پرده سینما

چگونه هفت ویروس مرگبار سینمای کودک و نوجوان ایران را به قهقرا کشاندند

علیرضا انتظاری

 

 

 

 

 

 

 

 

به بهانه برگزاری بیست و پنجمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان 

 

 

-بررسی دلائل مرگ تدریجی سینمای کودک و نوجوان در ایران

-هفت عاملی که سینمای کودک و نوجوان ایران را به قهقرا کشانده اند

 

 

1-کودک امروز و رسانه

 

رسانه های دیداری سالیان درازی است که مخاطبان بی شماری از همه رده های سنی را مجذوب خویش ساخته اند، به طوری که اغلب افراد در طول روز ساعات زیادی از وقت خود را برای رسانه های دیداری و دیجیتالی اعم از: تلویزیون، سینما، کامپیوتر و غیره صرف می نمایند. در دنیای مدرن امروز کمتر کسی را می توان یافت که با این گونه رسانه ها بیگانه باشد و در طول روز با آن ها سر و کار نداشته باشد. این گونه فن آوری های رسانه ای و الکترونیکی به سرعت نور وارد زندگی روزمره مردم شده و به نوعی دنیا را به سمت و سوی دیجیتالی شدن پیش برده است، مردم از هر سطح طبقاتی، با هر ملیت و قومیتی با این رسانه ها عجین شده اند و زندگی به دور از چنین دستاوردهایی برایشان ناممکن است!

 پس می توان به این نتیجه رسید که از  کنار این رسانه ها به سادگی نمی توان گذشت چرا که این رسانه ها به نوعی پاسخ گوی تمامی نیازهای مردمی است که امروزه در حال گذران عمر هستند. کودکان نیز به عنوان بخشی از جامعه جهانی از این قائده مستثنی نبوده و به این روش از زندگی عادت نموده اند چرا که کودک با توجه به رفتار والدین و محیط زندگی اش به این رسانه ها وابسته شده و به دلیل لذت وافری که از این رسانه ها می برد دیگر مجالی برای بازی با اسباب بازی و یا بازی های فکری و یا استفاده از طبیعت ندارد و میل و رغبتی برای استفاده از آن ها در خود نمی بیند، این مهم به ویژه در کشورهای در حال پیشرفت به چشم می خورد.

استفاده بیش از حد کودکان از این نوع رسانه ها به ویژه تلویزیون امروزه برای خانواده ها امری بسیار عادی قلمداد می شود، در صورتی که استفاده غلط و غیر اصولی از این رسانه ها می تواند در رشد و شخصیت آینده کودک تاثیرات شگرفی بگذارد و در دراز مدت باعث تاثیرات مضر و منفی و یا تاثیرات مثبت برای وی باشد. کودک به دلیل سن کم و عدم رشد فکری و درک کافی تمامی گفتار و تصاویر پخش شده از تلویزیون را به عنوان واقعیتی صرف و نه نمایشی غیرواقعی و تمام شدنی، می پذیرد و آن ها را باور کرده و در حافظه بلند مدت خود ذخیره می نماید، این مهم به ویژه در زمانی بروز پیدا می کند که محتوای یک اثر کودکانه خواه فیلم، کارتون و یا بازی کامپیوتری برای کودک قابل کشش و جذاب باشد، در این جا است که کودک ناخودآگاه غرق تماشای فیلم شده و اگر به یک همذات پنداری با قهرمان اصلی برسد خود را در فضای مورد نظر و با همان تیپ و لباس و حرکات و رفتار می بیند و مانند یک هنرپیشه رفتار آن شخصیت را تقلید می کند، کودک با شادی قهرمان داستان شاد و با غم او غمگین می شود و بدین ترتیب در حوادثی که برای قهرمان مورد نظر رقم می خورد می ماند. کودک در مراحلی از زندگانی خویش تفاوت میان فانتزی و واقعیت را درک نمی کند و این مهم می تواند آسیبی جدی برای وی در آینده نه چندان دور باشد!

این وظیفه تولید کنندگان ویژه برنامه های کودک در تمامی رسانه های دیداری است که با علم و اطلاع و آگاهی کامل و زیر نظر متخصصان رفتار شناسی کودکان مبادرت به ساخت برنامه های خود نمایند که متاسفانه چنین امری تا کنون آن گونه که باید در ایران محقق نشده است و در هر یک از رسانه ها، دست اندرکاران ذی ربط افکار و  سیاست های خود را به کودکان القاء می نمایند.

امروزه برنامه های دیداری زیادی برای کودکان تهیه و تولید می شود از برنامه های ویژه و زنده کودکان و نوجوانان از شبکه های مختلف سیما گرفته تا سیل بی رویه سی دی ها و دی وی دی هایی که به راحتی و وفور در هر سوپرمارکتی یافت می شوند، کودکان که تنها وسیله سرگرمی خود را معطوف به رسانه های دیداری نموده اند با میل و رغبت زیادی به تماشای این گونه برنامه ها می نشینند، در صورتی که به جرات می توان گفت اغلب این برنامه ها نمی توانند به پرورش فکری و روانی کودکان بیانجامند، چرا که در اغلب این گونه کارتون ها، انیمیشن ها، فیلم ها، بازی های رایانه ای و غیره تنها ترویج خشونت و نفرت موج می زند و به جای آن که بخواهد و بتواند کودک را به سمت و سوی رشد و تعالی بکشاند بدتر باعث ایجاد درگیری شدید ذهنی برای کودک می گردد، این گونه محصولات که به طور گسترده و بی رویه ای توسط کشورهای خارجی وارد ایران می شود به نوعی باعث از بین رفتن فرهنگ غنی ایران زمین نیز می گردد و در دراز مدت باعث می شود کودک بدون هرگونه توجهی به فرهنگ و هنر کشور خویش به فرهنگ کشورهای بیگانه وابسته شود، آن چیز که مسلم است این که کودک ایرانی هری پاترامروزه هری پاتر، شرک، سوپرمن و امثالهم را بسیار بیشتر از کدو قلقله زن، خاله سوسکه و شنگول و منگول، که ریشه در فرهنگ عامه مردم ایران زمین دارند، می شناسد و البته به دلیل پیشرفت روز افزون تکنولوژی و فناوری های روز و رشد فکری کودکان نسل جدید دیگر نمی توان آن ها را با این گونه قصه های کهن و دست چندمی ارضاء نمود و فیلم هایی ضعیف و به دور از تکنولوژی های روز دنیا با اقتباس از این آثار کهنه را به کودکان قالب کرد!

