علیرضا انتظاری
نقد فیلم نارنجی پوش ساخته داریوش مهرجویی
داریوش مهرجویی یکی از بزرگترین فیلمسازان سینمای ایران است. نقش داریوش مهرجویی در به وجود آوردن موج نوی فیلمسازی در سینمای ایران که در سال 1348 و بعد از ساخت فیلم تحسین شده گاو صورت پذیرفت چیزی نیست که بتوان به آسانی آن را به فراموشی سپرد. اما متأسفانه این کارگردان سرشناس سینمای ایران طی سال های اخیر مسیر رو به سقوط و قهقرایی را پیش گرفته است؛ به گونه ای که فیلم هایی که او طی این سال ها ساخته باعث شده همگان مهرجویی را یک فیلمساز تمام شده برای سینمای ایران بدانند! کارگردانی که روزگاری با پدید آوردن موج نوی فیلمسازی دیدگاههای روشنفکرانه، اجتماعی و سیاسی جدیدی را با زبانی نو به تماشاگران عرضه می داشت امروز به فلاکت هنری وصف ناشدنی گرفتار شده که حاصل آن آسمان محبوب و نارنجی پوش است که به عنوان دو فیلم اخیر وی نظرات منفی تعداد کثیری از منتقدان و مخاطبان سینمای ایران را به همراه داشته است، فیلم هایی که صرفاً از طهران، تهران به این طرف همگی سفارشی هستند و تنها برای شعار دادن ساخته شده اند!
مهرجویی که در کارنامه فیلمسازی خود نام آثار شاخصی همچون آقای هالو، دایره مینا، اجاره نشین ها، هامون، بانو، درخت گلابی و سنتوری را دارد، گویا این اواخر قصد آن کرده تا با ساخت فیلم های جدید اش به مدیوم جدیدی در سینمای ایران دست پیدا کند و برای این کار حاضر شده تا تمامی الگوهای قدیمی اش را کنار گذاشته و دست به ابتکارات من درآوردی جدیدی بزند که مسلماً به مذاق مخاطبان سینمای مهرجویی خوش نمی آید! مهرجویی در دو فیلم اخیر خود سعی داشته تا فضایی مستند–داستانی گونه را آن هم با پزهای روشنفکری و شعارهای بی سر و ته به خورد مخاطبان اش دهد.
داستان فیلم نارنجی پوش در مورد زندگی شخصی است به نام حامد آبان (حامد بهداد) که یک عکاس تبلیغاتی است و زندگی معمولی دارد. همسر وی نهال نهاوندی (لیلا حاتمی) که یکی از برجسته ترین ریاضی دانان در جهان است مدتی است در خارج از کشور زندگی می کند. حامد آبان با تنها فرزندش شهاب (محمد جواد جعفرپور) تنها زندگی می کند. روزی حامد آبان توسط خانم نوایی (میترا حجار) که معلم شهاب است و برای تدریس زبان به منزل آن ها می آید با کتاب «فنگ شویی» آشنا می شود، حامد آبان تمامی کتاب را ظرف مدت کوتاهی مطالعه می کند و بعد از خواندن این کتاب ناگهان متحول شده و تصمیم می گیرد نه تنها محیط زندگی خود که تمامی شهر تهران را از آلودگی پاک نماید! این کار تا جایی پیش می رود که وی به صورتی مجنون وار کار خود را رها کرده و برای رفتگر شدن به استخدام شهرداری در می آید و در این راه پسر خود را نیز تشویق به همراهی می کند. طناز طباطبایی (طناز طباطبایی) روزنامه نگاری جوان است که با حامد آبان از قبل آشنایی دارد و بعد از اطلاع از این ماجرا به تناوب عکس ها و گزارش هایی از حامد آبان را در مطبوعات منتشر می نماید به نحوی که ظرف مدت کوتاهی حامد آبان به چهره ای بسیار سرشناس در نزذ تمامی مردم بدل می گردد. شب تولد شهاب، نهال به خانه بر می گردد و با حامد در مورد کار جدید اش دعوا می کند. به او اخطار می دهد که این کارش باعث شده تا برای آن ها آبرویی باقی نماند. نهال به کرات از حامد می خواهد تا حضانت