پرده سینما

یک داستان خیالی از یک آدم واقعی. نقدی بر فیلم «بی خداحافظی» ساخته احمد امینی

محمدمعین موسوی

 

 

 

 

 

 

 

 

نقدی فیلم بی خداحافظی ساخته احمد امینی

 

بی خداحافی فیلم بدی است. هم در فیلمنامه و هم در کارگردانی. فیلمی که جفاست در حق هوادران رضا صادقی که برای یک داستان واقعی از خواننده محبوبشان به سینما می آیند و یک قصه خیالی می بینند.

 

 

رضا صادقی و محمدرضا فروتن در بی خداحافظیدر مواجهه با فیلم بی خداحافظی، اولین نکته ای که جلب نظر می کند این است که فیلم قرار بود داستان زندگی و به اوج رسیدن رضا صادقی باشد. همان رضا صادقی که می شناسیم نه یک خواننده سرشناس صرفا.که متأسفانه نیست و چیزهایی از بیرون به فیلم اضافه شده که خراب اش کرده و باعث شده فیلم بدی از آب در بیاید. داستانی که می شد واقعی باشد و بدون این اداهای سینمایی جذاب. مثل مستندی که چند سال پیش-با اسم رمز شب- منتشر شد و اگرچه ساختار خیلی ساده ای داشت، ولی در همان مستند رضا صادقی با حرف هایش، دنیا و عقایدش را روشن کرد و در مدیوم خودش باورپذیر هم بود. کاری که فیلم بی خداحافظی در آن ناتوان است. نه حرف می زند، نه دنیایی دارد و نه حتی شخصیت. تا همین جا برای بد بودن فیلم کافی است.

احمد امینی که او را با سریال خوب اولین شب آرامش به یاد داریم، در مصاحبه ای گفته که خودش زیاد علاقه ای به ترانه های رضا صادقی ندارد. چالش اصلی همین جا شروع می شود. چرا باید در مورد موضوعی فیلم بسازیم که خودمان دوست نداریم؟ انتظار داریم مخاطب دوست داشته باشد؟ وقتی علاقه نباشد، فیلمنامه بد می شود و شخصیت ها شکل نمی گیرند. فیلمی ساخته می شود که خسته کننده و گوشه گیر است، بر عکس خود رضا صادقی. یا باید فیلم را با این دید ببینیم که قرار است از رضا صادقی مشهور برایمان داستان بگوید، که نمی گوید. یا این دید را کنار بگذاریم و به ناچار با فیلمی مواجه شویم که یک رضا صادقی جدید به ما معرفی می کند و می خواهد منطق و داستان خودش را داشته باشد.که ندارد.

دوربین در ابتدای فیلم سردرگم است و بی هویت. بی هویتی که ناشی از فیلمنامه است و نه فرم. از خانه رضا صادقی شروع می شود، با یک نمای بی خودی کج که هیچ زیبایی ندارد. داستان مربوط به شبی است که این خواننده حال اش بد می شود و به کما می رود. دلیل کما رفتن اش هم تا آخر فیلم معلوم نمی شود. به جز اشاراتی مربوط به خسته شدن اش از دنیایی که در آن حمایت و پول حرف اول را می زند و بدون آن به جایی نمی توان رسید. خب، این در نهایت می شود یک مشکل حاد روحی، ولی چرا کما؟ مشکل روحی هرچقدر هم که جدی باشد، آیا باعث کما رفتن یک فرد می شود؟ از بیماری جسمی خاصی هم که رنج نمی برد. پس همین یعنی کل فیلم بی منطق است.

کوروش تهامی و پگاه آهنگرانی در بی خداحافظیدر ادامه فیلم، دفتر یک روزنامه را می بینیم و یک خبرنگار که کارشان گره خورده و فروش شان پایین آمده، و تصمیم می گیرند برای عوض شدن اوضاع روزنامه شان، از زندگی رضا صادقی گزارشی چاپ کنند. دیالوگ پیام دهکردی بسیار کلیدی و مهم است. وقتی قصد دارد نسیم را راضی کند به او می گوید ما این گزارش را چاپ کنیم، شاید این روزنامه یک تکانی خورد. درست مثل همین فیلم. درست مثل این سینما که از رضا صادقی فیلم می سازد -ای کاش از رضا صادقی واقعی می ساخت!- بلکه تکانی بخورد. نسیم با یک گوشی موبایل، می دود دنبال آشناهای این خواننده و از هرکدام قسمتی از زندگی رضا را می شنود. و چه جالب که ترتیب پیدا کردن این افراد هم طوری است که داستان با نظم و از ابتدا تعریف شود. غیر از این بود خب فیلم خراب می شد!

