پرده سینما

دردنامه ای سرشار از جزئیات؛ نگاهی به فیلم «میگرن» ساخته مانلی شجاعی فرد

علیرضا انتظاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 نقد و بررسی فیلم میگرن ساخته مانلی شجاعی فرد

هنگامه قاضیانی و پانته آ بهرام در فیلم میگرنمانلی شجاعی فرد فیلمساز جوانی است که به تازگی پای در عرصه ساخت فیلم حرفه ای نهاده است. فیلمسازی که با ساخت اولین فیلم خود که در جشنواره سی ام فیلم فجر نشان داد که دغدغه های به جای زنانه اش می تواند حرف بسیاری از هم نسلان اش باشد.

میگرن فیلمی است حرفه ای که با استفاده از تیمی مجرب تولید شده است. این فیلم معضل اجتماعی بخشی از زنان ایران است که دچار یک درد مشترک هستند. درد «تنهایی» که شجاعی فرد با ساختاری جامعه شناسانه و روانشناسه با ورود به واقعیت های زندگی و آسیب های گوناگون و عدیده اجتماعی زنان در برخورد با مردان آن را به تصویر کشیده و تعریف و تفسیر کرده است.

توجه و نگاه ویژه و تا حدودی فمینیستی مانلی شجاعی فرد نیز یکی از ویژگی های قابل تأمل فیلم میگرن است. شجاعی فرد با نگاهی عاقلانه و غیر افراطی، مسائل، مشکلات و دغدغه زنان امروز جامعه ایران را در میگرن به تصویر کشیده است. دغدغه های زنانه ای که از کودکی نه ساله تا پیرزنی فرتوت همگی درگیر آن هستند.

فیلمنامه میگرن خط داستانی خاصی را پی نمی گیرد، بلکه توجه اش معطوف به جزئیات زندگی آدم های گوناگون جامعه است.

داستان فیلم میگرن برشی کوتاه از زندگی آدم های مختلف از نسل ها و فرهنگ های گوناگون است که در کنار یکدیگر زندگی می کنند. رعنا (هنگامه قاضیانی) زنی جوان، تحصیل کرده و روشنفکر است که با دختر نه ساله اش توکا (نیکی نصیریان) زندگی می کند و با تدریس در آموزشگاه زبان و هم چنین کار در یک مؤسسه دارالترجمه روزگار می گذراند. محبوبه (پانته آ بهرام) نیز همراه با همسرش آرش (هدایت هاشمی) و فرزندان شان به تازگی از مستأجری خلاص شده و به آپارتمان قدیمی شان که بعد از دو سال توانسته اند از مستأجر بازپس بگیرند اسباب کشی کرده است. آرش که مدت هاست رویای سفر به اروپا و زندگی در آن جا را دارد مدام از محبوبه تقاضا می کند که خانه شان را بفروشند و با هم به اروپا سفر کنند تا بتوانند در محیطی آرام زندگی کنند اما محبوبه که تمامی افکار آرش را نابخردانه و کودکانه تلقی می کند وی را برای این طرز تفکر به باد انتقاد می گیرد اما آرش با فروش خانه شان به ترکیه سفر می کند. حاج خانم (سهیلا رضوی) نیز همراه با مادرش (گوهر خیراندیش) و فرزندش حسن (افشین هاشمی) زندگی می کند. حاج خانم ناچار است برای گذران زندگی شان با وجود سن بالا و بیماری به این و آن سبزی بفروشد و تمام روز و شب اش را به کار سخت و دشوار سبزی پاک کنی می پردازد با این حال حسن لاابالی است و تنها به فکر ارتباط برقرار کردن با دخترانی است که اغلب شان وجهه اجتماعی درستی ندارند.

سهیلا رضوی و هنگامه قاضیانی در فیلمم میگرنفیلمنامه میگرن با چینشی دقیق و حساب شده سه خرده روایت از زندگی زنانی از تمامی نسل ها، فرهنگ ها و سنین را به صورت موازی کنار هم قرار داده و داستان فیلم را پیش می برد. داستان زنانی که هر کدام با بحران ها و مشکلاتی که مردان برایشان به وجود آورده اند دست و پنجه نرم می کنند. نکته جالب در مورد این سه روایت موازی این است که در نهایت هیچ ارتباط موضوعی (از لحاظ سوژه و شخصیت پردازی) در هیچ یک از قصه ها به چشم نمی خورد.

