پرده سینما

نژادپرستی در درون تماشاگر؛ نگاهی به فیلم «گروهبان راتلِج» ساخته جان فورد

غلامعباس فاضلی

 


 

 


 

 





هر پنج‌شنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!

 

با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

 

 

گروهبان راتلِج

Sergeant Rutledge

(۱۹۶۰)

کارگردان: جان فورد

نویسندگان فیلمنامه: جیمز وارنر بلا، ویلیس گلدبرگ

بازیگران: جفری هانتر، وودی استرد، کنستانتین تاورز، بیلی بورک، کارلتون یانگ، می مارش، و...

موسیقی متن: هوارد جکسون

مدیر فیلمبرداری: برت گلنون

تدوین: جک مورای

تهیه کنندگان: ویلیس گلدبرگ، و پاتریک فورد

کمپانی تهیه: جان فورد پروداکشنز

پخش از: برادران وارنر

تاریخ نخستین نمایش: ۱۸ می ۱۹۶۰

مدت زمان فیلم: ۱۱۱ دقیقه

محصول: ایالات متحده آمریکا

زبان فیلم: انگلیسی

رنگی

 

خلاصه داستان فیلم: گروهبان سیاه پوست براکستون راتلِج (وودی استرد) عضو هنگ نهم سواره نظام متهم به تعدی و قتل دختر سفیدپوستی می شود و برای محاکمه به دادگاه نظامی اعزام می گردد. در دادگاه نظامی، افسر مافوق او ستوان تام کانترل (جفری هانتر) وظیفه دفاع از او را به عهده می گیرد. نامزد او مری بیچر (کنستانتین تاورز) نیز جزو شاهدان دادگاه است. جلسات دادگاه با تمایلات آشکار نژادپرستانه ی اعضای آن برگزار می گردد. اما در نایت معلوم می شود راتلِج بیگناه بوده و قاتل شخص دیگری است...

 

 

 

 

طعم سینما – شماره ۱۹۵- گروهبان راتلِج (Sergeant Rutledge)

 

 

 

پوستر فیلم گروهبان راتلیج ساخته جان فوردمن گروهبان راتلِج را ۱۰ مرتبه روی پرده سینما دیدم. نخستین مواجهه ام با فیلم روی پرده سینما «ستاره» تهران بود. داشتم از جلوی سینما عبور می کردم که چشم ام خورد به پوستر فیلم و دیگر نتوانستم به راهم ادامه دهم. از میانه ی دهه ی ۱۳۶۰ فقط یک سال می گذشت. با خودم فکر کردم چطور ممکن است فرصت تماشای فیلمی از جان فورد کبیر روی پرده سینما برایم فراهم باشد و بی اعتنا از کنار آن بگذرم!؟  همان لحظه وارد سینما «ستاره» شدم. سینمایی بود پرافسون. هنوز از پس گذشت اینهمه سال از جادوی آن سالن رها نشده ام. از نظر درجه بندی صنفی، سینما «ستاره» در آن سالی که من پایم را داخل آن گذاشتم با آن صندلی های فکسنی احتمالاً باید در ردیف سینماهای درجه سوم تهران می بود. در و دیوار کهنه ای داشت و سالن انتظاری محقر. اما اینها معیارهای جهان صنفی، و اعتبارهای دنیای تجاری بود. من چیز دیگری در آن سینما یافتم. جذبه ای که به شرح نمی آید و در وصف نمی گنجد .

