پرده سینما

نقاط مجهول، پرسش های بی پاسخ؛ نگاهی به فیلم «نفرین» ساخته علی توکل نیا

علیرضا انتظاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  شاید یکی از دلایل مهم این که ژانر وحشت در سینمای ایران یک ژانر شکست خورده محسوب شده و کمتر فیلم سازی تمایل به ساخت فیلم هایی این چنین را دارد این است که اولاً تجهیزات روز فیلمسازی برای ساخت این گونه فیلم ها در سینمای ایران موجود نیست و در ثانی نگاه فیلم سازان به سینمای وحشت نگاه غلطی است.  

 

نیما شاخرخ شاهی در فیلم نفرینعلی توکل نیا تهیه کننده پیشکسوت سینمای ایران بعد از سال ها تهیه و تولید فیلم ها و سریال هایی همچون دخترک کنار مرداب، چند می گیری گریه کنی، اگه می تونی منو بگیر، حکایت آن مرد خوشبخت و غیره به سمت و سوی فیلمسازی رفت و اولین فیلم خود با نام مدیوم را در ژانر وحشت کارگردانی نمود. توکل نیا سپس به سراغ ساخت دومین فیلم خود با همان سبک و سیاق فیلم قبلی اش رفت که حاصل تلاش دوم وی فیلم نفرین است که اینک روی پرده سینماهای کشور رفته است.

نفرین همانند اغلب آثار تولید شده سینمای ایران در ژانر وحشت فیلمی است پر از ایراد ها و اشکال های اساسی و چشمگیری که به شدت باعث افت و نزول فیلم شده است.

توکل نیا در دومین تجربه فیلم سازی خود سراغ ژانری رفته که کمترین پیشینه و اطلاعی از آن نداشته و به علاوه با دستمایه قرار دادن سوژه ای کهنه و هزاران بار تکرار شده و استفاده از بازیگرانی ضعیف و ناکارآمد همچون نیلوفر خوش خلق و نیما شاهرخ شاهی باعث شده تا مخاطب از همان دقایق ابتدایی فیلم از تماشای فیلم دلزده شود و دیگر رغبت و تمایلی برای دیدن نتیجه فیلم نداشته باشد.

آن چیز که مبرهن و واضح است این که ساخت فیلم در ژانر وحشت به دلیل استفاده از عناصر و سوژه های داستانی متعدد و اجبار به استفاده از تجهیزات فنی و تکنیکی روز بسیار سخت و طاقت فرسا است و کسی که به عنوان فیلمساز می خواهد مبادرت به ساخت فیلمی در این ژانر نماید باید به جزئیات فیلم اش توجه و نگاه ویژه ای داشته باشد تا بتواند اثری درخور و قابل تامل را تولید نماید. اما در سینمای ایران که هر چند سال یک بار فیلمی تحت عنوان «ترسناک» ساخته می شود چنین اصول و قواعدی نادیده انگاشته شده و فیلمسازانی که مبادرت به ساخت این گونه فیلم ها می نمایند اغلب با شکست مواجه می شوند. شاید یکی از دلایل مهم این که ژانر وحشت در سینمای ایران یک ژانر شکست خورده محسوب شده و کمتر فیلم سازی تمایل به ساخت فیلم هایی این چنین را دارد این است که اولاً تجهیزات روز فیلمسازی برای ساخت این گونه فیلم ها در سینمای ایران موجود نیست و در ثانی نگاه فیلم سازان به سینمای وحشت نگاه غلطی است. فیلمسازانی که در سینمای ایران فیلم های ترسناک می سازند به هیچ عنوان از قواعد کلاسیک سینمای وحشت پیروی نمی کنند و به همین جهت است که هیچ گاه نمی توانند مانند کارگردانان مطرح سینمای وحشت جهان در کارشان موفق باشند. فیلمسازان سینمای وحشت در ایران اغلب بیش از اندازه معمول چهره پردازی، صحنه آرایی و حرکات کنشی و واکنشی کاراکترهای فیلم را اغراق آمیز طراحی می کنند که به دلیل دور از دهن بودن برای مخاطبان قابل درک نبوده و باعث می شود تا مخاطب به درام هیچ گونه توجهی نکند و تنها تحت تاثیر فضای تصنعی فیلم قرار بگیرد. همچنین فقر داستان مناسب و منسجم و فیلمنامه اثر گذار که به مثابه پایه و بنیان یک فیلم قلمداد می شود یکی دیگر از دلایل اصلی شکست فیلم های ترسناک در سینمای ایران است. فیلمنامه نویسان سینمای وحشت در ایران اغلب از قدرت تخیل بسیار کم و محدودی برخوردار هستند و در دنیایی محدود دست و پا می زنند که همین مهم باعث افت کیفی فیلمنامه آن ها می شود چرا که فیلمنامه نویسان سینمای وحشت بایستی تجربه های دنیای عادی را بر هم بزنند و از قواعد عادی و روزمره دوری نمایند.به علاوه فیلمنامه نویسان سینمای وحشت باید با روان شناسی نیز آشنایی داشته باشند تا بتوانند تلاطم های روحی و تنش های روانی کاراکترهای فیلم را به درستی به رشته تحریر درآورند، اما متأسفانه در سینمای ایران هیچ گاه چنین اصولی رعایت نمی شود و به همین دلیل است که طرفداران پر و پا قرص سینمای وحشت فیلم های تولید شده سینمای ایران مانند کلبه، حریم، اثیری، شب بیست و نهم، رز زرد، خوابگاه دختران و امثالهم که در این سبک و سیاق تولید شده اند را نمی پسندند و به آن ها هیچ گونه علاقه ای نشان نمی دهند!