در فیلمنامه میگرن دغدغه های زنانه ای وجود دارد که زبان حال بسیاری از زنان طبقه متوسط شهری است. در میگرن ما با زنانی مواجه هستیم که با وجود آن که از لحاظ سنی و فرهنگی با هم هیچ گونه تشابهی ندارند، هریک در تنهایی خود به سر می برند و این تنهایی است که آن ها را به هم متصل می کند. پس به طور کلی می توان درونمایه فیلم میگرن را «درد تنهایی زنان» قلمداد کرد.

شخصیت پردازی فیلمنامه میگرن یکی از نکات قوت فیلمنامه محسوب می شود به نحوی که همه شخصیت ها در میگرن شناسنامه مجزایی دارند. در نتیجه با این که هر یک از شخصیت ها برای خود اسرار مگویی دارد و در درون خود پر از پیچیدگی و تلاطم ها روحی و روانی عمیق هستند، اما مخاطب آن ها را می شناسد و با تک تک شخصت های فیلم رابطه عمیق عاطفی بر قرار می کند. مخاطب در طول فیلم شخصیت ها را «کشف» می کند. با این همه به دلیل ساختار مدرن فیلمنامه و عدم رعایت استاندارهای اصول ساختار روایی کلاسیک در میگرن در نهایت هر مخاطب می تواند برداشت آزادی از هریک از شخصیت های فیلمنامه داشته باشد.

میگرن فیلمنامه ای است که به دلیل ساختار بدیع خود دچار هیچ اوج و فرودی نمی شود و گره افکنی و گره گشایی خاصی در فیلمنامه به چشم نمی خورد.

هدایت هاشمی در فیلم میگرنیکی دیگر از نقاط اشتراک این زنان با یکدیگر عدم وجود مرد واقعی در زندگی آنان است! در نمونه اول در زندگی رعنا هیچ مردی وجود ندارد و هیچ اشاره ای نمی شود که آیا زن از همسرش جدا شده است و یا همسرش دچار سانحه ای شده است. در نمونه دوم هم پسری جوان را می بینیم که حاضر نیست هیچ یک از مسئولیت های زندگی را به دوش بکشد و به نوعی سربار و وبال گردن مادر پیر و مادربزرگ اش است و مانند برخی از جوانان امروز جامعه ایران دغدغه آن را دارد تا خود را در دل دختری جا کند و با او رابطه برقرار نماید. در نمونه سوم هم آرش نشان داده می شود که زن خود محبوبه را احمق فرض می کند و حاضر است با بی فکری هرچه تمام تر به دنیای پر زرق و برق غرب مهاجرت کند در صورتی که کوچکترین اطلاع و دانشی در این زمینه ندارد.

دلخون بودن زنان از مردان یکی دیگر از نکات مشترک میان تمامی زنان فیلم میگرن است. حاج خانم دلش از دست پسر لاابالی اش خون است که تا لحظه ای از منزل خارج می شود او دختری را به خانه می آورد. رعنا دلخون است که همسری ندارد تا با او راز دل گوید و دردهایشان را با یکدیگر تقسیم کنند. محبوبه نیز از دست مردی بی قید و بی فکر در عذاب است و حتی توکا دختر نه ساله فیلم هم از دست پسر همسایه رنج می کشد و دچار آزار و اذیت می شود. (این سکانس در فیلم دچار ممیزی شده است)

از طرف دیگر فیلمنامه نویس با پیوند زدن سنت و مدرنیته در میگرن به این نتیجه دست یافته که تمامی زنان از دست مردان در عذاب هستند و این نمونه به خوبی در فیلمنامه با حضور شخصیت مدرن و روشنفکر رعنا و محبوبه که زنی سنتی است و به شدت از دنیای مدرن کناره گیری می کند عینیت یافته است.

