پرده سینما

کارگردان مطرود، کارگردان محبوب؛ نگاهی به فیلم «دکتر ژیواگو» ساخته دیوید لین

غلامعباس فاضلی

 


 

 


 





 


هر پنج‌شنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!

 

با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

 

 

دکتر ژیواگو

Doctor Zhivago

(۱۹۶۵)

کارگردان: دیوید لین

نویسنده فیلمنامه: رابرت بولت (بر اساس کتاب دکتر ژیواگو نوشته بوریس پاسترناک)

بازیگران: عمر شریف، جولی کریستی، رد استایگر، جرالدین چاپلین، الک گینس، تام کورتنی، رالف ریچاردسون، ریتا تاشینگهام و...

مدیر فیلمبرداری: فردی یانگ

تدوین: نورمن ساویج

موسیقی متن: موریس ژار

تهیه کننده: کارلو پونتی

تهیه شده در: مترو گلدوین مایر و کارلو پونتی پروداکشنز

پخش از: متروگلدوین مایر

 

مدت زمان فیلم: ۱۹۳ دقیقه (در پخش سال ۱۹۹۹ مدت زمان ۷ دقیقه به فیلم اضافه شد)

  

تاریخ نخستین نمایش: ۲۲ دسامبر ۱۹۶۵ (ایالات متحده) ۲۶ آپریل ۱۹۶۶ (انگلستان) ۱۰ دسامبر ۱۹۶۶ (ایتالیا) و ۲۸ سپتامبر ۱۹۹۹ (پخش مجدد در ایالات متحده)

 

هزینه تولید فیلم: ۱۱ میلیون دلار

فروش فیلم: ۱۱۱.۷ میلیون دلار

زبان فیلم: انگلیسی- روسی

محصول کشور: انگلستان- ایتالیا

 

 

 

 

طعم سینما – شماره  ۱۹۷ : دکتر ژیواگو (Doctor Zhivago)

 

 

 

 

پوستر فیلم دکتر ژیواگو ساخته دیوید لینعلت اینکه در این موقعیت تصمیم گرفتم درباره یکی از فیلمهای محبوب عمرم بنویسم، فیلمی که اتفاقاً در دیدارهای نخستین روی پرده ۷۰ میلیمتری سینما «آفریقا» تهران منزلت آن را ندانستم و بعدها با مرور زمان بهتر شناختم اش، فقط یک عکس بود! راست اش در این ماهها آنقدر سرم شلوغ است که تقریباً هیچ چیز نمی تواند مرا به سمت و سوی نوشتن طعم سینما ببرد! اما دیدن آن عکس مرا واقعاً به فکر فرو برد. آن عکس جولی کریستی (بازیگر زن نقش اصلی همین فیلم دکتر ژیواگو) را نشان می داد که در حال بستن چمدان اش برای رفتن سر این فیلم است.

او در خانه اش در انگلستان است و دارد چمدان اش را می بندد که حدود ۱۰ ماه از شهرش دور شود و برود اسپانیا، فنلاند، کانادا، سوریه و... برای اینکه ماندگارترین نقش دوران هنری اش را بازی کند و من با خودم فکر می کردم وقتی چمدان اش را می بسته چقدر حواس اش به این مهم بوده؟ اصلاً چقدر آگاه بوده؟ و اساساً ما در مهمترین موقعیت های زندگی مان چقدر واقف هستیم که داریم چه می کنیم؟

چمدان جولی کریستی چمدان کوچکی است! از آدمهایی که چابک سفر می کنند خیلی خوش ام می آید! از این اخلاق که در هر سفر قطاری از چمدان ها با آدم باشد متنفر هستم! او در آن دوره داشته دوران اوج فعالیت هنری اش را طی می کرده. بازی در فیلهایی مثل دارلینگ، پتولیا، دور از اجتماع خشمگین، فارنهایت ۴۵۱، و... اما «لارا»ی دکتر ژیواگو اساساً چیز دیگری است و من وقتی به نگاه عجیب جولی کریستی در آن عکس که ترکیبی از هیجانِ پنهان و  بی خیالی در آن موج می زند مدام از خودم می پرسیدم او در آن لحظه چقدر می دانسته که دارد می رود سروقت مهمترین کار سراسر عمرش؟