نیلوفر خوش خلق و علی توکل نیا سر صحنه نفرینداستان فیلم نفرین درباره هستی (اندیشه فولادوند) است که برای تمدد اعصاب می خواهد با دوست صمیمی خود مهرآذر (نیلوفر خوش خلق) به سفر برود. در ابتدای مسیر سفر و هنگام صرف غذا در یک رستوران بین راهی هستی و مهرآذر با پسر جوان و خوش تیپی به نام بهمن (نیما شاهرخ شاهی) آشنا می شوند. هستی بدون توجه به خواسته مهرآذر مبنی بر همراهی شان با پسر جوان سوار اتوموبیل خود می شود و در جاده شروع به راندن می کند. اما شب هنگام متوجه می شود که پسر جوان در جاده مشغول تعقیب آن ها است. هستی که بسیار هول شده به یک جاده فرعی می پیچد و در دل جاده پیش می رود. اتوموبیل هستی که نقص فنی پیدا کرده در وسط جنگل متوقف می شود. هستی و مهرآذر تصمیم می گیرند تا صبح صبر کنند و بعد به سراغ یدک کش بروند. صبح فردا آن دو هنگام عبور از میانه جنگل به یک ویلای قدیمی برمی خورند. مهرآذر ابراز تمایل می کند تا در آن ویلا اقامت کند اما هستی که به شدت از زندگی در آن ویلای مخوف هراس دارد ترجیح می دهد هرچه زودتر آن جا را ترک نماید. در همین هنگام آن ها به پیرمردی برخورد می کنند که به ایشان می گوید هر چه زودتر باید محیط ویلا را ترک کنند، چرا که این ویلا نفرین ابدی شده است. مهرآذر به هیچ عنوان راضی نمی شود محیط ویلا را ترک کند، اما هستی اتوموبیل خود را به تعمیرگاه برده و بعد از تعمیر آن به ویلا باز می گردد. هنگام بازگشت هستی، مهرآذر به او می گوید که با پیرمرد و پسرش قرار ملاقات دارد. هستی شب هنگام با بهمن ملاقات می کند و وی داستان این ویلای نفرین شده را برای او بازگو می نماید که سال ها قبل دو خواهر در این ویلا زندگی می کردند و شبی دو مرد به کلبه آن ها آمده و قصد تجاوز به دو دختر را داشته اند، خواهر بزرگ تر که از نقشه شوم مردان مطلع می شود ابتدا خواهر کوچک خود را می کشد و سپس خود را به دار می کشد. مردان که بعد از شکست در نقشه شان نا امید شده اند ناگهان صندوقچه ای را پیدا می کنند که در آن گنجی قدیمی نهفته شده است و هر دوی آن ها سر تقسیم گنج با یکدیگر درگیر شده و هر یک دیگری را به قتل می رساند و این نفرین ابدی تا سال ها بعد نیز ادامه داشته است. هستی بعد از شنیدن این ماجرا بسیار هراسان و وحشت زده می شود اما مهرآذر او را ترغیب می کند که برای برداشتن گنج به اتاقک کنار کلبه بروند. هستی و مهرآذر گنجینه را تصاحب می کنند اما ناگهان هستی متوجه می شود که پیرمرد و پسرش مهرآذر را به طرز فجیعی به قتل رسانده اند. هستی به سرعت به نیروی انتظامی مراجعه می کند و با کارشناسان نیروی انتظامی برای بازدید از محل وقوع جرم به کلبه می رود. مامورین نیروی انتظامی هیچ گونه سرنخی به دست نمی آورند و به هستی اطمینان می دهند که وی دچار توهم شده و به همین دلیل او را به تیمارستان انتقال می دهند. پزشک معالج هستی (شیوا خسرو مهر) که از سال ها قبل هستی را تحت نظر داشته است به یکی از کتاب هایی که پیش از این دست هستی دیده است رجوع می کند و آن کتاب که نام اش «نفرین شده» است را می خواند. دکتر با خواندن ماجرای کتاب به این مهم پی می برد که تمامی حرف های هستی برداشت وی از کتاب بوده است. در همین هنگام هستی از تیمارستان فرار می کند و به شمال می رود. دکتر که از فرار هستی آگاه شده همراه با همسر اش (تیرداد کیایی) به نیروی انتظامی مراجعه کرده و با مامورین به سمت کلبه می روند و در آن جا با جسد هستی مواجه می شوند. مامورین پس از دقایقی جنازه مرد دیگری را در جنگل پیدا می کنند که شواهد ماجرا نشان از آن دارد که هستی وی را به قتل رسانده است. پزشک معالج افسوس می خورد که چرا زودتر کتاب را مطالعه نکرده تا چنین فاجعه ای به وقوع نپیوندد، در نهایت مشخص می گردد که هستی، مهرآذر و مابقی شخصیت های فیلم را تنها در توهم خود دیده است و چنین شخصیت هایی وجود خارجی نداشته اند!

