علیرضا انتظاری
رسول صدرعاملی اینک به جایگاهی رسیده که می توان او را یک فیلمساز فمینیست موفق نیز نامید. فیلمسازی دانا و هوشیار که همیشه دغدغه مسائل زنان را دارد و در فیلم هایش به آن ها می پردازد.
رسول صدرعاملی جزو معدود فیلم سازان سینمای ایران است که بعد از ساخت اولین فیلم هایش و کسب تجربه و دانش در زمینه ساخت انواع فیلم، به دیدگاه ویژه ای دست یافته و امروز به یکی از مطرح ترین فیلم سازان سینمای ایران بدل شده، در اندازه ای که بی اغراق می توان او را در جرگه فیلم سازان مؤلف و جریان ساز سینمای ایران به شمار آورد.
کارنامه فیلم سازی صدرعاملی را می توان به دو بخش تقسیم نمود: بخش اول از فیلم رهایی تا سمفونی تهران و بخش دوم از دختری با کفش های کتانی تا زندگی با چشمان بسته که البته در بخش دوم صدرعاملی بسیار موفق تر از بخش اول عمل کرده است.
در بخش اول کارنامه صدرعاملی ساخت فیلم در انواع فرم ها و ژانرها به چشم می خورد، از فیلم رهایی در ژانر دفاع مقدس ساخته شده تا ملودرام پر سر و صدای گل های داوودی گرفته تا سمفونی تهران فیلمی با رنگ و لعاب کودکانه، اما تجربه نشان داده که صدرعاملی در ساخت آثار اجتماعی بیش از ساخت فیلم های دیگرش موفق بوده است چرا که مسلماً فیلم های دختری با کفش های کتانی، من ترانه پانزده سال دارم، دیشب باباتو دیدم آیدا و زندگی با چشمان بسته از هر لحاظ از سایر فیلم های دیگر صدرعاملی که در ژانرهای دیگر ساخته شده بودند، بهترند. پس از این حیث می توان بخش دوم کارنامه فیلم سازی صدرعاملی را بسیار غنی تر و پخته تر از بخش اول به شمار آورد. البته این مهم باعث نمی شود تا فیلم های نسبتاً ضعیف دینی این کارگردان که در بخش دوم کارنامه وی قرار دارند مانند: شب و هر شب تنهایی نادیده انگاشته شود.
اما با تمامی این تفاسیر روند رو به رشد فیلم سازی صدرعاملی نکته مهمی است که نمی توان منکر آن شد. این کارگردان با تبحر هر چه تمام تر در ساخت فیلم هایش اینک به نقطه اوجی رسیده است تا فیلم جذابی مثل زندگی با چشمان بسته را کارگردانی کند.
زندگی با چشمان بسته به عنوان آخرین اثر صدرعاملی فیلمی است جذاب و منسجم که از حیث فنی و محتوایی مهم ترین فیلم صدرعاملی در کل کارنامه فیلم سازی اش به شمار می رود. فیلمی تأثیر گرفته از حقیقت محض اجتماع با داستانی قابل درک و باور پذیر که هر عقل سلیمی ارتباطی تنگاتنگ با آن برقرار می کند.
زندگی با چشمان بسته روایت دردهای کهنه و زخم های غیر قابل درمان یک نسل است، نسلی سوخته که اغلب افراد در آن به دلیل سنت های کهنه و باورهای واپسگرایانه و نادرست جامعه مطرود شده و دردمندانه مشغول گذران زندگی هستند. صدرعاملی با جرأت و جسارت و شهامت و هوشمندی والایش در جدیدترین فیلم اش نیز مانند فیلم های قبلی اش نقدی تند بر تعصبات نابخردانه مذهبی حاکم بر خانواده های ایرانی دارد.
صدرعاملی فیلم سازی است که دغدغه جوانان به ویژه دختران جوان جامعه را دارد و با وجود تمام موانع و مشکلات متعدد و بی شماری که بر سر راه خویش داشته است آثاری واقعی و به یاد ماندنی از نسل جوان جامعه ساخته است. صدرعاملی کارگردانی است که نگاه تیزبینانه اش همیشه شاهد و ناظر دغدغه ها و مشکلات نهان و آشکار جوانانی بوده که در این مرز و بوم روزگار می گذرانند. او بر خلاف اغلب کارگردانان که سعی در ساخت فیلم هایی اجتماعی با محوریت مشکلات متعدد جوانان دارند سعی کرده که به دور از هرگونه فلسفه بافی غیر منطقی و شعار زدگی درد و مشکلات جوانان ایرانی را در فیلم هایش به تصویر بکشد. صدرعاملی در اغلب آثارش درد دختران جوانی را روایت می کند که نمی توانند با خانواده های خود تعامل و تفاهم داشته باشند و به همین منظور سعی بر آن دارند تا خود راه خود را پیدا کرده و زندگی ای بدون دغدغه را برای خود دست و پا نمایند. این درونمایه از ساخت فیلم به یاد ماندنی دختری با کفش های کتانی و شخصیت «تداعی» با بازی پگاه آهنگرانی آغاز شد و بعد از آن دغدغه امثال «ترانه» ها در من ترانه پانزده سال دارم و «آیدا»ها در دیشب باباتو دیدم آیدا وجود داشته است و امروز به دغدغه «پرستو»ها و «علی» های جوانی مثل پرستوی زندگی با چشمان بسته رسیده باشد.
