پرده سینما

فاتح گیشه های سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار جیمز کامرون

علی ناصری







 

 

 

جیمز فرانسیس کامرون 16 اوت سال 1954 در شهر کپوس کیسینگ کانادا به دنیا آمد.

جیمز کامرونوی در سن پانزده سالگی فیلم 2001 یک ادیسه فضایی به کارگردانی استنلی کوبریک را در سینما دید و بعد از آن به سینما علاقه مند شد. کامرون به دلیل علاقه شدیدش به سینما و تأثیری که فیلم 2001 یک ادیسه فضایی روی او گذاشته بود به مطالعه و بررسی کتاب های بسیاری در زمینه جلوه های ویژه پرداخت و پس از پایان تحصیلاتش به هالیوود رفت و در آن جا به عنوان فیلمنامه نویس و کارگردانی فن آور مشغول به کار شد. او اولین فیلم اش را در سال 1981 با عنوان پیرانا 2: تخم ریزی ساخت که با شکست مالی بزرگی مواجه شدو اغلب منتقدان و سینماگران دنیا این فیلم را جزو آثار وی به حساب نمی آورند چرا که کامرون بعدها ثابت کرد فیلمسازی موفق و تأثیرگذار در عالم سینما است و یک شکست بزرگ نمی تواند به نام و اعتبار او خدشه ای وارد کند.

 جیمز کامرون دومین فیلم اش به نام ترمیناتور را در تاریخ 1984 با بودجه ای بالغ بر شش میلیون دلار ساخت.

جیمز کامرون سومین فیلم اش را در تاریخ 1986 با عنوان بیگانه ها ساخت و با همین فیلم جایزه بهترین صدابرداری و بهترین جلوه های ویژه را از جشنواره اسکار گرفت.

فیلم چهارم کامرون ورطه نام دارد که در سال 1989 ساخته شد و دوباره توانست جایزه بهترین جلوه های ویژه را از جشنواره اسکار دریافت کند. اد هریس و مایکل بین از بازیگران مطرح این فیلم می باشند.

پس از موفقیت جیمز کامرون در ساخت ترمیناتور دومین قسمت این فیلم را در سال 1991 با عنوان ترمیناتور 2: روز داوری ساخته شد . هزینه ساخت این فیلم یکصد میلیون دلار شد.

 کامرون در ستاره شدن آرنولد شوارتزنگر نیز نقش بسزایی داشته چرا که در هر دو قسمت ترمیناتور به عنوان نقش اصلی از او استفاده کرد و حتی پس از نمایش ترمیناتور به آرنولد ترسناک ترین فرانکنشتاین نیم قرن نیز گفته می شد. ترمیناتور 2 توانست جوایز متعددی از جمله بهترین صدا گذاری، صدابرداری و جلوه های ویژه را از جشنواره اسکار همان سال دریافت کند.

جیمز کامرون که رفته رفته به عنوان یک کارگردان مطرح در سینمای هالیوود برای خود اسم و رسمی به دست آورده بود سال 1994 فیلم دروغ های حقیقی را ساخت که سومین همکاری او با شوارتزنگر محسوب می شد.

 او توسط این فیلم تنها توانست نامزد بهترین جلوه های ویژه در جشنواره اسکار همان سال بشود. دروغ های حقیقی از نظر بودجه بلند پروازانه ترین فیلم کامرون تا آن زمان محسوب می شد که هزینه ساخت آن بیش از یکصد و بیست میلیون دلار شد که برای فیلمسازی مثل کامرون رقم قابل توجهی بود.

جیمز کامرون در سال 1997 موفق ترین فیلم خود را ساخت. این فیلم تایتانیک نام دارد که در 19 دسامبر همان سال اکران شد و توانست با فروش بیش از یک میلیون دلار پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای جهان شود. تایتانیک در همان سال به جوایز بسیاری از جمله بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین تدوین در جشنواره اسکار و بهترین فیلم و بهترین کارگردانی در جشنواره گلدن گلاب و غیره دست یافت.

