پرده سینما

سلطان اکشن همیشه می تازد/ بروس ویلیس و مجموعه فیلمهایش

مجید رحیمی جعفری

 

 

 

 

 

 

سلطان اکشن همیشه می تازد/ بروس ویلیس و مجموعه فیلمهایش

بروس ویلیسبروس ویلیس فرزند بزرگ خانواده ارتشی بروس، در 19 مارس سال 1955 در یك پایگاه نظامی آمریكا در «آیدارابراشتین» آلمان غربی متولد شد. بعد از اینكه پدرش ارتش را در سال 1957 ترك كرد، آنها به نیوجرسی آمریكا رفتند. بروس در مدرسه بسیار فعال بود و همچنین در چندین نمایش دراماتیك ظاهر شد. او تصمیم نداشت كه بعد از دبیرستان مستقیماً به دانشگاه برود. بنابراین یك كار رانندگی پیدا كرد، اما بعد از اتفاقی كه برای یكی از همقطارانش افتاد این كار را رها كرد و مدتی در بارهای محلی سرگردان بود. این سرگردانی باعث شد علاقه او به موسیقی افزایش یابد. او شروع به زدن ساز دهنی در یك گروه به نام «لوز گوز» كرد.

بروس مطالعاتش را در زمینه تئاتر ادامه داد و دوره هایی را در زمینه درام در كالج «مونتكلر» آغاز كرد. او برای چند تست بازیگری به نیویورك نامه هایی فرستاد و بالاخره به منهتن رفت و یك آپارتمان كوچك اجاره كرد.

او توانست در بیست و پنج سالگی در فیلم اولین گناه مرگبار (1980) که فرانک سیناترا در آن بازی می کرد، لحظه ای حضور پیدا کند و در هیأت منصفه(1982) ساخته سیدنی لومت در نقش (شاهد دادگاه) نقش کوتاهی ایفا کرد. بالاخره توانست نقش قابل توجهی در اپیزودی از سریال فساد میامی به عنوان یک مرد هفت تیر کش که دائم همسرش را کتک می زند به دست آورد و به خاطر همین نقش جایزه امی (یکی از معتبرترین جوایز تلویزیونی) را به خانه برد. اما آنچه نام او را پیش از همه بر سر زبانها انداخت، و باعث شد تا چهره اش به عنوان شخصیتی جذاب که هر شب هزاران نفر را به پای تلویزیون می کشاند مطرح کند مجموعه بلند مدت مهتاب که مابین سالهای 1985 تا 1989 پخش می شد؛ بود. ویلیس در مقابل سی بیل شپرد، نقش آفرینی می کرد و در سال 1987 جایزه گلدن گلوب را برای بهترین نقش مکمل کمدی دریافت کرد. پس از موفقیت این مجموعه این بخت را یافت تا در آثار ارزشمندتری روی پرده سینما بازی کند.

در وقت تاریکی (بلیک ادوارد/1987) در کنار کیم بسینگر (همسر سابق میکی رورک) که در آن زمان بسیار محبوب بود یک کمدی پر ماجرا را بازی کرد. در همین سال با دمی مور همبازی شد و سپس در لاس وگاس با او ازدواج كرد. وی در اولین اکشن سینمایی خود باز هم در فیلمی از بلیک ادوارد به نام غروب (1988) بازی کرد تا راهی برای رسیدن به یکی از خاطره برانگیزترین نقش های تاریخ سینما (جان مک لین) در فیلم جان سخت  باشد. کاراکتر او در این فیلم چهل و ششمین کاراکتر تاریخ سینما شناخته شده است. او در کنوانسیون جمهوری خواهان عضو شد و حتی در انتخابات ریاست جمهوری 1988 به کمک جرج بوش پدر آمد. کارهای سیاسی از محبوبیت های ویلیس می کاست ولی او با نقش خوب دیگری باز می گشت و کارهای حاشیه ای خود را از ذهن ها دور می کرد. او به دلیل این قبیل فعالیت هایش بازی در فیلم نابودگر1 را رد کرد و همتای او آرنولد شوارتزنگر با بازی در این فیلم بسیار محبوب شد. در سال 1990 به بازی در قسمت دوم جان سخت پرداخت و بار دیگر نام خود را بر سر زبان ها انداخت. منتقدان او را هم ردیف استالونه و شوارتزنگر قلمداد کردند، ولی او با ایفای سه نقش متفاوت در فیلم های آتش بزرگ غرور، هادسون هاوک (ویلیس این فیلم را از زمانه خود پیشرو تر خواند) و بیلی بتگیت خود را از کلیشه شدن دور کرد. بروس چنان پر کار بود که هر سال چندین فیلم از او بر روی پرده می رفت. در اواخر سال 1991 با بازی در آخرین فرزند اسکاتلند به سبك فیلمهای اكشن بازگشت تا جانی به گیشه ببخشد. تا سال 1994 در چند فیلم نسبتا خوب و پر فروش دیگر ظاهر شد تا با شاهکاری همچون قصه عامه پسند اثر کوئنتین تارانتینو خود را تثبیت کند.