حقیقت بزرگی که محمود اربابی به عنوان فیلمنامه نویس زندگی با چشمان بسته ترسیم کرده است فضای تیره و تار از زندگی یک خانواده واپسگرای مذهبی است که به هیچ عنوان با فرزندان خود ارتباط عمیق عاطفی و روانی برقرار نمی کنند و تنها از روی ظاهر به قضاوت اعمال و رفتار آنان می پردازند. این خط اصلی و این ایده خوب داستانی با قلم ظریف و هوشمندانه اربابی به طوری شکل گرفته که به دور از هر گونه کلیشه و شعار دهی و تکرار مکررات به همگان می آموزد تا هیچ گاه و در هیچ شرایطی به قضاوت های نابخردانه و زودهنگام دست نزنند و تنها از روی ظاهر افراد را مورد قضاوت خویش قرار ندهند. اربابی تنها به همین نکته بسنده نکرده و در حین روایت داستان فیلم این معضلات و مشکلات عدیده اجتماعی را مورد ریشه یابی قرار داده و برای آن چاره جویی کرده است و تمامی این ها باعث شده تا فیلم و فیلمنامه زندگی با چشمان بسته به یکی از بهترین های تاریخ سینمای ایران بدل شوند.
درونمایه اصلی این فیلم یأس و حرمانی است که نسل جوان به دلیل رفتار کهنه پرستانه اطرافیانشان به آن دچار می شوند و این صدرعاملی به این تلخی و تباهی در سراسر فیلم پایبند مانده و نتیجه درامی خوش ساخت و جذاب شده که به خوبی از جوهره سینما بهره برده است.
در فیلمنامه این فیلم همه چیز سر جای خود قرار دارد و تمامی نکات اصولی و اساسی یک فیلمنامه در نوشتن آن رعایت شده است. شخصیت پردازی های فیلم، نقاط اوج فرود، گره افکنی ها و گره گشایی های فیلمنامه به همراه پرداخت یک دست فیلمنامه و گفنگوها و تک گویی هایی که برای شخصیت پرستو نگاشته شده است همگی عالی است و هیچ نقطه مجهولی را در ذهن مخاطب خود باقی نمی گذارد. «درام» در زندگی با چشمان بسته به معنای واقعی کلمه نمود پیدا کرده و ایجاز های منطقی در پرداخت سکانس های فیلمنامه همگی خوب و قابل قبول هستند. فیلمنامه این فیلم در حالی که یک داستان به شدت ساده و هزاران بار تکرار شده را روایت می کند اما در خود دارای پیچیدگی های عمیق روانشناختی، اجتماعی، فلسفی نیز هست و همین ها باعث جذابیت بیش از حد فیلم می شود.
تعلیق آشکار یکی دیگر از نکات قوت فیلمنامه این فیلم است که تا سکانس های پایانی مخاطب را به شدت با خود درگیر می کند و مخاطب همواره به این نکته می اندیشد که آیا پرستو واقعاً دختر ناسالمی است؟ اربابی با ایجاد این تعلیق نفس گیر در فیلمنامه جذابیت آن را دو صد چندان کرده و بسیار در ایجاد آن موفق عمل نموده است.