می فهمیم که 3 جوان به قصد پیشرفت و ترقی، قید همه چیز را می زنند و به تهران می آیند. یکی به موسیقی سنتی علاقه دارد. یکی درس بازیگری خوانده و آن یکی هم که قرار است بعدا بشود رضا صادقی. از داستان دو دوست رضا که مطلقا چیزی نمی فهمیم. انگار که حضورشان صرفا برای تعریف کردن بخشی از داستان بوده. جریان معتاد شدن یکی از آن ها و بعد دوباره ترک کردن اش، و اینکه الان به خواسته شان رسیده اند و یکی بازیگر شده و دیگری استاد موسیقی سنتی را هم نمی فهمیم. آیا با همان آشنا بازی رضا و ترانه (مدیر برنامه هایش) همه چیز حل شد؟ بازیگر شدن به همین راحتی است؟ با یک شماره تماس؟

فیلم ما را به شخصیت اصلی-که حتی گریم اش هم بد است و دلیل دیگری بر غیر واقعی بودن فیلم- نزدیک نمی کند.دغدغه هایش را نمی فهمیم. یک خواننده است، ولی از آهنگ ساری، شعر گفتن و در کل احساس اش چیزی نمی بینیم. فقط یک تیپ خشک و جدی تحویل مان می دهد که برای خواننده شدن زیادی منطقی است. و چند شعار دیگر در طول فیلم که من و خیلی طرفداران دیگر رضا صادقی می دانیم که او این آدم شعار زده و افسرده نیست. آن هم افسردگی بی دلیل!

پیام دهکردی و پگاه آهنگرانی در فیلم بی خداحافظیمی ماند نسیم که در طول فیلم با شخصیتی خیالی -یا واقعی- به اسم نوید صحبت می کند. نوید کیست؟ آیا معشوق نسیم است؟ پس چرا در طول فیلم جواب حرف هایش را نمی دهد؟ شاید نوید به نسیم علاقه ای ندارد. پس چرا در انتها جواب می دهد؟ گره گشایی آنقدر سطحی و بی منطق؟

روزنامه شان هم منطق ندارد. در دقایق ابتدایی فیلم وقتی نسیم هنوز با افراد زیادی مصاحبه نکرده و فقط اطلاعات اندکی بدست آورده، کاراکتر پیام دهکردی با خوشحالی از در وارد می شود و می گوید که به چاپ دوم رسیده اند! سوال اینجاست که دقیقا چه چیزی را چاپ کرده اند؟مگر قرار نبود یک گزارش کامل از زندگی رضا صادقی باشد که الان در کماست؟آیا گزارش چند قسمتی است؟همین شخصیت که در اوایل فیلم از شنیدن اسم نوایی بر افروخته می شود، در انتها با او به توافق می رسد. و اینگونه توجیه می کند که بدون پول و حمایت به جایی نمی توان رسید.خب اگر همین حرف را اول فیلم می زد دیگر مجبور نبودند گزارشی از زندگی رضا صادقی چاپ کنند و خب، فیلم خراب می شد! در انتها هم  که همه بدمن ها با هم در یک اتاق جمع اند! -کوروش تهامی آنجا چه می کند و نوایی را از کجا می شناسد؟- و تقابلشان با نسیم می شود خیر و شر فیلم! و چقدر هم خوب که نسیم به آن ها نه می گوید به تقلید از رضا!

این ها معایب بزرگ فیلمنامه بی خداحافظی بود، فیلمی که در کارگردانی هم ضعیف است. با آن دوربین ابتدای فیلم، و بازی های بد مثل دهکردی و تهامی و در نهایت متوسط مثل خود صادقی و فروتن. صدایی که رضا شب آخر از خودش ضبط کرده، در حالی است که روی تخت خوابیده. ولی هنگام پخش شدن اش در چند جای فیلم، صدای پیانو هم به گوش می رسد! ایراد کارگردانی از این واضح تر؟

بی خداحافی فیلم بدی است. هم در فیلمنامه و هم در کارگردانی. فیلمی که جفاست در حق هوادران رضا صادقی که برای یک داستان واقعی از خواننده محبوبشان به سینما می آیند و یک قصه خیالی می بینند. و البته جفا در حق خود رضا صادقی، که شخصیت اش به مراتب با این آدم شعارزده قهرمان نمای بی دلیل افسرده که در فیلم می بینیم تفاوت دارد. فیلمی که نه سینما را تکان می دهد، نه به آن چیزی اضافه می کند و نه به خود این خواننده. کسی که که نه در رستوران های تهران پیانو زده و نه خودکشی کرده.

تنها ویژگی مثبت فیلم پخش شدن ترانه های رضا صادقی در طول فیلم است.ترانه هایی که خود فیلمساز دوست ندارد. و احتمالا فیلمی که خود فیلمساز دوست ندارد.

 

محمد معین موسوی


 تاريخ ارسال: 1391/6/3
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>bahar:

عالي بود مرسي

1+0-

يكشنبه 5 شهريور 1391



>>>علیرضا:

حق با توئه.

2+0-

يكشنبه 5 شهريور 1391



>>>رستگار:

هم نقد خوبی نوشتین هم قلم خوبی دارین. بازم بنویسید

1+1-

شنبه 4 شهريور 1391



>>>پژمان. ع:

نقد خیلی خوبی بود ممنون

1+0-

شنبه 4 شهريور 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.