پرده سینما

در ستایش قداست خاطره! نگاهی به فیلم «کئوما» ساخته انزو جی. کاستلاری

غلامعباس فاضلی

 


 

 

 



 

 

 


هر پنج‌شنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!

 

با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

 

 

 

 

کئوما

 

Keoma

 

 

کارگردان: انزو جی. کاستلاری

بازیگران: فرانکو نرو، ویلیام برگر، اولگا کارلاتوس، وودس استراد و...

نویسنده فیلمنامه: مینو رولی، نیکو دوکی، لوئیجی مونته فیوری، و انزو جی. کاستلاری بر اساس داستانی از لوئیجی مونته فیوری.

تهیه کننده: مانولو بولوگنینی

موسیقی: گیودو و مائوریزیو دی آنجلیس

مدیر فیلمبرداری: آیاس پارولین

     

مدت زمان:    ۱۰۱    دقیقه

     

زبان فیلم: ایتالیایی، انگلیسی

محصول: ایتالیا

بودجه فیلم: ۱۷۱.۰۰۰.۰۰۰ لیر ایتالیا

تاریخ نخستین اکران:  ۲۵  نوامبر ۱۹۷۶

 

 

 

 

طعم سینما – شماره ۱۵۷- کئوما (Keoma)

 

 

پوستر فیلم کئومادر شلوغ پلوغی اسفندماه امسال، وقتی پس از نزدیک به بیست سال به آپارتمان جدیدی در محله ای جدید نقل مکان کردم، حین جابه جا کردن وسائل، به طور اتفاقی چشم ام به یک دی وی دی افتاد! کئوما! یکی از مهمترین فیلمهای عمرم! راستی چرا در طول اینهمه سال اینقدر درباره اش کوتاهی کرده ام؟ چرا هیچوقت اشاره ای بهش نکردم! حالا فرصت خوبی است که در «طعم سینما»ی نوروزی، به معرفی این فیلم بپردازم. فیلمی که برای من خیلی شخصی است و جای خیلی خیلی مهمی در زندگی ام دارد!

بله بالاخره سر و کله یک «وسترن اسپاگتی در صفحه «طعم سینما» پیدا شد! آن هم نه یک وسترن اسپاگتی درجه یک مثل آثار سرجیو لئونه، بلکه فیلمی که در همان ژانر هم درجه سوم محسوب می شود! اما مگر از اول قرار نبود اولویت فیلم هایی که در «طعم سینما» معرفی می شوند با فیلم های ناشناخته باشد؟ که نه اسکاری اند و نه پرفروش و نه محبوب منتقدان!

با اینهمه من فکر می کنم در مورد این اتفاقاً حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد!

 

 

مدخل اول) من و کئوما

 

بله کئوما برای من یک فیلم خیلی خیلی شخصی است! که در سالهای نخست دهه شصت سر راهم سبز شد و تمام زندگی ام به مسیر دیگری پرت کرد! چه خوب است در این نوروز قسمت شد درباره اش بنویسم!

مهرماه هزار و سیصد و شصت و دو بود. از آخرین باری که سینما رفته بودم پنج سال می گذشت. سینما رفتن در خانه ما هرگز چیز پسندیده ای نبود. گهگاهی پیشقدم شدن پسرعموها برای بردن من به سینما، آقاجون را متقاعد می کرد به سینما بروم. فیلمهایی مثل توپهای ناوارون، کینگ کنگ، مانتاناگو، مبارزه با شیطان، سینمای صامت، و... را اینطوری شد که دیدم. در سالهایی دورتر می توانستم آقاجون را متقاعد کنم که مرا به سینما ببرد. فیلمهای راه اژدها، دایره خونین، همّت، صمد خوشبخت می شود، و... را اینطوری دیدم. و فقط یک فیلم بود که آقاجون و عموجون به سینما رفتند و من و پسرعمو محمد را همراه خودشان به سینما بردند: ده فرمان. سینما «کارون» اهواز. هنوز افسون صحنه ای که حضرت موسی (ع) عصایش را داخل آب می کرد و مسیر رود نیل در کاخ فرعون قرمز می شد با من مانده است.

