پرده سینما

احساساتی یا بزرگ؟! نقدی بر فیلم «گتسبی بزرگ» ساخته باز لورمن

علی ناصری

 

 

 

 

 

 

 

 

لئوناردو دی کاپریو در گتسبی بزرگرابطه ادبیات و سینما از همان نخستین سال های شکل گیری سینما رابطه ای تنگاتنگ بوده است. حتی از زمانی که هنوز صدا وارد سینما نشده بود فیلمسازان بزرگی دست به اقتباس های ادبی زدند و فیلم هایی گاه مهم، و گاه میانمایه ساختند. این رابطه تنها به اقتباس محدود نمی شود. اگر گفته های دیوید وارک گریفیث را در مورد رمان های دیکنز بخوانیم، در می یابیم که چگونه شیوه نگارش دیکنز، در ذهن گریفیث منبع الهام دکوپاژ شد.

اگرچه اقتباس از رمان های بزرگ و مطرح دنیا هرگز تضمینی برای موفقیت یک فیلم نبوده. کما اینکه عکس این اصل ارتباطی هم صحیح است. یعنی نتیجه اقتنباس از یک رمان درجه دوم و سوم گاهی یک فیلم درجه یک می شود! چنانچه اقتباس هیچکاک از داستان کوتاه دافته دوموریه به فیلم درخشانی نظیر پرندگان منجر شد.

یکی از رمان های مطرح دنیا که تا امروز چهار بار توسط فیلمسازان مختلف به فیلم تبدیل شده است «گتسبی بزرگ» نوشته اف. اسکات فیتزجرالد است که هم اکنون ما با تازه ترین اقتباس از این رمان که در سال 2013 به کارگردانی باز لورمن صورت گرفت مواجه هستیم.

گتسبی بزرگ از زبان نیک کاره وی (جیمز مک گواری) روایت می شود. او پس از اشتغال در وال استریت به یکی از سواحل شرقی آمریکا می رود و همسایه جی گتسبی می شود. مردی که قصری بزرگ و مجلل دارد و مهمانی های متعدد و پرخرجی برگزار می کند. نیک به مهمانی یکی از اقوام اش به نام دی زی (کری مولیگان) در جزیره ای آن سوی ساحل می رود و با همسر وی تام آشنا می شود. پس از آن نیک به طور اختصاصی در یک مهمانی به خانه گتسبی دعوت می شود و پس از چند مهمانی متوجه می شود که گتسبی علاقه بسیاری به دی زی از سالیانی دور دارد و به این امید که وی دی زی را روزی به مهمانی دعوت کند با نیک رابطه ای دوستانه برقرار کرده است. نیک پس از اطلاع از این مسئله دی زی را به طور اختصاصی به خانه گتسبی دعوت کرده و آن دو پس از آشنایی دوباره مجدداً به یکدیگر علاقه نشان داده و همین عشق و علاقه باعث ایجاد یک رابطه می شود که پس از آن تام به دی زی مشکوک شده و در سفری که با گتسبی و نیک دارند در هتل با هم درگیر شده و پس از آن گتسبی و دی زی که به خانه برمی گردند بر اثر تصادفی معشوقه تام را که زنی فقیر از مردی مکانیک است را به کشتن داده و پس از آن شوهر وی توسط تام تشویق به انتقام از گتسبی شده و او را می کشد، تام نیز همراه با دی زی از آنجا رفته و در محلی دیگر زندگی می کنند.

با توجه به رمان گتسبی بزرگ همه وقایع در فیلم به همان شکل و ترتیب و توالی صورت می گیرد، فقط در برخی مواقع فیلمنامه نویس عنصر تعلیق را به عنصر غافلگیری که در رمان وجود دارد ترجیح داده است.

لئوناردو دی کاپریو در گتسبی بزرگرمان ها، قصه ها و فیلم های عاشقانه بسیاری در دنیا وجود دارند که مشکل بین دو شخصیت زن و مرد قصه که به هم علاقه دارند اختلاف طبقه اجتماعی است و معمولاً شخصیت عاشق که دارای طبقه اجتماعی پایین تری از معشوقش است تلاش های بسیاری می کند که همین تلاش ها قصه فیلم را تشکیل می دهند. به مرور پس از تکرار مکررات اینگونه قصه ها به کلیشه های معروفی تبدیل شدند. قصه گتسبی بزرگ نیز برگرفته از همین کلیشه ها است که با شکل روایی متفاوت کلیشه ای به نظر نمی رسد و هر بیننده ای با دیدن آن این احساس به او دست می دهد که شاهد قصه ای تازه بوده است. شکل روایی نو و تازه فیلم مدیون هنر فیتزجرالد در پردازش قصه است و باید دید که آیا لورمن در روایت قصه با مدیومی متفاوت موفق بوده است یا نه.