داستان فیلم زندگی با چشمان بسته در مورد دختری با نام پرستو (ترانه علیدوستی) است که در خانواده ای با وضعیت مالی متوسط و سنت گرا و در محله ای قدیمی که اغلب ساکنان اش افرادی مؤمن و مذهبی هستند زندگی می کند. برادر پرستو، علی (حامد بهداد) سالیان درازی است که دور از خانه به سر می برد و کار در دریا را تجربه می کند. پرستو که از همه کس و همه چیز بریده و در خانواده ای نامنسجم زندگی می کند به غیر از یکی دو دوست از جمله پریسا که سخت شیفته و دل بسته علی است اما هیچ سنخیتی با او ندارد و بیتا زنی که چند سال از پرستو بزرگ تر است و در زندگانی زناشویی اش موفق نبوده با کسی در ارتباط نیست. پرستو که علاقه مفرطی به رشته حقوق دارد بعد از این که مدتی از تحصیل اش در دانشگاه می گذرد به دلیل یک مشکل انضباطی و اخلاقی از دانشگاه با کمال بی رحمی اخراج می شود و این اخراج به طور ناخودآگاه تاثیر شگرفی در روح و روان او می گذارد و باعث می شود تا پرستو دیدگاهش نسبت به همه آدمیان عوض شده و با دید دیگری به زندگی نگاه کند. به همین دلیل پرستو در رابطه خود با پدر و مادر به شدت مذهبی و سنتی اش دچار مشکل شده و بر آن می شود تا کوچکترین برخوردی با آن ها نداشته باشد. پرستو که سبک زندگی خود را به دلیل فشار مفرط روحی کاملاً عوض کرده است موجبات بدگمانی و سوء ظن تمامی افراد خانواده و ساکنین محله و همسایگان را فراهم می آورد و باعث می شود همه در پاکدامن بود او دچار شک و شبهه شوند و پیش رو و پشت سرش در مورد او سخن بگویند. این حرف ها باعث می شود تا پدر و مادر پرستو نقشه قتل او را در سر بپرورانند، اما در همان شب ناگهان علی پسر خانواده از سفر طولانی خود باز می گردد و با رفتار درست خود باعث می شود تا تمامی شک و شبهات نسبت به پرستو که دختر بی آزار و پاکدامنی است رفع گردد اما در این میان خود قربانی افکار پوسیده و متحجرانه می گردد.
فیلمنامه زندگی با چشمان بسته فیلمنامه ای است عمیق و دارای کاراکترهای بسیار زیاد که همگی افرادی از یک محله قدیمی تهران هستند و هر یک از شخصیت ها به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه در زندگی سایر هم محله ای هایشان تأثیر گذار هستند و این روابط میان آدم های غریبه و آشنا با این که در لحظاتی مخاطب را کمی گیج و گنگ می کند، اما در نهایت مخاطب را قانع کرده و او را وادر می کند تا با تمامی شخصیت های این فیلم همذات پنداری کند.
شخصیت پردازی های فیلمنامه نیر منحصر به فرد است به طوری که پیشینه تمامی شخصیت ها به مخاطب کاملاً شناسانده می شود.
پرستو شخصیت اصلی فیلم زندگی با چشمان بسته شخصیتی بسیار عمیق و قابل درک دارد. یکی دیگر از بهترین شخصیت پردازی های فیلم مربوط به شخصیت علی با بازی درخشان حامد بهداد است که یکدستی وی در رفتار و کردارش در جزء جزء فیلم قابل مشاهده است.
زندگی با چشمان بسته یک فیلم «محله محور» است و یکی از کاراکترهای اصلی فیلمنامه «محله» به شمار می رود که نقش بسیار مهمی در پیشبرد حوادث دارد. شخصیت پردازی این کاراکتر نیز بسیار دقیق و درست از آب درآمده است، محله ای سنتی و پر از ریا و حسد ورزی محله ای که اغلب ساکنان آن افرادی کهنه پرست با افکاری مسموم هستند و مرتب در زندگی همسایگانشان سرکشی و فضولی می کنند. این نکته ای کاملاً عیان و آشکار است و حقیقت دارد. و نه تنها در گذشته که هنوز هم در همین شهر تهران چنین محله هایی با چنین مردم پر از ریا و تزویر در حال گذران زندگی هستند.
در زندگی با چشمان بسته بخشی از مردم جامعه زیر نگاه تیزبین فیلمساز قرار می گیرند. مردانی که با داشتن ظاهری ریاکارانه چشم به ناموس مردم دارند و امیال شهوانی شان را بر تمام آرمان هایشان ارج می گذارند و زنانی نابخرد که به گفته ضرب المثلی قدیمی کور خود هستند و تنها عیوب مردم را می بینند.
نکته مهم دیگری که در فیلمنامه زندگی با چشمان بسته به خوبی به آن پرداخت شده است انزوای ناخودآگاهانه افراد مثبتی همچون پرستو و امید است و از آن طرف شخصیت های پلیدی همچون مقدم و یا مادر پریسا در آن محله عرض اندام می کنند.
البته اربابی با هوشمندی حس نوستالژیک خود را به محله قدیمی حفظ کرده اما از بیان این نکته هم سر باز نزده که چنین محله هایی برای جوانان طالب مدرنیته یک قرانگاه مخوف هستند.