آخرین فیلمی که در سینما دیدم سینمای صامت مل بروکس در ۱۳۵۷ بود که همراه پسرعمو رضا در سینما «آپادانا» اهواز دیدم اش و اتفاقاً چندان ازش خوشم نیامد.

اما پس از انقلاب اصلاً نمی شد حرف سینما را با آقاجون زد! اولاً اساساً سینما چیزی جز وقت تلف کردن و ولگردی نبود! ثانیاً من نوجوان بودم و باید درس و مشق ام را می خواندم. جدی!

عزیزجون را هم چند بار امتحان کرده بودم اما از او هم نمی شد مجوزی برای رفتن به سینما گرفت! به این ترتیب در سال ۱۳۶۱ فقط حسرت فیلم های پر سر و صدای روی پرده برای من باقی ماند: سفیر، توبه نصوح، و دادا.

 

*****

 

پوستر فیلم کئومانام آن سه دوست و همکلاس یادم نمی رود و سالهای سال است جستجویشان می کنم: پرویز قاسمی، ابوالقاسم فرج، و کمال نصب نجار. (مأمور ثبت احوال نام فامیل "نسب نجار" را در سجل پدربزرگِ کمال به اشتباه "نصب نجار" نوشته بود و این اشتباه تا آن روز هم همراه کمال مانده بود.

به هر حال در تق و لق بودن دبیرستان ما در روزهای نخستین مهرماه ۱۳۶۲، آنها پیشنهاد کردند «برویم سینما!» و من هم پذیرفتم. شاید اگر آن روز پیشنهادشان را نمی پذیرفتم، مسیر زندگی من اینچنین تغییر نمی کرد! اما قبول کردم به آن میوه ممنوعه گاز بزنم! شاید اگر فیلم دیگری به جز کئوما بود ماجرا همان جا تمام می شد، اما کئومای «سینمااسکوپ» روی پرده عریض سینما «اوکسین» اهواز مسحورکننده بود!

نام فیلم در اکران به سیاق اکران آن سالها البته حماسه کئوما شده بود! نمی خواستیم پولی برای پارک دوچرخه هایمان بپردازیم، بنابراین دوچرخه ها را در کمال جسارت به تیر برق جلوی سینما، زیر پوستری از فیلم که معمولاً آنجا آویزان می شد قفل کردیم و به هشدار یکی که گفت اینجا دوچرخه را پنچر می کنند گوش نکردیم! شکر خدا دوچرخه ها سالم ماند!

وقتی از سینما بیرون آمدم دیگر آن پسربچه قبلی نبودم. رنگ و صدای فیلم جادویی بود. و همان وقت سینما جای بزرگی در قلب من برای خودش باز کرد.

من در آن اکران پنج بار کئوما را دیدم و بعد از روی پرده برداشتند اش. دیگر پایم به سینما باز شد! اما مخفیانه! چطور می شد با دل نگرانی های شدید عزیزجون که اگر ده دقیقه از مدرسه دیر برمی گشتی گرد و غباری به راه می انداخت دو سه بار و گاه چهار بار در هفته به سینما رفت؟! من راهی برایش پیدا کردم که اگر عمری باقی بود بعدها درباره اش خواهم نوشت!

از دیگر فیلمهایی که آن ماهها دیدم می توانم به هفت تنها، کوراغلو (سال گذشته پس از ربع قرن و اندی نسخه دوبله همان اکران، با کیفیتی عالی به دست ام رسید!) آتش بر فراز تلمارک و سراب اشاره کنم. که این فیلم سراب ادوارد دیمتریک هم جاودانه است و اگر عمری بود به زودی درباره اش خواهم نوشت.

اما اقرار می کنم هیچکدام آنها کئوما نمی شدند.

 

 

مدخل دوم)وسترن اسپاگتی

 

 

این اصطلاحی است که آمریکایی به تحقیر در مورد وسترن هایی که در ایتالیا ساخته شده است به کار می برند! در آلمان، اسپانیا، کانادا و خیلی کشورهای دیگر وسترن ساخته شده است، اما هیچکدام مثل ایتالیایی ها موفق نبوده اند. و چون موفق بوده، آمریکایی ها لازم دیدند این ژانر را تحقیر کنند!