کودک امروز رشد کرده و بینش و آگاهی بیشتری از کودکان نسل های قبل پیدا کرده است و از بدو چشم گشودن اش به دنیا با لوازم و رسانه های دیجیتالی و الکترونیکی سر و کار داشته است، کودک امروزه دیگر کودک سه نسل قبل نیست که بشود او را با قصه های آقا شیره و خانم بزه سرگرم نمود، کودک امروز به واسطه این گونه رسانه ها فضا و کهکشان و ستاره شناسی و علوم و فنون و تکنیک را به زبان ساده کودکانه شناخته است! پس باید در این میانه به فکر چاره ای برای آشتی دادن کودکان با فرهنگ غنی سرزمین مادری شان با تکنولوزی های پیشرفته و روز دنیا بود.

در این میانه و در این هجمه ورود محصولات رسانه ای بیگانه کودکانه به کشور و در دورانی که کودکان از برنامه های تکراری و بی جاذبه تلویزیون خسته و دلزده شده اند و به سمت و سوی فیلم ها و انیمیشن ها و بازی های کامپیوتری خارجی که به آسانی در دسترس شان قرار دارد می روند تنها سینمای نجیب ایران است که می تواند فریاد رس آینده سازان ایران زمین باشد!

سینما یا همان هنر هفتم مبتنی بر عناصر گوناگونی است که با طرح مفاهیم مختلفی در زمینه هایی همچون: سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و غیره شکل می گیرد، اما کودکان نیز در این میانه سهمی دارند و سال ها است که در سینمای جهان فیلم سازی برای کودکان جایگاه ویژه ای پیدا کرده است اما در ایران این امر به شکل جدی تا کنون محقق نشده است، هرچند که بسیاری از دست اندرکاران و مسئولین سیاست گذار در امور سینمایی کشور سال ها است دغدغه آن را دارند که سینمای کودک در ایران به جایگاه ویژه ای دست پیدا کند و بتواند نه تنها در کشور که با کودکان جهان ارتباط برقرار نموده و سهمی در سینمای جهانی داشته باشد اما این امر به دلایل مختلف که اغلب به فقر سینمای ایران از لحاظ فنی و تکنیکی، ساختار و داستان پردازی باز می گردد تحقق پیدا نکرده است.

فیلم و سینما به طور کلی به عنوان یکی از مهم ترین وسائل ارتباط جمعی در سراسر جهان شناخته می شود که در زندگی روزمره آدمی و اندیشه های وی می تواند تأثیرات مهمی بگذارد، یک فیلم می تواند بر اساس درونمایه خود و با استفاده از موضوعات خاص جامعه ای را به اوج و شکوه قدرت رسانده و یا بالعکس آن را به حضیض زبونی و ذلت بکشاند!

سینمای کودک و نوجوان یکی از رسانه هایی است که اگر به درستی به آن پرداخته شود می تواند تاثیرات مثبت زیادی را برای نسل های آینده در زمینه های گوناگون فراهم آورد، سینمای کودک و نوجوان تفاوت های بی شماری با سایر دسته بندی های سینمایی دارد و در چارچوب مشخص و معینی شکل می گیرد و وجه مشترکی میان این گونه سینما با سایر گونه های سینمایی دیگر به چشم نمی خورد، البته توضیح این نکته ضروری است که گاهاٌ مخاطب کودک فیلم های پرماجرا، حادثه ای، تخیلی و یا حتی کمدی و طنز را که مربوط به بزرگسالان است با شوق و اشتیاق فراوان به نظاره می نشیند و با دیدن آن ها سرگرم می نشود اما این امر نمی تواند مانع رسیدن و رشد و تعالی سینمای کودک به جایگاه واقعی و حقیقی خویش باشد، فیلم کودک باید بر اساس پارامترها و معیارهای کودکانه ساخته شود، در فیلم کودک باید فانتزی و تخیل وجود داشته باشد به طوری که این دو عنصر کودک را به اندیشه وادار نموده و در نهایت پیامی برای کودک به ارمغان بیاورد!

این امر ضروری ترین نکته ای است که در مورد سینمای کودک وجود دارد به دلایل مختلف توسط مسئولین و سیاست گذاران سینمای کودک نادیده انگاشته شده است.