 

**********

فیلمنامه نفرین پر از اشکالات ریز و درشت و متعدد است. فیلمنامه نویس سعی بر آن داشته تا با گمراه کردن مخاطب و گنجاندن کاراکترهای ریز و درشت در فیلمنامه و اضافه کردن چندین داستان خرد در دل داستان اصلی فیلم مخاطب را به هیجان وا دارد و او را تا انتها با خود همراه سازد. اما وی غافل از آن بوده که مخاطب با ایده اصلی فیلم به دلیل کهنگی در متن و پرداخت آن هیچ گونه ارتباطی برقرار نمی نماید. همچنین فیلمنامه نفرین پر از نقاط مجهول برای مخاطب است و به پرسش هایی که برای تماشاگر به وجود می آید هیچ گونه پاسخی نمی دهد به عنوان نمونه در همان دقایق ابتدایی فیلم و بعد از این که هستی و مهرآذر متوجه می شوند که بهمن در تعقیب آن ها است و به جاده فرعی می پیچند اتوموبیل آن ها با نقص فنی مواجه می شود اما معلوم نیست که چطور به یک باره فردای آن روز هستی به راحتی سوار بر اتوموبیل خود می شود و به تعمیرگاه می رود؟! و یا آن که چگونه هستی بعد از آن که در تصور خود می بیند که دختری که قبلاً در ویلا سکونت داشته روی صورت او را چنگ انداخته است از خواب می پرد و اثرات چنگ روی صورت وی وجود دارد؟ و یا چطور ماموران زبده نیروی انتظامی در بازبینی اولیه شان از ویلا متوجه اتوموبیل مردی که به دست هستی به قتل رسیده است نمی شوند و بعد از آن که پانزده روز بعد هستی خود را در آن جا به دار می کشد با جسد متعفن آن مرد روبرو می شوند؟ این ها به علاوه ده ها سوال دیگر تا انتهای فیلم در ذهن مخاطب باقی می ماند و هیچ پاسخی از سوی فیلمنامه نویس به مخاطبان داده نمی شود و فیلمنامه نویس در نهایت با دادن شعارهای بی ربطی که به کلیت فیلم هیچ ارتباطی ندارند سعی بر آن دارد تا برای فیلم خود یکی دو پیام و فتوای علمی و فرهنگی صادر نماید!