فرزندشان شهاب را به او بسپارد تا با هم به خارج از کشور بروند و در رفاه و آسایش زندگی کنند، اما حامد بارها اعلام می کند که نمی خواهد به خارج برود چون تازه استخدام شده و می خواهد شهر را از آلودگی نجات دهد. نهال که از رفتار دیوانه وار حامد به ستوه آمده وکیلی زبردست را استخدام می نماید و از حامد به دادگاه شکایت می کند. اما قضات دادگاه شکایت نهال را به دلیل سرشناس بودن حامد آبان بی اساس می خوانند و نهال در دادگاه بازنده می شود. نهال که باید هرچه سریع تر به خارج از کشور باز گردد از حامد اجازه می خواهد تا چند روز با فرزندش شهاب به شمال یا کیش برود. بعد از سفر آن ها حامد با حالتی جنون آمیز به این تصور می رسد که نهال، شهاب را ربوده و از کشور خارج کرده است به همین منظور وی در بیمارستان بستری می گردد و در نهایت نهال و شهاب در روزی که شهردار تهران به دیدن حامد آمده است با دسته گلی به دیدار او می آیند.
فیلمنامه نارنجی پوش یک فیلمنامه سفارشی است و نویسنده فیلمنامه رسماً مخاطبان فیلم را کودن و احمق فرض کرده است. نکته جالب در مورد فیلمنامه نارنجی پوش آن است که فیلمنامه نویس سعی بر آن داشته تا حامد آبان را فردی روشنفکر جلوه دهد؛ در صورتی که رفتار نابخردانه و گاه هتاکانه او نسبت به مردم کوچه و خیابان و یا همسر اش نهال ضد این را نشان می دهد. فیلمنامه نارنجی پوش به شدت در شخصیت پردازی و روایت داستان نقص دارد و هیچگونه منطقی در سراسر فیلمنامه به چشم نمی خورد. درونمایه اصلی فیلم نارنجی پوش بر اساس کتاب «فنگ شویی» است که حکمتی است شرقی در خصوص کاربری وسایل منزل و چیدمان آن ها در خانه، موضوعی که به خودی خود هیچ گونه جذابیتی نمی تواند برای مخاطبان اش به همراه داشته باشد. فیلمنامه نویس معجون آشفته ای درست کرده است، بحث نظافت و فنگ شویی از یک طرف، بحث سیاسی از طرف دیگر و بحث طلاق و درگیری زوجین همه و همه باعث شده تا مخاطب هنگام دیدن این فیلم گیج و گیج تر شود. سراسر فیلمنامه پر است از شعارهای پوچی مثل این که «رفتگری در وطن بهتر از استاد دانشگاه بودن و داشتن امنیت و رفاه و آسایش کامل در خارج از کشور است»! تنها در برخی از قسمت های فیلمنامه است که فیلمنامه نویس سعی کرده تا حق را به حقدار بدهد؛ از جمله سکانس مربوط به دادگاه که نهال نهاوندی به حاکم ناعادلانه قاضی اعتراض می کند از جمله موارد مثبت فیلمنامه محسوب می شود.
در فیلمنامه نارنجی پوش همه چیز راحت است و هیچ مقدمه ای برای ورود و خروج شخصیت های جدید و یا اضافه کردن پیرنگ های متفاوت به فیلمنامه دیده نمی شود. سرنوشت شخصیت ها و نحوه ورودشان به داستان به شدت غیر واقعی است و به هیچ عنوان نمی تواند مخاطب را جذب نماید. هیچگونه روابط علت و معلولی درستی میان شخصیت های اصلی این فیلم دیده نمی شود و فیلمنامه پر از ابهامات و پرسش های پاسخ نداده شده است.
نکته منفی دیگر فیلم نارنجی پوش در مورد پلان پایانی فیلم است که در نسخه فعلی اکران توسط مهرجویی حذف گردیده است. در نسخه کامل نارنجی پوش به تمامی قشر روشنفکر و تحصیل کرده توهین های آشکاری صورت گرفت به گونه ای که نهال هم در آخر لباس رفتگری بر تن کرد و از دکترای ریاضیات بودن در یکی از بهترین کشورهای جهان انصراف داد تا وطن را تمیز کند!