با توجه به فیلم هایی که طی سال های اخیر برای کودکان در سینمای ایران تولید شده اند می توان به سادگی به این امر دست یافت که مسئولین ذیربط به انرژی و پتانسیل های کودکان هیچ توجهی ندارند، انرژی و پتانسیلی که اگر به درستی هدایت شود می تواند در آینده قدرت، خلاقیت و نوآوری را به شکلی صحیح و اصولی به همراه داشته باشد، اما دریغ و هزاران افسوس که به هیچ یک از این موارد مهم در سینمای کودک ایران توجه نمی شود و همین امر باعث می گردد تا آنان که دغدغه کودک و سینمای کودک را دارند از خود سوال می کنند: سهم کودکان در سینمای ایران چه مقدار است؟

اینک که در آغاز برگزاری بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم های کودکان و نوجوانان هستیم، بدون شک این پرسش به ذهن هر مخاطبی که دغدغه سینمای کودک دارد خطور می کند، چرا که سال ها است در سینمای ایران داد آن زده می شود که سینمای کودک همواره به سوی رشد و تعالی پیش می رود اما فی الواقع از این رشد و تعالی جز حرف چیزی باقی نمانده و به جز برگزاری سالانه جشنواره فیلم کودک و احیاناً اکران یکی دو فیلم در سال که البته غالباً بسیار سطحی نگرانه و دم دستی ساخته شده اند چیزی از این سینما نصیب کودکان این سرزمین نمی شود.

نگاهی کوتاه به تاریخچه و پیشینه سینمای کودک در ایران نشان می دهد که در سینمای پیش از انقلاب به هیچ عنوان سینمایی با عنوان سینمای کودک وجود نداشته و به جز تعداد انگشت شماری از فیلم ها که با محوریت شخصیت کودکان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نه در سینمای حرفه ای آن زمان ساخته شده اند چیزی به چشم نمی خورد، شاید مهم ترین نکته ای که بتوان در سینمای پیش از انقلاب به آن اشاره نمود این باشد که در اواسط دهه چهل خورشیدی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با برگزاری جشنواره بین المللی کودکان و نوجوانان به سینمای کودک توجه نشان داد اما این توجه نشان دادن ثمره و نتیجه مطلوب و درخورد توجهی برای سینمای ایران به همراه نداشت، بعد از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی هم آن گونه که باید به سینمای کودک پرداخت نشد و تنها بعد از تأسیس بنیاد سینمایی فارابی که از ابتدای امر به نوعی حامی سفت و سخت سینمای کودک به شمار می آمد آغازی برای سینمای حرفه ای کودک در ایران رقم خورد.

 

 

2-تولد سینمای کودک در «سینمای نوین ایران»

 

شهر موشهادر سال 1363 با ساخت فیلم عروسکی شهر موش ها به کارگردانی مرضیه برومند و محمدعلی طالبی که به عنوان اولین فیلم رسمی سینمای کودک به کودکان ایران زمین هدیه شد و به دلیل قصه جدید، ساختار فانتزی و خلاقیت و نوآوری مورد توجه اکثریت قریب به اتفاق کودکان قرار گرفت سمت و سویی تازه برای سینمای کودک در ایران رقم خورد و سینمایی شریف به نام سینمای کودک در آن پای گرفت.

اما فیلم های بعدی که با همت بنیاد سینمایی فارابی و یا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته و روانه اکران در سینماها شدند آن گونه که باید مورد توجه مخاطبان خاص این سینما قرار نگرفتند که البته دلایل زیادی را می توان برای آن برشمرد، یکی از دلایل آن بود که اغلب فیلم سازانی که در آن دوران مبادرت به ساخت فیلم برای کودکان می نمودند به دور از هرگونه فانتزی و تخیل و نوآوری در روایت و عدم توجه به سلیقه کودکان و نوجوانان ساخته می شدند.

این روند به صورت کجدار و مریز ادامه داشت تا کامبوزیا پرتوی فیلم گلنار را برای کودکان ایران زمین به ارمغان آورد، گلنار که به مثابه نقطه عطفی در سینمای کودک ایران محسوب می شود به دلیل خلاقیت های بی شمار پرتوی و همچنین ساختار موزیکال و فانتزی و شخصیت پردازی های اصولی اش که همگی برای کودک باور پذیر بودند توانست به فروش چشمگیری دست پیدا کند و کودکان زیادی را به سالن سینماهای کشور بکشاند.

بعد از ساخت فیلم گلنار اغلب فیلمسازان که سطح سلیقه مخاطبان این نوع سینما را به دست آورده بودند و دغدغه ساخت فیلم در این سبک و سیاق را داشتند مبادرت به ساخت فیلم های زیادی در این زمینه نمودند که اتفاقاً اغلب با موفقیت همراه بودند. فریال بهزاد در این سال ها با دو فیلم دره شاپرک ها و کاکلی به استقبال کودکان آمد، مسعود کرامتی پاتال و آروزهای کوچک را برای کودکان که علاقمند به تخیل کردن بودند و آرزوهای دست نیافتی زیادی در سر داشتند به ارمغان آورد و به همین ترتیب طی مدت کوتاهی بسیاری از فیلم سازان سینمای ایران فیلم های خوبی را برای سینمای کودک تولید نمودند. ابوالحسن داوودی، محمدرضا هنرمند، اسماعیل براری، بیژن بیرنگ و مسعود رسام از جمله فیلم سازان نامداری بودند که با ساخت فیلم هایی همچون: دزد عروسک ها، سفر جادویی، شهر در دست بچه ها، علی و غول جنگل، شنگول و منگول، گربه آوازخوان، مدرسه پیرمردها، مریم و می تیل و فیلم هایی از این قبیل که با استقبال خوب کودکان مواجه گشته بودند و فیلم های مطلوبی در ژانر کودک محسوب می شدند، سینمای کودک را به شکوفایی رسانده و نتیجه مطلوب زحمات خود را در بازخورد رفتار کودکان و اشتیاق و استقبال آنان برای تماشای این فیلم ها مشاهده می نمودند.