آخرین فیلم کامرون در مقام کارگردان آواتار نام دارد که در سال 2009 اکران شد و کامرون را دوباره به دوران اوج خود رساند. او با این فیلم توانست جوایز متعددی از جمله بهترین فیلم و کارگردانی را از جشنواره گلدن گلاب دریافت کند. کامرون در این دو بخش در جشنواره اسکار نیز نامزد شد که رقابت را به همسر سابقش کاترین بگلو به خاطر فیلم قفسه درد باخت.

جیمز کامرون نویسنده تمام آثار خود نیز می باشد و همچنین فیلمنامه های رامبو: اولین خون 2 و روزهای بیگانه را نیز نوشته است. همچنین او پس از ساخت ورطه تهیه کنندگی آثارش را نیز بر عهده گرفت. جیمز کامرون پس از فروش موفق تایتانیک یکی از ثروتمندترین انسان های زنده دنیا شد و در حال حاضر در حال کار روی پروژه آواتار 2 است که قرار است در سال 2015 میلادی اکران شود. او در کارنامه کارگردانی اش ساخت فیلم مستند های روح های ورطه و بیگانه ها در عمق را نیز دارد که به اندازه فیلم هایش موفق و فاخر نبوده اند.

جیمز کامرونفیلم های جیمز کامرون در سطح جهانی به ترتیب زیر فروش داشته اند و به طور کلی فیلم های وی بیش از شش میلیارد و صد و نود میلیون در سینماهای جهان فروخته اند که برای هفت فیلم در کارنامه یک کارگردان رقم خیره کننده ای محسوب می شود.

1- آواتار

2- تایتانیک

3- نابودگر 2: روز داوری

4- دروغ های حقیقی

5- بیگانه ها

6- ورطه

7- نابودگر

از نقاط مشترک در آثار کامرون می توان به ویژیول افکت های بسیار حرفه ای و مدرن اشاره کرد. او در ساخت فیلم هایش از بروزترین تکنولوژی های جهان استفاده می کند. اکثر آثار او در مورد یک فاجعه هستند که معمولاً در ژانر اکشن و یا فیلم های تخیلی قرار می گیرند. جیمز کامرون تقریباً در همه آثارش اصول درام را رعایت کرده است. وی در اکثر آثارش مضمون «دشمنی انسان با خود» را گنجانده است. جیمز کامرون همیشه در فیلم هایش تکنولوژی را نیز به نقد و چالش کشانده و اکثر مواقع تکنولوژی های مخرب را در آثارش معرفی کرده است.

در ادامه این مطلب به بررسی و تحلیل جزئی آثار جیمز کامرون می پردازیم:

 

نابودگر

 

نمایی از فیلم نابودگرنابودگر اشاره به زمانی دارد که حیات و دنیا رو به اتمام است و جان کانر قصد نجات دادن زمین را دارد.

 قرار دادن این شخصیت به عنوان یک منجی برای زمین اگر اعتقادات را کنار بگذاریم در نوع خود جالب است و در این فیلم جیمز کامرون به نوعی تکنولوژی را نابودگر دنیا می داند.

 جیمز کامرون با هوشمندی ربات ها را بسیار شبیه به انسان ها نشان داده که این پیش بینی در نوع خود بسیار هوشمندانه می باشد و او در فیلم اش به نوعی اعتقاد دارد که زمانی ساخته های دست بشر به مبارزه با او می پردازند. رباتی که از آینده به گذشته آمده تا منجی همه انسان ها را که در آینده دشمن ربات ها می شود را در شکم مادرش بکشد. این امر در نابودگر باعث شده تا این فیلم بیش از اینکه علمی تخیلی محسوب شود بیشتر یک فیلم تخیلی باشد. نابودگر از نظر کارگردانی اثری خوب و قابل تأمل است. جیمز کامرون اثری اکشن و علمی تخیلی را با رعایت حد اکثر اصول کارگردانی ساخته است.

