پرده سینما

تذکرة الوقایع الفجر: یوم پنجم

امیر اهوارکی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خادم الرّعایا امیر بن عبدالله اهوارکی

 

 نسیان (آلزایمر)فی یوم الخامس نسیان[1] فیلم اخیر میرزا احمدرضا معتمدالدوله را تماشا دادند. رجل قصیر القامه میرزا مهدی هاشمی در آن آکتوری کرده رو به نسیان رفته خویشان بدو گمان موت برده، برادر با زوجۀ وی وصلت می‌نماید و پس از عشرین سنه وی یافت شده زوجه‌اش او را شناخته ولکن عجبا که وی با شوی ثانی می‌ماند، خلافاً للشرع. این فقره عیناً در سنۀ سابق در فیلم یقظة الاحلام[2] رؤیت شده، جمیعاً گویا ندانسته که با ظهور شوی سابق، نکاح ثانی در ساعة منفسخ گشته اینچنین حرام خدا را حلال نموده و حلال را حرام. الیوم انبیاء کذبۀ بسیار در قوم برخاسته و افلام خلاف شرع عملگی می‌کنند. ابعَدَ الله من هذا سینماتوغراف ید الانبیاء الکاذبین.

میرزا حبیب بهمنی نیز یک فقره از قصص المؤمنین را رژیستوری نموده نامش نهاده سیب و سلما، در خصوص آن جوان که سیبی را از جوی آب گرفته دندان زده از پی صاحب باغ رود تا آن لقمه بحلّ کند و عاقبت وی آنکه شوی دخت آفتاب ندیدۀ آن صاحب شود. إلی زماننا هذا بنده هنوز ندانسته­ام که طلای قصص القرآن و العلماء با کدام کیمیا و به چه کیفیة توسط کاتبان کذبه و این جماعت رژیستور به مس بی­خاصیة و کذبی همچون سیب و سلما و ایضاً ملک سلیمان تبدیل می­گردند. بیت:

 

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می­کنند / چون به خلوت می­روند آن فیلم دیگر می­کنند

 

الیوم گلچهره گل خوشبوی افلام بوده میرزا وحید موسائیان از خطۀ لرستان آن را به عمل آورده خلایق را بسیار پسند آمد. در خصوص احداث و تعمیر عمارة یک فقره سالون سینماتوغراف در بلاد کابول از مملکت افغان. میرزا مسعود رایگان به جلد اشرف خان رفته به طریق افاغنه سخن می­کند و او همان مالک سینما می­باشد که مشابهةً در سینما بارادیزو از مملکت ایطالیا رؤیت نموده یوسف طورناطوره آن را عملگی کرده می­باشد.

 

الیوم نیز تهمینه بیگُم امّ الفتن بدین عمارت نیامد. لکن شوی خود فرستاده تا آن فیلم کذایی تماشا بدهد که ابتدا نامش برنسیب کرده سپس به احدٌ من الاثنین[3] مسمّی گشت. جماعتی از خلایق قبل از ابتداء فیلم گریختند و جماعتی دیگر در میان آن برخاسته برفتند که از آن جمله میرزا علیرضا آل­غفار مجری تلفیزیون که می‌گفت که قسمی از ... در فیلم هست که تحمل نمی‌توان نمود. الباقی نیز همچون راقم این سطور در سالون نشسته إلی النهایة تماشا نموده به جهت مراعاة انصاف تا فیلم را تمام ندیده نقّادی نکرده راپورت ننویسد. گرچه راقم می­داند که انتظار انصاف بردن از تهمینه بیگم از محالات است. لکن دانسته که بار کج ظلم به مقصد نمی­رسد. بیت:

 

دور فلکی یک سره بر منهج عدل است / خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل

 

یکی از ما دو نفریک فقره دوشیزۀ آرشیتکت مسمّی به مهندس سارا باجی از لوس آنجلوس به وطن مراجعت نموده در دستگاه بابک خان مهندس که همان بهرام خان راذان می‌باشد اشتغال می‌کند. لکن به سرعت دانسته که بابک خان، همان شخص دون ژوان از بلاد اسبانیا بوده که من بعد چهار سده به ممالک محروسۀ ایران نقل مکان کرده زنان اجنبی فریفتۀ خود نموده، حالیه قصد کرده که این ضعیفه را نیز به شیوت خود صید نماید. السا بیگم غلام‌فیروز، که تهمینه بیگم فی‌الواقع خاله جان وی می‌باشد، آکتریسِ برای مهندس سارا باجی بوده رفته نوعی لُعبت با دون ژوان ابتداء کرده مقصود آنکه وی را تأدیب نماید. دو فقره رجل به دده سارا جلب شده حسادت بابک جنبیده با وی مجادله و محاربه می‌نماید. ضعیفه ایضاً متبحّر در دفاعیات شخصیه خصوصاً فنون شریف کاراطه می‌باشد و این فنون را شخص امّ الفتن به ایشان آموخته تا عند اللزوم من بعد نکاح به جهت بقای خانواده و انقیاد شوی غیر فمینیست به کار بندد. علی النهایه هر دو عزب مانده قریب چند سنۀ بعد، تصادفاً یکدیگر بدیده، این نوبت بابک از پیِ او رفته، دانسته که این شخص تنها زنی بوده که منقاد نشده بایست عن قریب وی را به چنگ آورد. خلایق سبّ و لعن به طور خفائیه و علانیه داده از سالون خارج می­گشتند. ما هنوز ندانسته که این قلیل الشعوران چگونه علی الدوام آن فرد به همسری گزینند که القضا نزاعات کثیره با وی کرده هیچ قسم تفاهم فی ما بین موجود نباشد. بیت:

 

 

طرب سرای محبت کنون شود ویران / که طاق ابروی سارا (ش) مهندس شد

 

خلایق را عجب آمد از این موضوعات باکره و مسائل حادّۀ بین الممالک که به عقل جن نیز خطور نکرده، تهمینه بیگم توانسته با رأفت دل به آن اهتمام نماید. از قبیل اینکه چگونه مشکل بی‌خانمانی دون ژوان اسبانیایی را من بعد چهار قرن حیرانی حل نموده ایشان را با اوراد و طلسمات به باجی‌زادۀ خود عاشق نماید. ایضاً عصبیت تهمینه بیگم کمی فروکش کرده گوش شریف خلایق بر خلاف تسویة الحساب دشنام‌های چارواداری و تحت الشکمی کمتر شنوده خلایق لااقل بدین جهت مسرور می­بودند. بیت:

 

امیدوار بوَد آدمی به فیلم کسان / مرا به فیلم تو امّید نیست شرّ مرسان


 تاريخ ارسال: 1389/11/22
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>مارال شاهوردی:

نسیان خیلی خیلی جالب بود.

0+0-

شنبه 23 بهمن 1389




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.