پرده سینما

ضعیف و پوچ، اما پر ادعا؛ نقدی بر فیلم «تنها خدا می بخشد» ساخته نیکلاس ویندینگ رفن

علی ناصری

 

 

 

 

 

 

 

 

پوستر فیلم تنها خدا می بخشدتنها خدا می بخشد روایتگر زندگی جولیان (رایان گاسلینگ) است که در بانکوک خلافکاری حرفه ای است و با به قتل رسیدن برادرش مشکلاتی برایش به وجود می آید و پس از آمدن مادرش به بانکوک از سوی مادر به گرفتن انتقام دعوت می شود.

با خواندن ایده و طرح کلی فیلم این تصور در ذهن هر مخاطبی می تواند شکل بگیرد که با فیلمی حادثه ای، پر کشمکش با درامی جذاب روبرو است. اما نویسنده و کارگردان فیلم صرف نظر از جذابیت هایی که می توانند در این فیلم تزریق شوند به پردازش قصه با فرم و شکل و شمایل خاص خود پرداخته اند.

تنها خدا می بخشد با صحنه هایی خشن آغاز می شود، فیلم از همان ابتدا یک بیماری جنسی بسیار غلو شده را مطرح می کند، بیلی (برادر جولیان) با تعدی به دختری نوجوان او را می کشد و پدر دختر در صدد انتقام بیلی را به شکلی فجیع به قتل می رساند.

با وجود چنین کشمکش و اتفاقات بسیار زیاد در اوایل فیلم، هیچ جذابیتی به وجود نمی آید. چراکه کارگردان بی توجه با داستان فیلم و قابلیت دارماتیک آن، اصرار دارد حال و هوا و لحن مورد نظر خودش را به فیلم تحمیل کند. او اصرار دارد یک فیلم ضد پیرنگ و ضدروایت، و در عین حال غیر کلاسیک بسازد. ویندینگ رفن در فیلم قبلی اش با نام بران Drive (2011) در تلفیق چنین نماهایی با فیلمنامه ای اکشن به موفقیتی مهم دست یافته بود و توانسته بود از لحاظ حسی و روانی روی مخاطب خود تأثیر بگذارد، به طوری که چنین موفقیتی جایزه بهترین کارگردانی را در جشنواره کن برای او به ارمغان آورد. اما گویا وی تحت تأثیر این موفقیت و وام گیری از کارگردانانی چون وونگ کار وای و استنلی کوبریک ناخود آگاه فیلم جدیدش را به ورطه ای سخره آمیز کشانده و لحظه های حساس فیلم را که می توانند حاوی صحنه هایی جذاب باشند به لحظه هایی تمسخر آمیز بدل کرده است و برای مثال می توان به صحنه مبارزه جولیان و چانگ (مأمور پلیس) اشاره کرد. صحنه هایی که فقط به فیلم شکل و شمایلی خاص داده اند که این روزها باب میل هر جشنواره ای می تواند باشد و متأسفانه جشنواره های فیلم همراه با فیلمسازان امروزی کمر به نابودی سینمایی دارای اصول و ریشه دار بسته اند.