 فیلم جدا از پیچیدگی غیر قابل قبولش از نظر ریتم و فضا ساختاری مناسب برای جذب مخاطبان دارد و می تواند هر مخاطبی را راضی از سالن سینما بیرون بیاورد. آرنولد شوارتزنگر نیز به خوبی از پس نقش برآمده و توانسته تا حدودی شخصیت نابودگر را به شخصیتی  به یاد ماندنی با بازی خود خلق کند. نابودگر از نظر جلوه های ویژه در زمان خود فیلمی کم نظیر محسوب می شود.

 

بیگانه ها

 

نمایی از فیلم بیگانه هادومین اثر جیمز کامرون قسمت دوم فیلمی است که بیگانه نام دارد و آن را ریدلی اسکات کارگردانی کرده است. بیگانه ها نسبت به قسمت قبلی اش تفاوت بزرگی دارد و آن این است که جیمز کامرون نتوانسته به خوبی ژانر وحشت را با ژانر علمی تخیلی در هم بیامیزد و فیلم را بیشتر می توان در ژانر اکشن قلمداد کرد اما از طرفی فیلم تعلیق های بسیار خوبی دارد. جیمز کامرون در این فیلم مضامینی سیاسی نیز گنجانده است و یکی از این مضامین این است که تنها مقابله کننده با بیگانه ها سربازان آمریکایی هستند و در این فیلم این چنین القا می شود که گویا بیگانه ها دشمن آمریکا و دوست سایر کشور ها هستند.

 شخصیت ها در بیگانه ها کمی از مطلق گرایی رنج می برند و در واقع شخصیت ها یا به طور کامل مثبت و یا منفی هستند و بعضی شخصیت ها از ابتدا مشخص است که قهرمان فیلم می باشند و شکست برایشان معنی ندارد.

 الن ریپلی (سیگورنی ویور) بارزترین شخصیت است که می توان او را همان رمبو تصور کرد که تنها جنسیتش عوض شده است. البته با توجه به ساختار فیلم نمی توان این مسئله را ایرادی بزرگ در فیلم دانست. جیمز کامرون در این فیلم در تلاش بوده تا فضایی حماسی و در عین حال احساسی با به وجود آوردن شخصیت هایی مبارز که سربازها هستند ایجاد کند که تا حدودی در خلق حماسه موفق و در خلق صحنه های احساسی ناموفق عمل کرده است. جلوه های ویژه فیلم نیز مانند سایر فیلم های کامرون بسیار خوب و قابل قبول می باشد.

 

ورطه

 

جسارت جیمز کامرون در انجام پروژه های سخت را باید تحسین کرد و سومین فیلم وی نیز اثری با پروداکشن عظیم بود. ورطه در مورد یک زیردریایی هسته ای است که به طور ناگهانی با یک شی برخورد می کند و گروهی از متخصصین برای شناخت آن شی وارد کار می شوند.

نمایی از فیلم ورطه فیلم با یک اتفاق شروع می شود که توجه بیننده را به خود جلب می کند و جیمز کامرون با تیزهوشی اتفاق مهم فیلم را در ابتدای فیلم گنجانده است اما برای رخ دادن اتفاق دوم کمی دیر عمل می کند و به همین دلیل فضای فیلم را از دست می دهد. فیلم در اواسط روایت قصه اش که داستانی طولانی نیز دارد کمی کند و خسته کننده می شود و جیمز کامرون برای دادن اطلاعات به مخاطب به فضای فیلم توجه نکرده و در نتیجه قبل شروع قصه جذاب فیلم بیننده امکان دارد که از دیدن فیلم خسته شود.