دکتر ژیواگو دیوید لین فیلم بزرگی است و من این را خیلی دیر دریافتم. در آن سالها ما در اوج بروبیای «تئوری مؤلف» به تکرار درونمایه واحد در فیلمهای متعدد یک کارگردان اهمیت می دادیم. و با این نگاه دکتر ژیواگو فیلم «مردود»ی بود! چون ربطی به لارنس عربستان نداشت و آن فیلم هم به الیور تویست ربطی نداشت و هیچکدامشان ربطی به انگلیسی ترین فیلم لین یعنی برخورد کوتاه نداشتند و در نتیجه دوست داشتن دیوید لین یا دکتر ژیواگو کار «غیرمجاز»ی برای ما شیفتگان تئوری مؤلف بود. کمااینکه اندرو ساریس بزرگ جمله معروفی در این حال و هوا داشت که با هزینه گزاف ساخت دکتر ژیواگو می شد مثلاً بیست تا روانی هیچکاک ساخته شود! از این رو هرگز خودم را نمی بخشم وقتی در آن ظهر جمعه همراه با دیگر اعضای «خانه فرهنگ» پس از تماشای دکتر ژیواگو  از در سینما «آفریقا» تهران که بیرون می آمدم به دوستی گفتم «دکتر ژیواگو را باید مثل آشغال ریخت دور!» یا جمله ای ابلهانه در این حد و حدود!

در همان سالها یک روز رحیم قاسمیان عزیز و دوست داشتنی آمده بود دانشکده ما و یکی از همکلاسی های من از او درباره دکتر ژیواگو پرسیده بود و قاسمیان فرزانه پاسخ داده بود «دکتر ژیواگو فیلمیه که می شه باهاش زندگی کرد!» وقتی دوست من این نقل قول را برایم بازگفت حیرت کردم! چطور مرد شماره یک «تئوری مؤلف» در ایران دارد چنین قاطع از فیلم کارگردانی ستایش می کند که مطرود اصحاب تئوری مؤلف است؟! بله! هنوز راه درازی در پیش بود تا دریاب ام سینما چیست و دکتر ژیواگو کجای این سینماست!

 

*****

 

حالا که نگاه می کنم چیزهایی در فیلم جالب است که قبلاً حتی بهش فکر نکرده بودم! مثلاً اینکه دیوید لین چطور با جرأت توانسته در این محصول بزرگ شرکت متروگلدوین مایر آمریکا، به تمام بازیگران آمریکایی پشت کند؟! چون بازیگران فیلم همه بریتانیایی و بزرگ شده ی مکتب بازیگری انگلستان هستند. (عمر شریف هم که اساساً شرقی و مصری است).

سالها قبل به مقاله ای از ویل دورانتِ بزرگ برخوردم که در آن از توجه خودش و جامعه غرب به دکتر ژیواگو پاسترناک به قیمت نادیده انگاشتن دن آرام شولوخوف  اظهار تأسف کرده بود و گفته بود ارزش ادبی دکتر ژیواگو خیلی پایین تر از دن آرام است. قطعاً اینطور است! اما یادگاری که دکتر ژیواگو از خودش در سینما باقی گذاشته خیلی بزرگتر از اثر دن آرام است!

