پرده سینما

سادگی در سطح، غوغا در اعماق؛ نگاهی به فیلم ولنتاین غم انگیز

موحد منتقم

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه داستان، نقد و بررسی فیلم ولنتاین غم انگیز/ولنتاین آبی/ولنتاین افسرده   Blue Valentine

 

والنتاین غم انگیزبیشتر مشاجره های لفظی میان زن و شوهرها از حرف هایی که میان آن ها رد و بدل می شود، برمی خیزد؛ حرف هایی که یا نشان دهنده ی اختلاف نظر درباره ی عقاید و سلایق آن هاست، یا قرار است منجر به یک تصمیم مشترک برای یکی از امور زندگی شود. اما چرا این اختلافات در دوران آشناییِ پیش از ازدواج مجال بروز پیدا نمی کنند؟ دلیل اول آن است که تا زمانی که دو نفر زیر یک سقف نروند و زندگی مشترک شان را شروع نکنند، کمتر ممکن است حرف هایی از این دست پیش بیاید؛ دلیل دیگر آنکه اگر هم پیش بیاید، رودربایستی ها و ملاحظات باعث می شود، طرفین حرف خود را فرو بخورند! فیلم ولنتاین غم انگیز (ولنتاین آبی) شما را جای دو نفری می گذارد که در ابتدای امر عاشقانه همدیگر را دوست دارند، ولی هرچه از زندگی مشترک شان می گذرد متوجه فاصله ی عمیقی که بین شان است می شوند.

پرسش های زیادی در این باره وجود دارد: اصلاً چرا باید ازدواج بکنیم؟ برای ازدواج عشق کافی است؟چرا بعضی ها می گویند چون آن دو نفر عاشق هم شده اند باید با هم ازدواج کنند؟ بعضی «باید»ها، صرفاً یک حکمِ بی چون و چرای تخطی ناپذیر آمرانه اند؛ اما هستند «باید»های دیگری هم که یک ضرورت را به یاد می آورند. تو باید غذا بخوری! تو باید نفس بکشی! تو باید وقتی به یک میهمانی سرشناس دعوت شده ای، کفشهای یک سال واکس نزده ات را بالاخره واکس بزنی! این سه «باید»، هیچ کدام، آمرانه نیستند؛ دقیقاً به یک ضرورت اشاره می کنند؛ و تو کاملاً اختیار داری علی رغم «باید»ی که نویسنده نوشته یا گوینده گفته، غذا نخوری و نفس نکشی و کماکان به صرافتِ واکس زدنِ آن کفش پوسته پوسته شده ی یک سال واکس نخورده ات نیفتی!

اما… واقعاً بعدش چه می شود؟ کی ضرر می کند؟ گوینده یا نویسنده ای که «باید» را گفته و نوشته، یا تو؟! تو باید ازدواج کنی. این «باید»، یک باید آمرانه نیست!  فیلم ولنتاین غم انگیز شما را با یک «باید» بزرگ روبرو می کند. بایدی که باید خودت جواب اش را در انتهای فیلم پیدا کنی! «باید»ی که به شما می گوید اگر این کار را بکنید این می شود و اگر و اگر و ...

فیلم ولنتاین غم انگیز (ولنتاین آبی) یک فیلم به ظاهر ساده است ولی در لایه های زیرین فیلم غوغایی بر پاست. فیلمی که شاید فقط یک قدم مانده بود الان یکی از نامزد های اصلی اسکار باشد. ولنتاین غم انگیز یک کلاس درس به تمام معنا، هم برای افراد مجرد است و هم برای افرادی که مانند زوج فیلم به خاطر عشق آتشین که در ابتدا داشته اند ازدواج کرده اند، ولی حالا از آن عشق آتشین چیزی جز خاکستر باقی نمانده است! از آن جایی که  حرف جیم کلمه «زوج» متعلق به هر دو گروه است، ولنتاین غم انگیز هم متعلق به هر دو گروه است!

