پرده سینما

تحول خواهی یک شخصیت؛ نقد و بررسی فیلم «من» ساخته سهیل بیرقی

آرشیا صحافی

 







 

 

 

مهمترین عاملی که فیلم من را به طور کلی ناکام و عقیم  و بی پشتوانه باقی می گذارد، گنگی موجود در قصه و درام است.

 

 

مشکل در شناخت «آذر» اما در خصوص این ویژگی ها و نظم شخصیتی خاص نیست، بلکه مشکل اصلی جمع نشدن کنش ها و واکنش های این آدم است.

 

 

 با تشریح و توضیح تفاوت میان تیپ و شخصیت میتوان دریافت که «آذر» یک شخصیت است. یک شخصیت زن که در بسیاری از فیلم های سینمای ضعیف و نحیف و بی قرار ما شکل نگرفته است. با تمام این اوصاف «آذر» هم به طور کامل شکل نگرفته است و شکل نگرفتن اش را باید در نبود درامی قدرتمند و پلاتی گیرا و قصه ای به غایت ضعیف و گنگ و افسرده جست و جو کرد.

 

 

 

 

لیلا حاتمی در نقش آذر در فیلم من ساخته سهیل بیرقیمحتمل است به هنگامی که از منظر سینمایی  به فیلم من می نگریم، این اثر سینمایی را متوسط و به قول معروف "میانمایه" قلمداد کنیم و متوجه جزئیات و ریزه کاری های آن به عنوان مخاطب عامی که می خواهد درون سینما سرگرم شود و اوقات خود را بگذراند نشویم. من فیلم خوبی نیست. فیلمی متوسط است که در پاره ای از اوقات ضعیف نیز می نماید. اما قوت اصلی من صرفاً و تنها در "سعی و کوشش" فیلمنامه نویس و سازنده ی آن است.  او قصد داشت  تا با خلق یک شخصیت ، فضا و اتمسفر موجود در اثر را هدایت کرده و با خاص جلوه دادن شخصیت «آذر» (با بازی لیلا حاتمی) کل درام خود را پیش ببرد که در این امر ناموفق بوده است و شخصیت و هسته ی مرکزی درامشان به گونه ای کامل شکل نگرفته است، به این سبب که شخصیت به درام نیازمند است و درام نیز مستلزم داشتن یک شخصیت مرکزی مهم است تا بتواند حجم عظیمی از نمایش را بر دوش خود حمل کند که در من این مهم محقق نگردیده است و صرفا به پردازش شخصیت اکتفا شده است.

 

 

چند نکته ی کلیدی _ تئوریک:

 

 

۱: لازم به ذکر است که در سینما "شخصیت" موجودی خاص است و عام بودن اش موضوعیتی ندارد.شخصیت مبتنی بر ویژگی های خاصی است که همگان از آن ویژگی بهره مند نیستند و این ویژگیها و مشخصه ها فرد را از سایرین متمایز و متفاوت می نماید. اما اگر بخواهیم در مورد " تیپ" سخن بگوییم صرفا در مورد صفت یا حالات مشترکی که در میان انسان ها یکسان است  صحبت میکنیم که عادی و گذرا می باشد و تاثیری بر روی فرد و تمایز آن از دیگران ندارد. به عبارت دیگر، همه شبیه به هم اند.

 

٢: "شخصیت" در بستر درام قرار دارد و از ابتدا تا انتها کنشگر و فعال است؛ فعالیتی که به چشم می آید و سبب می شود تا مخاطب نسبت به آن شخصیت احساس قرابت کند و با آن همذات پنداری. اما "تیپ" نه تنها در بستر درام نیست، بلکه بسیار گذرا است و مخاطب را با خود همراه نمی کند و گاهی نیز منفعل است.ضمن اینکه شخصیت خاصیت تغییر پذیری دارد و به شدت تحول خواه است و از مرحله ای به مرحله ی بعد گذار میکند و سیر و تطوری را با خود به همراه دارد.