در رمان، نویسنده به راحتی می تواند دل مشغولی ها و درونیات کاراکتر را از زبان خودش و یا راوی نقل کند اما در سینما چنین آزادی عملی وجود ندارد، این مسئله یکی از مهم ترین مشکلات فیلمنامه نویسان در اقتباس های ادبی است. مشکلی که در یک ساعت اول فیلم گتسبی بزرگ نیز به شدت وجود دارد. گتسبی بزرگ در ابتدا برای کسانی که رمان را نخوانده اند هیچ جذابیتی ندارد. همه کاراکترها در ابتدای فیلم بی هویت، سر در گم و به شدت اضافه به نظر می رسند. تنها نیک است که به واسطه راوی بودنش کمی ملموس تر از سایر کاراکترها به نظر می رسد اما وی نیز مشخص نیست چرا با چهره ای عبوس قصه زندگی اش را برای دکتری روایت می کند، گویا دچار بیماری روحی شده یا از توهمات اش می گوید و دکتر مورد نظر نیز روانشناس می باشد که البته این مسئله تا پایان فیلم به عنوان یک شوخی از سوی فیلمساز برای بیننده باقی می ماند. بیننده در ابتدای فیلم تنها شاهد مهمانی ها، شوخی ها، رفت و آمدها و رابطه های گنگ است و تقریباً پس از گذشت چهل درصد از زمان فیلم تکلیف برخی از کاراکتر ها در قصه فیلم مشخص شده و در واقع به تازگی قصه ای شکل می گیرد که می تواند بیننده را درگیر خود کند. در واقع قصه فیلم از زمانی آغاز می شود که نیک متوجه علاقه گتسبی به دی زی می شود.

اما در واقع چهل درصد ابتدایی فیلم تنها به فضاسازی و معرفی شخصیت ها می پردازد که به جرأت می توان گفت فیلمساز در هیچ یک از این مسائل موفق نبوده است. انتخاب رنگ، دکوپاژ، موسیقی و طراحی صحنه برای فضاسازی قبل از دیالوگ انتخاب درستی است اما از آن جا که فیلمساز قصد دارد همه مسائل مورد علاقه اش در رمان را به تصویر بکشد و دست اش به اندازه نویسنده رمان باز نیست فیلم را در ابتدا به بلبشویی از تصاویر متعدد و سرگیجه آور با تصاویری از رنگ های اضافه و حرکت های زیاد دوربین تبدیل کرده است و در واقع شکست سنگینی برای رسیدن به هدف اش خورده است.

در کنار این مسائل دیالوگ هایی که قبل از به صحنه آمدن گتسبی (لئوناردو دی کاپریو) در مورد وی گفته می شود و قصد دارد از او شخصیتی خاص و شاید افسانه ای بسازد چندان موفق عمل نمی کند و با ورود گتسبی به داستان فیلم همه تعاریف شکل دیگری می گیرند که البته این مسئله را نمی توان از ایرادات فیلم دانست، چرا که قصد فیلمساز نیز همین بوده است و قصه گتسبی بزرگ در مضمون برگرفته از زندگی اجتماعی آمریکایی است.

پوستر فیلم گتسبی بزرگدر اواسط فیلم مخاطب متوجه می شود که گتسبی در گذشته جایگاه اجتماعی پایینی داشته اما به دلیل علاقه ای که به دی زی پیدا کرده با قاچاق مشروبات الکلی به چنین ثروتی رسیده است. در واقع فیلمساز قصد دارد با به تصویر کشیدن گتسبی تلاش طبقه فرودست را برای رسیدن به طبقه مرفه و سپس تلاش گروه به اصطلاح تازه به دوران رسیده را برای رسیدن به جایگاه اجتماعی و زندگی به ظاهر با فرهنگ، پر ابهت و با اهمیت نشان دهد.

در بین خانه گتسبی و تام دریا قرار دارد و گویا این مسئله استعاره از این است که گتسبی باید برای رسیدن به آن ها کاری دشوار همچون شنا کردن بر خلاف مسیر آب را باید انجام دهد. نگاه های حسرت بار گتسبی به خانه تام و دیدن نور سبز چراغ لنگرگاه خانه وی همیشه برای او آزار دهنده است.