فیلم داستان زوجی به نام «سیندی» (میشل ویلیامز) و «دین» (ریان گوسلینگ) است و زندگی آنها را از زمان پیش از ازدواج، تا چندین سال پس از ازدواج را به تصویر می‌کشد. «دین» که در دبیرستان ترک تحصیل کرده، در یک شرکت حمل و نقل نیویورک کار می‌کند. «سیندی» یک دانشجوی پزشکی است که همراه خانواده غم زده اش زندگی می‌کند و به مادر بزرگ اش علاقه دارد. این دو به طور اتفاقی با هم در عرض چند هفته آشنا و عاشق می‌شوند و بعد ازدواج عجله می‌کنند.

والنتاین غم انگیزداستان تا چندین سال پس از ازدواج نیز ادامه دارد. آن دو اختلافات زیادی با هم پیدا کرده‌اند. تمام زندگی «دین» و «سندی» دخترشان است. «دین» در این زمان مشغول رنگ کردن خانه هاست و «سیندی» به عنوان پرستار کار می‌کند. «دین» در صدد است که رابطه شان بهبود یابد. بنابراین به «سیندی» پیشنهاد می‌دهد که برای مدتی به خانه‌ای ساحلی بروند. «سیندی» می‌پذیرد، ولی حتی در آنجا نیز با هم دعوا و اختلاف دارند. صبح روز بعد، «سیندی» به بیمارستان احظار می‌شود. «دین» با عصبانیت به بیمارستان می‌رود و رفتار خشونت باری از خودش نشان می دهد. او با این کار باعث می‌شود که طلاق شان اجتناب ناپذیر جلوه کند. «دین» تصمیم می‌گیرد که خانه را ترک کند، درحالی که دخترش به طرف اش می‌آید و از او می‌خواهد که بماند. «سیندی» دخترشان را بغل می‌گیرد و به «دین» اجازه می‌دهد که برود. «دین» از خانه دور می‌شود در حالی که آسمان پر از آتش بازی است. او در تاریکی شب محو می‌شود.

کارگردان و فیلمنامه  نویس فیلم (درک سیانفرانس) کار بزرگی انجام داده است. فیلمساز شناخت کاملی از این نوع جوان ها، زندگی و روابط شان  داشته است. سبک دوربین روی دست ی که کارگردان برای فیلم اش انتخاب کرده است به شدت شما را درگیر روابط بین این دو نفر می کند. سنفرنس هم  مانند سایر فیلم های اسکاری نماهای فیلم اش را بر پایه سکوت و آرامش زندگی واقعی گذاشته است. ولی وقتی به پایان فیلم می رسیم متوجه می شویم که چه طوفانی راپشت سر گذاشته ایم.

سیانفرانس در مصاحبه‌ای پیرامون انتخاب مکان فیلمبرداری می‌گوید: «من یک قطب نما برداشتم و به طرف خانه میشل گرفتم. سپس یک قطر یک ساعته در اطراف فلش کشیدم و دیدم که به پنسیلوانیا رسید. روز بعد به آن منطقه رانندگی کردم و گفتم که این جا فیلمبرداری می‌کنیم.»

بازیگرهای نقش‌های «سیندی» و «دین» قبلاً یکدیگر را ندیده بودند. ولی چندین سال پیش از فیلمبرداری زوی نقش شان کار می‌کردند. (سیانفرانس دوازده سال در تدارک ساختن این فیلم بوده است)  بازی مشیل و ریان عالی است. معلوم است که تمرین زیادی کرده اند که شیمی بین روابط شان خوب از آب دربیاید.