تنها خدا می بخشدیکی از مسائل مهم در فرم هر فیلم مسئله باورپذیری فضا و قصه فیلم است. باورپذیری نه به معنای رئالیستی بودن فیلم، چرا که فیلم هایی چون ماهی بزرگ و پارک ژوراسیک با وجود فضای تخیلی شان بسیار باورپذیرتر از فیلم های رئالیستی متظاهرانه هستند چرا که قصه به خوبی با فضای فیلم تطبیق دارد و در واقع جهان اثر با اصول خاص خودش بدون کمترین کاستی و حفره ای در فضاسازی به بیننده معرفی می شود. اگر بخواهیم چنین مسئله ای را در تنها خدا می بخشد بررسی کنیم به حفره های بزرگی در باورپذیری فیلم می رسیم. در واقع نمی توان کنش کاراکترهای فیلم را در موقعیت های مختلف پذیرفت و این کنش های غیر منطقی تنها از کاراکترها موجوداتی بی دلیل خاص ساخته است که دلیل این خاص بودن هم به هیچ وجه مشخص نمی شود. به طور مثال زمانی که چانگ قصد قطع کردن دست مظنونی را دارد، کسی نمی تواند دلیل اطوارهایش را بفهمد و پلان ها و حرکت های اضافی چانگ بیننده را از دنیای خشن و جدی فیلم دور کرده، به خنده انداخته و به یاد فیلم های سامورایی می اندازد که سال ها پیش تنها برای تصاحب گیشه توسط کشورهایی چون تایلند، کره و غیره ساخته می شدند، فیلم هایی چون شمشیر زن یک دست که قهرمان فیلم با یک دست همه دشمنان اش را با شمشیر می کشت، در واقع چنین اغراق هایی نمی تواند دلیل بر متظاهرانه بودن یا سطح پایین بودن فیلم باشد اما این اغراق ها باید با جهان اثر مطابقت داشته باشند، مسأله ای که در تنها خدا می بخشد اصلاً به چشم نمی خورد کمااینکه در بیل را بکش این مبارزات اغراق آمیز به هیچ وجه سخره آمیز نیستند. هر چند که در تنها خدا می بخشد خبری از مبارزات اغراق آمیز نیست اما مسائل اغراق آمیز بسیاری در کل فیلم وجود دارد که چنین کنش های بی منطق و بی دلیل به باورپذیری فیلم لطمه های بسیاری زده است و همانطور که گفته شد هر لحظه ممکن است بیننده را از دنبال کردن فیلم بازدارد.

دنبال کردن ریتم، ساختار و فضای خاصی که گفته شد باعث شده است تا کشمکش و درامی در فیلم شکل نگیرد، هر چند که در فیلمنامه هایی در ضد پیرنگ شکل گیری درام چندان مهم نیست اما باید جذابیتی در فیلم برای دنبال کردن وجود داشته باشد و به دلیل نبود جذابیت لازم در فیلم، کارگردان به ناچار به سمت و سوی دیگری برای جذابیت رفته است و آن استفاده از خشونت بسیار است. خشونت هایی که چون غیر قابل پیش بینی و غلو شده هستند لذت بخش به نظر می رسند و دارای حسی ارضا کننده برای مخاطبان علاقمند به این تصاویر می باشند، تصاویری که در واقع فیلمساز را به هیچ فکر، خلاقیت و تلاشی برای خلق آن ها وا نمی دارد و صرفاً تحمل دیدن این تصاویر بسیار سخت تر از خلق آن ها است. به طور کلی نمایش صحنه های خشن نمی تواند نادرست تلقی شود اما باید برای خلق هر صحنه دلیلی منطقی و تکنیکی داشت.

همانطور که گفته شد کنش های خاص کاراکتر ها از آن ها شخصیت هایی بی دلیل خاص ساخته است. در کنار این کنش ها گنگ بودن گذشته کاراکترها نیز کمی به خاص بودن شان اضافه کرده است و مخاطب تا اواسط فیلم چیزی از گذشته جولیان به عنوان کاراکتر اصلی نمی داند و هنگامی که کریستال (کریستن اسکات توماس) مادر جولیان از گذشته شان می گوید گنگ بودن گذشته کاراکتر نه تنها از بین نمی رود بلکه همه چیز عجیب تر جلوه می کند، چرا که گفته های مادر هزاران فکر را در ذهن مخاطب درباره گذشته جولیان به جریان در می آورد و مسائلی مشکوک چون رابطه غیرعادی مادر و فرزندان اش مطرح می شود که تا پایان در هاله ای از ابهام باقی می ماند.