 

3-قهقرای سینمای کودک و نوجوان در ایران

 

این رشد و شکوفایی اما دوام زیادی نداشت به ناگهان بعد از این دوران طلایی که به سرعت سپری شد فیلم سازان سینمای کودک دچار یک سطحی نگری عمیق در کلیت فیلم هایشان شدند که همانا توجه به سن و سال مخاطبان شان بود،  همین امر باعث تنزل چشمگیر و به یک باره فیلم ها گردید، دلیل این امر آن بود که فیلم سازان کودک را فراموش کرده و تنها به نام ساخت فیلم برای کودکان بسنده نمودند و در آثارشان به دغدغه های خود پرداختند، کودکان که به ناگهان تخیل و فانتزی را در سینمای محبوب شان فنا شده دیدند از این فیلم ها استقبال به عمل نیاورده و سینمای کودک با افت و ریزش شدید مخاطب مواجه گردید. برخی نمونه فیلم هایی که در آن زمان به نام سینمای کودک ساخته می شدند اما فیلم ساز تنها به دغدغه مسائل اجتماعی و روز خود در آن فیلم ها می پرداخت عبارتند از: برهوت ساخته محمدعلی طالبی، شنا در زمستان ساخته محمد کاسبی، مدرسه رجایی ساخته کریم زرگر، سکوت ساخته علی سجادی حسینی، مخترع 2001 ساخته امیر توسل، مرغابی وحشی ساخته مسعود کرامتی و بسیاری دیگر از این قبیل!

در این میانه حتی برخی از فیلم سازان مانند داریوش فرهنگ به دلیل عدم آشنایی کافی با روح و روان و افکار کودکان اقدام به ساخت فیلم هایی نمودند که با این که سراسر در تخیل های کودکانه می گذشت اما با این حال نتوانست با مخاطب کودک ارتباط برقرار نماید، بهترین بابای دنیا نمونه ای از این فیلم ها بود، در این فیلم شخصیت اصلی پسربچه ای بازیگوش و خیالاتی به نام سهراب بود که پدرش مرتب او را مورد سرزنش و تحقیر قرار می داد، سهراب در خیال خود با توجه به داستان زورو خود را در قالب این شخصیت می پنداشت و با گروهی گنگستر که دزد دوچرخه بودند درگیر می شد و روزی در شهربازی به دست این گروه دستگیر می شد و پدرش در یک ماجرای خیالی به سراغ اش آمده و او را نجات می داد.

یکی از موارد دیگری که باعث شکست این فیلم شد این بود که فیلمنامه نویس داستان های تو در تو و پیچیده ای را در این فیلم روایت می کرد که درک این پیچیدگی ها برای مخاطب کودک بسیار مشکل بود.

در این میانه حتی فیلم های اقتباسی همچون خمره به کارگردانی ابراهیم فروزش که بر اساس داستانی با همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده بود و یا فیلم های شرم و صبح روز بعد، ساخته کیومرث پوراحمد نیز نتوانست مثمر ثمر باشد و سینمای ایران را از ورطه سقوط رهایی بخشد و سینمای کودک که بعد از دوران شکوفایی خود به یک رکود ناخواسته رسیده بود تا سال ها نتوانست خود را به جایگاه قبلی اش باز گرداند تا این که یک بار دیگر در سال 1375 با ساخت فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله به کارگردانی ایرج طهماسب سینمای کودک توانست نفسی تازه بکشد و خون تازه ای در رگ های نیمه جان اش به جریان افتد، فیلمی که توانست خیل عظیم تماشاگران را به سالن سینماها بکشاند و لقب پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را از آن خود نماید، ایرج طهماسب به دلیل آگاهی و بینش عمیق خود نسبت به دغدغه و مسائل کودکان و ساختار جذاب و مطلوب فیلم اش، نه تنها فیلمی موفق برای کودکان که فیلمی دوست داشتنی برای تمامی مخاطبان سینمای ایران به ارمغان آورده بود. استقبال بیش از حد مخاطبان از این فیلم باعث گردید تا طهماسب بعد از این تجربه موفق باز هم با همراهی تیم کلاه قرمزی و پسرخاله، یعنی فاطمه معتمدآریا و حمید جبلی مبادرت به ساخت فیلم کلاه قرمزی و سروناز در سال ها بعد نماید که البته این فیلم نتوانست به موفقیت کلاه قرمزی و پسرخاله دست پیدا کند.

 

4-مرگ تدریجی سینمای کودک و نوجوان در ایران

 