ولنتاین غم انگیز روایت غم انگیزی از دو زوج است. فیلمی که ماجرای سقوط در عشق و خروج از آن را به تمام و کمال همراه با جزئیات کامل به نمایش می گذارد. ولنتاین غم انگیز بین زمان حال و گذشته در گذر است و با این کار  می خواهد اشتباه های این دو زوج را به ما نشان دهد. مشکل اصلی «سیدنی» ناتوانی بسیار ناراحت کننده شوهرش در توجه به اوست، توجهی که «سیندی» همین الان و همین جا به آن نیاز دارد. به خاطر اینکه وقتی که او با «دین» ازدواج کرد، دقیقاً همان «سیندی» ای شد که شوهرش می خواست و حالا نوبت شوهرش است تا این کار را برای او انجام دهد.

فیلم ولنتاین غم انگیز فیلمی عالی با بازیگری عالی و فیلمنامه و کارگردانی عالی است. فیلمی که بدون هیچگونه ترسی وارد شخصی ترین جنبه های زندگی این دو زوج می شود. به طوری که چیزی برای بیننده نمی ماند که از این رابطه عاشقانه نداند. فیلم دلایل تمامی مشکلات دو نفر را به صورت کامل ریشه یابی می کند و بدون اینکه خودش کوچکترین پیش داوری درباره آنها بکند، به بیننده نشان می دهد.

نکته ای که در پایان باید به آن اشاره کنم این است که براساس تحقیقات انجام گرفته روی 50000 زوج در سراسر دنیا، زوج ها به طور متوسط بعد از دو سال و شش ماه و ۲۵ روز از عشق و ازدواج خود خسته می شوند. ما فکر می کنیم که مردم وقتی ازدواج می کنند که عاشق هم باشند، اما خیلی از آنها حتی از این تصمیم خود مطمئن نیستند و فقط عشق را بهانه ازدواج خود می دانند.

فیلم ولنتاین غم انگیز فیلمی است که اگر می خواهید بعد از دو سال و شش ماه و 25 روز پس از ازدواج به آن دچار نشوید «باید» تماشایش کنید! (این باید هم البته امری نبود!)

 

توجه: استفاده از مقالات سایت پرده سینما در دیگر پایگاه های اینترنی (وبلاگ ها و وب سایت ها) ممنوع است. علاقمندان به انتشار مقالات سایت پرده سینما در دیگر پایگاه های اینترنتی، صرفاً مجاز هستند بدون انتشار مستقیم مقالات، به آن لینک بدهند.

 

 


 تاريخ ارسال: 1389/12/6
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>دکتر راد:

سلام، فیلم فوق العاده ای بود. از همون ابتدای فیلم با حادثه گم شدن سگ خانواده، کارگردان بطور سمبولیک داره یه پیش آگهی درباره این رابطه به مخاطب میده، "سگ" که می تونه نماد این ازدواج، وفاداری و عشق در این رابطه باشه بر اثر "سهل انگاری" یا شاید هم ول انگاری سیندی گم میشه؛ عشقی که گم شده و الان خود سیندی هم داره دنبالش می گرده و حتی سعی می کنه برش گردونه و در نهایت خودش اولین کسی هست که جنازه ش رو پیدا میکنه و دین که با وجود اینکه برای "سگ" آب و غذا و حتی پتوی گرم گذاشته بود و سعی می‌کرد با حبس کردنش در قفس ( نگه داشتن سیندی در قاب ازدواج) اون رو نگه داره، در نهایت جنازه سگ رو چال می کنه که نشان از مرگ عشق و ازدواجشون هست. از دیدگاه روانشناختی با دو نوع شخصیت متفاوت مواجه بودیم که هر کدوم در عین حال که تلاش می کردن از گذشته بدشون( سبک های دلبستگی و فرزندپروری والدینشان) فرار کنن اما عملا در پایان فیلم همون الگوهای خانوادگی رو تکرار کردن. دین که خوش در یک خانواده از هم پاشیده بزرگ شده بود و خیلی تلاش کرد که یه خانواده استاندارد تشکیل بده در نهایت موفق نشد و همان اتفاق کودکی خودش تکرار شد. از طرفی در طول فیلم نشانه هایی از شخصیت سیندی رو می بینیم، تلاش مداوم او برای رسیدن به ثبات و سیکل معیوب تعلیق و بی ثباتی در رابطه. یک جایی از فیلم مشخصه که از ۱۳ سالگی تعداد بسیار زیادی پارتنر داشته که حتی عدد دقیقشون رو به یاد نداره. به نظر میاد هر جا که از رابطه ش خیلی نزدیک میشه( شاید از نظر سیندی بیش از حد نزدیک) احساس میکنه گیر افتاده و سریع از اون رابطه خارج میشه...