این گنگ بودن در ادامه با ملاقات جولیان و مای با کریستال بیشتر می شود چرا که کسی نمی تواند بفهمد کریستال چرا آنقدر به مای فحاشی کرده و بد و بیراه می گوید. آیا به مای در جایگاه یک هوو می نگرد و یا از پسرش در برابر روسپی های تایلند دفاع می کند؟ هر چه بگوییم فلسفه بافی است و فقط تنها نکته توجیه کننده، فضای خاص و شخصیت مستبد مادر است که بیننده را کمتر به گشتن جواب برای این کنش وا می دارد.

با توجه به اشکالات بزرگی که در ساختار فیلم وجود دارد نمی توان فیلم را در مضمون جدی تلقی کرد و مطمئناً شکست فیلمساز در فرم منجر به شکست فیلمساز در بیان عقاید و جهان بینی اش می شود.

تنها خدا می بخشد با وجود صحنه های اضافی که دارد می توانست یک فیلم نیمه بلند قابل قبول باشد و اگر اطوارهای چانگ، خشونت های اضافی (برخی مواقع خشونت ها به کلیت داستان کمک کرده است) و بسیاری صحنه های دیگر را از فیلم حذف کنیم هیچ مشکلی برای فیلم به وجود نمی آید و حتی اگر تدوینگری بسیار سخت گیر به تدوین فیلم بپردازد می تواند آن را به فیلمی کوتاه تبدیل کند.

اولین مسئله ای که در ذهن مخاطبان مضمون گرا با دیدن این فیلم شکل می گیرد نشان دادن فساد در کشور تایلند است، که با دیدن صحنه های مستهجن فیلم هر بیننده ای گمان به این می برد که فیلمساز قصد انتقاد از وضعیت این کشور را دارد اما مضمون اصلی ارائه شده در فیلم چیز دیگری است و قصه فیلم می تواند در کشور دیگری نیز اتفاق افتد، به همین دلیل شاید انتخاب تایلند برای فیلمبرداری به مسائلی چون بودجه و غیره مربوط شود و نمی توان قصه فیلم را تنها مختص این کشور دانست.

در تنها خدا می بخشد با وجود اینکه فیلم محصولی از کشورهای دانمارک و فرانسه است خانواده ای آمریکایی به تصویر کشیده شده است. یکی از مسائلی که در فیلم های اخیر سینمای آمریکا مهم به نظر می رسد اهمیت خانواده در فیلم ها است. با دیدن بسیاری از فیلم های مهم و پر فروش سینمای آمریکا می توان به اهمیت بنیان خانواده در فیلم ها پی برد که این اهمیت در فیلم جدید نیکلاس ویندینگ رفن نیز به چشم می خورد. جولیان جوانی آمریکایی است که به دلیل مشکلاتش با خانواده و ادامه دادن کار قاچاق به تایلند آمده و در همین کشور نیز برادرش به قتل می رسد، پس از به قتل رسیدن برادر کریستال مادر این دو نفر به تایلند آمده و قصد انتقام خون پسرش را دارد.

نمایی از فیلم تنها خدا می بخشد

در واقع فیلم روایتگر زندگی خانواده ای آمریکایی و از هم پاشیده است که پس از مرگ یکی از آن ها دوباره قصد اتحاد با هم را دارند تا بتوانند انتقام مقتول را بگیرند. در این بین مادر انتقامجو و جولیان بی توجه به قتل است چرا که فکر می کند برادرش به آنچه که مستحق اش بوده رسیده است. پس از بی توجهی جولیان، کریستال در صدد انتقام افتاده و با اجیر کردن دیگران قاتل را به قتل رسانده و پس از آن مأموری پلیس به نام چانگ برای دستیابی به قاتلین آن شخص وارد صحنه شده و قتل های بسیاری را انجام می دهد تا آنجا که کریستال (مادر جولیان) را نیز می کشد.