اما موفقیت گتسبی در رسیدن به ثروت و تغییر دادن جایگاه اجتماعی اش را می توان نوعی تبلیغ در زندگی آمریکایی دانست و آن اینکه در آمریکا می توان به هر آنچه که انسان می خواهد رسید ولی روش دستیابی گتسبی به این ثروت نوعی نقد برای این طبقه می تواند باشد که به هر قیمتی قصد دارد خود را به رفاه برساند.

در واقع تا قبل از پایان فیلم فیلمساز قضاوتی در شکل زندگی هیچ یک از کاراکترها نمی کند و تنها آن ها را در موقعیت های مختلف نشان می دهد اما در پایان فیلم با مظلوم نمایی گتسبی و طرفداری راوی از وی، فیلمساز پیکان انتقادش را به سوی تام (شخصیت مرفه) می گیرد.

گتسبی تنها قربانی عشق و علاقه اش به دی زی نیست. او قربانی جایگاه اجتماعی دی زی است و تنها برای رسیدن به او نیست که با قاچاق به ثروت رسیده بلکه برای رسیدن به جایگاه اجتماعی دی زی است که به سمت و سو آمده است. او اینچنین زندگی را یک زندگی رویایی در افکارش می دیده و تنها چیزی که کم داشته به قول خودش دی زی بوده که می خواسته او را نیز به هر طریقی شده به دست آورد.

همانطور که مشخص است در مقابل شخصیت گتسبی شخصیت تام قرار دارد که در ظاهر یک جایگاه اجتماعی دارند ولی در واقع اینچنین نیست. زندگی آن دو عکس یکدیگر است و بر خلاف گتسبی که ذاتاً در طبقه پایین اجتماع قرار داشته و به دختری ثروتمند علاقه مند شده، تام در یک طبقه مرفه اجتماعی قرار داشته و به دختری فقیر علاقه مند شده، اما با او ازدواج نکرده و دختری از طبقه مرفه جامعه را به عنوان همسرش برگزیده است.

هر چند که قصه فیلم به دلیل این انتخاب نمی پردازد اما گویا نویسنده فیلمنامه قصد داشته با نشان دادن این رابطه به شکلی غیر مستقیم حق را به گتسبی بدهد که برای رسیدن به دی زی چقدر تلاش کرده و خود را به چه ثروتی رسانده است چون به نظر می رسد تام به دلیل تفاوت اجتماعی که بین او و معشوق اش بوده دی زی را برای زندگی انتخاب کرده است.

بیان چنین درونمایه ای در فیلم و رساندن آن ها با صراحت نسبی، ادای دینی است که از رمان به دوش فیلم است و وفاداری فیلمساز به رمان باعث شده تا این مضامین در فیلم نمود داشته باشند. اگرچه در بسیاری مواقع وفاداری فیلمساز به رمان به کلیت فیلم لطمه زده و آن را از شکل و شمایل «سینما» جدا کرده. در نتیجه در بسیاری مواقع گتسبی بزرگ بیشتر شبیه به قصه ای شبانه برای کودکی خردسال شده است و فلاش بک های فیلم که مختص رمان هستند، در فیلم اصلاً قابل قبول نیستند و شکست فیلمساز را در روایت قصه اش نشان می دهند. در واقع فلاش بک های متعددی که در فیلم به کار برده می شوند به شدت خارج از ریتم و لحن فیلم اند. و ناگفته نماند که استفاده از دیزالوها، وجلوه های ویژه و دیگر تمهیدات بصری نیز هر چند اندکی فیلم را از ورطه ی کسالت رهانیده اما نتوانسته فیلم را نجات دهد.

لئواردو دی کاپریو در گتسبی بزرگلئوناردو دی کاپریو که از زمان هوانورد اسکورسیزی در چنین نقش هایی ظاهر شده است دیگر نمی تواند گزینه مناسبی برای ایفای نقش جوانی عاشق و مصمم برای رسیدن به عشق اش باشد. گریم بسیار بد دی کاپریو نیز نتوانسته او را در سن 39 سالگی که بیشتر از این به نظر می رسد جوانی 32 ساله نشان دهد. استفاده کارگردان از ستاره ای معرفی شده در این کاراکتر بسیار سطحی بوده و می تواند تنها توجه او را به گیشه نشان دهد که البته در این مسئله نیز ناموفق عمل بوده و در واقع انتخاب سطحی او باعث شده که تقابل دی کاپریو با کری مولیگان 28 ساله به هیچ وجه قابل قبول نباشد.