حال با تشریح و توضیح تفاوت میان تیپ و شخصیت میتوان دریافت که «آذر» یک شخصیت است. یک شخصیت زن که در بسیاری از فیلم های سینمای ضعیف و نحیف و بی قرار ما شکل نگرفته است. با تمام این اوصاف «آذر» هم به طور کامل شکل نگرفته است و شکل نگرفتن اش را باید در نبود درامی قدرتمند و پلاتی گیرا و قصه ای به غایت ضعیف و گنگ و افسرده جست و جو کرد.

 

 

بی منطقی نخست; گنگی در قصه:

 

لیلا حاتمی در نقش آذر در فیلم «من» ساخته سهیل بیرقیمهمترین عاملی که فیلم من را به طور کلی ناکام و عقیم  و بی پشتوانه باقی می گذارد، گنگی موجود در قصه و درام است. اگر با طمانینه به اثر بنگریم می بینیم که شخصیت اصلی ماجرا مرتکب انواع و اقسام خلاف ها از قبیل: فروش غیر قانونی مشروبات الکلی، گرفتن پناهندگی غیر مجاز برای دیگران، جعل مدارک سربازی و جعل مدارک زمین و ساخت و ساز و جابجایی آدم ها و .... می شود. اما پلات ها در خود فیلم  و به طور کلی در قصه، کاملا گنگ است و هدف اصلی و هسته ی تفکری این شخصیت به گونه ای واضح و با ثبات و روشن  برای مخاطب قابل رویت نیست و مخاطب نمی تواند سببیت اعمال این شخصیت را درک کند، زیرا همه چیز گنگ و بی پشتوانه است و علتی برای اعمال این شخصیت هویدا نمی شود. این امر خود به تنهایی بی منطقی و یا منطقی تصنعی را برای ادامه ی درام فراهم می کند، آن هم به گونه ای که فضا گنگ است و سببیت اعمال شخصیت مرکزی برای مخاطب بسیار مهم و ارزشمند است و نمی توان جایی برای کم رنگ بودن پلات ها و روابط علت و معلولی کنش های شخصیت متصور شد.

 

 

بی منطقی در گام بعد; شناخت آذر و تناقض شخصیتی:

 

برای شناخت «آذر» نیاز به تفکر چندانی نیست. «آذر» زنی مغرور، پر از نخوت  و کینه، بی مهابا و شجاع، عصبی، کمال گرا، ضد اجتماعی و بی تعادل است. «آذر» بازیگری قهار است و بسیار سهل الوصول  به هر شکل و گونه ای مبدل می شود. «آذر» ویژگی های مردانه ی فراوانی دارد که که به جرأت می توان گفت که در سینمای ما کمیاب است و حتی فیلم های قهرمان پرور ما نیز اینچنین ویژگی هایی را خلق نکرده اند. کسی که آنقدر بی مهابا است و چندین سیلی بر گوش مردان می زند و بر سر آنان فریاد می کشد و با هر کسی قرار مداری می گذارد و ترس برایش محلی از اعراب ندارد. برایش تفاوتی ندارد که ملیحه را در خیابان به بار کتک بگیرد یا شاگرد کارخانه ی آب معدنی اش را.