از نظر صنفی سینما «ستاره» از آن سینماهای درجه سومی بود که فیلم را از صبح تا شب «یکسره» در آن نمایش می دادند. این «یکسره» نمایش دادن معایب و محاسنی برای تماشاگران داشت. البته شاید برای بیشتر تماشاگران! چون برای من نقیصه ای وجود نداشت! همه چیز آن سینما در همان یگانه فیلمی که در آن به تماشا نشستن حُسن بود. فیلم «یکسره» در سالن نمایش پخش می شد. از این رو مشتری های سینما لازم نبود در «سالن انتظار» سینما منتظر تمام شدن فیلم و شروع سئانس بعدی باشند. هروقت بلیط می خریدند وارد سالن سینما می شدند و فیلم را مثلاً از وسط می دیدند، فیلم تمام می شد و بعد فوراً و بی وقفه ای حلقه اول آن توی آپارات نمایش داده می شد. بنابراین تماشاگران فوراً ابتدای فیلم را هم می دیدند و در ذهن شان ته فیلم را به سر آن می چسباندند! البته می توانستند باز هم پای نمایش فیلم بنشینند و فیلم را یکبار دیگر تا آخر نگاه کنند. اینکه یکهو وسط نمایش فیلمی، پرتاب شوی به سالن نمایش شاید عیب محسوب شود!

اما امتیاز بزرگ این بود که عاشقان سینما می توانستند صبح وارد این سینما شوند و تا شب بی آنکه منعی برایشان باشد و پول بلیط اضافی پرداخت کنند، فیلم مورد علاقه شان را هشت- نه مرتبه و حتی بیشتر (بسته به تعداد سئانس های نمایش فیلم در سینما) تماشا کنند. به عبارت دیگر وقتی پول بلیط را پرداخت می کردی آن فیلم تا آخر شب مال تو می شد.

وقتی من وارد سینما «ستاره» شدم کنترلچی بهم گفت فیلم شروع شده و اگر دوست داشته باشم می توانم وارد سالن شوم و فیلم را از وسط ببینم و بعد اول اش را در ادامه تماشا کنم. نمی دانم چرا پذیرفتم! این نخستین و واپسین مرتبه ای در زندگی ام بود که اینطوری فیلمی را دیدم. شاید هم آنقدر برای تماشای فیلمی از جان فورد هول برم داشته بود که نمی توانستم نیم ساعت صبر کنم تا سئانس بعدی آغاز شود.

هنوز از پس گذشت اینهمه سال لحظه ای که وارد آن سالن جادویی شدم یادم هست. جایی بود در اواخر فیلم، ستوان تام کانترل (جفری هانتر) از نامزدش مری بیچر (کنستانتین تاورز) دعوت می کرد به جایگاه شهود بیاید جای جفری هانتر سعید مظفری و جای کنستانتین تاورز شهلا ناظریان صحبت می کردند. تام از مری می خواست به جایگاه شهود بیاید و درباره گروهبان براکستون راتلِج شهادت دهد، و مری در جواب او با لحنی جدی می گفت «لازم نیست اینقدر لحن وکلای مدافع را به خودت بگیری!»

هنوز ته بلیط آن سینما را دارم. مثل تمام فیلمهایی که در عمرم سینما رفتم و ته بلیط بیشتر آنها را در میان خرت و پرت هایم دارم.

نمی دانم چه جادویی در آن سالن سینما بود. اصلاً سینما «ستاره» کجا بود؟ تصور می کنم جایی نزدیک میدان منیریه، اما در سالهای بعد هرچه گشتم اثری از آن نیافتم. می دانم طبق قوانین کشور یک سالن سینما حتی اگر فرسوده یا تخریب شود، اجازه تغییر کاربری به چیزی بجز سالن سینما را ندارد. اما نمی دانم اگر سینما «ستاره» فرسوده یا تخریب شد بر سر آن چه آمد؟

به هرحال سالن نمایش سینما «ستاره» طوری بود که گویی صحرای مانیومنت، آن دادگاه نظامی، هنگ سواره نظام، آن ایستگاه راه آهن متروکه، و... همه پیش رویم واقعی بودند و اگر جرأت این را می داشتم که از روی صندلی ام بلند شوم و بی اعتنا به تماشاگران راهی به سوی پرده سینما باز کنم، حتماً می توانستم وارد دنیای فیلم جان فورد شوم...

