پرده سینما
«در كارگاهم كه زیرزمینی مطبوع است، زندگی میكنم، نقاشی میكنم، نه بعضی وقتها، همیشه! هر كاری دوست داشته باشم و هر نقاشی كه دوست دارم میكشم، تا زمانی كه صفحه مشق قلمرو من است.»
اینها بخشی از سخنان آیدین آغداشلو، نقاش معاصر، کارشناس هنری، مدرس و منتقد سینما در برنامهای به نام «گفتوگوی هنری آغداشلو» بود كه شامگاه 26 شهریورماه در فروشگاه مركزی شهر كتاب برگزار شد.
آغداشلو قبل از آن كه به پرسش و پاسخ با مخاطبانش برسد، در سخنانی گفت: از شما ممنونم كه این همه راه را به خاطر من آمدید. امروز میخواهم به عنوان تشكر چند كلمهای صحبت كنم. به جز یکبار در یكی از كلاسهای درسم راجع به خود و كارهایم صحبت نكردم، چون معتقدم آثار هنری خود گویا هستند و نیازی به توضیح ندارند.
آغداشلو توضیح داد: این بار میخواهم برای اولین بار این كار پیچیده و مشكل را انجام دهم. پیچیده از آن جهت كه اثر هنری هنگامی كه از زیر دست هنرمند بیرون میآید، عمر و حیات مییابد. حیاتی كه شاید خیلی با نیت هنرمند فرق داشته باشد. زیبایی اثر هنری هم در همین است؛ چرا كه وقتی متولد میشود، نوعی حیات برمیگزیند.
این هنرمند نقاش در ادامه بیان كرد: خیلی دنبال این نیستم كه نظر مردم راجع به آثارم چیست، چون وقتی اثر زندگیاش را آغاز كرد دیگر دنبال آن رفتن و به آن فكر كردن سودی ندارد. من تا 10 سال پیش هیچگاه عكس نقاشیهایم را هم نمیگرفتم؛ چون فكر میكردم سودی ندارد.
آغداشلو پیش از روایت زندگیاش خاطرنشان كرد: این كلامی كه درباره زندگیام میگویم برای این است تا راهی باشد كه به آثارم دقیقتر نگاه كنید. چون هنر لایه لایه است و به قول نیما «هر كس از گوشه آن آبی برمیدارد.» داوینچی هم میگوید «یكی از راههای درست دیدن هنر این است كه زندگی هنرمند را تعقیب كنی.» اینها را میگویم چون لازم است. میگویم كه بدانید یك آدم چرا به سمت نوعی كار كشیده میشود.
او تاكید كرد: اثر هنری معما نیست،. قابل حل شدن هم نیست كه اگر قابل حل شدن باشد مثل جدولهای روزنامههاست. كسی هم جدول حل شده را نگاه نمیكند.
آیدین آغداشلو داستان زندگیاش را این گونه بیان كرد: من آدمی هستم؛ یعنی بودم كه در 11 سالگی پدرم فوت كرد. پدرم معمار بود و دستش به قلم. من هم از پنج سالگی شروع به نقاشی كشیدن كردم. اولین بار چهرهای كشیدم كه خیلی شبیه به اصلش از كار درآمد. به من گفتند نابغه و من هم باورم شد. در دبیرستان درس نمیخواندم و نمرههایم پایین بود؛ چون فكر میكردم هر كاری جز نقاشی، كار زائدی است. الان هم همین طور است.
او با اشاره به تولد خود در خانوادهای با اصل و نصب در رشت، افزود: اشرافزادهای بودم بیپول و زندگی سختی داشتیم. البته نمیخواهم بگویم كه سختی، از یک انسان، هنرمند میسازد؛ این گونه نیست. هنرمند مرفه هم داریم.
این هنرمند نقاش تاكید كرد: آنچه برای هنرمند اهمیت دارد این است كه چگونه با مسائل اطراف برخورد كند. این نكته را از بچگی یاد گرفتم. كسی كه امروز در مقابل شما قرار گرفته، آدم تیزهوشی است. این را سختی زندگی برایم به ارمغان آورده است.
