پرده سینما

هیچ‌وقت فیلم‌هایم را دوباره تماشا نمی‌کنم! گفتگو با وودی آلن به بهانه فیلم تازه‌اش «مرد بی‌منطق»

پرده سینما

 

 

 

 

 

 

 

 

کیست که وودی آلن، فیلمساز پرآوازه آمریکایی را نشناسد؟ یکی از پرکارترین سینماگران با سبک خاص خودش با مایه های فلسفی. او امسال برای یازدهمین بار با فیلم «مرد بی منطق» در جشنواره کن شرکت کرد. گفتگوی او با مجله «ددلاین» خواندنی است.

 

«مرد بی منطق»، یازدهمین حضورت در جشنواره کن است، نمی خواهی در بخش مسابقه هم حضور داشته باشی. اگر نه، چرا؟

- من تاکنون هیچ یک از فیلم هایم را در هیچ رقابتی شرکت نداده ام. شما هیچ گاه نمی توانید بگویید که یک فیلم بهتر از فیلم دیگر است. چه کسی می تواند بگوید که یک گروه از داوران می توانند مستبدانه بنشینند و درباره بهتر بودن یک فیلم تصمیم بگیرند؟ آیا «پدرخوانده» بهتر از «گودفلاس» است؟ نمی توانید فیلم ها را با یکدیگر مقایسه کنید. انسان ها به دلایل مختلف فیلم می سازند. برای پول یا به خاطر آنچه که در فکر و ذهن شان است یا برای یک تجربه هنری. من فیلم می سازم چون از این کار لذت می برم. گاهی یک فیلم را به پایان می رسانم، به یک اتاق می روم و آن را تماشا می کنم ولی از تماشای آن لذت نمی برم و همانجا اتاق را ترک می کنم و دیگر هرگز آن فیلم را تماشا نخواهم کرد.

 

هرگز؟

- هرگز. من از زمانی که فیلم «پول را بردار و فرار کن» را در سال 1969 ساخته ام تاکنون این فیلم را ندیده ام. من دیگر هرگز دوباره «آنی هال»، «موزها» یا «منهتن» و هیچکدام دیگر از فیلم هایم را ندیده ام چون تنها احساس پشیمانی برای تو باقی می ماند. اگر می خواستم این کار را بکنم اکنون فقط باید می نشستم و کارهایی را که می توانستم انجام دهم را تماشا می کردم، کارهایی را که خوب انجام نداده بودم. خیلی سال پیش برای ساخت فیلم «چه خبرها، سوسن ببری؟» به اروپا رفتم و برای خوردن ناهار به یک کافه تریا در فرانسه رفتم، جایی که «ریچارد برتون» و «الیزابت تیلور» نیز در آنجا مشغول بازی در فیلم جدیدشان بودند، فکر می کنم فیلم «The Sandpiper» بود. من برای یک دقیقه با «ریچارد برتون» مشغول صحبت شدم. او را خیلی خوب نمی شناختم. او به من گفت که هرگز پس از ساخته شدن فیلم هایش آن ها را نمی بیند. او بازیگر بزرگی بود ولی با خودم فکر کردم اوه او چقدر آدم عجیب و غریبی است. من برای اولین بار فیلمنامه فیلمم را خودم نوشته بودم و خیلی بی تجربه بودم و چیزی نمی دانستم ولی زمانی که ساخت فیلم هایم را شروع کردم، کاملاً متوجه منظورش شدم.

 

یک بار «دنیل دی - لوئیس» گفت که با دقت زیادی برای نقشش آماده می شود و هنگام فیلمبرداری در واقع در پوست شخصیت مورد نظر فرو می رود ولی نمی تواند نتیجه را تماشا کند چون تنها نقایص را می بیند. آیا زمانی که هنگام تدوین کارها خودتان را چند باره و چند باره می بینید، اتفاقی مشابه برایتان می افتد؟ آیا نسبت به اشتباهات انجام شده مرتب به خودت تذکر می دهی یا نه، زمانی که کاری انجام می دهی با بی خیالی می گویی دیگر کار از کار گذشته؟

- خب کمی از هر دو. اگر خودم در فیلم بازی کرده باشم، کار برایم به مراتب سخت تر می شود. مثل این می ماند که شما مرتب به صدای ضبط شده خودتان گوش دهید یا حتی بدتر پشت سر هم خودتان را نگاه کنید و همزمان صدای خودتان را بشنوید. اگر خودم در فیلم نباشم، و افراد دلپسندی چون «دایان کیتون» و «اما استون» در آن بازی کرده باشند، دیگر مشکلی با تدوین آن ندارم ولی وقتی که تدوین تمام شد دیگر تمام شده و دیگر بی خیال آن کار می شم. اوه خدای من، من طی این سال ها با چه بازیگران فوق العاده ای که کار نکرده ام. آن ها کاملاً به من اعتماد کرده و حاضر شده اند که در قبال پولی بسیار جزئی با من کار کنند.