نکته مهمی که در فیلم میگرن وجود دارد این است که هریک از این زنان بر خلاف آن که در زندگی خود تظاهر به خوشبختی می کنند با مشکلات زیادی عجین و درگیر هستند و هریک در سیاهی عمیقی فرو رفته اند. نگاه شجاعی فرد به عنوان فیلمنامه نویس این بوده که جامعه باعث زوال و نابودی این زنان شده که برای هریک از آنان آسیب هایی به وجود آورده است. زن تحصیل کرده که به وسواس شدیدی مبتلا است و این مرض را در وجود دخترک کوچک نه ساله اش هم نهادینه کرده و یا خستگی مفرط و عدم اعصابی آرام برای زن میانسالی که با تنها فرزندش و مادر پیرش زندگی می کند و همچنین عدم تعادل روحی و روانی مناسب برای زن دیگری که شوهرش هیچ حرف شنوی از او ندارد، همگی نشانی از نابودی و زوال زن ایرانی دارد.

افشین هاشمی، گوهر خیراندیش و سهیلا رضوی در فیلم میگرننکته جالب فیلم میگرن آن است که با این که در زندگی هر یک از این زنان تضادهای گوناگون اجتماعی وجود دارد اما با این حال تمامی زنان در نهایت به یک اجماع شخصیتی می رسند. شجاعی فرد نتیجه گیری بی نظیری در مورد مردان دارد و آن این است که حضور مردانی که قرار است تنها نام «مرد» را با خود به یدک بکشند و جز دردسر چیزی برای همسر و فرزندان و خانواده شان نداشته باشند بهتر است که از زندگی زنان حذف شود!

اما فیلم از این هم فراتر می رود و حتی موقعیت جنس مؤنث در نسل متأخر جامعه را نیز وخیم توصیف می کند. در این راستا شجاعی فرد نگاه اش را متوجه مراسم جشن تکلیف دختران در مدارس می کند. فیلم شکل اجرایی یکی از احکام صحیح دین مبین اسلام در وزارت آموزش و پرورش را مورد انتقاد قرار می دهد و لبه تیز پیکان خود را متوجه سیاست های غلط آموزش و پرورش می کند که هیچگونه پیش زمینه فکری به کودکان نه ساله که در آستانه رسیدن به سن تکلیف هستند نمی دهد و ناگهان به آن ها حکم و تکلیف می کنند که باید محجبه شده و از مراوده با پسران حذر کنند. شجاعی فرد با هوشمندی هرچه تمام تر در این فیلم تلکه کردن و پول گرفتن بی مورد از اولیاء و اینکه مدارس به هر عنوان (خرابی دستشویی مدرسه و یا سی دی جشن تکلیف) از خانواده ها می گیرند اما هیچ آموزش عقیدتی به کودکان نمی دهند را به نقد و چالش کشیده است. نمونه عینی این قضیه در مورد توکا دخترک نه ساله عینیت یافته است که همزمان با جشن تکلیف بدون هرگونه توضیح و علتی او را از مراوده با پسران هم سن و سال خودش هم منع نموده اند به نوعی که این دخترک باعث بیماری شدید روحی و حتی شب ادراری می شود و از پسر برای خود غولی می سازد و با دیدن آن بر خود می لرزد. نگاه انتقادی فیلم میگرن نسبت به مسئله مهم نظام و سیستم غلط وزارت آموزش و پرورش بسیار درست و به جا است.

پایان بندی فیلمنامه نیز در نوع خود بسیار بی نظیر است. فیلمنامه نویس گویا هیچ قصدی نداشته تا پایان زندگی شخصیت های فیلم اش را برای مخاطب بازگو کند و تنها به مقطع کوتاهی از زندگی همه آن ها اشاره نموده است.

پایان فیلم میگرن به گونه ای است که هر مخاطب می تواند برداشت آزادی از آن داشته باشد و به نوعی «پایان باز» محسوب می شود. شاید برخی از مخاطبان به این نتیجه برسند که در نمای پایانی فیلم رعنا به یک خودشناسی دست یافته و به همین دلیل به این نتیجه رسیده که با رسیدن به روشنایی تغییری عظیم در زندگی خود و یگانه فرزندش به وجود بیاورد و مثل شیری در مقابل بحران های زندگانی اش قد علم کند و یا این که دیگری به این نتیجه برسد که رعنا وابسته آذری (رضا کیانیان) شده که به واسطه کار در دفتر دارالترجمه برایش خانه گیر آورده است.