4+0-

شنبه 12 فروردين 1402



>>>Mehdi1986:

فیلم کلیشه ای نبود ولی فقط نقطه مثبت همین بود. داستان از عشق در نگاه اول دین به سیندی شروع میشه و سیندی بخاطر رابطه ناموفق قبلیش فقط از روی تنهایی و احساس شکست با دین آشنا میشه بعدش وقتی متوجه میشه حاملس توی رفتارش با دین اصلا منطقی برخورد نمیکنه از اون طرف دین هم اولش واکنش منطقی که ناراحتیش از سیندی رو بروز میده چون بچه ازشخص دیگه ای بوده ولی در ادامه حمایت کور کورانه ای از سیندی میکنه و ازروی ترحم و عشق لحظه ای بهش پیشنهاد ازدواج میده. در ادامه فیلم ما هرگز متوجه نمیشیم چرا این زوج به بن بست رسیدن. درستش این بود وقتی سیندی اون دوست پسر قبلیش رو توی فروشگاه دید از اون لحظه به بعد بایستی دچار دوگانگی میشد اما در ادامه فیلم میفهمیم که سیندی از مدت ها پیش ازدین دیگه خوشش نمیومده اما دلیلش رو هرگزنمیفهمیم. بازم وقتی به اون لحظه ی عصبانی شدن دین توی بیمارستان میرسیم و دین میگه شاید من باید بجای حرف زدن بهتر بود فیزیکی باهات برخورد میکردم و این کار رو بعنوان تیر خلاص انجام که شاید رابطش درست بشه ولی بازم میبینیم که سیندی حتی این رو هم نمیخواسته. چون بیننده تا اونجا تصور میکرده که سیندی از مرد زمخت و نسبتا خشن خوشش میاد کمااینکه توی رابطه جنسی شب قبلشون زن به مرد گفت منو بزن ولی در نهایت میفهمیم که این استدلال هم غلطه. و در آخر وقتی دین عاجزانه از زنش درخواست فرصت میکنه سیندی میگه یه مدت بهم وقت بده اما چیزی که توی سکانس آخر میبینم خلاف این حرف بود چون شواهد معنی جدایی و طلاق رو به ما داد. کاگردان انگار خودش هم دارای ثبات فکر و رفتار نبود. به شخصه فقط بخاطر به تصویر کشیدن معضلات ریز زناشویی فیلم رو پسندیدم از طرفی هم بازیگری عالی بود اما انتهای فیلم کارگردان مارو به هیچ جمع بندی مناسبی نمیرسونه. خیلی تمرکز کردم که انتقاد درست و دقیقی از فیلم بنویسم. امیدوارم دوستان ریز بین پاسخ من رو بدن

14+0-

شنبه 7 اسفند 1400



>>>نرگس:

بار اولی که این فیلم رو دیدم خیلی حالم گرفته شد، اونموقع به این فکر می کردم که سیندی دختر بهانه گیر و سواستفاده گری هست که داره ازدواج به این خوبی رو بهم میزنه ولی خلاصه زمان گذشت و بسوزه پدر تجربه :)) منم تو شرایط مشابهی قرار گرفتم ... کسی که خیلی دوسش داشتم و با علاقه و حتی منطق انتخابش کرده بودم رو کنار گذاشتم ... واقعا به قول کامنت خانم روشا هیچ دلیل قابل ذکری براش وجود نداشت... ولی دیگه هیچ چیزی مثل قبل نبود... این بار برای بار دوم که فیلم رو تماشا می کردم سیندی رو درک کردم ... آدم گاهی در طول یه رابطه خسته تر از اون میشه که بخواد توضیح بده و حتی حرف بزنه... خسته از همه چیز...