او توضیح داد: در 14 سالگی اولین اثر نقاشیام را فروختم و تا وقتی مادرم زنده بود از راه فروش نقاشی خرج زندگی را تامین كردم. زندگیام راه پر پیچ و خمی داشت. سه بار زندگی را از صفر شروع كردم. همیشه علاقه داشتم چیزهای قدیمی را لمس كنم. در 14 سالگی مشتری ثابت موزهی ایران باستان بودم. خطهای كوفی را میدیدم و شكل آنها را در دفترم نقاشی میكردم. فكر میكردم این خطها اسرار مهمی در دل دارد. بعدها فهمیدم این طور هم نیست.
این هنرمند و مدرس نقاشی در بخش دیگری از سخنانش عنوان كرد: هیچ گاه معلمی نداشتم. سعی كردم خودم نقاشی را یاد بگیرم. با زحمت یاد گرفتم. میدانید در چه شرایطی؟ از اساتیدی نقاشی یاد گرفتم كه در موقع كار كردن با دستشان اثر را میپوشاندند.
او در بخش دیگری از سخنانش به سن 16 سالگی اشاره كرد كه فلج اطفال گرفت و از آن به بعد هنوز خوب راه نمیرود.
آغداشلو بعد از آن كه از ورودش به دانشكدههای هنرهای زیبا سخن گفت با زبانی طنزآمیز بیان كرد: دانشكده را نیمه رها كردم؛ چون احساس كردم از اساتیدی كه به من میآموزند، چیزهای بیشتری میدانم. بعدها به كمک مرتضی ممیز یک طرح گرافیكی كه شكل مربع بود را در مجله چاپ كردم.
او همچنین از علاقهاش به مباحث نظری هنر سخن گفت كه چگونه دیوانهوار تاریخ هنر را میخواند و عاشق آن بود. از علاقهاش به مرمت آثار هنری هم گفت كه چگونه نیمه دوم یك اثر از بین رفته را ترمیم كرد.
آغداشلو تاكید كرد: دوست دارم اگر از دنیا رفتم جلسهای برایم تشكیل دهید كه تعداد میهمانان زیاد باشد و بگویید آغداشلو آدم مهربانی بود و اگر خواستید درباره ویژگی آثارم صحبت كنید اینگونه سخن بگویید كه هیچ كس جز آغداشلو نمیتوانست، نگارگریهای نیمه از بین رفته و نسخههای خطی را ترمیم كند. اینها كه میگویم واقعیت است و به هیچ وجه خودستایی نیست.
فروشگاه مركزی شهر كتاب برای این گفتوگوی هنری پوستری بر دیوار این فروشگاه نصب كرده بود كه آغداشلو خطاب به مسؤولان این امر گفت: شما پوستری از تصویر من گذاشتید كه میخواهم بگویم من این مرد فلاكتزده نیستم. من یك مرد 30 سالهی بسیار خوش تیپم.
آغداشلو دلیل این سخنرانی را نقد درست آثارش توسط منتقدان دانست و خاطر نشان كرد: آنچه در زندگیام گذشته، در آثارم جاری است. هر كدام از آثارم را كه نگاه كنید معرفتی را نشان میدهد و میگوید نگاه من به دنیا چگونه است و چگونه زندگی كردهام.
این هنرمند دربارهی ویژگی آثارش توضیح داد: آثار من نقاشیهای آخرالزمانی هستند كه همه چیز در دنیا به انتهای عمرش رسیده و میسوزد. این سبک را من به وجود نیاوردم؛ بلكه سابقهی زیادی دارد.
او خطاب به هنرمندان حاضر در جمع گفت: هنرمند باید پلی بین دو جهان باشد. هرچه در جهان است مال هنرمند است. هنرمند باید دستش را دراز كند و آنچه میخواهد بردارد. هنرمند به دنبال عدالتخواهی است كه خودزنی میكند.
او در پایان سخنانش با بیان اینكه هر نقاشی كه میكشد، میفروشد، چون به پول اش احتیاج دارد، گفت: نقاشیهایم را روی هم تلبنار نمیكنم تا روزی آنها را به دیوار یك نمایشگاه بزنم. اولین نمایشگاه من سال 54 و آخرین نمایشگاه سال 2006 در كانادا بود و در این بین هیچ نمایشگاهی نداشتم. بنابراین یک هنرمند خیلی باید شانس داشته باشد كه هر از چند گاهی در برنامههای هنری دعوت شود.
بخش دوم این برنامه به پرسش و پاسخ مخاطبان و آغداشلو اختصاص داشت.
منبع: ایسنا
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|