کارگردانی مهرجویی در این فیلم حیرت آور است، آن گونه که از شواهد بر می آید او به راحتی از همه چیز گذشته و به هیچ یک از اصول اساسی کارگردانی در این فیلم پایبند نبوده است. در سراسر فیلم نارنجی پوش نه دکوپاژ چشمگیری دیده می شود و نه طراحی میزانسن قابل قبولی برای بازیگران در نظر گرفته شده است. گویی مهرجویی قصد داشته تنها چیزی به عنوان فیلم برای شهرداری بسازد و...
بدون شک تمامی بازیگران فیلم نارنجی پوش اگر نه بدترین که یکی از ضعیف ترین بازی های خود را در این فیلم به نمایش گذاشته اند.
بازی حامد بهداد به شدت غیر کنترل شده است و بهداد همان بازی هیستریک همیشگی اش را با کمی غلو بیشتر در نارنجی پوش به نمایش گذاشته است. بهداد بر خلاف انتخاب ها و بازی های اخیرش در فیلم های دیگر مانند سعادت آباد و زندگی با چشمان بسته و انتهای خیابان هشتم که بازی خیره کننده و کنترل شده ای را از خود به یادگار گذاشت در این فیلم بسیار بد ظاهر شده است. گویی مهرجویی با خلق شخصیت حامد آبان دوباره خواسته تا پرسونایی همچون «حمید هامون» را برای سینمای ایران به وجود بیاورد، غافل از آن که «حمید هامون» زنده یاد خسرو شکیبایی بود و حامد آبان، حامد بهدادی است با بازی کاریکاتور گونه به شدت دفرمه شده که دیگر حتی برای طرفداران دو آتشه اش هم هیچگونه جذابیتی ندارد.
همچینین انتخاب لیلا حاتمی برای ایفای شخصیت نهال نهاوندی در نارنجی پوش یکی دیگر از نکات منفی این فیلم است. این شخصیت که به شدت به شخصیت «سیمین» در جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی شباهت دارد به نوعی برای داریوش مهرجویی مایه سرافکندگی محسوب می شود. بازی لیلا حاتمی در این فیلم هیچ تازگی ندارد و او همان شخصیت «سیمین» را به شکلی دیگر در این فیلم ایفا نموده است. نکته جالب در مورد شخصیت نهال این است که فیلمنامه نویس حتی سعی نکرده تا این شخصیت کمی با شخصیت «سیمین» فاصله داشته باشد.
میترا حجار، طناز طباطبایی، مهیار پورحسابی، فردوس کاویانی، همایون ارشادی و مابقی بازیگران نارنجی پوش هم بسیار متوسط در این فیلم ظاهر شده اند و در بازی شان هیچگونه خلاقیت و نوآوری به چشم نمی خورد.
استفاده از تکنیک به شدت مد روز دوربین روی دست در نارنجی پوش بسیار غیر منطقی و بی مورد است. استفاده از دوربین روی دست در این فیلم هیچگونه تناسبی با فضای فیلم ندارد و هیچ کمکی برای هضم بیشتر روایت به مخاطب نمی نماید. نوع قاب بندی های دوربین و طراحی حرکات دوربین میان فیلم داستانی و مستند در حال دست و پا زدن است و مخاطب را به شدت گیج می کند.
در نهایت باید به صراحت عنوان نمایم که نارنجی پوش فیلمی است که در مقام یک «فیلم» ارزش وقت گذاشتن و دیدن ندارد. وقتی برای دیدن مجدد نارنجی پوش با علی ناصری (یکی از دوستان و از طرفداران پر و پا قرص داریوش مهرجویی) به سینما آزادی رفته بودم حرف جالبی را از زبان اش شنیدم که این فیلم می تواند جزو یکی از برنامه های آموزشی طنز در شبکه آموزش باشد و بس!
رضا منتظری
اردیبهشت ماه 1391
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|