با وجود تمام نکات مثبت در زندگی با چشمان بسته نمی توان برخی ایرادات را در آن نادیده گرفت چرا که در قسمت هایی از فیلم احساس می شود کارگردان حرف ها خود را نیمه جویده گذاشته و به سراغ داستانی دیگر رفته است اما با تأمل به این مهم که این فیلم با ممیزی های بسیار زیاد و به تعبیری دهشتناک روبرو شده و نزدیک به 9 دقیقه از فیلم دچار تیغ سانسور شده است این هرج و مرج های موجود بسیار منطقی به نظر می رسد.
زندگی با چشمان بسته از لحاظ ساختاری هم حرف بسیار برای گفتن دارد، انتخاب بازیگران فیلم، میزانسن های طراحی شده، دکوپاژ صحیح که با محوریت داستان کاملاً همخوانی دارد، قاب بندی های صحیح و اصولی و قابل درک و گرفتن بازی از بازیگرانی مانند پولاد کیمیایی که اغلب در فیلم ها ضعف های چشمگیری داشته اند از نکات قوت فیلم زندگی با چشمان بسته است. صدرعاملی در جدیدترین فیلم اش از نماد پردازی استفاده درست و هوشمندانه ای کرده است که این نماد پردازی ها برای مخاطب سینمای ایران بسیار نرم و قابل لمس است به عنوان نمونه استفاده از عنصر حیاتی و آرام بخش آب در سراسر فیلم پاکی و صداقت شخصیت اصلی فیلم را از اول برای مخاطب نمودار می سازد. گره گشایی فیلم نیز با آب که نمادی از پاکی، صداقت و روشنی است انجام می شود و این زلالی آب است که چرک های درونی آدمیان را از پلشتی پاک می کند. رسول صدرعاملی اینک به جایگاهی رسیده که می توان او را یک فیلمساز فمینیست موفق نیز نامید. فیلمسازی دانا و هوشیار که همیشه دغدغه مسائل زنان را دارد و در فیلم هایش به آن ها می پردازد.
از طرفی صراحت و عدم پرده پوشی صدرعاملی در باب به نقد کشیدن افکار پوسیده و واپسگرا برخی افراد ظاهر بین و سنتی که گاه تمایلات و دیدگاه های بسیار افراطی دارند نیز نکته مثبت و قابل تقذیر دیگری در مورد فیلم زندگی با چشمان بسته است، چرا که صدرعاملی در این فیلم به زیبایی هرچه تمام تر و با بهترین شکل ممکن سنت های نادرست اجتماعی را به نقد و چالش کشیده و از طرفی رویاها و امیال از دست رفته نسل جوان جامعه را به تصویر کشیده است.
زندگی با چشمان بسته سرشار است از سکانس ها و نماهایی به یاد ماندنی و تأثیر گذار که هریک حرفی برای گفتن دارند. از ابتدا تا انتهای فیلم چندین بار تصویر پرستو نشان داده می شود که از ترس پدر و مادر واپسگرا خود به ناچار شب ها هنگام بازگشت به خانه مجبور می شود تا کفش های خود را در دستانش بگیرد و به آهستگی از پله های خانه بالا برود و این ها همه دردهایی است قابل فهم که به خوبی روایت شده و به تصویر کشیده شده اند.
یکی دیگر از سکانس های تأثیر گذار که البته به دلیل وجود ما به ازای واقعی به شدت اسفناک نیز هست سکانسی است که پرستو نیمه شب برای خرید داروی مادرش از خانه خارج شده و سوار ماشین مرد هوسرانی می گردد که در نیمه شب دنبال طعمه است. از نوع مردانی مرفه که دردی ندارند و از شدت بی دردی تنها دنبال شهوت رانی های خود هستند و به مثابه مثل قدیمی کافر همه را به کیش خود پندارد بر این باور هستند که همه مانند آن ها فاسد الاخلاق اند.
واکنش خانواده پرستو غیرمنطقی غیرعقلایی است و پرستو به دلیل رفتار نابخردانه خانواده اش سکوت اتخاذ می کند. در آخر با ثابت شدن پاکدامنی پرستو، خانواده واپسگرای او مقصر شناخته می شوند. همچنین می توان به یکی دیگر از شکانس های قابل تأمل فیلم اشاره کرد که در دكان حصیرفروشی پدر خانواده (با بازی فرهاد آئیش) میگذرد، مشتری خانمی كه به دنبال حصیر مدل جدید میگردد، وارد دكان شده و درخواستش را مطرح میكند اما پدر پرستو به او می گوید که او از این گونه حصیرها که باعث جلب توجه رهگذران به منازل می شود را نمی فروشد که این بزرگترین نشانه از کهنه پرستی و تحجر این شخصیت را برای مخاطب آشکار می سازد. در این فیلم افکار پوسیده خانواده های سنتی و مذهبی به خوبی نشان داده شده است و در نهایت فیلمنامه نویس با درایت و هوشمندی هرچه تمام تر مرگ علی را رقم می زند مرگی که نشان می دهد جامعه در حال از دست دادن بهترین های خود است بهترین هایی که سعی بر آن دارند تا فضای پوسیده سنت پست گرا را به فضای مدرن و روشنگر تبدیل نمایند.