پوستر فیلم «من» ساخته سهیل بیرقیمشکل در شناخت «آذر» اما در خصوص این ویژگی ها و نظم شخصیتی خاص نیست، بلکه مشکل اصلی جمع نشدن کنش ها و واکنش های این آدم است. «آذر» فردی  کنش مند است  اما آیا به راستی این کنش ها با واکنش هایش جمع می شود؟ از نظرم «آذر» تعادل روحی _روانی درستی ندارد. چرا که  هر بار از او رفتاری متمایز را مشاهده می کنیم. رفتارهایی که نه صرفاً برای  آشنایی زدایی و ساختار شکنی  و خلق شخصیت به تصویر کشیده می شود، بلکه رفتارهایی غیرعادی و غیر نرمال. برای نمونه می توان به رفتارهای صلح طلبانه و  مسالمت آمیز او با «ملیحه» و «امیر» و آریا (جوان موسیقیدان) اشاره داشت. در ابتدا  با «امیر» بسیار مسالمت آمیز برخورد می کند و در نهایت وی را پس می زند و او را از دور خارج می کند. در مورد «آریا» اما این امر برعکس است. «ملیحه» را در خیابان و در برابر چندین نفر به بار کتک می گیرد و در نهایت با تماسی ساده راضی به راه انداختن کار و فعالیت اش می شود. نه به آن نخوت و غرور و تکبر و تبختر و اخم و تَخم با «آریا»، و نه به آن صمیمیت و ملایمت و برقراری رابطه ای نزدیک با وی در نمای دونفره و غذا خوردن و در نهایت تحقیر مجدد، یکباره و دهشتناک «آریا»، آن هم به گونه ای دَدمنشانه و سبعانه!  منطقاً این ویژگی ها و این جزئیات بدون در بر داشتن یک کل واحد نه تنها یک شخصیت را به صورت کامل پردازش نمی کند، بلکه بزرگترین و مهلک ترین ضربه را به عقبه و پیشینه ی شخصیت مرکزی که درام را هدایت می کند می زند و درام را متلاشی می کند. آیا اینها غیر از تناقض در شخصیت و خصوصیت یک فرد است؟ «آذر» فردی است که تنها و فقط به خویش می اندیشد و کسی را غیر خود نمی بیند؛ نه احساس مسئولیتی و نه انسانیتی و نه مروتی. او خود را می شناسد و خود را می بیند و تنها به خود رحم می کند و انسانیت؛ مروت و نوع دوستی و شفقت برایش بی معنی است. او فردی بد طینت؛ شقی و بی مروت است که شاید انسانیت برایش اصطلاحی مضحک و خنده دار باشد و همانگونه که خود میگوید فقط به فکر راه افتادن کارهایش است و پول برایش ارجح است.

 

 

منطق پذیری؛ نکته ای درباره ی حس و شخصیت:

 

بد نیست نکته ی سوم از مباحث تئوریک را اینجا مطرح کنیم. یکی از اعمال مهمی که شخصیت مرتکب آن می شود تأثیر بر روی حس است. حس ها از چند طریق فعال می شوند و که یکی از آنها وجود شخصیت است. شخصیتی گیرا که مخاطب را چنان جذب کند تا درگیر درام شود. متاسفانه «آذر» با وجوه مختلفی که دارد بر حس مخاطب اثر نمی گذارد _حتی مخاطب را احساساتی هم نمی کند _ به این سبب که بسیار خشک است. این خشک بودن صرفاً به بازی بازیگر یا بازیگران مرتبط نیست. بیشتر به گیرایی شخصیت و التهاب درامی که شخصیت در آن رشد و نمو می کند مربوط است. بنابراین هرچقدر متریال و ملات داستانی بیشتر باشد، بهتر می تواند بر حس مخاطب (ناخودآگاه) تأثیر بگذارد و به نحوی مخاطب را جذب کرده، طوری که مخاطب مجال تکان خوردن از روی صندلی را نداشته باشد. این نکته نیز همذات پنداری مخاطب را بر می انگیزد و می توان به شخصیت های فیلم های کلاسیک نظیر شخصیت های فیلم های هاوارد هاوکس ، کاپرا و فورد و برخی از فیلمهای مدرن _تعداد کمی از آنان_ نظیر شلاق و نابودگر ٢ اشاره داشت. در آن آثار ،شخصیت و درام چنان در هم تنیده شده اند که بر حس(ناخودآگاه) مخاطب تأثیر زائد الوصف و بی شماری می گذارند.   

 

 

 

  تغییر و انتقال مشخصه ها; ناکامی درام:

 

 

 

لیلا حاتمی و مانی حقیقی در فیلم «من» ساخته سهیل بیرقیشاید اگر سازنده ی فیلم من به  یک تم یا موضوع  ملتهب اجتماعی عنایتی داشت و آن را به گونه ای افراطی همچون بسیاری از فیلم های غریب و اگزوتیک و با کمال تاسف عقب مانده ی سینمای ایران، بزرگ و پروپاگاندا می کرد، این فیلم بیش از حد در خاطره ها می ماند اما همانگونه که در بدو امر بیان شد، حسن کار فیلمنامه نویس و سازنده سعی در خلق شخصیتی با مشخصه های آشکار غیر زنانه بوده است که تا حدی از پس آن نیز بر آمده اند و مشکل اصلی شان نپرداختن به جنبه های مختلف قصه و درام و پلات ها (پیرنگ) بوده است که اثر را تا حدی عقیم و خنثی کرده است و از انتقال بر حس (ناخودآگاه) جلوگیری کرده است.