بازسازی جنوب و غرب آمریکا در ایتالیا کاری عجیب به نظر می رسد! اما همین غرابت موجب بروز «شکل» خاصی در فیلمها شده است که قابل تأمل است. شخصاً مهمترین عنصر فرمی در وسترن اسپاگتی را موسیقی آن می دانم. انیوموریکونه بداعتی را در وسترنهای اسپاگتی با موسیقی اش پدید آورد که از آمریکایی ها جلو زد. پس از آن آهنگسازان دیگر ایتالیایی از سبک او پیروی کردند. که در این فیلم این وظیفه به دوش گیودو و مائوریزیو دی آنجلیس گذاشته شده است. غوغایی است موسیقی کئوما!

دومین عامل شکل دهنده فرم وسترن اسپاگتی بازیگران آن هستند. افرادی مانند فرانکو نرو، جولیانو جما، ترنس هیل و...

 

 

مدخل سوم) ساختار فیلم

 

اتفاقاً وقتی پس از سالیان سال دوباره به تماشای کئوما نشستم دریافتم خیلی هم بیراه نرفته ام! فیلم سبک و سیاق کاملاً متفاوتی با تمام وسترن ها و حتی وسترن های اسپاگتی دارد. فیلم غریبی است. جنبه هایی از این غرابت و تمایز به شرح زیر اند:

 

یک)شکل روایت:

 

روایت در کئوما به شکل خطی نیست. بارها در طول فیلم «فلاش بک» یا بازگشت به گذشته وجود دارد. اما مانند فیلم توت فرنگی های وحشی اینگمار برگمن آدم زمان حال، در «فلاش بک» زمان گذشته وجود دارد و خودش نظاره گر رویدادهست. ما در صحنه های متعدد کئومای بزرگسال را می بینیم که به کئومای کودک و پدر و برادران اش و «جرج» نگاه می کند. طبیعتاً به کار گرفتن چنین شکلی برای روایت یک وسترن اسپاگتی جسارت لازم داشته است.

 

دو)موسیقی

 

موسیقی فیلم و به ویژه آوازهایی که در طول فیلم خوانده می شود سرآمد هر وسترن اسپاگتی دیگری است. خیلی وقتها در رویاهایم صدای «اِدّا دِل اورسو» سوپرانو خوان بی بدیل آثار انیو موریکونه را به یاد می آورم. اما در کئوما سوپرانو و باس خوانندگان از آثار موریکونه هم والاتر است. حیرت من از اینجاست که صاحبان آن صداهای استثنایی ناشناخته مانده اند و از آنها به نامی مستعار یاد شده است: canta Sybil & Guy

 

 

سه)شکسپیر و وسترن اسپاگتی

 

بله جای این یکی در یک وسترن اسپاگتی خالی بود! اما زن خرابه گرد فیلم گویی  از میان نمایشنامه های شکسپیر سر برآورده است. گویی یکی از جادوگران مکبث است! او از ابتدای فیلم تا آخر آن حضور دارد و هر بار حضورش معنایی ویژه به صحنه می دهد.

 

 

چهار)درونمایه

 

درونمایه این وسترن اسپاگتی غنی است! واقعاً با بقیه فرق می کند! مفاهیمی مثل رابطه میان پدر و فرزند (رابطه کئوما و پدرش)، برادرکشی (کئوما و برادران اش)، جهان وطنی (کئوما در واقع یک جهان وطن است که در ابتدای فیلم به جایی تعلق ندارد و در پایان هم به سرگردانی اش ادامه می دهد) و قداست کودکی همه و همه در فیلم به اندازه کافی وجود دارند.

 

همه این عناصر برای اینکه کئوما فیلمی متفاوت با دیگر فیلم های اسپاگتی و به ویژه متفاوت با همه فیلمهای اکران دهه شصت ایران باشد کافی است!

 

 

مدخل چهارم) دوبله فارسی

 

این واقعاً تقدیر من بود! یک رویداد خیلی عجیب! که باید شرح اش بدهم. کئوما دو مرتبه به فارسی دوبله شد. نخستین بار به سرپرستی ایرج ناظریان در سالهای پیش از انقلاب.