 در این فیلم دیگر خبری از شخصیت های قهرمان همچون دو فیلم قبلی جیمز کامرون نیست و شخصیت های قهرمان فیلم کمی متفاوت عمل می کنند و در شخصیت پردازی آن ها نیز بیشتر فکر شده است. نویسنده سعی دارد در اوایل فیلم و پس از تصادف زیردریایی که کمی ریتم فیلم کند می شود با قرار دادن دیالوگ ها و شخصیت های جذاب بیننده را تا وقوع اتفاق راضی نگه دارد که این تلاش نویسنده نیز بی فایده بوده و جواب نمی دهد اما پس از اتمام قسمت معرفی شخصیت ها در فیلم که بسیار ضعیف عمل می کند فضای فیلم کمی قابل قبول می شود و بیننده به انتظار خود که برای دیدن فیلمی مختص جیمز کامرون نشسته تا حدودی می رسد. کامرون در این فیلم نیز جدا از قصه اصلی فیلم به مسائل علمی نیز پرداخته است که از این قبیل می توان به تئوری تنفس در آب اشاره کرد که جیمز کامرون با توجه به حقیقی بودن این تئوری از آن در فیلم اش نیز استفاده کرده است. کارگردانی فیلم به دلیل وجود سکانس های بسیار زیاد در آب بسیار سخت بوده و این در حالی است که در اکثر مواقع بازیگران مجبور بودند خودشان در زیر آب حضور داشته باشند که با این حال جیمز کامرون مثل همیشه از پس کارگردانی فیلم برآمده و جیمز کامرون اصول کارگردانی و دکوپاژ را در زیر آب نیز حفظ کرده است. بازی بازیگران این فیلم نیز قابل قبول بوده است.

 

نابودگر 2: روز داوری

 

نمایی از فیلم نابودگر 2 پس از ناموفق بودن نابودگر در به قتل رساندن جان کانر در نابودگر 1 در این فیلم دوباره دو نابودگر از آینده به حال آمده اند که یکی قصد کشتن و دیگری قصد نجات دادن جان کانر را دارد.

 قصه فیلم تا حد زیادی شبیه به قسمت اول فیلم است و در کلیت قصه وجود یک نابودگر با شخصیت مثبت تنها تفاوت این فیلم با قسمت اول اش است. جنگ، مبارزه و تعقیب و گریز های این دو نابودگر در سراسر فیلم بسیار هیجان انگیز است و تعلیق های بسیاری در جایجای فیلم به وجود آورده است. قصه فیلم مشکل بزرگی دارد و آن اینکه نابودگر ها برای تغییر زمان خودشان به حال آمده اند ولی در پایان تکنولوژی ساخت خود را تخریب می کنند که در این قسمت سؤالی برای بیننده پیش می آید که اگر نابودگر ها می توانند با به قتل رساندن جان کانر آینده را تغییر دهند پس با نابودی تکنولوژی ساخت ربات ها وجود خود در آینده را از بین برده اند که همین امر باعث می شود تا بیننده تصور کند که مأموریت نابودگر ها در واقع پوچ بوده و فیلمنامه نویس برای جالب و جذاب شدن قصه فیلم اش دست به نوشتن این فیلمنامه زده است.

 جدا از این ایراد که از نظر منطقی ممکن است ذهن بیننده را به خود مشغول کند نمی توان ایرادهای ساختاری در کارگردانی فیلم از جیمز کامرون گرفت. او مثل همیشه در خلق تصاویر جذاب و اکشن بهترین استفاده را از جلوه های ویژه کرده است. آرنولد شوارتزنگر به خوبی نقش یک ربات را بازی کرده و می توان بی احساس بودن را در حرکت و نگاه او فهمید. فیلم نابودگر2: روز داوری به جرأت می تواند در ژانر خود با توجه به خوش ساخت بودن صحنه های اکشن و کارگردانی خوب جیمز کامرون جزو بهترین فیلم های اکشن باشد.

 

دروغ های حقیقی

 

نمایی از فیلم دروغ های حقیقیسومین همکاری آرنولد شوارتزنگر و جیمز کامرون هرچند موفقیت های قبلی این دو را نداشت اما فیلمی موفق برای هر دو نفرشان محسوب می شود. جیمز کامرون این بار دست به ساخت فیلمی زد که بیشتر شبیه به فیلم های جیمزباند بود و شوارتزنگر را نیز می توان جیمز باند قصه کامرون دانست.