او با درخشش در فیلم تارانتینو در نزد منتقدان هم احترام یافته بود و در سال بعد سه نقش کاملا متفاوت در سه فیلم خوب را ایفا کرد. ابتدا جان سخت: با یک حس انتقام که در کنار ساموئل ال جکسون یکی از بهترین های این سری را به نمایش گذاشتند. سپس چهار اتاق: اپیزود مردی از ریو ساخته کوئنتین تارانتینو که هیچ کس آن 2 دقیقه ای را که او پای تلفن در فیلم با زنش دعوا می کند را از ذهن نمی برد. سومین فیلم هم یک تریلر  معمایی عالی ساخته تری گیلیام به نام دوازده میمون بود که در کنار برد پیت نقش بسیار خوبی را ایفا کرد و با سه فیلم متفاوت و سه نقش متفاوت در یک سال یکی از بهترین ها لقب گرفت.

گام های بعدی ویلیس باز هم محکم برداشته شد. یک اکشن خوش ساخت به نام آخرین مرد مقاوم (1996) ساخته والتر هیل و عنصر پنجم ساخته لوک بسون یکی از بهترین تریلرهای علمی تخیلی که جمیع آنها باعث شد در رأی گیری مجله ایمپایر در سال 1997 ویلیس در رتبه بیست و دوم ستارگان سینما قرار گیرد. اما مشکلات خانوادگی او با دمی مور باعث شد بروس در دو فیلم بعدیش تا مرز سقوط پیش رود. در سال 1998 از دمی مور جدا شد و با آرماگدون فیلم بحث برانگیز اواخر دهه 90 باز هم خود را احیا کرد. او موفقیتش را با حس ششم ساخته ام نایت شیامالان ادامه داد و به خاطر همین فیلم، نقش (جان کافی) در فیلم مسیر سبز را رد کرد. او در دهه نود سومین بازیگر گیشه شناخته شد. هر فیلمی که ویلیس در آن نقش می آفرید پر فروش می شد. حس ششم در گیشه 672 میلیون دلار فروخت.

