پرده سینما

سینما چیست؟

سید محسن باقری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مهتاب کرامتی در آلزایمردر جلسه نقد و بررسی فیلم آلزایمر در برنامه «هفت» متوجه شدم اصلی ترین مشکل سینمای ایران نداشتن شناخت از خود سینماست . این جلسه تنها یک نقد فیلم نبود بلکه نقد سینمای ایران بود. در سینما هر چه روی پرده است اصل است و غیر آن هیچ، مصاحبه ها و توجیه ها و تفسیرهای دست اندرکاران اهمیتی ندارد. فیلم باید از خودش دفاع کند نه فیلمساز.

نقد فیلم یکی از ما دو نفر که در برنامه «هفت» فراستی رودروری تهمینه میلانی قرار گرفته بود مثال خوبی در راستای حرفهایم هست، فیلمساز فکر می کرد هر چه در ذهنش هست در فیلمش هم وجود دارد. او قصد داشته «کانسپت»ی ارائه دهد ولی در فیلمش هیچ چیزی دیده نمی شود. او نمی دانست سینما به خاطر ابژکتیو (عینی) بودنش باید «کانسپت» (مفهوم) مورد نظر نمایشی، تصویری، دراماتیزه شود تا محتوا درآید.

سینما ظرف نیست که هر چه درونش بریزیم و تصور کنیم مخاطب هم می فهمد، با داستانی در راستای هدف، فرمی درست در راستای فیلمنامه، شخصیت پردازی ها و جغرافیا این ها را ابژکتیو کند. مشکل سینمای ما اساساً همین موضوع است.

فیلم زندگی با چشمان بسته هم از این مشکل رنج می برد که اگر این مشکل نبود و کمی شخصیت پردازی صورت می گرفت فیلم خوبی می شد. هر چه در پرده هست، هست و غیر آن هیچ.

احمدرضا معتمدی که فردی تحصیلکرده ای ست برای دفاع از فیلمش سخن بزرگان فیلسوف را ردیف می کند و فکر می کند سینما کتاب است که هر چه خواستیم بگوییم و انتظار جواب از مخاطبان باشیم. «ایمان»ی که معتمدی در نظر داشته در فیلمش سینمایی نشده برای همین فیلم از ارزشی برخوردار نیست. وقتی فیلم نمی تواند از خود دفاع کند آن موقع فیلمساز از ارسطو! جمله ای می آورد و به هیچ صراطی مستقیم نیست که استاد ارسطو روی سر ما جای دارد این جمله فیلسوف یزرگ در فیلمت کجاست؟

در سینمای ایران فیلمها را باید به خالقشان سنجاق کنیم، تا فیلمهایشان را متوجه شویم تا فکر فیلمساز را بفهمیم، باید یک بروشور تهیه کنند و در سالنهای سینما به تماشاگران دهند و توضیح دهند که قصد ما این بوده است .

سینما بر خلاف کتاب به خاطر استفاده از تصویر و صدا باید همه جیز نشان داده شود، تصور فیلمسازان این است که هر اتفاقی در جامعه می افتد نیاز نیست گفته شود بلکه کافبست به مخاطب کد داد! این دیگر چه حرفی است؟ مثلاً به مخاطبان می گویند برو بیرون از سالن مردم رو نگاه کن دوباره برگرد تو!

سینمای ایران و فیلمسازانمان از تحصیلکرده تا غیر آن اکثرا با این مشکل مواجه اند، از احمدرضا معتمدی تا تهمینه میلانی و مسعود ده نمکی و صلح میرزایی سینما را نمی شناسند. فیلسوف هم باشید تا سینما را نشناسید فایده ای ندارد. هر چه در ذهن فیلمساز است یک طرف و فیلم اش یک طرف دیگر.

آنقدر مخاطبان فیلمهایی که دقیقه به دقیقه از سالن پرت می شوند را دیده اند،  وقتی فیلمهایی مانند جدایی نادر از سیمین یا اینجا بدون من را می بینند فکر می کنند شاهکار دیده اند!

زنان ونوسی، مردان مریخیکاظم راست گفتار در مصاحبه ای که اخیرا در مورد فیلم جدیدش زنان ونوسی،مردان مریخی انجام داده است حرف عجیبی زده است. او گفته: (شخصیت یوسف صیادی در فیلم زیاد پرداخته نشده البته صیادی قبلاً هم چنین نقش‌هایی را بازی کرده بود و از روی آن نقش‌ها می شد حدس زد که وی چگونه شخصیتی است)! فیلمساز علناً ذهن مخاطب را برای شخصیت پردازی کاراکتر انتخاب کرده و این واقعا جای تعجب دارد!

یا در قسمت دیگری از مصاحبه گفته : (از نظر من بزرگترین مشکل سینمای ایران نه فیلمنامه است و نه کارگردان بلکه ما منتقد خوب کمی داریم. منتقد باید فرهیخته و خوب باشد که صادقانه و مخلصانه فیلم‌ها را ببیند و آن را برای مردم تحلیل کند. منتقد که نباید فقط برای خودش حرف بزند. آرزوی قلبی من این است که روزی نقدی در یک روزنامه چاپ شود و آن نقد، سرنوشت آن فیلم را تغییر دهد؛ یک فیلم را موفق کند یا آن را به زمین بزند) . حال از راست گفتار باید سوال کرد که با این فیلمهایی که منتقد هر دقیقه به بیرون پرت می شود این نقد چگونه باید شکل گیرد؟ واقعا جای تأسف دارد.

فیلمسازهایمان هنوز سینما را نمی شناسند بعد ادعاهای عجیب و غریب می کنند. وقتی فیلمساز نمی داند از فرم به محتوا می رسیم آنموقع ادعا می کند مشکل سینمای ایران منتقدان اش است!

کاش کمی از هالیوود یاد بگیریم، فیلمهای جنگی شان عمیق و فیلمهای سیاسی شان دقیق است. اسپیلبرگ جنگ را خق خودشان می داند ولی این حق را دوباره در سینما می سازد تا مخاطب تحت تأثیر قرار گیرد آنها سینما را رسانه و بعد هنر می دانند و از همین رو موفق ترند. رابرت ردفورد می داند ترور رئیس جمهور لینکلن نادرست بوده است ولی این نادرستی را دوباره می سازد. چرا؟ فیلمسازان ما چرا یاد نمی گیرند؟

فیلمهایی که در اکرانند همگی این مشکل را دارا هستند.


 تاريخ ارسال: 1390/6/25
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>> سید محسن باقری نسب:

این دیگه چه نقدی هست. عنوان مقاله ربطی به خود متن نداره و به شدت تحت تاثیر برنامه هفت بوده.

1+1-

چهارشنبه 4 ارديبه



>>>یحیی غلامی:

عنوان مقاله ربطی به محتوی آن ندارد.

3+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>یوگی:

خیلی جالب بود.دست شما درد نکند.

2+2-

جمعه 25 شهريور 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.