چند ماه بعد، فیلم را ۷ مرتبه در سینما «قدس» اهواز دیدم. سالن سینمای کوچکی که در چهارراه اصلی شهر قرار داشت و معمولاً به فیلمهایی اختصاص پیدا می کرد که تصور می شد درجه دو  سه هستند، اما گاه شاهکارهایی درجه یک هم از میان آنها سربرمی آورد.

آخرین بار فیلم را در سینما «فردوسی» تهران دیدم. ۲ بار پشت سر هم! حس می کردم این آخرین باری است که فیلم روی پرده سینما تابانده می شود و نباید این فرصت مغتنم را از دست بدهم. گذشت زمان بهم ثابت کرد بیراه تصور نمی کرده ام. سال دوم دانشکده سینمایی بودم. اواخر دهه ی ۱۳۶۰ بود...

 

*****

 

روی جلد رمان گروهبان راتلیجگروهبان راتلِج یکی از ناشناخته ترین فیلمهای جان فورد است. و شاید ناشناخته ترین فیلم جان فورد. این فیلم را جان فورد در دوران اوج فعالیت حرفه ای اش ساخته است. فیلم از نظر زمانی فاصله زیادی با جویندگان، سواره نظام، و مردی که لیبرتی والانس را کشت ندارد و در همان محدوده زمانی ساخته شده است. فیلم عناصر محتوایی و شکلی بهترین فیلمهای جان فورد از قبیل سواره نظام، مانیومنت، تبعیض نژادی، سرخپوستها، و... را در خود داراست، با اینهمه گمنام تر از اسب آهنین است که در سال ۱۹۲۴ ساخته شده! ونمی دانم چرا؟ بارها از خودم پرسیده ام چرا کمتر کسی سراغی از این فیلم می گیرد؟ حتی خلاصه داستان فیلم در یک کتاب پرطمطراق راهنمای فیلم اشتباه نوشته شده! تقریباً می شود گفت برخلاف من که عاشق این فیلم هستم کسی این فیلم را دوست ندارد و این شاید از جهتی برای من خوشحال کننده هم هست! چون حس می کنم این فیلم را با کسی شریک نیستم! حتی خود جان فورد کبیر! چون حتی او هم اشاره هایی جدی در مورد این فیلم نداشته است! احتمالاً این فیلم را فقط به خاطر شاد کردن دل بنده ی حقیر ساخته است!

 

 

مدخل اول: یک وسترن دادگاهی!

 

 

من فیلمهای «دادگاهی» را دوست دارم. از چالش میان وکیل مدافع و دادستان لذت می برم. مدیریت کردن قاضی را دوست دارم و به نظرم قضاوت هیئت منصفه هم که در بیشتر فیلمهای تاریخ سینما گوشه ای ساکت و آرام می نشینند جالب است. صندلی شهود همیشه جای هیجان انگیزی بوده و صندلی متهم را نیز آرزو می کنم خدا نصیب هیچکس نکند! اما بیشترین چیزی که در فیلمهای دادگاهی برای من قابل توجه بوده میزانسن است. فیلم دادگاهی یکی از گونه هایی است که امکان خلق میزانسن های مختلفی را به کارگردان می دهد. و تصور می کنم در میان تمام فیلمهای دادگاهی که در عمرم دیده ام گروهبان راتلِج بهترین میزانسنها را دارد. صندلی تماشاگران، صندلی متهم، جای وکیل مدافع، موقعیت دادستان و متهم... همه و همه به شکلی عالی در این فیلم جان فورد مهندسی و دقیقاً طراحی شده، به نحوی که هیچ نمونه و همتایی در تاریخ سینما ندارد. حتی فیلمهای دادگاهی بزرگ نظیر تشریح یک جنایت، شاهد برای تعقیب، دوازده مرد خشمگین، پرونده پارادین،  و... هم در میزانسن به پای این فیلم جان فورد نمی رسند.