جریان سیال ذهن مرا می برد به کتابفروشی «بوستان» اهواز که با مرگ آقای بوستان بزرگ، سالهاست نابود شده و اثری ازش نیست. آنجا بود که بالاخره توانستم نسخه ای تمیز در قطع وزیری از ترجمه دکتر علی اصغر خبره زاده از رمان دکتر ژیواگو بوریس پاسترناک پیدا کنم و مثل گنجی نگه اش دارم. چند سال پیش از آن ترجمه دکتر محسن محیط را از کتابفروشی «مطبوعات بین المللی» در میدان ۲۴ متری اهواز خریده بودم. ولی در جستجوی ترجمه بهتر بودم. و آن شب پیدایش کردم.

 

*****

 

عمر شریف و جولی کریستی در دکتر ژیواگورابرت بولت نویسنده فیلمنامه دکتر ژیواگو که قبل از این فیلم لارنس عربستان را برای دیوید لین نوشته بود و پس از این فیلم دختر رایان را نوشت کار فوق العاده ای در برگردان سینمایی کرده. این فیلم سه ساعت و اندی به شدت متوازن است و روال درستی را در شخصیت پردازی در پیش می گیرد. من بارها تلاش کرده ام به رمز و راز شخصیت پردازی رابرت بولت در این اقتباس ادبی پی ببرم اما ناموفق بوده ام! وقتی فکر می کنم می بینم دکتر ژیواگو تنها فیلم تاریخ سینماست که من تمام شخصیت های آن را دوست دارم و با آنها احساس همدردی می کنم. شخصیت هایی کاملاً متضاد مثل یوری ژیواگو و ویکتور کاماروفسکی، مثل تونیا و لارا، و مثل پاشا و ییوگراف و... چنین توازنی در شخصیت پردازی را در هیچ فیلم دیگری در تاریخ سینما سراغ ندارم. من بارها به ابعاد مختلف شخصیتهای فیلم دکتر ژیواگو فکرکرده ام. مثلاً «پاشا» شخصیتی است که همواره در تاریخ وجود داشته است. «کاماروفسکی»ها هنوز در همه جای دنیا به همان سیاق زنده اند. «یوری»ها، «لارا»ها، و «تونیا»ها... وقایع فیلم دکتر ژیواگو مربوط به انقلاب اکتبر است؛ اما شخصیتهای او در تمام اعصار و قرون حضور داشته و دارند.

 

*****

 

آدم مهم دیگری که این فیلم را جاودانه کرده موریس ژار است. یک آهنگساز بی همتا. اگر بخواهم جانب انصاف را رعایت کنم و ستایش دروغیتن نثار او نکنم باید بگویم موریس ژار آهنگساز عجیبی است. او مؤلف تعداد زیادی موسیقی فیلم متوسط، و چند شاهکار خیلی بزرگ است. شاهکارهایی که چنان درست نوشته شده اند که دست هیچکس به آنها نمی رسد! آثاری مانند لارنس عربستان، دکتر ژیواگو و محمد رسول الله. این آلبوم های موسیقی فیلم با بهترین موسیقی فیلم های تاریخ سینما برابری می کنند. از سو دیگر ژار سازنده ی انبوهی موسیقی فیلم متوسط است. اما همین چند آلبوم بزرگ برای جاودانگی او کافیست.

 

*****

 

پشت صحنه فیلم دکتر ژیواگو ساخته دیوید لینعکس دیگری از پشت صحنه فیلم دکتر ژیواگو را دوست دارم. در این عکس چند نفر از بازیگران مهم فیلم روی صندلی شان به ردیف نشسته اند و به دوربین نگاه کرده اند. خیلی ها دکتر ژیواگو را به یک فیلم احساساتی رقت بار تعبیر کرده اند اما این بی انصافی است! دیوید لین مورد بزرگ و غریبی در تاریخ سینماست که برخلاف خیلی از کارگردانان دیگر به راحتی قابل شناخت نیست. صحنه ای که از کودکی یوری و مرگ مادرش به بزرگسالی «یوری» پیوند می خورد از نمونه های منحصر به فرد شناخت بصری در تاریخ سینماست. همینطور صحنه خودکشی ناموفق «لارا» تمهید بصری درخشانی در کارگردانی آن وجود دارد. یا صحنه کشتار خیابانی. جایی در اواخر فیلم که «لارا» همراه با «کاماروفسکی» می رود و «یوری» دوان دوان خودش را به طبقه بالا می رساند تا دیدن واپسن نماهای آنها را در دوردست از دست ندهد وجوهی حیرت انگیز از احساسات بشری را پیش روی ما قرار می دهد.