کلاه قرمزی و پسرخالهکلاه قرمزی و پسرخاله بدون شک آخرین فیلم کودکانه ای بود که توانست تمامی کودکان و حتی بزرگسالان دوران خود را راضی نگاه دارد و بعد از آن تا کنون هیچ فیلم کودکانه ای نتوانست به موفقیتی که نصیب سازندگان آن فیلم شده بود دست یابد که البته برای این امر دلایل مختلفی را می توان برشمرد، یکی از آن دلایل این بود که تهیه کنندگان و فیلم سازان سینمای ایران وابسته به موج های اجتماعی – سیاسی بوده و هستند و به عنوان نمونه اگر در یک زمان یک فیلم کمدی با اقبال عمومی مواجه شود همگی سعی برآن دارند تا به ساخت فیلم های کمدی روی بیاورند و با تقلید از آن فیلم به جایگاه آن فیلم دست یابند، (به عنوان نمونه روز فیلم جدایی نادر از سیمین که همین اواخر در سینمای ایران اکران گردید یکی از همین نمونه فیلم هایی است که ساختار و درونمایه ای متوسط داشت اما بنا به دلایل مختلف که یکی از آن ها دلیل سیاسی بود بعد از آن بسیاری از فیلم سازان سینمای ایران با الهام گرفتن از این فیلم مبادرت به ساخت آثار مشابه نموده اند) این موج اجتماعی – سیاسی با وقوع یک سری جریانات سیاسی در داخل کشور و باز شدن تدریجی فضای فیلم سازی و برچیده شدن برخی از محدودیت ها برای ساخت و تولید فیلم ها از سال 1376 به بعد کمتر کارگردان و تهیه کننده ای پیدا شد که بخواهد به سمت و سوی تولید فیلم های کودک برود و به همین علت سینمای کودک مرگی تدریجی را در این سالیان متحمل شد که این امر تا امروز نیز ادامه دارد، به جرأت می توان بر این امر صحه گذاشت که در یک دهه گذشته هیچ فیلم خوب و قابل تاملی برای سینمای کودک تولید نشده است و به نوعی مخاطبان کودک و نوجوان سینمای ایران به فراموشی سپرده شده اند و از سینمای کودک تنها نامی و جشنواره ای باقی مانده است، به جز تعداد معدودی از فیلم سازان که هنوز دغدغه ساخت فیلم هایی از این دست را دارند دیگر کسی حتی یادی از این سینما نمی کند به عنوان نمونه از میان فیلمسازانی که در دوران شکوفایی سینمای کودک حضوری چشمگیر در این عرصه داشتند خبری نیست، مرضیه برومند به عنوان اولین کارگردانی که مبادرت به ساخت فیلم برای کودکان نمود سال ها است که با فاصله گرفتن از سینمای کودک اقدام به ساخت مجموعه های طنز برای سیما می نماید و طی این سالیان به جز یک بار که با ساخت فیلم مربای شیرین که اقتباسی از کتابی با همین نام به قلم هوشنگ مرادی کرمانی بود دیگر یادی از این سینما نکرد، فریال بهزاد به عنوان فیلمسازی که دغدغه سینمای کودک داشت امروز به سمت و سوی ساخت فیلم سخیفی همچون پرستوهای عاشق رفته است، کامبوزیا پرتوی هم گویا دیگر هیچ دغدغه ای برای فعالیت در این سینما ندارد، ابوالحسن داوودی هم به نوعی کودکان را از یاد برده است و ایضاً اغلب فیلم سازانی این چنین! در این میانه شاید تنها تعداد بسیار معدودی از فیلم سازان مانند پرویز صبری که در دهه شصت فیلم شنگول و منگول را برای کودکان ساخت هنوز ثابت قدم هستند تا به دغدغه هایشان در سینمای کودک بپردازند، صبری به عنوان جدیدترین تجربه فیلم سازی اش در سینمای کودک به تازگی مبادرت به ساخت فیلمی به نام ننه نقلی نموده است که این فیلم قرار است در بیست و پنجمین جشنواره فیلم های کودکان و نوجوانان در بخش فیلم های بلند سینمایی به نمایش درآید، که البته باید منتظر ماند و دید تجربه جدید صبری به عنوان یکی از ارکان اصلی فیلم سازی برای کودکان ایران زمین نتیجه درخشانی با خود به همراه دارد و یا یکی از همان سوژه های قدیمی و تکرار شده است که دیدن اش برای مخاطب خود هیچ تازگی به همراه ندارد؟

 

5-دلائل به قهقرا رفتن سینمای کودک و نوجوان در ایران

 

با توجه به این نکته مهم که طی سالیان اخیر کمتر فیلمی برای سینمای کودک ساخته شده و فیلم هایی هم که برای این سینما ساخته شده اند فاقد هرگونه کیفیت اولیه بوده اند باید دید که سینمای کودک به چه دلایلی به جای پیشرفت روز به روز در حال پسرفت است و چنین مهجور واقع شده است و دلیل اصلی این امر چیست؟

با کمی تفکر و تعمق می توان پاسخ های بی شماری را برای این سوال در نظر گرفت.

 

یک) اول آن که آن چنان که مسلم است سینمای کودک در ایران از کمترین امکانات نرم افزاری و سخت افزاری برای تولید و پخش فیلم های کودک بهره مند نیست و طی سال های اخیر در این زمینه هیچ گونه پیشرفتی نداشته است و فیلم های کودک با همان امکانات قدیمی که در سینمای امروز هیچ جایگاهی نمی تواند داشته باشد ساخته می شوند، تمامی این ها در حالی است که سینمای کودک در جهان روز به روز در حال پیشرفت است و محصولات آن سینما کودکان ایران را نیز به تسخیر خود درآورده اند. کودکی که سال ها به نوعی اسیر فیلم ها و محصولات خارجی بوده که از قوی ترین و مدرن ترین امکانات نرم افزاری و سخت افزاری برای تهیه و تولیدشان بهره برداری شده است دیگر نمی تواند با چندین عروسک تکراری و نخ نما شده و اشعار و سرودهای کودکانه که برای کودک امروز فاقد هرگونه جذابیت و نوآوری است ارتباط برقرار نماید. پس با توجه به این نکته می توان به این مهم دست یافت که سینمای کودک در ایران امروز نیاز به بهره گیری از امکانات جدید دارد و برای ساخت و تولید فیلم های ارزشمند و مخاطب پسند مسئولین و دست اندرکاران سینمای ایران باید اقدام به خرید تجهیزات روز برای تولید فیلم ها بنمایند. همچنین آن طور که مشهود است ما در حال حاضر هیچ سالن سینمای با کیفیت و استانداردی برای پخش فیلم های کودک نداریم چرا که فیلم های کودک باید از امکان پخش صدا و تصویر خوب و با کیفیت برخوردار باشند که در سینمای ایران چنان چیزی امکان ندارد و سالن های بی کیفیت سینمای ایران تنها به درد پخش فیلم های سطحی و کم خرج می خورند که اتفاقاٌ این یکی امروزه به وفور در سینمای ایران یافت می شود و پیتزا مخلوط ها و آژانس ازدواج ها و فوتبالی ها و افراطی ها و اخراجی ها و امثالهم این سینما را به تسخیر خود درآورده اند.