انتقال ویژگی ها و مشخصه های شخص «آذر» در فیلم  به مثابه ی پایان و اتمام اثر صورت نمی پذیرد و در واقع آذر به عنوان شخصیت مرکزی قصه تغییری نمی کند و تحولی را بر نمی تابد. حتی اگر به صحنه ی محاکمه خصوصی یا بازجویی پایانی فیلم نگاه کنیم، مشاهده می کنیم که همچنان با همان نخوت و غرور و تکبر و تفرعن می گوید: بله، احتیاج به استراحت دارم! بنابراین «آذر»  همچنان بر یک اصول پوشالی و ناقص از شخصیتش پافشاری می کند و سازنده تنها اتمسفر کوچک و ناچیز درام اش را تغییر می دهد نه شخصیت اصلی اش را. چنانچه گفته شد اگر شخصیت دچار تحول و تغییر نشود و به معنای ساده تر از مرحله ی "آ" به مرحله ی "ب" نرسد، یا حضور و حصول اش ارزشمند است یا در کنه و بطن قصه با تیپ تفاوتی ندارد؟ آری! شخصیت احتیاج به تغییر و تحول دارد و اگر تغییر نکند، نه حسی تولید میکند و نه همبستگی قدرتمندی ایجاد می کند.

ناکامی نمایش این اثر صرفاً متوجه شخصیت کامل شکل نگرفته و ناکامش نیست.حتی در خود قصه هم می توان متوجه شد که سازنده قصد وارد کردن شوک را در پایان  ماجرا به مخاطب داشته است؛ شوکی که می تواند بی حاصل تلقی شود و حضور «آریا» (امیر جدیدی) به عنوان کسی که مچ شخصیت محوری را گرفته است یا امیر (مانی حقیقی) که خیانتی را مرتکب شده است یا نشده است، از اصول فرم  و کارکرد اثر خارج است و خوردن همان چند سیلی از «آذر» به مخاطب این نکته را القا می کند که: «آذر» همان «آذر» است و ما نباید شوکه شویم، زیرا جایی برای تغییر و تحول نیست.و این از نظرم بی منطقی در گام پایانی است.

 

به این امید که بیرقی در فیلم بعدی اش موفق باشد.

 

 

آرشیا صحافی

 

بهمن ۱۳۹۵


 تاريخ ارسال: 1395/11/8
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>رضا:

یکی از دوستان در نقد اقای قادری فرمود: نویسندگانی در پرده سینما گرد امدند که به ایده ناظر معتقدند.الان کاملا روشن شد که درست میگفتن.ممنون اقای صحافی.

3+1-

شنبه 9 بهمن 1395



>>>محسن قشقایی:

Like

3+1-

شنبه 9 بهمن 1395



>>>دوست:

یکی از علل هایی که من گاها با نوشته های شما مخالفم اینه که زیادی انسانی به ماجرا نگاه میکند.شما اومانیست دو آتشه هستید...در این دنیای بی رحم به اعتقاد شخص بنده همه چیز انسانی نیست. آدم ها گاهی باید نه غیر انسانی ولی به دور از منطق هم عمل بکنند.شخصیتش کامل بود. البته فکر کنم شما پیرو بوردول و تامسون و رابين وود باشید تا منتقدی مثل ایبرت.فرم برای شما به صورتی تقریبا رادیکال گونه ارجح است.اما نظرتون خیلی محترمه.من فیلم رو دوست داشتم.مرسی از تحملتون.

4+5-

جمعه 8 بهمن 1395



>>>روژان موسوی:

خیلی خوب یک شخصیت رو خلق کرد ولی به قول شما ناقص بود.بازی حاتمی خیلی خوب بود.اما قصه اصلا نداشت.

6+3-

جمعه 8 بهمن 1395




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.