 

معمولاً کارگردان ها می گویند از ما نپرسید که کدام فیلم تان را بیشتر دوست دارید؛ در مورد تو هم همینطور است؟

- خب راستش من از همه فیلم هایم متنفرم. هیچکدام برایم فرقی ندارند، زمانی که به پایان می رسند، هر یک از آن ها احساس نارضایتی به من می دهند. یک بار، آن هم زمانی که «امتیاز نهایی» را به پایان رساندم، احساس کلی مثبتی داشتم. فکر کنم که در مورد این فیلم خیلی خوش شانس بودم. از یک بازیگر خواستم که در این فیلم بازی کند و او یک هفته پیش از شروع فیلمبرداری انصراف داد و از شانس خوب، قرعه به نام «اسکارلت جوهانسون» افتاد. او نیز از خوش شانسی در دسترس بود. در لندن فیلمبرداری می کردیم و من به یک روز ابری نیاز داشتم. لازم بود که برای دو ساعت باران ببارد، باران بارید، می خواستم که یک هفته آفتابی باشد و دقیقاً همین شد. همه چیز خوب پیش رفت و همه چیز سر جای خودش بود. زمانی که فیلم به پایان رسید، حس خوبی درباره آن داشتم. احساس می کردم که هر بازیگری چه آن که دیالوگ یک خطی داشت و چه آن که دیالوگش دو خطی بود، همه و همه کمال همکاری را با این پروژه داشتند. هیچ کدام نسبت به این فیلم منفعل عمل نکردند. احساس خارق العاده ای از خوش شانسی داشتم، فیلمی که از آب درآمد به آنچه که در ذهنم وجود داشت، بسیار بسیار نزدیک بود.

 

و اگر الان آن را تماشا کنی، باز هم همان احساس را خواهی داشت؟

- من هرگز آن را تماشا نخواهم کرد، چون یادم می افتد که چقدر به آن علاقمند بودم و با خودم می گویم: اوه خدای من آن موقع با خودم چه فکری می کردم؟

 

به خاطر دارم زمانی را که استودیوهای هالیوود از فیلم هایت کاملاً حمایت می کردند، به آن ها طرحی از ایده ای را که در ذهن داشتی به همراه بودجه مورد نظر می دادی و آن ها بدون آن که فیلمنامه را ببینند، به تو جواب مثبت می دادند. آیا هنوز هم به همان شیوه قدیم عمل می کنی؟

- اکنون که فیلم هایم را مستقل می سازم، حتی آزادانه تر عمل می کنم. من هرگز در زندگی ام، یادداشتی در فیلمنامه هایم نداشته ام. من فیلمنامه مورد نظر را می نویسم و هیچ کس آن را نمی بیند. حتی کسانی که از فیلم های من حمایت مالی می کنند. من هر آن که را که می خواهم به عنوان بازیگر انتخاب می کنم و به همین خاطر است که همیشه احساس می کنم که تنها چیزی که میان من و یک اثر فوق العاده ایستاده است، خود من هستم. هیچ عذر و بهانه ای برای فوق العاده نبودن ندارم مگر این که خودم فوق العاده نباشم. چه می توانم بگویم؟ هیچ کس به من نمی گوید که فلان بازیگر را انتخاب کن یا چقدر فیلمبرداری ام طول بکشد و این که چه موضوعی را کار کنم و چه داستانی را روایت کنم. خوب فیلم های من کم بودجه هستند و فروش می کنند ولی خوب در عین حال فیلم های دیگری چون «انتقام جویان» هم هستند که در چند تعطیلات آخر هفته خیلی بیشتر از حداقل 6 فیلم من طی 10 سال فروش می کنند.

 

همه این روزها خواستار ساخت فیلم در کشور چین هستند؛ تو چی؟

- چین یکی از کشورهایی است که از من خواسته اند که برای ساخت فیلم به آنجا بروم. فکر نمی کنم که بتوانم. من باید فیلمم را جایی بسازم که بتوانم حداقل برای چهار ماه برای طی مراحل پیش تولید و فیلمبرداری در آنجا زندگی کنم. من می توانم چهار ماه در پاریس، لندن یا بارسلونا زندگی کنم چون شباهت های زیادی به نیویورک دارند ولی فکر نمی کنم بتوانم در جاهای زیادی دیگری زندگی کنم. زمانی که مجبور بودم در آمریکا فیلم بسازم، سانفرانسیسکو را انتخاب کردم چون این شهر برای من یکی از بزرگترین شهرهای آمریکا بود.

 

«کوئنتین تارانتینو» یک بار در مصاحبه با من گفت زمانی که چند فیلم دیگر بسازد، از فیلمسازی کناره خواهد گرفت. او می خواهد پیش از آن که احساس کند فیلم بعدی اش، بهترین فیلمش نخواهد بود از این کار استعفا دهد؛ احساس تو در این باره چیست؟ آیا زمانی برای بازنشستگی تو نیز وجود دارد؟

- تنها زمانی که «تو بخواهد»! من از ساخت فیلم لذت می برم. احساس می کنم کاری برای انجام دادن دارم. اگر روزی هیچ کس برای دیدن فیلم هایم نیاید، اگر مردم دیگر نخواهند از فیلم هایم حمایت مالی کنند، من فیملسازی را متوقف خواهم کرد ولی تا زمانی که مردم سراسر دنیا برای تماشای فیلم هایم می آیند و تا زمانی که من حتی یک مخاطب داشته باشم و ایده ای برای ساخت فیلم دارم، این کار را ادامه خواهم داد.

 

 

پرده سینما، ترجمه‌ این گفتگو را برای انتشار از هفته‌نامه امید جوان برگزید.



 تاريخ ارسال: 1394/3/22
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.