عوامل دوبله نخست عبارتند از: ایرج ناظریان (فرانکو نرو)، پرویز فیروزکار (وودی استراد)، حسین رحمانی (ویلیام برگر)، نجمه فروهی (اولگا کارلاتوس)، شهاب عسگری (اورسیو ماریا گورینی) منصور غزنوی (آنتونیو مارسینا)، اصغر افضلی (لئوناردو اسکاوینا) منصور غزنوی (جاشوا سینکر)، بهرام زند (آنتونیا مارسیا)، حسین معمارزاده (دانالد اوبراین) و...

دوبله دوم پس از انقلاب به مدیریت عطاالله کاملی انجام شد و  دست اندرکاران آن عبارتند از: سعید مظفری (فرانکو نرو)، حسین معمارزاده (وودی استراد)، عطاءالله کاملی (ویلیام برگر)، شهلا ناظریان (اولگا کارلاتوس)، اورسیو ماریا گورینی (شهاب عسگری)، ژورژ پطروسی (آنتونیو مارسینا)، اصغر افضلی (لئوناردو اسکاوینا)، ژرژ پطروسی (جاشوا سینکر) ناصر خاوری (آنتونیا مارسیا)، حسین معمارزاده (دانالد اوبراین) و...

 

مهمترین امتیاز دوبله نخست نسبت به دومین دوبله، صدای بی بدیل ایرج ناظریان به جای فرانکو نرو است. صدای سعید مظفری در دوبله دوم به هیچ وجه به قد و قواره «کئوما» برازنده نیست. به احتمال زیاد دوبله دوم به خاطر ملاحظات ضروری اکران دهه شصت انجام شد. گنجاندن جملاتی به طرفداری از سرخپوستان و سیاهپوستان، حذف عشق، مبازره با یانکی ها و... از جمله کارهایی بود که در دوبله دوم کئوما انجام شد.

و همین دوبله دوم بود که در سالهای نخست دهه شصت در تهران اکران شد. اما از اقبال من، نسخه ای که برای اکران روانه اهواز شد دوبله اول فیلم بود و من به لطف خدا سعادت این را پیدا کردم که کئوما را با صدای ایرج ناظریان روی پرده بزرگ سینما «اوکسین» اهواز ببینم.

 

 

سخن آخر

 

 

پس از پنج بار دیدار با کئوما روی پرده بزرگ سینما «اوکسین» اهواز، سال های سال در جستجوی نسخه ای از فیلم بودم که نبود و نبود!

چیزی که در دهه شصت رواج داشت فروختن صدای گفتار متن فیلمهای پرفروش بود. آن زمان ویدئو ممنوع شده بود و فیلمهای پرفروش به شکل صدای گفتار متن در کاست فروشی ها عرضه می شدند! ما باید تصاویر فیلم را مجسم می کردیم! کئوما، دادا، قانون، کمال الملک و گوزنها از جمله این فیلمها بودند. من کاست صدای فیلم کئوما را خریده بودم و به آن گوش می دادم. اما صدای دوبله دوم فیلم بود، نه صدای دوبله نخست با طنین افسانه ای ایرج ناظریان!

در اواخر دهه هفتاد به لطف مجتبی طبخی به نسخه ای از فیلم روی نوار «وی اچ اس» دست پیدا کردم. دوبله دوم فیلم بود، اما باز هم غنیمتی بزرگ! هرگز هیجان آن لحظه را فراموش نمی کنم! اما وقتی فیلم را گرفتم جرأت نکردم ببینم اش! از مواجهه با یکی از مهمترین و اثرگذارترین خاطرات زندگی ام واهمه داشتم. و کئوما سالهای سال لابلای فیلمهای من ماند و ماند!

در اواخر دهه هشتاد به لطف مرتضی طبخی نازنین به نسخه ای با صدای ایرج ناظریان دست پیدا کردم. همان دوبله نخستین و اصلی. و بعد از یکی دو سال کلنجار رفتن با خودم، بالاخره فیلم را دیدم! سالها از تماشای آن روی پرده سینما «اوکسین» افسانه ای گذشته بود. فیلم هنوز سرپا بود. و من دریافتم ارزش اش را داشت! کئوما ارزش این را داشت که با کشف دوباره ی سینما برای من، مسیر زندگی ام را دگرگون کند.