یکی دیگر از ایرادات اساسی فیلمنامه نفرین عدم شخصیت پردازی صحیح و اصولی و همچنین عدم فضا سازی مناسب در فیلمنامه است. فیلمنامه نویس نفرین به این مهم توجه نداشته که نبایست احساسات فیلم را از طریق دیالوگ نویسی برای شخصیت های فیلمنامه به مخاطب انتقال دهد، چرا که یکی از اصول اولیه فیلمنامه نویسی آن است که فیلمنامه نویس به خصوص در فیلمنامه های ترسناک و جنایی باید از طریق شخصیت پردازی و فضا سازی احساسات را به تماشاگر انتقال دهد نه از طریق دیالوگ های بی تاثیر و کشدار!

جدا از مقوله فیلمنامه، ساختار و کارگردانی فیلم نفرین هم از ضعف های مشهود و متعددی رنج می برد. گویا توکل نیا نمی داند که دیگر نمی تواند با نشان دادن صحنه تصادف با یک سگ و یا نشان دادن دستی که به ناگهان از گوشه ای به سمت شخصیت اصلی فیلم دراز می شود و یا داس و دشنه های خونین و نگاه های مات حس دلهره و ترس را در مخاطب خود القاء نماید.

طراحی میزانسن های توکل نیا یکی از ایرادات اساسی فیلم نفرین محسوب می شود. همچنین نوع قاب بندی و دکوپاژ فیلم، انتخاب بازیگران و فضا سازی فیلم همگی کلیشه ای، از مد افتاده و غیر قابل قبول است. توکل نیا تنها شاید به عنصر صدا که در فیلم های وحشت بسیار حائز اهمیت است توجه داشته است که البته در این زمینه هم نتوانسته از افکت های بدیع و یا حتی آمبیانس های صحنه استفاده قابل قبولی انجام دهد و تنها موسیقی تاثیر گذار بهنام ابطحی است که تا حدودی فیلم را برای مخاطب قابل تحمل تر کرده است!

بازی بازیگران فیلم نفرین نیز در یک نگاه کلی بسیار بد و غیر قابل تحمل است، در میان تمامی بازیگران این فیلم شاید تنها اندیشه فولادوند است که تا حدودی از پس ایفای نقش اش برآمده است.

نیما شاهرخ شاهی هم که مانند گذشته یک بازی به شدت تصنعنی و غلو شده را در این فیلم ارائه می دهد، شاهرخ شاهی در نفرین علاوه بر بازی بسیار بدی که دارد از پس ادای دیالوگ هایش هم برنیامده و با لحن بسیار بدی که شاید برای اثر گذاری حس ترس به مخاطبان به صدایش داده است گاه باعث خنده تماشاگران می شود.

نیلوفر خوش خلق بازیگر دیگری که در این فیلم نقش آفرینی می کند نیز به هیچ عنوان نتوانسته آن چنان که باید از پس ایفای نقش مهرآذر برآید و با برداشت بسیار بدی که از این شخصیت در ذهن خود داشته است این شخصیت را به قهقرا کشانیده است.

اما در این میان نمی توان طراحی صحنه نسبتاً قابل قبول و چهره پردازی خوب فیلم را نادیده گرفت. طراحی چهره پردازی نفرین بسیار خوب انجام شده و چهره پرداز تحلیل درست و جامعی از شخصیت های فیلم داشته است.

اما نتیجه این که فیلم نفرین یکی از بدترین فیلم های ترسناکی است که در سینمای ایران ساخته شده است.

 


 تاريخ ارسال: 1390/10/2
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>سحر21:

از بازيه انديشه فولادوند خوشم مياد.اگه اون تو اين فيلم بازي نمي كرد كه ديگه عمرا نميشد بقيه بازيگراشو تحمل كرد.

1+0-

يكشنبه 21 آبان 1391



>>>گرشاسب:

به نظر من ایران فیلم ترسناک نسازه بهتره چون همشون باعث خنده بیننده می شن ما هم تا دلتون بخواد فیلم کمدی به درد نخور تو کشورمون داریم

1+0-

چهارشنبه 28 دي 1390



>>>شیما:

آشغال ترین فیلمی که امسال تو سینما دیدم این بود بر خلاف تبلیغاتش واقعا حال به هم زن بود

2+0-

چهارشنبه 14 دي 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.