پرده سینما

چهار روایت از عشق؛ نگاهی به فیلم «شبانه روز» ساخته کیوان علیمحمدی و امید بنکدار

جلال الدین ترابی

 

 

 

 

 

 

 

شبانه روزتجربه گرایی و جستجوی شیوه های بیانی تازه و کوشش در فراروی از مرزهای شناخته شده سینما جهت کشف امکانات بیانی نو، همواره دغدغه ی گروهی از فیلمسازان در سراسر جهان بوده است؛ به گونه ای که به علت همین کوشش ها و تلاش ها مکتبی در سینما به نام «سینمای تجربی» شکل گرفته است.

کیوان علی محمدی و امید بنکدار نیز با دو فیلم بلندی که تاکنون ساخته اند، نشان داده اند که آنها هم تمایل شدیدی به تجربه اندوزی در فرم و ساختار سینما دارند.

این دو فیلمساز در فیلم اولشان (شبانه) به علت افراط در فرم گرایی و نوجویی در پردازش تصاویر و به کارگیری ریتم تند و نامتعارف در تدوین و همچنین ضد قصه بودن فیلمنامه نتوانستند ارتباط لازم را با مخاطب برقرار کنند و ناکام ماندند.

اما آنها با درس گرفتن از شکست فیلم اولشان، در فیلم شبانه روز ضمن فیلمنامه ای روایتگر چهار حکایت از "عشق" و نیز اندکی تعدیل در شدت نوجوئی و تجربه گرایی خود، کوشیده اند ضمن حفظ و تداوم علائق خودشان، ارتباط شان با تماشاگر قطع نشود.

فیلم مضمون «عشق» را به عنوان محور برگزیده و آن را در چهار روایت به صورت موازی و متقاطع به تصویر کشیده است.

 

روایت اول: زندگی دختری به نام فوژان که طراح لباس است را نشان می دهد. او سرطان دارد و به همین جهت در تصمیم به ازدواج با نامزدش فرزان دچار تردید است. در همین گیرودار با مرد دیگری که به او اظهار عشق می کند آشنا شده و سرانجام تصمیم به ازدواج با او می گیرد. اما با تشدید بیماری اش درمی یابد مدت کوتاهی بیشتر زنده نخواهد ماند. بنابراین با برهم زدن مراسم ازدواج، تصمیم می گیرد تا روزهای اندک باقیمانده از عمرش را در کنار فرزان بگذراند.

 

روایت دوم: حکایت عشق پیرمرد نقاشی به نام سیاوش به همسرش است که در کنار وی به خلق آثارش می پردازد. با مرگ همسرش، دختری سرراهی را که گویا دچار فراموشی است به خانه آورده و به او پناه می دهد. (بعد از اتمام فیلم و مشاهده روایت های دیگر متوجه می شویم که عشق او و مهری که بی دریغ به اطرافیانش نثار می کند، تنها نقطه امید و اصیل و بی غل و غش روابط عاشقانه ای است که در روایت ها می بینیم.)

 

روایت سوم: حکایت عشق دختری به نام مرجان است که از همسرش جدا شده و با مردی به نام فرخ که به شدت به وی اظهار عشق می کند، زندگی می کند. اما در ادامه درمی یابیم که فرخ به او دروغ گفته و دارای همسر دیگری است.

 

شبانه روزروایت چهارم: حکایت زندگی تلخ و ناکام تاج السلطنه (دختر ناصرالدین شاه) است که دنیای فکری ویژه و تفاوت فرهنگی او با درباریان فاسد و نیز شکست عاطفی اش در زندگی زناشویی، تنهایی و انزوای تلخی را به او تحمیل کرده است.

از سوی دیگر او عاشقی به نام سلیمان دارد که پسرعمه معلم اوست. اما از اظهار علنی آن بیم دارد. تاج السلطنه با درک گرایش عاطفی ناگفته ی سلیمان، خود را بیش از پیش در بن بست می بیند.