نکته جالبتر شاید این باشد که این فیلم برخلاف فیلمهایی که به آنها اشاره کردم هم یک فیلم دادگاهی و هم یک فیلم وسترن است! یک وسترن دادگاهی!

 

 

 

مدخل دوم: نژادپرستی درون تماشاگر

 

 

گروهبان راتلیجگروهبان راتلِج فیلمی عجیب درباره تبعیض نژادی است. یادم هست در همان سالها در مجله ای سینمایی مقاله ای از یک نویسنده فرنگی درباره این فیلم به فارسی ترجمه و منتشر شد که عنوان آن بود: «نژادپرستی درون تماشاگر». منتقد تحلیل فوق العاده ای در مورد سطوح نژادپرستی در این فیلم کرده بود و نوشته بود در گروهبان راتلِج جان فورد در سه سطح به بررسی نژادپرستی پرداخته است. سطح اول نژادپرستیِ درونِ فیلم مربوط به رییس دادگاه، همسر او، دادستان و «آدم بد»های فیلم است که به خاطر سیاه پوست بودن راتلِج پیش فرض گناهکار بودن او را در خود دارند.

سطح دوم مربوط می شود به سفیدپوستان دوست راتلِج و «آدم خوب»هایی مثل ستوان تام کانترل که با وجود اینکه دفاع از او را در دادگاه به عهده گرفته، اما در جاهایی حتی در او هم نژادپرستی برعلیه یک سیاه پوست وجود دارد!

و بالاخره سطح سوم به تماشاگران مربوط می شود! بله! آن منتقد ثابت می کند گروهبان راتلِج به تماشاگر [آمریکایی] ثابت می کند که حتی خود او هم نژادپست است!

وودی استرد فیلم محشر است. (در دوبله فارسی با صدای حسین عرفانی). او بهترین سیاه پوستی است در یک فیلم کلاسیک تاریخ سینما به یاد می آورم. در برخی از پوسترهای فیلم او با آن قامت بلند آدم اصلی پوستر است و جفری هانتر را تحت الشعاع قرار می دهد. این در یک فیلم آمریکایی غریب می نماید! من همیشه او را به سیدنی پواتیه بازیگر سیاه پوستی که برنده جایزه اسکار شد ترجیح داده ام.

نکته ای را که لازم به توضیح می دانم این است که تغییراتی در نسخه ای که در دهه ۱۳۶۰ در ایران دوبله شد و به نمایش درآمد اعمال شده. از جمله آنها نوشته ای است که از قول جان فورد در ابتدای فیلم آورده می شود: «تقدیم به سیاه پوستان آمریکا- جان فورد»! که در نسخه اصلی فیلم چنین چیزی وجود ندارد!

 

 

مدخل سوم: روایت و پیچیدگی

 

 

گروهبان راتلِج از نظر روایت غریب ترین فیلم جان فورد است. فورد صاحب آثاری از قبیل مردی که لیبرتی والانس را کشت است که پس از این فیلم ساخته شده و به صورت «فلاش بک» از بیان سرراست معمول فیلمهای او فاصله می گیرد، اما گروهبان راتلِج اساساً چیز دیگری است. فیلم مدام بین زمان حال و گذشته در رفت و آمد است و هربار لوکیشنی غریب تر را پیش روی ما ما قرار می دهد. این فیلم به لحاظ روایت پیچیده ترین فیلم جان فورد است. اصلاً شباهتی به فیلمهای سواره نظام او ندارد. و از طرفی به لحاظ اخلاقی هم فیلم پیچیده ای است. جهانی را پیش روی ما قرار می دهد که تمایز بدها و خوبها در آن دشوار است.