عنوان فیلم میگرن نیز با ظرافت و هوشمندی بالایی انتخاب شده است. خود به خود با شنیدن عنوان «میگرن» هر مخاطبی فکر می کند فیلمی در مورد بیماری «میگرن» ساخته شده است در صورتی که سازنده فیلم با هوشمندی هرچه تمام تر بارمعنایی این بیماری را به فیلم اش نسبت داده است. عنوان میگرن سردردی فراگیر و اجتماعی برای جامعه امروز است. مردمی که از صبح تا شب با یکدیگر درگیر هستند و به نوعی عقده های خود را سر یکدیگر خالی می کنند. شجاعی فرد به زیبایی هرچه تمام تر از نگاه رعنا، بخش تأسف برانگیز و بهتر بگویم خشن امروز جامعه را به خوبی به تصویر کشیده است.به آن نحو که این شخصیت از هنگامی که از خانه خارج شده تا زمانی که به خانه برمی گردد مدام اسیر و گرفتار مردمی است که به عنوان نمونه برای سوار شدن به یک تاکسی به سر و کله هم می کوبند.

میگرن فیلم جزئیات است و مفهوم و محتوای فیلم در قاب به قاب فیلم به چشم می خورد.

کارگردانی شجاعی فرد در این فیلم بسیار چشمگیر است. انتخاب بازیگران و فضاسازی فیلم به بهترین شکل ممکن صورت گرفته اما ایرادهای بسیار کوچکی در طراحی میزانسن ها و دکوپاژ فیلم به چشم می خورد که تا حدودی فیلم را شبیه به «تله فیلم های تلویزیونی» کرده است.  

شجاعی فرد همچنین استفاده خوبی از عنصر مهم نمادپردازی در فیلم کرده است.

رضا کیانیان در نمایی از فیلم میگرناستفاده بی نظیر شجاعی فرد از رنگ ها در این فیلم در نوع خود کم نظیر است. رنگ های آبی تندی که تمامی دیوارهای خانه رعنا را دربر گرفته است نشان از آرامشی تحمیلی دارد. آرامشی که این شخصیت با زور می خواهد به خود القا نماید اما پوشش وی همیشه تیره است و این تیرگی نشان از افسردگی روانی وی دارد افسردگی روانی که او را دچار بیماری وسواس کرده است بیماری خطرناکی که توکا دختر نه ساله وی نیز آن را از مادر وام گرفته است. رعنا هر بار که فرش خانه اش را می بیند با یک وسواس جنون آمیز شروع به صاف کردن ریشه های فرش می کند و گویی با صاف کردن این ریشه ها می خواهد به زندگی متزلزل خود استحکام بخشد. زندگی متزلزلی که در آستانه فروپاشی قرار دارد چرا که از یک طرف صاحبخانه مدام به او فشار می آورد تا خانه را تخلیه کند و از طرف دیگر دخترش به تازگی و در آستانه سن بلوغ دچار بیماری شب ادراری شده و رعنا هرچه می کند دلیل این امر را نمی یابد تا این که به واسطه گفتگو با معلمان توکا به این نتیجه می رسد که دخترک از تنهایی دچار این بیماری گشته و به همین دلیل به وی ابراز می دارد که دیگر در آموزشگاه کار نخواهد کرد و تمامی زندگی خود را وقف او خواهد نمود.

میگرن انتقادات نسبتاً تندی به جامعه مردان هم دارد. هرچند که شجاعی فرد بسیار ملایم تر از تهمینه میلانی فیلمساز سرشناس سینمای ایران عمل کرده است و هیچگاه در فیلم صحنه هایی مانند فیلم تسویه حساب را مشاهده نمی کنیم اما با این حال در سکانسی که رعنا برای بازدید آپارتمانی می رود و هنگام خروج به مرد صاحبخانه بد و بیراه می گوید نشان از تقاضای ناشایست مرد نسبت به زنی تنها دارد.

بازی بازیگران میگرن تا حدود زیادی قابل قبول است و به دلیل محوری بودن شخصیت ها و همچنین تکیه بر جزئیات زندگی شان بار اصلی فیلم بر دوش آن ها نهاده شده است. گوهر خیراندیش یکی از به یادماندنی ترین نقش هایش را در این فیلم ایفا کرده است و یک تنه بار طنز فیلم را به دوش می کشد و با بازی خارق العاده اش مخاطب را روی صندلی سینما میخکوب می کند.