 

غلامعباس فاضلی

 

 

برای مطالعه دیگر فیلم هایی که در «طعم سینما» معرفی و بررسی شده اند می توانید اینجا را کلیک کنید

 

 


 تاريخ ارسال: 1394/12/27
کلید واژه‌ها: غلامعباس فاضلی، فیلم کئوما، طعم سینما، پرده سینما

نظرات خوانندگان
>>>مهدی:

سلام و ارادت. دوست عزیزی (آقای محمد نیک نهاد) که فایل صدای فیلم را پیدا کردی و الان فیلم را به سه صدا داری. میتونی لینکی را که فایل صدا را ازش دانلود کردی اینجا بذاری که بقیه هم استفاده کنن؟ پیشاپیش ممنون داداش

0+0-

دوشنبه 26 تير 1402



>>>لیلا .م:

منم اوائل دهه شصت بود این فیلمو با پدرومادرم رفتیم سینمای سرچهارراه نظام آباد دیدیم حتی یادمه کاستشو هم پدرم خرید وآوردیم خونه وتا سالها اونو گوش میکردم بخصوص عاشق ملودیهای متن فیلم بودم .اونموقع ۱۰-۱۲سال بیشتر نداشتم ولی جالبه این فیلم تو ذهنم خوب حک شده اتفاقا امشب کانال خانه فیلم پخشش کرد وکلی خاطرات خوب برام زنده شد 🌺🌺🌺🌺

1+0-

شنبه 13 آذر 1400



>>>علی کرمی:

سلام. من هم یکی از ان افرادی هستم که این فیلم حماسه کئوما را خیلی دوست دارم. با دوبله جدید گیر اوردم اما دوبله قدیم با اون صداهای زیبا چیز دیگریست. افسوس نتونستم پیدایش کنم

17+0-

پنجشنبه 24 تير 1395



>>>محمد نيك نهاد:

با سلام و ارادت. مرا پرتاب كرديد به نخستين سال سينمارويي خودم. چه خوب. من هم اين فيلم را در همان سال در سه سينماي اهواز ديدم. قدس(آرياي پيش از انقلاب) ، آفريقاي آن روزها و اكسين امروز (اكسين پيش از انقلاب) ، فلسطين آن روزها و بهمن امروز (شهرفرنگ پيش از انقلاب). يعني هر سينمايي كه مي آوردش من مي رفتم . بيشتر از كيفيت و محتواي خود فيلم ؛ آنچه جذبمان ميكرد ، اهميتي بود كه ديدنش داشت . اين كه بتواني از زير دست و پاي خيل مخاطبان فيلم خودت را به گيشه برساني و بليط خوشبختي را بدست بياوري و به سالن (معبد) راه پيدا كني. البته من هر چه ديدم آن نسخه دومي (دوبله پس از انقلاب ) بود. به لطف يادآوري شما و گشاده دستي اينترنت توانستم يه فايل صداي فيلم دسترسي پيدا كنم و جالب اينكه هر دو صداي دوبله در آن فايل بود. وقتي با نرم افزار مخصوص اين كار به فيلم چسباندمش ؛ شدم صاحب كئومايي با سه صدا ، صداي اصلي ، صداي دوبله اول و صداي دوبله دوم . تازه فهميدم در سال 62 چه كلاهي سرمان گذاشته اند. ولي يادم نرفت كه با همين كلاه بود كه چشمم به جمال فرانكو نرو و آن چهار انگشت جادويي اش افتاد ، يادم نرفت به لطف همين كلاه بود كه اولين كاست عمرم ، كه صداي موسيقي متنش را با آمبيانس صحنه و بعضي گفتگوها بود را خريدم. روزگار شيريني بود ضمن تمام محدوديت هايي كه بود ولي سينما زنده بود و با جان سختي در حال اثبات وجودش و يا بهتر بگويم تحميل خود به سياستمداران وقت بود. حالا وقتي از دهه بسته 60 ياد مي شود ، يادم نميرود در همين دهه بسته بود كه سينما با هزاران ترفند توانست زنده بماند و اگر نبود پايمردي چند سينما دوست (همان ديكتاتورهاي دلسوز) ، حالا ديگر دهه بسته 60 تنها دهه ي صاحب سينماي اين كشور مي بود.

50+0-

سه‌شنبه 11 خرداد 1395



>>>Arezoo:

Like

440+38-

جمعه 28 اسفند 1394




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.