 در این فیلم علاوه بر اینکه از لحاظ مضمون کامرون کمی متفاوت تر عمل کرده است بیشتر به نشان دادن علم در ایجاد سلاح های جنگی می پردازد. دروغهای حقیقی مثل سایر آثار کامرون بسیار بلند پروازانه است و کامرون با این فیلم قدرت خود را در خلق صحنه های اکشن همچون گذشته نشان می دهد.

 

تایتانیک

 

فاجعه تایتانیک در زمان خود به قدری برای مردم سراسر دنیا دردناک بود که فیلم های بسیاری با محوریت غرق شدن این کشتی ساخته شد که از استقبال چندان زیادی در بین مخاطبان و منتقدان روبرو نشد اما جیمز کامرون با نگرشی در خور ستایش به بررسی قصه ای عاشقانه داخل این کشتی می پردازد که درد غرق شدن کشتی تایتانیک با دیدن این فیلم که نابودی یک رابطه عاشقانه را با مرگ شخصیت عاشق نشان می دهد بیشتر می کند.

 شخصیت پردازی بی نظیر در این فیلم باعث شده تا بیننده با شخصیت ها همذات پنداری کند و با اوج و فرود های داستان تایتانیک به وجد بیاید و برای نجات یافتن شخصیت ها از مشکلات دچار هیجان شود.

 جک (لئوناردو دیکاپریو) به طور کاملاً شانسی مسافر بزرگترین کشتی دنیا می شود و در کشتی به دختری علاقه مند می شود که در شرف ازدواج با مردی است که به او علاقه مند نمی باشد. تایتانیک به اندازه یک شهر است و در آن جا نیز مردم بالا و پایین شهر دسته بندی شده اند. جک از مردم پایین شهر و رز (کیت وینسلت) که جک به او علاقه مند شده از بالای شهر و در قسمت اعیان نشین کشتی ساکن است.

 تایتانیکدر همین جا قصه فیلم دچار کلیشه ای سطحی شده که با توجه به فضا و قصه کلی فیلم و این که بیننده منتظر رخ دادن فاجعه ای است کلیشه بودن قصه چندان به چشم نمی خورد و حتی جیمز کامرون که به نظر به خوبی از این مطلب با خبر بوده سعی بر این داشته تا این قصه عاشقانه را که همانند بسیاری از قصه های عاشقانه برگرفته از تضاد طبقاتی است از این کلیشه برهاند و به قصه ای نو تبدیل کند. جک و رز در این فیلم از همان ابتدا می دانند که متعلق به هم نیستند و تنها سعی بر این دارند تا در مدت سفر روز های خوشی را با هم سپری کنند که کم کم قدرت عشق جک و رز به یکدیگر بیشتر شده و آن ها را درگیر یک کشمکش احساسی می کند.

 از همان ابتدا می توان فهمید که جک و رز نمی خواهند که این کشتی به مقصد برسد چراکه به مقصد رسیدن کشتی نشان از پایان رابطه این دو است. وقتی جک و رز بیشتر به هم علاقه مند شده اند رز دیگر کم تر از خانواده اش می ترسد و گویا قصد دارد که علاقه اش به جک را اعلام کند که همین امر نیز در اینجا گره ای بزرگ محسوب می شود و باز شدن همه گره ها با غرق شدن کشتی صورت می گیرد. وقتی که رز ترجیح می دهد به نجات جک برود و با او برای نجات فرار کند نجاتی که امکانش تقریباً صفر از صد در صد است و او ترجیح می دهد که غرق شود تا زنده باشد و بگذارد که جک کشته شود. تایتانیک بیش تر از سایر فیلم های جیمز کامرون دارای فضاسازی و شخصیت پردازی مورد علاقه کامرون است. کامرون در پایان فیلم می تواند حس مخاطب را در دست بگیرد و با غرق شدن جک و نشان دادن نمای زیبای بدن جک که به اعماق دریا می رود بعض مخاطب را منفجر کند.