پوستر فیلم آرماگدونقرن 21 را با یک سریال خوب به نام دوستان آغاز کرد و بار دیگر موفق به کسب جایزه «امی» شد. در اواخر سال هم شکست ناپذیر یک شاهکار دیگر ساخته ام نایت شیامالان در کنار ساموئل ال جکسون را در کارنامه داشت که همگان تحسینش کردند. اما بروس ویلیس باز هم رو به سیاست آورد در یک برنامه تلویزیونی یک برنامه سیاسی را در مورد روءسای جمهور قبلی اجرا کرد. برادر کوچک ترش را هم در سال 2001 در 42 سالگی از دست داد تا ناکامی های او در فیلم های این چند سال ادامه داشته باشد. از طرف جرج بوش پسر در 2002 به عنوان سخنگوی ملی کودکان در «مرکز نگهداری فاستر» منصوب شد. سال 2003 به عراق سفر کرد و به دیدار نظامیان آمریکایی رفت و برای دستگیری صدام حسین نشان لیاقت و مبلغ قابل توجهی را در نظر گرفت. حتی فروش خوب فرشتگان چارلی هم اقبال عمومی را برای بروس به همراه نداشت. در سال 2005 به افغانستان رفت و از نظامیان آمریکایی تشکر کرد و یک میلیون دلار را برای کسی که اسامه بن لادن را بکشد در نظر گرفت. این فعالیت ها باعث شد او از سینمای حرفه ای دور بماند و دوازده یار اوشن و گروگان هم نظر منتقدان را به خود جلب نکرد. کسانی که منتظر سقوط این بازیگر خوب بودند شروع به نوشتن نقدهای تند علیه او کردند که به زودی ویلیس 50 ساله عرصه بازیگری را ترک خواهد کرد و سرنوشتش همچون بازیگرانی است که کهولت سن آنها را از اکشن و تریلر کنار می نهد. اما او احیا شد و طوری خود را به عرش اعلاء رساند تا شایسته سلطان اکشن بودن باشد. بله! تنها اوست که می تواند با 50 سال سن چنین نقش آفرینی درخشانی در شاهکار اکشن تاریخ سینما یعنی شهر گناه ساخته رابرت رودریگز داشته باشد. درخشش او با تریلر سیاسی بلوک 16 ادامه یافت تا اینکه بار دیگر نقش متفاوتی را در فیلم رابرت رودریگز ایفا کرد. او با اینکه در سیاره وحشت نقش کوتاهی را ایفا کرد اما در همان چند سکانس کوتاه بازی تحسین برانگیزی را به اجرا گذاشت و در افتتاحیه فیلم جان سخت: آزاد زندگی کن یا سخت بمیر منتقدان سینمایی ویلیس 52 ساله را «سلطان اکشن» تاریخ سینما و اولین قسمت جان سخت را بهترین فیلم اکشن تاریخ سینما قلمداد کنند.

در سال 2008 در کنار رابرت دنیرو در چه اتفاقی افتاد حواشی فیلم های هالیوودی را به هجو کشیدند. نقش های متفاوت ویلیس تمام نشدنی بود. در همین سال فیلم جایگزین ها را در فهرست بلند بالای نقش هایش اضافه کرد. هم اکنون او در 5 فیلم ایفای نقش می کند که زمان اکران هر پنج فیلم سال 2010 اعلام شده است. ویلیس در بسیاری از نقش های خود بیشترین ارقام دستمزدهای سینمایی را دریافت کرد. حتی دمی مور به دلیل همیاری او در پشت صحنه رقص برهنه توانست 12 میلیون دلار دستمزد دریافت کند. او برای فیلم حس ششم، 100 میلیون دلار دستمزد دریافت کرد که این همراه با سهم او از فروش ویدئویی این فیلم بود. اما در سویی دیگر ویلیس در قصه عامه پسند دستمزدی تشریفاتی و در اپیزود مردی از ریو در فیلم چهار اتاق هیچ دستمزدی را دریافت نکرد و برای بازی در شهرگناه دستمزدش آنقدر کم بود که هیچ گاه اعلام نکردند.

برخی از دستمزدهای بروس ویلیس

جان سخت: آزاد زندگی کن یا سخت بمیر(2007)   25 میلیون دلار

جنگ گوزن (2002)                                        22.5 میلیون دلار

شکست ناپذیر (2000)                                    20 میلیون دلار

کودک (2000)                                                          20 میلیون دلار

حس ششم (1999)                                       100 میلیون دلار

چهار اتاق (1995)                                           رایگان ایفای نقش کرد

جان سخت: با حس انتقام (1995)                             15 میلیون دلار

قصه عامه پسند (1994)                                800 هزار دلار

آتش بزرگ غرور (1990)                                  3 میلیون دلار

نگاه کن کی زیاد صحبت می کنه (1990)         10 میلیون دلار (تنها برای صدای ویلیس)

جان سخت 2 (1990)                                                7.5 میلیون دلار

جان سخت (1988)                                        5 میلیون دلار

 


 تاريخ ارسال: 1388/9/4
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.