در ادامه این روایت معلوم می شود که این ها صحنه هایی از یک فیلم هستند. در پشت صحنه این فیلم معلوم می شود که بازیگر نقش سلیمان نیز عاشق حورا (بازیگر نقش تاج السلطنه) است. اما او ازدواج کرده و به شوهر خود وفادار است. تا اینکه با راهنمایی عاشق اش به در خانه مرجان می رود و شوهر خیانتکارش را در آنجا می یابد.

 

روایت های فوق به شکل موازی تصویر می شوند، توسط کیوان علیمحمدی و امید بنکدار با توجه به نوجویی با ساختاری نامتعارف و پرداختی بدیع مصور شده اند. حرکت های لغزان دوربین، روایت های متقاطع و موازی، گرافیک بدیع قاب ها ناشی از زوایای نامتعارف دوربین، قاب بندی شکیل و چشم نواز که هر یک به تابلویی زیبا می مانند. استفاده به جا از رنگ و بازی خلاقانه با سایه روشن در تصاویر و... باعث لذت بصری فوق العاده ای در تماشاگر می شود.

 


 تاريخ ارسال: 1390/5/30
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>نگار:

امیدوارم نبینین که خیلی چرته درسته نباید بر اساس همه اون قواعد باشه اما جدیدا مد شده هر مزخرفی رو مثل همین فیلم به اسم کار متفاوت به خورد مردم میدن سینما که فقط بازی با رنگ نیست بازی بهداد افتضاحه ولی کلی هم خنده داره نیکی کریمی هم که بی معنیه

0+0-

سه‌شنبه 21 شهريور 1391



>>>بهار:

من هنوز این فیلم رو ندیدم ولی میخوام ببینم امیدوارم قشنگ باشه اون جوری که میگین بی سر و ته نباشه و واقعآ به نویسنده ی این نقد تبریک میگم چون همه ی نقد هاشون پر از نظره واقعآ جالبه

0+0-

يكشنبه 6 شهريور 1390



>>>الهام ناصری:

ولی به نظر من شبانه روز اثر ارزشمنده که از همه ی عناصر موجود برای بیان مفاهیم مورد نظرش استفاده کرده ، شما توی این فیلم هیچ چیز رو نمی تونین بی مورد در نظر بگیرین ، نور ، رنگ ها ، موسیقی ، بازیگران ، مناظر ، نوع فیلم برداری ، گریم ها ، همه و همه دست به دست هم دادن تا یه شاهکار خلق کنن. من واقعا به کارگردان های هنرمند این کار زیبا تبریک میگم.

0+0-

شنبه 5 شهريور 1390



>>>بانوی شرقی:

برای اون یکی نقده نوشتم واقعا حیف از وقت عزیز و پول بی زبون و چشم هایی که بخوان چنین آشغالی رو تماشا کنن اینم شد فیلم واقعا کدام مفهومی ؟ کدام قاعده شکتی هرچی بود یه مشت مزخرف بود که داشتن به خورد ملت میدادن

0+0-

شنبه 5 شهريور 1390



>>>میثم:

آقا پدرام! بی سر وته یعنی چی؟ هر فیلمی که از قواعد سینمای کلاسیک و کلیشه های رایج پیروی نکند بی سرو ته است؟

0+0-

جمعه 4 شهريور 1390



>>>بهمن:

فکر کنم بعد اون نقد آتیشی که که کارگردانای این فیلمو عقده ای و ... خطاب کرده بودید، این یکی رو برای حفط آبرو دادید بیرون نه؟

0+0-

يكشنبه 30 مرداد 1390



>>>صابر:

این نقد خوب و کوتاه بود.بعضی از نقداتون خیلی طولانی هستن.ولی این کوتاه و مفید بود

0+0-

يكشنبه 30 مرداد 1390



>>>پدرام:

همین که منتقد تونسته از چنین فیلم بی سروتهی چنین داستان درستی دربیاره یعنی شاهکار نقد.

0+0-

يكشنبه 30 مرداد 1390



>>>سیمین:

نقد خوبی بود موافقم

0+0-

يكشنبه 30 مرداد 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.