پرداخت ضعیف فیلمساز از قصه فیلم که باعث به وجود آمدن مضمونی خارج از هدف فیلمساز و نویسنده شده، باعث می شود که پرسشی بزرگ در پایان برای بیننده به وجود آید و آن اینکه چرا گتسبی را باید شخصیتی بزرگ دانست؟ در تمام لحظات فیلم نتوانستم دلیلی برای بزرگی گتسبی بیابم و در واقع همه شخصیت های فیلم اشخاصی حقیر با افکاری پست جلوه می کنند و نیک نیز انسانی احمق است که گتسبی را بزرگ می پندارد. از اینجا می توان فهمید که شاید تلاش فیلمساز در پایان برای به غلیان در آوردن احساسات مخاطب این بوده که شاید هر بیننده ای با احساساتی شدن صفت بزرگی را برای گتسبی بپذیرد.

اگر گتسبی بزرگ را می توان فیلمی متوسط دانست دلیل اش تنها قدرت اسکات فیتزجرالد در پردازش کلیت قصه و گاه تصاویر چشم نواز فیلم است که لازمه آن فیلمبرداری، طراحی صحنه و جلوه های ویژه خوب است و مشخصاً اگر چنین مسائلی نبود گتسبی بزرگ یک فیلم ضعیف و شکست خورده از هر لحاظ بود. لورمن با وفاداری به رمان به نوعی هم فیلم را نجات داده و هم در برخی مواقع باعث سخیف شدن فیلم گشته است. تجربه در تاریخ سینما نشان می دهد که برداشت های آزاد از یک رمان درصد موفقیتی بیشتر تا اقتباس آن و وفادار ماندن به جزئیات ریز و درشت نوشته شده توسط نویسنده دارد و با دیدن چنین فیلم هایی می توان فهمید که چرا همینگوی با دیدن فیلم زنگ ها برای که به صدا در می آیند؟ عصبانیتی تاریخی نشان داده و چرا جی. دی. سلینجر هرگز رضایتی برای ساخت رمان هایش به فیلم نشان نداده است.

 

 

علی ناصری

در همین رابطه بخوانید

پر زرق و برق اما از درون تهی؛ نقدی بر فیلم «گتسبی بزرگ» ساخته باز لورمن



 تاريخ ارسال: 1392/5/31
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>مریم.لام:

فیلم مورد علاقه ی من بود. عشقی بزرگ اما یک سویه... :-(

0+0-

سه‌شنبه 20 خرداد 1393



>>>ساناز اصلانی:

عاااااااالی بود گتسبی بزرگ. دی کارپریو هم عالییییییییییییییییییییی بود:-)

1+0-

يكشنبه 18 خرداد 1393



>>>naghme:

kheli sariiihoo va daghighe mesle hamishe.

9+1-

دوشنبه 4 شهريور 1392



>>>Gatsby:

چرا فک میکنی گتسبی باید 32 سالش باشه و 39 سال غلطه؟ اینم شد اشکال؟ اتفاقا دی کاپریو کاملن مناسبه این نقش بوده.

11+13-

پنجشنبه 31 مرداد 1392



>>>پویا:

عجیبه شما بزرگترین نکته فیلم و البته رمان را نگرفته اید و مینویسید "چرا گتسبی را باید شخصیتی بزرگ دانست؟ در تمام لحظات فیلم نتوانستم دلیلی برای بزرگی گتسبی بیابم" اقاجان گتسبی جانش را پای عشقش میدهد. او عاشق دی زی است و بخاطر رسیدن به دی زی از صفر به صد میرسه. اونوقت شما بهش میگید احساساتی؟! نکنه فقط از عاشقی به سبک جک و رز تایتانیک سر درمیارید!

11+14-

پنجشنبه 31 مرداد 1392



>>>پویا:

دی کاپریو خیلی جاه طلب شده. نقشهای جاه طلبانه میگیره همش

25+1-

پنجشنبه 31 مرداد 1392



>>>نیکی:

پس چرا فیلم اینقدر فروشش خوب بوده اگر ناموفق قلمدادش میکنید؟؟

15+10-

پنجشنبه 31 مرداد 1392



>>>مهیار:

اشاره درستی کردید که کمتر مورد توجه نقادان قرار گرقته: "گتسبی در آنچه که در فیلم روایت می شود تنها قربانی عشق و علاقه اش به دیزی نیست. او قربانی جایگاه اجتماعی دیزی است و تنها برای رسیدن به او نیست که با قاچاق به ثروت رسیده بلکه برای رسیدن به جایگاه اجتماعی دیزی است که به سمت و سو آمده است." فکر میک نم کاملاً درست به هدف زده اید

24+1-

پنجشنبه 31 مرداد 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.