2+4-

چهارشنبه 20 بهمن 1400



>>>بابک:

از نظر من سیندی از اول ازدواج درگیری فکری در روابط قبلیش داره و اینو در هر جایی از فیلم میشه دید و فقط بخاطر اینکه بچش پدر داشته باشه با ویلیامز ازدواج کرد هر چند که در فیلم روابط به ظاهر عاشقانه ای اوایل ازدواج دارن ولی هیچوقت عاشق ویلیامز نبود و همین عقده روز به روز در اون بزرگتر شد تا جایی که توان ادامه زندگی رو با ویلیامز نداره آشناست که بخاطر فرار از تنهایی و یا داشتن بچه بخوای با کسی ازدواج کرد و این زندگی ویلیامز رو برا همیشه نابود کرد

6+1-

شنبه 3 مهر 1400



>>>سمیرا:

من این فیلم رو هزاران با دیدم. . فوق العادس. . من بار اول ک دیدم فقط تا دو روز درگیر لطافت خشن این فیلم بودم نمیدونم حق رو ب سیندی بدم یا به دین.. بهترین فیلم زندگیم بلو ولنتاینه

4+5-

سه‌شنبه 18 فروردي 



>>>ضروری:

روشا باهات موافقم منم دمبال به جا میگردم که به این جواب برسم که چی شد که اینطوری شد؟ آخه واسه چی؟ چرا ییهو اینا اینطوری شدن؟ نویسنده اسیره این عدد و رقماتم عدد و رقم دادن خوب همه گیر شده ها!...

4+0-

يكشنبه 6 آذر 1390



>>>pink girle:

be nazare man in na kholase bod,na naqd v na baresi.nazare khanande ha behtar az in matlab bod.v u ham tanha nazare khodetono dadid.behtar bod akhare film ro nemigoftid v ba neveshte haton ma ro tahrik be didane film mikardin.na in k sardemon konid....................2roste?

3+1-

يكشنبه 27 شهريور 1390



>>>ب.م.م:

به نقدتون اگر از دیگاه نقد فیلم نگاه کنیم اصلا نمیشه بهش گفت نقد فیلم ولی اگر بخواهیم از دیدگاه روانشناسی در نقد فیلم نگاه کنیم عالیه.کلا جالب بود که فیلم را از این دیدگاه نگاه کرده ای.

0+0-

يكشنبه 8 اسفند 1389



>>>روشا:

نکته ای که در این فیلم به چشم می خوره اینه که فیلمساز دلیل قانع کننده ای برای سرد شدن رابطه ی این زوج ارائه نمیده. یعنی ما از یک طرف با زوجی روبرو هستیم که ظاهرا روابط عاشقانه ای با هم دارند و بعد تصاویری از سردی رابطه ی چندین سال بعدشون داریم. خیلی از منتقدین فیلم نسبت به این مسئله نقد داشتند که اصلا چی شد که رابطه ی اینها به اینجا کشید. اما من شخصا فکر می کنم این دقیقا هوشمندی فیلمساز و درک عمیقش از روابط دو نفره ی عاشقانه رو نشون میده. چه کسی در انتهای یک زندگی مشترک می تونه دلیل قابل ذکری برای جدایی داشته باشه دلیلی که قابلیت به تصویر کشیده شدن داشته باشه؟ فکر می کنم آماری هم که شما در پایان نوشته تون بهش اشاره کردید این مسئله رو تصریح می کنه. درمجموع در این فیلم با قصه ای عمیق و به شدت انسانی مواجه هستیم که دیدنش به کسانی که دغدغه های انسانی دارند توصیه میشه. از بازی بی نظیر میشله ویلیامز و رایان گاسلینگ هم نباید گذشت که فداکارانه خودشون رو در اختیار فیلم قرار دادند. البته متاسفانه امسال اسکار به بازی زیبای رایان توجهی نکرد که جای تعجب داشت...