بازی بازیگران این فیلم یکی از دیگری بهتر و باور پذیر تر است. ترانه علیدوستی و حامد بهداد که به حد اعلاء در این فیلم خوش درخشیده اند. حامد بهداد بعد از سالیان دراز و ایفای نقش های گاه کلیشه ای و تکراری یک آدم عصبی و یا روان پریش در این فیلم نقش پسر دانا و خردمندی را ایفا می کند که خردمندی و دانایی اش روند داستان را کاملاً متحول می سازد. بهداد با دور شدن از کلیشه های ده ها بار تکرار شده در این فیلم یکی از به یاد ماندنی ترین بازی هایش را ارائه می دهد.
ترانه علیدوستی هم به عنوان شخصیت زن اصلی زندگی با چشمان بسته به حدی عالی از پس ایفای نقش اش برآمده و آن چنان بازی حسی و به اصطلاح زیر پوستی را از خود در این فیلم به نمایش گذاشته است که به طرزی ناخودآگاهانه باعث می شود تا مخاطب درد او را حس کند، با شادی اش شاد و با غم اش غمگین شود.
پولاد کیمیایی هم که به جرأت می توان گفت برای اولین بار بعد از سال ها حضور در انواع و اقسام فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی توانسته نقشی به یاد ماندنی و درخشان را از خود به یادگار بگذارد که البته همه این ها نشان از قدرت والای کارگردانی رسول صدرعاملی دارد که توانسته از چنین بازیگری، چنین حس و بازی را بگیرد تا کیمیایی برای اولین بار بسیار خوش بدرخشد. کیمیایی که پیش از این اغلب بازی های به شدت تصنعی و گاه به شدت اغراق شده را از خود به نمایش می گذاشت این بار به طرزی اعجاب آور بازی شکفت انگیز و قابل تأملی را از خود به یادگار گذاشته است.
بدون شک بازی سایر بازیگران این فیلم مانند: پریوش نظریه، الهام پاوه نژاد، فرهاد آییش و فرهاد قائمیان نیز نقطه عطفی در کارنامه شان به حساب می آید و یکایک آن ها با هدایت کارگردان زندگی با چشمان بسته بازی هایی به شدت باور پذیر را از خود ارائه داده اند.
طراحی صحنه فیلم زندگی با چشمان بسته یکی دیگر از نکات قوت و مثبت فیلم است. نکته مثبت و بارز آن در طراحی بی نظیر خانه امید و خانه پدری پرستو قابل مشاهده است. طراح صحنه زندگی با چشمان بسته نشان داده که کاملاً فضای سنتی خانواده های سنتی را خوب می شناسد و از این رو توانسته فضایی را خلق نماید که عاری از هرگونه ایراد و خطایی است.
و کلام آخر این که زندگی با چشمان بسته را باید دید. زندگی با چشمان بسته را باید فهمید. زندگی با چشمان بسته حقیقتی محض است که بخشی از جامعه ایران زا به نمایش می گذارد که دو قشر و دو نسل آن همیشه بین کهنه پرستی و مدرنیته با یکدیگر اختلافات عمیقی را داشته و دارند. زندگی با چشمان بسته به همه مخاطبان اش می آموزد تا با چشمان بسته زندگی نکنند. کور سوی امیدی وجود دارد که بعد از دیدن فیلم زندگی با چشمان بسته دیگر کسی با چشمان بسته زندگی نکند. زندگی با چشمان بسته سرشار است از لحظه های دوست داشتنی و فراوان و در نهایت مخاطب در حالی که اشک از چشمانش سرازیر است سالن سینما را ترک می کند، پس منتظر سبک شدن چشم هایتان هم باشید!
شما همچنین می توانید دیدگاه هایتان درباره این فیلم یا این مقاله را در تالار گفتگو نیز ادامه دهید
در همین رابطه با دیدگاهی متفاوت بخوانید
پیوند آدم ها با گره پوسیده؛ نقد و بررسی فیلم «زندگی با چشمان بسته» ساخته رسول صدر عاملی
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|