 

*****

 

کارلو پونتی مایل بوده نقش افسانه ای «لارا» را همسرش سوفیا لورن بازی کند، اما لین این نقش را به یک بازیگر خیلی کمتر شناخته شده به نام جولی کریستی می دهد! ایوت میمییو، سارا مایلز و جین فوندا گزینه های دیگری برای ایفای نقش «لارا» بودند. اما جان فورد که تازه جولی کریستی را در فیلم کسیدی جوان به کار گرفته بود، به دیوید لین توصیه کرد او انتخاب بهتری برای نقش «لارا»ست و لین دید درست است. عمر شریف عاشق رمان پاسترناک بوده و و قتی به او پیشنهاد بازی در این فیلم را می دهند تصور می کرده قرار است نقش «پاشا» را بازی کند نه نقش اول فیلم را! دیگر گزینه های این نقش برای دیوید لین پیتر اوتول، ماکس فون سیدو، پل نیومن، و مایکل کین بوده اند! رد استایگر قواره دقیق نقش «ویکتور کاماروفسکی» است. جملات او در پایان فیلم را هرگز فراموش نمی کنم: «یوری! حمایت منِ وحشیِ فرومایه را با هر شرط و قراری که در این قضیه بگذارم قبول می کنی یا نه؟» نقش «کاماروفسکی» گزینه های دیگری مثل مارلون براندو و جیمز میسون داشته! ولی قطعاً رد استایگر چیز دیگری است. و بالاخره باید اشاره کنیم به نقش «تونیا»ی دوست داشتنی که آدری هپبورن گزینه نخستین این نقش بوده.

رابرت بولت نقش پاشا را برای «آلبرت فینی» نوشته بود، اما لین تام کورتنی را مناسب این نقش دانست.

دکتر ژیواگو. عمر شریف و چولی کریستیبا هرکدام از این انتخابها فیلم دکتر ژیواگو به ورطه دیگری می افتاد و باید لین را ستود که چنان محکم پای انتخابهای درست ایستاده است.

 

*****

 

به نظرم مهمترین وجه فیلم دکتر ژیواگو شیوه کارگردانی دیوید لین است. اما او یک کارگردان انگلیسی است و به سبک انگلیسی ها طوری کار می کند که هیچکس رمز و راز کارش را درنیابد! از این رو تحلیل کارکردهای کارگردانی دیوید لین بزرگ در دکتر ژیواگو کار ساده ای نیست. و همان اشاره های گذرا به چند نمونه از ترفندهای بصری او کافی است.

دکتر ژیواگو را سالها بعدتر مجدداً روی پرده ۷۰ میلی متری سینما «صحرا» در نمایش های فیلمخانه ملی ایران دیدم. در آن دیدار فیلم را بهتر شناختم.

به نظرم این فیلم از جمله فیلمهایی است که برای دریافت آن باید تجربه زندگی داشت. هرچه بیشتر بهتر! اینطور می شود دقیق تر و عمیق تر به معناهای فیلم بزرگ دیوید لین پی برد.