 از نکات مهم فیلم که مشخص است نویسنده تمرکز زیادی را صرف آن کرده دیالوگ های فیلم می باشند و در بسیاری از مواقع دیالوگ ها با توجه به عاشقانه بودن قصه سعی بر ایجاد فضایی عاشقانه دارند که با تیزهوشی فیلمنامه نویس دیالوگ های عاشقانه اصلاً غلو آمیز و منزجر کننده نیستند و حتی زمانی که جک در دریا در حال یخ زدن است و به رز می گوید: «برنده شدن بلیط تایتانیک بهترین اتفاق زندگی اش بود» بیننده به هیچ وجه احساس انزجار از دیالوگ جک نمی کند و حتی دیالوگ به دیالوگی تأثیرگذار تبدیل می شود.

 انتخاب بجای بازیگران و بازی درخشان دی کاپریو و وینسلت نیز در نوع خود قابل تأمل است. جیمز کامرون در مدت زمان طولانی فیلم به قدری ماهرانه فضا و ریتم فیلم را حفظ می کند که مخاطب امکان ندارد احساس خستگی کند.

 طراحی صحنه و لباس فیلم نیز از نکته های جالب توجه فیلم می باشد. کامرون در این فیلم از نماهای زیبای بسیار زیادی نسبت به سایر فیلم هایش استفاده کرده است. علاوه بر این امر کامرون برای ایجاد حس تعلیق و نگرانی در غرق شدن کشتی همه مسافران را در نظر نگرفته و سعی بر این داشته که مخاطب با یک نگرانی که نسبت به جک و رز دارد در واقع نگران خودش باشد که مبادا در غرق شدن کشتی اتفاقی برای آن ها بیفتد و او ناراحت شود. تایتانیک فیلمی درخشان و عالی از هر نظر می باشد و به ندرت می توان مشکلاتی در فیلمنامه، کارگردانی و ساختار آن پیدا کرد. تایتانیک بهترین فیلم جیمز کامرون تا به امروز می باشد.

 

آواتار

 

نمایی از فیلم آواتارآخرین ساخته کامرون و استفاده همیشگی او از جلوه های ویژه باعث شد تا او تکنولوژی جدیدی توسط این فیلم وارد سینما کند. آواتار شاید تنها فیلمی باشد که توانسته علاقه کامرون به استفاده از جلوه های ویژه را ارضا کند. فضای فیلم یادآور فیلم جنگ ستارگان به کارگردانی جرج لوکاس و قصه فیلم یادآور رقصنده با گرگ ها به کارگردانی کوین کاستنر است و در مورد انسان هایی است که به سیاره ای سفر کرده اند که موجوداتی در آن زندگی می کنند. انسان ها سعی بر این دارند که با این موجودات توسط آواتار های ساختگی شان ارتباط برقرار کنند. جک جوانی است که قادر به راه رفتن نیست و با ویلچر حرکت می کند. او قرار است که به داخل دستگاه کنترل آواتارها برود و از طریق آن با ذهنش آواتارش را حرکت دهد و وارد زندگی موجودات موجود در آن سیاره شود.

در همین ابتدا جیمز کامرون به شکلی تکنولوژی را نشان می دهد که به انسانی که نمی تواند حرکت کند قدرت حرکت با ذهنش را می دهد. جک در نهایت وارد زندگی موجودات این سیاره می شود و در آنجا با یکی از این موجودات ارتباطی دوستانه و به نوعی عاشقانه برقرار می کند و وقتی که متوجه حمله انسان ها به این موجودات می شود آن ها را از این امر باخبر می کند و به وسیله آن ها سیاره را نجات می دهد.