6+2-

يكشنبه 8 اسفند 1389



>>>محسن:

نقدتون اگه نگم افتضاح بود ، چیزی از افتضاح کم نداشت، واقعا متاسفم برای نویسندش...

4+3-

يكشنبه 8 اسفند 1389



>>>di -di:

12سال؟آواتار پیش تولیدش با اون عظمت 4سال بود اونوقت این 12سال مطمئنی موحد جان؟یه سوال دیگه .این آقاهه در عکس اول داره به من اشاره میکنه؟

0+1-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>فرود:

من از این دوتا هنرپیشه خیلی بدم میاد.آدم افسرده میشود چهره های ماتم زده شان را نگاه میکنه.خدا رفتگانشان رو رحمت کند

1+5-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>حمید شاهوردی:

ولتاین که ممنوع شده توی ایران .الان سایتتون فیلتر میشود.از ما گفتن بود

0+1-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>لعیا:

این امار و ارقام ها همه نسبی است.من دیدم کسانی را که تا اخر عمر باهم بودن و حتی یک ذره از عشقشان هم کم نشده است به نظر من عشق و ازدواجی که بر مبنای هوس شکل بگیرد به این جور مساله ای برخورد میکنند ولی اگر از روی عقل انتخاب هایمان را انجام دهیم هیچوقت با مشکل برخورد نمیکنیم.این فیلم را من دیده ام و دقیقا میخواهد همین حرفی را که من زده ام بگوید.

2+1-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>سهیل:

خیلی دیر این فیلم را نقد کردید.

0+0-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>همسر غم انگیز:

من که الان یک سال هم نشده که ازدواج کردم ولی اختلاف سلیقه ی شدیدی با همسرم دارم.فکر نکنم به دوسال و شش ماه و بیست و پنج روز برسد.ولی فیلم را تهیه میکنم و میبینم.ممنون

0+0-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>محمد2009:

نمیدونم,نمیدونم کی تورو از من جدا کرد,تورو با کدوم بهونه بی وفا کرد.منو با یه دنیا غصه آشنا کرد.نمیدونم نمیدونم بگو از من چه شنیدی چرا رفتی و بریدی چرا اشکامو ندیدی! من داشتم موقع خوندن این نقد این آهنگ رو گوش میدادم خیلی فضای خوبی میداد.

0+1-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>xaviar:

سرگرمی ما هم شده شنبه ها صبح قبل از اینکه بریم فیس بوک بیایم نقد های شما رو بخونیم.من این فیلم را در سینمای اودئون لندن دیدم .هیچی ازش حالیم نشد .فقط داستان یک دختر پسر بود که از اول تا آخر فیلم از سروکله ی یکدیگر بالا میرفتند.این نقد هم خوندم باز چیزی دستگیرم نشد.

1+7-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>سارا24ساله:

چرا موضوع فیلم رو تا آخر تعریف کرده اید؟کدام منتقدی تا انتها ی داستان را لو میدهد.واقعا که..

4+0-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>lemon:

ولنتاین که هفته پیش بود.خواب بودید.درضمن ولنتاین مبارک

0+2-

شنبه 7 اسفند 1389



>>>میهن:

چرا باید ازدواج کنیم؟؟چون مادر محترمه در صورت عبور سن از 30سال با اردنگی ما را از خانه به بیرون می اندازد.یه چیز دیگر این کهراه حل هایی که این گونه فیلم ها نشان میدهد به درد جوامع مدرن غربی میخورد نه جوامع سنتی مثل ایران.

2+1-

شنبه 7 اسفند 1389




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.