 

 

مدخل چهارم: جامعه شناسی و سیاست

 

 

گروهبان راتلِج در عین حال که یک وسترن است، و با وجود آنکه یک فیلم پلیسی/معمایی هم می تواند محسوب شود، اما کارکرد اجتماعی درستی دارد. درونمایه فیلم، همان چیزی که در گفتگوی طولانی پیتر باگدانوویچ و جان فورد در کتاب «سینمای جان فورد» به آن اشاره می شود چیز هولناکی است! سیاهپوستها جایی در جامعه آمریکا ندارند مگر آنکه وارد سواره نظام شوند. آنها ناچارند برای آنکه یک شهروند قابل احترام محسوب شوند خود را در لباس سواره نظام بیارایند. این درونمایه در سراسر فیلم مشهود است.

 

 

مدخل پنجم: و باقی قضایا

 

 

نیروی سحرآمیز نهفته در فیلم گروهبان راتلِج شاید از جایی سرچشمه می گیرد که هنوز بررسی نشده است و من از آن به «فضاسازی» تعبیر می کنم. فضاسازی آن دادگاه نظامی، آن بیابانهای سوزناک و خشک، آن قطاری که شبانگاه مری را در آن ایستگاه متروک پیاده می کند، و به ویژه تصویری که در طول تمام این سالها با من بوده، آن ایستگاه راه آهن متروک است در نیمه شبی که مری آنجا از قطار پیاده و با راتلِج زخمی مواجه می شود. راتلِجی که دهان او را می گیرد که فریاد نزند «داد نزنین خانم کانترل! داد نزنین!»ساعتی قبل  سرخپوستها به آنجا حمله کرده اند. اما ما هنوز این را نمی دانیم و به راتلِج بدگمان می شویم.

بازی می مارش یادگار عصر صامت در نقش همسر قاضی دیدنی و خیره کننده است. کنستانتین تاورز در نقش مری می درخشد. او در همکاری دیگرش با جان فورد سواره نظام هم قواره نقش است. جفری هانتر در این فیلم به اعتقاد من از هر فیلم دیگری که بازی کرده برازنده تر است. کاملاً مناسب نقش و نقش مناسب او.

موسیقی فیلم درست سر جایش است.

 

   

 

تا امروز نسخه ای عالی از فیلم وجود ندارد. فیلم هنوز «بلو-ری» نشده. نسخه DVD بدک نیست! بهترین نسخه ای که من از این فیلم دیدم در اواخر دهه ۱۹۸۰ از یک شبکه تلویزیونی خارجی ضبط شده بود و رنگهای درخشانی داشت. امیدوارم حالا که امکانی برای نمایش فیلم روی پرده سینما وجود ندارد، دست کم «بلور-ری» شایسته ای از فیلم تهیه شود.

 

   

 

 

 

غلامعباس فاضلی

 

 

برای مطالعه دیگر فیلم هایی که در «طعم سینما» معرفی و بررسی شده اند می توانید اینجا را کلیک کنید

 


 تاريخ ارسال: 1395/12/6
کلید واژه‌ها: غلامعباس فاضلی، طعم سینما، پرده سینما، فیلم گروهبان راتلیج، جان فورد، گروهبان راتلِج

نظرات خوانندگان
>>>خردجو:

جادوی قلم شما غبطه برانگیز است. کاش بیشتر بنویسید و زودتر به روز کنید سایت را.

96+1-

چهارشنبه 11 اسفند 1395



>>>cinoc:

من این فیلم رو اصلا دوست نداشتم.اقای لینکلن جوان و جوندگان و لیبی والانس از همه بهتر توی فیلمهای فورد.

6+6-

شنبه 7 اسفند 1395



>>>روژان موسوی:

من فیلم رو قبلا دیدم جناب فاضلی اصلا قابل مقایسه با فیلمهای دیگر فورد نیست.من این نکاتی رو که فرمودید رو از فیلم نگرفتم.از نظر من همون فیلمهایی که توی این نقد یاد کردید خیلی بهتر از این فیلم هستن.مرسی متشکر.

85+5-

شنبه 7 اسفند 1395




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.