 کامرون استفاده بی نظیری از فرم در این فیلم کرده است و بسیاری از مفهومات و مضامین فیلمش را با فرم به خوبی بیان کرده است. کامرون با استفاده از رنگ، فضایی که در جنگل وجود دارد و فضای داخل سفینه را به خوبی از هم متمایز کرده و هنگامی که دوربین از فضای جنگل به داخل سیاره می آید می توان به خوبی تضاد دنیای انسان ها و دنیای طبیعی را حس کرد. کامرون این بار واضح تر از همیشه انسان ها را نقد کرده و آن ها را که سیاره خود را نابود کرده اند در صدد نابودی و تصاحب سیاره ای متعلق به موجوداتی دیگر نشان می دهد. او با نشان دادن اینکه انسان ها هر کجا که می روند باعث قتل و جنایت می شوند انتقادش را بیشتر از همیشه بیان کرده است و از این رو آواتار فیلمی است که به دنبال صلح در جهان می گردد و با توجه به این که قصه فیلم در سال 2154 میلادی اتفاق می افتد جیمز کامرون پیشرفت تکنولوژی را به ضرر همه موجودات و حتی خود انسان می داند

جیمز کامرونفیلم زمانی بسیار طولانی دارد که این طولانی بودن در فیلم اصلاً احساس نمی شود و جیمز کامرون با خلق داستان های کوچک در دل داستان اصلی که مخاطب را از قصه کلی دور نمی کند به جذابیت های کلی فیلم افزوده است.

فیلم انسان ها را دعوت به صحبت و کنار آمدن با طبیعت می کند و نابودگران طبیعت را محکوم به نابودی می داند.

همان طور که ذکر شد جلوه های ویژه در شکل گیری فضا و نماهای زیبای فیلم تأثیر بسزایی داشته است و به جیمز کامرون در خلق سیاره ای جدید شایانی کرده است.

جیمز کامرون از فیلمسازانی است که به خوبی مخاطبان را می شناسد و خوب می داند که سینما نیازمند مخاطب است و از معدود کارگردانانی است که می تواند فیلم هایی باارزش هم از لحاظ سینمایی و هم از لحاظ عام بسازد. راجر ایبرت در مورد کامرو می گوید: «با وجود کامرون خوشحالم که هنوز کارگردانی در هالیوود است و می داند که چگونه سیصد میلیون دلار خرج فیلم اش کند.». جیمز کامرون از کارگردانانی است که مخاطبان خود را علاوه بر این که دعوت به دیدن یک فیلم تفریحی می کند به آن ها فیلمی شایسته و قابل تأمل ارائه می دهد.

در ادامه بررسی زندگینامه و آثار فیلمسازان مطرح سینمای جهان در مطلب بعدی به عباس کیارستمی فیلمساز سرشناس ایرانی و کارگردان فیلم های مطرح نمای نزدیک و طعم گیلاس خواهیم پرداخت.

 

در همین رابطه بخوانید:

چهره مرموز و جذاب سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار ترنس مالیک

راوی قصه های تلخ؛ نگاهی به زندگی و آثار آلخاندرو گونزالس ایناریتو

فیلمسازی پایبند به عقاید مذهبی؛ نگاهی به زندگی و آثار فرانک دارابونت

بی پروا، راز آلود، مدرن؛ نگاهی به زندگی وآثار دیوید فینچر

فاتح گیشه های سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار جیمز کامرون

صاحب موج نو در سینمای پس از انقلاب ایران؛ نگاهی به زندگی و آثار عباس کیارستمی

خالق محبوب ترین فیلم های سال های اخیر سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار کریستوفر نولان

پدر سینمای پست مدرن جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار کوئینتین تارانتینو

پز روشنفکری همراه با سیاست؛ نگاهی به زندگی و آثار پاول هگیس

راوی قصه های آدم های سخت کوش و نا امید؛ نگاهی به زندگی و آثار استیفن دالدری


 تاريخ ارسال: 1391/8/29
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>فیریلنسر:

نه بابا اونقدرم گنده نیست با ایده چارتا جریحه کردن احساسات تینیجری مردم به اینجا رسید همون اسپیلبرگ بارها از این بهتره اخه فروش و گیشه ام شد مبنا بهتر بودن کارگردان خوب انقدر داریم که ایشون بینشون غرق میشه فیسنچر و نولان و تارانتینو و ...

0+3-

شنبه 30 خرداد 1394



>>>محمد:

من با تایتانیک زندگی کردم

6+2-

دوشنبه 29 آبان 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.