جایی که خشونت ها و قتل های نشان داده شده در فیلم به کمک فیلمساز می آیند در پایان فیلم است، زمانی که کریستال نیز توسط چانگ کشته می شود مخاطب تا حدی عاقبت انتقامجویی را احساس می کند و مضمونی که فیلمساز از ابتدا سعی بر ارائه آن دارد کمی نمود عینی پیدا کرده و ملموس تر می شود. کریستال بر خلاف پسرش جولیان به انتقام فکر می کند و پس از انتقامجویی کنترل از دست اش خارج شده و ناخودآگاه قتل های بسیاری صورت می گیرد.

تنها خدا می بخشد می خواهد به مخاطب اش بفهماند که انتقام زنجیره ای از نفرت و جنایت با خود به همراه دارد که در پایان گریبانگیر شخص انتقام گیرنده نیز می شود و تنها عنصری که فیلمنامه نویس برای القای این مضمون به کار برده خشونت است. خشونتی که شاید تعدادی از بیننده ها را دچار ترس کرده و بیننده ای ساده انگار از آن نتیجه بگیرد که در زندگی بخشش داشته باشد. اما مطمئناً تعداد بیننده های ساده انگار این فیلم بسیار انگشت شمار است. بنابراین کاملاً واضح است که اتفاقات به شکلی واضح توسط فیلمنامه نویس بدون منطق و دلیل در کنار هم چیده شده اند و جهان خاص اثر همانطور که گفته شد به هیچ وجه قابل قبول و باورپذیر به نظر نمی رسد.

از طرفی جولیان نیز دارای عاقبتی خوش نیست. با نشان دادن این مسئله به راحتی می توان فهمید که فیلمساز نتوانسته مضمون مورد نظر خود را ارائه دهد. پرسشی که به وجود می آید این است که چرا فیلمساز قصد دارد عاقبت شخص بخشنده را نیز تلخ با بدنی زخمی و شخصیتی خرد شده در برابر دوست دخترش نشان دهد، آیا جولیان قربانی بخشش و بزرگواری اش است؟ هر چند که فیلمساز با نشان دادن صحنه هایی چون نجات دادن جان دختر بچه ای که در شرف مرگ است قصد نشان دادن وجهه بخشنده و دلسوز جولیان را دارد، این وجهه کمتر به چشم می خورد چرا که او چند لجظه پیش اجازه قتل دیگری را داده است، برای بخشنده نشان دادن جولیان بهتر بود که کمی به کشمکش های درونی وی پرداخته شود، به طور مثال می شد کمی او را دچار عذاب وجدان نشان داد. در واقع مضمونی در زیر این نتیجه گیری ها پنهان است و هر چند که فیلمساز قصد دارد جولیان را بخشنده نشان دهد مضمونی دیگر به دست می آید و آن اینکه جولیان فردی بی عرضه است که اگر با مادرش همکاری می کرد می توانستند انتقام خون برادرش را بدون هیچ دردسری بگیرند، چرا که یک فرزند و مادر در هر صورتی یکدیگر را به پلیس معرفی نمی کنند و اگر تعداد افراد مطلع از قتل کمتر باشد دردسر برای قاتلین کمتر است. در پایان فیلم با توجه به عنوان اش بخشندگی را تنها از آن خدا می داند چرا که در کنار انسان های انتقامجو شخص بخشنده نیز آسیب می بیند.

تنها خدا می بخشد فیلمی ضعیف و پوچ، اما پر ادعا است که نه تنها سرگرم کننده نیست که حرفی برای جامعه و مخاطبان اش ندارد و در عرصه هنر و سینما نیز فیلمی مغلوب و شکست خورده است و تنها می تواند توجه داورانی به اصطلاح روشنفکر را به خود جلب نماید که تنها با ذهن شان می توانند فلسفه بافی کنند و فیلم را که به اندازه کاهی ارزش ندارد به کوه تبدیل کنند. با دیدن این فیلم تنها تأسف می توان خورد که چرا فیلمسازی جوان با فیلمی درخشان چون بران (Drive/رانندگی) اینچنین به ورطه تظاهر می افتد.

 

علی ناصری


 تاريخ ارسال: 1392/6/25
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.