 

فیلم تپلیدو) شاید به ذهن هر مخاطبی برسد این که فیلم سازان سینمای کودک در ایران مخاطبین خود را مخاطبینی فاقد درک و شعور پنداشته اند و در همان فیلم هایی که بر اساس پارامترهای دهه ها قبل تهیه و تولید می کنند به کوچکترین عنصر فیلم شان توجهی ندارند، خواه از طراحی تن پوش ها و عروسک ها و صحنه و گریم و لباس گرفته تا ساختار!

به عنوان نمونه در همین اواخر فیلم تپلی ساخته هوشنگ درویش پور این مهم را به همگان ثابت نمود، درویش پور در این فیلم حتی از تن پوش های معمولی برای شخصیت های عروسکی فیلم اش استفاده ننموده و به جز یک بالاتنه ساده چیز دیگری در این تن پوش ها دیده نمی شود و بازیگران با همان شلوارهای خود در صحنه ها رفت و آمد می نمایند. با توجه به این نکته می توان به این مهم دست پیدا کرد که یکی از اصلی ترین مواردی که باعث افت و ریزش مخاطب سینمای کودک شده است عدم استفاده صحیح از عناصری است که برای ساخت یک فیلم باید در نظر گرفته شود.

این مهم نه تنها در سینمای کودک که در سایر برنامه های تلویزیونی ویژه کودکان و یا بازی های رایانه ای ایرانی نیز به چشم می خورد، در برنامه های تلویزیونی کودکان کما فی سابق یک «خاله» یا «عمو»! به عنوان مجری برای مخاطب کودک در نظر گرفته می شوند و با یکی دو عروسک دست چندمی می خواهند هزار و یک پیام اخلاقی را به کودک القاء نمایند که همین امر باعث دلزدگی کودک از این گونه برنامه ها شده و وی ترجیح می دهد به دیدن سی دی ها و دی وی دی های محصولات خارجی که از کیفیت بسیار بالاتری برخوردار هستند بنشیند، همچنین در بازی های رایانه ای نیز همین امر به چشم می خورد، بنیاد ملی بازی های رایانه ای به عنوان متولی این امر هنوز نتوانسته آن چنان که باید بازی هایی در حد و اندازه و کیفیت محصولات خارجی به کودکان ایران عرضه نماید که همین امر باعث می شود کودک در این زمینه هم میل و رغبت خود را برای استفاده از این بازی های ملی از دست داده و به سمت تولیدات غرب و شرق پناه ببرد، چرا که حداقل این بازی ها از گرافیک بالا و طراحی خارق العاده و رنگ پردازی درستی برخوردار هستند و با این رنگ و لعاب خود کودک را مجذوب خود می سازند اما از آن طرف مسئولین سیاست گذاری بازی های رایانه ای در ایران تنها به فکر این هستند که در مورد کدامین شخصیت تاریخی ایرانی بازی تولید نمایند و به هیچ وجه به دنبال کیفیت برای تولید محصولات خود نیستند و تنها به انعکاس اخبار خود در مورد کمیت آثارشان می اندیشند.

یکی از نکات مهمی که طی این سال ها در سینمای ایران هیچ نهاد و سازمان و ارگانی به آن نپرداخته این است که ما در ایران میلیون ها کودک و نوجوان داریم که می توانیم با تولید آثار خوب این کودکان را جذب سینما کرده و باعث شکوفایی اقتصاد این سینمای بحران زده شویم اما چرا تا امروز با این همه شعار ها و تفسیرها به این مهم دست پیدا نکرده ایم سوالی است که باید از مسئولان و سیاسیت گذاران سینمای کودک در ایران پرسید.

 

سه) یکی دیگر از نکات اصلی و مهمی که باعث مرگ تدریجی سینمای کودک در ایران شده است فقر فیلمنامه است، سینمای ایران کلاً از فقر فیلمنامه در تمامی ژانرهای خود رنج می برد به نوعی که فیلم سازان سینمای ایران به کپی برداری و اقتباس های دست چندمی روی آورده اند و سینمای کودک هم از این قائده مستثنی نیست.

