها در فیلمها، مبدل به شخصی شدم که باید نقشی فرعی در فیلم بازی کند، اما واقعیت این است من به ناگهان از ستاره فیلمها، تبدیل به بازیگر فیلمها شده بودم و این برایم بسیار جذابتر بود. مدت زمانی بود که من کار بازیگری را کنار گذاشتم، علاقه به حضور در هیچ پروژهای نداشتم، به شهر میامی نقلمکان کردم و در آنجا یک رستوران باز کردم، در همان دوران دوستی نزدیکی با جک نیکلسون که در همان حوالی زندگی میکرد بهوجود آمد و در نهایت روزی فیلمنامهای به دست جک رسید و او گفت که اگر مایل باشم دوست دارد یکی از نقشها را من ایفا کنم و من هم قبول کردم. جک انسان شگفتانگیز و بازیگری خارقالعاده است. پس از آن تصمیم گرفتم دوباره به سینما بازگردم و بازیگری را ادامه دهم.
نام فیلم خاطرتان هست؟
اوه (مکث) متاسفانه فراموش کردهام، فیلم خوبی نبود، باب رافلسون کارگردان اش بود، فیلم برای درخشش جنیفر لوپز در عرصه بازیگری طراحی شده بود که البته او کارش را واقعا خوب انجام داد. فیلم از نقطه نظر مخاطبانش بسیار خوب بود اما کلیت تفکربرانگیزی نداشت، منظورم این است که در کل تماشایش برای همه خوشایند نبود، اما باعث شد من به سینما بازگردم و پس از آن بود که من برای بازی در فیلم قوانین سایدر هوس جایزه اسکار گرفتم و هنوز هم در فیلمها حضور پیدا میکنم. در حال حاضر پیرتر شدهام، معمولاً در نقش یک خدمتکار یا نقشی کوتاه و خوب بازی میکنم که جزو نقشهای اصلی فیلم نیست. نمیتوانستم تا ابد با همان رویه کار کنم و به مدت سه ماه صبحها راس ساعت شش بیدار شوم، حالا چند هفتهای سر فیلمبرداری میروم و کارشان با من تمام میشود. اما فیلم جوانی متفاوت بود، در آن من نقش اصلی را برعهده داشتم که نسبت به سن ام و کارهای اخیرم برایم تجربهای تازه محسوب میشد، البته به تازگی در فیلمی با نام سَبک نیز در کنار مورگان فریمن و آلن آرکین بازی کردهام که داستان اش حول محور دزدی از بانک میگذرد و مشخصاً یک کمدی است با محوریت پیرمردها. در آنجا هم نقش زیادی برعهده داشتم که برایم جالب هم بود، در نهایت میتوانم بگویم که در این سن فرقی نمیکند به دنبال نقشهای اصلی یا فرعی نیستم، به گونهای بازنشستهام که اگر کار خوبی پیشنهاد شود در آن شرکت میکنم و اگر نشود از دوران بازنشستگیام لذت میبرم، زیرا حالا نگران پرداخت اجاره خانه نیستم.
نام آن فیلم «خون و شراب» بود.
بله، خون و شراب بود، کاملاً درست است.
توصیف ماجراهای فیلم «جوانی» بسیار سخت است، فیلم در حقیقت اثری غیرانگلیسی بوده که ناگهان تصمیم گرفتهاند به زبان انگلیسی ساخته شود؟
دقیقاً.
وقتی مخاطبان میخواهند بدانند فیلم درباره چیست چه توضیحی به آنها میدهید؟
میگویم فیلم درباره یک ساعت و پنجاه دقیقه است. این فیلم مانند هیچ اثر دیگری که آنها این مدت دیدهاند نیست، چون زمانی که تماشای فیلم به اتمام میرسد متوجه میشوید تمام جریانات آن را درک کردهاید. در حقیقت هیچ نکته ناشناختهای برای شما ندارد زیرا فیلم در مورد خود بیننده است. این فیلمی است با عنوان جوانی که یک پیرمرد نقش اصلیاش را ایفا میکند. پس سن مخاطب در اینجا مساله نیست زیرا اگر جوان باشید و شانس یارتان باشد در نهایت پیر میشوید اتفاقاتی که در فیلم مشاهده میکنید برای شما قابل درک میشود.
شما گفتید که فیلمنامههای زیادی را در این روزها نمیپذیرید، فیلمنامه سورنتینو چه داشت که بازی در چنین نقشی را قبول کردید؟
یکی از دلایلی که من را برای بازی در این فیلم بسیار تحریک کرد مصاحبهای بود که چند وقت پیش در تلویزیون دیدم، از جوانی پرسیدند که دوست داری وقتی بزرگ شدی چه کاره شوی؟ او هم پاسخ داد؛ میخواهم پولدار و معروف شوم. این حرف اش واقعا من را برآشفته کرد، من به هیچ عنوان بازیگر نشدم که پولدار و مشهور شوم، طرز فکر ما در آن دوران این بود که بازیگر شویم تا بهترین بازیگری که میتوانیم باشیم را به معرض نمایش بگذاریم و برای هیچ کمپانی و شرکتی کارگری نکنیم. طرز فکر غلطی که این روزها در میان جوانها میبینم دلیل اصلی حضور من در فیلم جوانی بود.
گفتگوکننده: جان هورن
مترجم: آرش واحدی
منبع: روزنامه صبا به نقل از وُلچر
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|