 

 

غلامعباس فاضلی

 

 

برای مطالعه دیگر فیلم هایی که در «طعم سینما» معرفی و بررسی شده اند اینجا را کلیک کنید

 



 تاريخ ارسال: 1396/1/18
کلید واژه‌ها: غلامعباس فاضلی، طعم سینما، پرده سینما، فیلم دکتر ژیواگو، دیوید لین

نظرات خوانندگان
>>>Oktay:

با سپاس از مقاله‌ی خوب آقای فاضلی عزیز. قسمت، تقدیر، سرنوشت، شانس، و... (حتی اگر اعتقادی به این کلمات نداشته باشیم) در سینما وجود دارد. فرض کنید اگر نقش لارا (لارای عزیز) به سوفیا لورن یا ژان مورو یا ایوت میمیوکس یا سارا مایلز و یا حتی جین فوندا بازی می‌رسید، آیا لارا تا بدین حد اثیری و جاودان می‌شد؟ به طور قطع خیر. همینطور که دیگر ماکس فون سیدو، پل نیومن، مایکل کین برای یوری ژیواگو، آدری هپبورن برای تونیا، جیمز میسون یا مارلون براندو برای کاماروفسکی، عمر شریف برای پاشا قابل تصور نیستند. جا دارد از دوبله‌ی فوق‌العاده و ارزشمند این فیلم هم یاد کرد که اواسط دهه‌ی چهل خورشیدی به مدیریت دوبلاژ زنده‌یاد استاد علی کسمایی در استودیو دماوند دوبله شد و گویندگی های درخشان جلال مقامی به‌جای عمر شریف، تاجی احمدی به‌جای جرالدین چاپلین، منوچهر اسماعیلی به‌جای راد استایگر، خسرو خسروشاهی به‌جای تام کورتنی و استاد ابوالحسن تهامی به‌جای الک گینس فراموش نشدنی است. اما همان طور که روزگار جولی کریستی را به خاطر لارا آفرید، ژاله کاظمی هم برای گفتن نقش لارا انتخابی ازلی و ابدی است. لارای عزیز و دست نیافتنی برای من بدون چهره جولی کریستی و صدای ژاله کاظمی و تم مشهور موریس ژار قابل تصور نیست. شاید لارا همان عشق ازلی، وطن، مادر، صلح و امید زندگی است

1+0-

يكشنبه 24 دي 1396



>>>سمانه:

من از فضای سرد و برفی فیلم به شدت لذت بردم ولی اون چه که توی فیلم من رو آزار می داد شخصیت بی ثبات خود دکتر ژیواگو بود که گاهی با جرالدین چاپلین و گاهی با جوی کریستین ارتباط عاشقانه برقرار می کرد

1+0-

سه‌شنبه 2 خرداد 1396



>>>ارغوان:

هیچکس نگاه مهربان عمرشریف رو درنقش یوری ژیواگو نمیتونست داشته باشه. نه پیتر اوتول نه ماکس فون سیدو نه پل نیومن نه مایکل کین و نه هیچکس دیگه. درود بردیویدلین استاد

36+1-

سه‌شنبه 22 فروردي 



>>>فرید:

تصور هنرپیشه هایی که قراربوده تواین فیلم باری کنندخیلی جالبه سوفیالورن مارلون براندو جین فاندا جیمز میسون و... خدارو شکر که نشدن!

27+1-

سه‌شنبه 22 فروردي 



>>>ملول:

رداستایگر که امریکاییه پس همه بازیگران فیلم بریتانیایی و بزرگ شده ی مکتب بازیگری انگلستان نیستند.

16+0-

سه‌شنبه 22 فروردي 



>>>دوست:

نوشته بسیار خوبی بود. یک انتقاد:سایت در زمینه خبر بسیار ضعیف کار میکند و تمرکزش روی نقد است.

9+6-

شنبه 19 فروردين 1396



>>>سعید:

به به دکتر ژیواگوی عزیز خودمان. خدا بیامرزد عمر شریف را و خدا بیامرزد علی معلم را که می گفت دکتر ژیواگو فیلمی است که نسل قدیم تماشایش کرده، نسل امروز تماشایش می کند و نسل فردا هم تماشایش خواهد کرد و تاریخ انقضا ندارد.

125+7-

جمعه 18 فروردين 1396




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.