سینمای کودک در سال های ابتدایی به وجود آمدنش فیلمنامه نویسان بسیار خوبی داشت اما به دلیل عدم حمایت کافی این فیلمنامه نویسان، آنان به سمت گونه های دیگری از سینما رفتند و سینمای کودک را فراموش کردند. به همین دلیل بسیاری از فیلمنامه نویسانی که در حال حاضر در سینمای کودک فعالیت می کنند برای نوشتن فیلمنامه های خود اقدام به اقتباس های پیش پا افتاده و غیر کارشناسی شده ای از یک سری از کتاب هایی که طی سالیان اخیر بارها و بارها از آن ها برداشت های گوناگونی انجام گرفته می کنند که همین امر باعث تنزل هرچه بیشتر سینمای کودک شده است، جدا از تنزلی که در امر این گونه اقتباس های نازل وجود دارد عدم توجه این گونه فیلمنامه نویسان به ادبیات غنی و فرهنگ کهن ایران زمین و علاقه شدید آن ها به کتب غربی بسیار دردآور و غیر قابل تحمل است. ادبیات و فرهنگ کهن ایران زمین این خاصیت را دارد که بتواند به نوعی باعث رشد و اعتلای سینمای کودک در ایران شود، اگر فیلمنامه نویسان سینمای کودک با کمی آگاهی و بینش بیشتر به سمت اقتباس از ادبیات غنی ایران بروند می توانند باعث رونق تولید در سینمای کودک شوند و به جای اقتباس از منابع هزاران بار تکرار شده و غیر جذاب برای کودکان از منابع ارزشمند و جدیدی استفاده نمایند و با این امر به چندین هدف مهم دست یابند، اول آن که از تکرار مکررات در سینمای کودک پرهیز نموده و کودک را با سینما آشتی دهند، دوم آن که باعث فرهنگ سازی و رشد و تقویت روحیه ملی در کودکان ایران زمین شوند و در نهایت خود به تجربه های جدیدی در این زمینه دست پیدا کنند. نکته مهم دیگری که در مورد فیلمنامه نویسان سینمای کودک به چشم می خورد این است که این گونه فیلمنامه نویسان هنوز به درک این مهم دست پیدا نکرده اند که باید ماهیت فکری خود را بر پایه نیازهای کودکان و نوجوانان تغییر دهند و بر اساس سلیقه ها و معیارهای کودکان دست به قلم ببرند و خلق شخصیت های داستان شان بپردازند به نوعی که مخاطب کودک با یکایک شخصیت های فیلمنامه به ویژه شخصیت اصلی و قهرمان فیلم همذات پنداری کرده و با شوق روند داستان را پیگیری نماید. همچنین فیلمنامه نویس باید جوری فضای مورد نظر و چینش وقایع داستانی فیلم اش را در نظر بگیرد که انتهای ماجرا برای کودک قابل حدس زدن نباشد چرا که اگر انتهای داستان برای کودک قابل حدس زدن باشد ناخودآکاه جذابیت اولیه داستان برای او از بین رفته و کودک با بی میلی به تماشای فیلم ادامه می دهد، آن چیز که بیش از سایر نکات در مورد یک فیلمنامه کودکانه مهم است این که نویسنده باید هدف اصلی خود را برای کودک تاثیر گذار و باورپذیر نماید، در یک فیلمنامه کودکانه باید تفکر اولیه و آغازین یک شخصیت کامل و درست خلق شود تا کنش ها و واکنش ها، گره افکنی ها و گره گشایی ها و نقاط اوج و فرود فیلم در مراحل بعدی برای کودک محکم و منطقی به نظر برسد در صورتی که اگر تفکر آغازین خلق شخصیت اصلی و قهرمان فیلمنامه دچار لغزش باشد در مراحل بعدی همه چیز برای کودک غیر قابل باور و ضعیف جلوه می کند.

 

چهار) یکی دیگر از نکات مهمی که در اغلب فیلم های به اصطلاح کودکانه در سینمای امروز ایران به چشم می خورد این است که اغلب فیلم سازان، فیلم هایشان را برای مخاطبان بزرگسال می سازند و تنها با استفاده ابزاری از یکی دو کودک در فیلم و یا محوریت قرار دادن آن ها در فیلم سعی می نمایند تا فیلم را به عنوان یک فیلم کودک به خورد مخاطبین خود بدهند که همین باعث بی اعتمادی مخاطب از این نوع فیلم ها می شود، فیلم کودک تنها نباید به نام کودک و به کام بزرگسالان باشد، فیلم کودک فیلمی نیست که تنها چند کودک در آن حضور داشته باشند، فیلم کودک فیلمی است که به رشد و تعالی ذهنی کودکان کمک کند، همچنین بالعکس این قضیه به شکلی دیگر نیز به چشم می خورد و آن این است که در فیلم های کودک باید مضامین مورد علاقه بزرگسالان نیز گنجانده شود چرا که کودکان اغلب با بزرگسالان (والدین، مربیان و غیره) به تماشای فیلم ها می روند و این گونه فیلم ها باید بزرگسالان را نیز راضی نگاه دارد تا آن ها کودکان خود را برای تماشای فیلم به سالن سینماها ببرند این ویژگی مهم در فیلم های پرفروش سینمای کودک در ایران نیز به چشم می خورد به عنوان نمونه در دو فیلم گلنار و کلاه قرمزی و پسرخاله ( دو فیلم پرفروش سینمای کودک در ایران ) این ویژگی عینیت یافته است.

 

پنج)یکی دیگر از نکات ضعف سینمای کودک در ایران این است که تعریف جزئی برای مخاطبین این سینما وجود ندارد و فیلم های کودک برای رده های مختلف سنی درجه بندی نمی شوند و گاه برای برخی از گروه های مختلف سنی به ویژه گروه سنی الف هیچ فیلمی در سینمای ایران تهیه و تولید نمی گردد و همین امر باعث می گردد تا خردسالان از همان دوران با سینما آشنایی پیدا نکرده و در آینده نیز به آن توجهی نداشته باشند.

 

شش)در نهایت این که در فیلم های کودک بایستی دنیایی از تحرک، نور، رنگ، تخیل، شادی و غیره خلق شود و فیلم ها به دور از هر گونه گنده گویی با توجه به ظرفیت و تحمل فکری کودکان ساخته شود، تولید فیلم و ویژه برنامه های کودکانه باید با دیدگاهای تخصصی و توسط افراد ذی صلاح ساخته شود که متأسفانه اغلب برنامه سازان کودک در تلویزیون و یا دست اندرکاران سینمای کودک به صورت کاملاً غیر تخصصی و بدون بهره گیری از روانشناسان کودک، اقدام به ساخت فیلم و برنامه های گوناگون می نمایند که این امر باعث شده هر کس به نوعی داد دل خود را زده کودک را دچار یک بحران غریب در انتخاب نمایند!

 

هفت) مدیریت: سینمای ایران سینمایی است که سراسر با بحران همراه بوده و هست این بحران از بدو به وجود آمدن سینما در ایران وجود داشته و یکی از دلایل مهم اش این بوده که از ابتدای امر مدیریت واحدی برای این سینما وجود نداشته و با عوض شدن مداوم مدیران سینمایی و تغییر دیدگاه ها و سیاست های ایشان سینما دچار بحران غریبی در کلیت خود شده است، این امر به همراه یک سری سیاست ها و برنامه ریزی های غلط و اشتباه در سینمای کودک هم جلوه گر شده است به عنوان نمونه بحث و جدالی است که همین چند ماه قبل بر سر محل برگزاری جشنواره فیلم های کودکان و نوجوانان به راه افتاد، گویی امروزه دغدغه مسئولین سینمای کودک این شده که جشنواره این فیلم سال به سال در کدام یک از شهرهای ایران زمین برپا شود!

به راستی چه تفاوتی دارد؟ تهران، اصفهان، همدان، مشهد، تبریز، شیراز و یا هر جای دیگری! مگر جغرافیا می تواند تاثیری بر کلیت سینمای کودک داشته باشد؟

مسئولین و دست اندرکاران سینمای کودک به جای آن که برآن شوند تا مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی سینمای کودک را ریشه یابی کرده و آن را مورد آسیب شناسی خود قرار دهند، به جای پرداختن به این اصل اساسی خود را درگیر حواشی خود ساخته ای نموده اند که نه تنها هیچ کمکی برای رشد و حتی حیات سینمای کودک نمی نماید بلکه باعث افت چشمگیر و افول این سینما نیز می شود.

این رشد و تنزل در سینمای کودک به حدی جدی و آشکار است که مسئولین سینمای ایران در بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم کودک به دلیل عدم وجود فیلم های شاخص برای کودکان در بخش فیلم های بلند سینمایی به ناچار فیلمی مثل پاریس تا پاریس ساخته محمدحسین لطیفی را برای حضور در این بخش آماده می کنند، فیلمی که براستی می توان گفت هیچ سنخیتی با تعاریف ابتدایی و اولیه سینمای کودک ندارد و معلوم نیست مسئولین به کدامین دلیل موجه و معقولی دست به چنین ابتکاری زده اند؟

امید است مسئولین سینمای کودک به این مهم دست یابند که برای رشد و شکوفایی مجدد سینمای کودک باید از همه فیلم سازان برای ساخت این گونه فیلم ها دعوت به عمل آورده و با حمایت های مالی و معنوی خود از فیلم سازان و تمامی افرادی که دغدغه کودکان را دارند باعث تعالی سینمای کودک شوند.

دست اندرکاران و سیاست گذاران سینمای کودک به ویژه بنیاد سینمایی فارابی که به عنوان اصلی ترین رکن و متولی سینمای کودک در ایران محسوب می شود باید از کارشناسان جامعه شناسی و روان شناسی و رفتار شناسی استفاده نمایند. روانشناسی کودک امروز با روانشناسی کودکان دو و یا سه دهه قبل بسیار متفاوت است و باید با ذهنیت جدید اقدام به ساخت فیلم نمود. باید به این نکته پی ببریم که کودک از سینما چه می خواهد.

 سینمای کودک  جایگاه خود را در حوزه اکران از دست داده است و وضعیت بد اکران این فیلم ها نیز در درجه بعدی باید برطرف شود، امید است بنیاد سینمایی فارابی مانند دو دهه قبل که گروهی مستقل با نام گروه سینمای کودک و نوجوان به وجود آورده بود مجدداٌ گروهی در اکران را به این گونه فیلم ها اختصاص دهد.

و در نهایت آن که در آستانه برگزاری بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم های کودکان و نوجوانان سخنان اخیر سید احمد میرعلایی مدیر بنیاد سینمایی فارابی و دبیر این جشنواره مبنی بر این که فیلم های بیست و پنجمین جشنواره فیلم های کودک از کیان جمهوری اسلامی ایران دفاع خواهد نمود باعث امید زیادی میان تمامی اهالی سینما و دست اندرکاران سینمای ایران شد، باشد که ان شا الله این رشد و تعالی را در سینمای کودک نظاره گر باشیم.

 

 


 تاريخ ارسال: 1390/8/23
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>طلا.م:

شما کلاً با عالم و آدم مشکل داری!

0+0-

شنبه 28 آبان 1390



>>>M:

Khosham omad kodake daroneton ro hefz kardin , matlab ali bod

0+0-

چهارشنبه 25 آبان 1390



>>>یاسی:

مطلب کامل و خوبی بود اما من مطمئنم درد سینمای ایران دوا شدنی نیست

0+0-

سه‌شنبه 24 آبان 1390



>>>niki.m:

ali bod mer30

0+0-

دوشنبه 23 آبان 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.