هدایت هاشمی نیز به بهترین شکل ممکن تصویری واقعی از یک مرد بی قید و بی فکر که حتی در روز اسباب کشی کوچکترین توجهی به اطرافش نداشته و تنها به فکر بازی کردن با فرزندان اش است را نشان داده است.

سهیلارضوی، هنگامه قاضیانی، پانته آ بهرام، افشین هاشمی و حتی کودکان فیلم نیز به خوبی از پس ایفای نقش هایشان برآمده اند.

یکی دیگر از نکات قوت فیلم میگرن تدوین فیلم است که تنها به وسیله آن و چینش خوب سکانس ها به صورت موازی مخاطب به زندگی شخصیت های اصلی فیلم کشانده می شود.

میگرن هرچند که از ایراداتی به ویژه در بخش فیلمنامه و همچنین در ساختار فیلم رنج می برد اما با این وجود فیلمی شریف است که حتماً ارزش یک بار دیدن را دارد.

 

رضا منتظری

آبان ماه 1391


 تاريخ ارسال: 1391/8/21
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>سیما تهرانی:

با نظر خانم روزبهانی کاملاٌ موافقم به عقیده من هم این فیلم رو فقط زنها میتونن درک کنن و بس به نظر من که نه تنها خوب که شاهکار بود ممنون از دید زیباتون آقای منتظری عزیز. در ضمن اگه میشه در مورد فیلم شریف یکی میخواد باهات حرف بزنه هم نقدی بنویسید . با سپاس

0+0-

سه‌شنبه 23 آبان 1391



>>>محمد:

میگرن یکی از بهترین فیلمایی بود که به بحث مسائل حاد اجتماعی میپرداخت، دغدغه مهاجرت به غرب و غرب زدگی آدمهایی که خوشبختی در کنارشونه و اون رو در غرب جستجو میکنن، دغدغه زنی که میخواد رو پای خودش وایسه اما از یه جایی میبینه میبره و باید بره و همدم و همسری برای خودش پیدا کنه و از این دست دغدغه ها که خیلی عالی در فیلم مطرح شده بود اما متاسفانه نویسنده از پس چاره جویی طرح این دغدغه ها برنیامده بود.

0+0-

يكشنبه 21 آبان 1391



>>>آریان:

فیلم ضعیفی از کارگردانی که میخواد تهمینه میلانی نسل خودش باشه! منتهی یه کم روشنفکرتر و آرومتر! بد.

0+0-

يكشنبه 21 آبان 1391



>>>هوشنگ:

بهترین دریافت شما از فیلم میگرن لابلای نقدتون گم شده! "ایرادهای بسیار کوچکی در طراحی میزانسن ها و دکوپاژ فیلم به چشم می خورد که تا حدودی فیلم را شبیه به «تله فیلم های تلویزیونی» کرده است." چرا از این نکته ساده رد شدید؟ اتفاقا درست گفتید. میگرن در حد یه تله فیلمه و بس. پر از شعار و اداهای سیاسی و جامعه شناسی و فمنیستی.

0+0-

يكشنبه 21 آبان 1391



>>>روزبهانی:

میگرن یه فیلم خیلی فوق العاده بود که لحظه به لحظه فیلم سرشار از معنا و مفهوم بود من که واقعا از دیدن این فیلم به شدت لذت بردم . باید بگم من به عنوان یک زن فرهنگی با این جمله نقد شما به شدت موافقم که مانلی با ساخت اولین فیلم خود که در جشنواره سی ام فیلم فجر نشان داد که دغدغه های به جای زنانه اش می تواند حرف بسیاری از هم نسلان اش باشد. واقعا همینطور است به عقیده من میگرن رو فقط زنها میتونن بفهمن و بس واقعا فقط یه زن هست که میتونه دغدغه زنانه هم جنس خودش رو بشناسه و درک کنه. به طور کل من فیلم و نقد شریف شما رو خیلی دوست داشتم.

0+0-

يكشنبه 21 آبان 1391



>>>فرشاد:

فيلم بسيار ضعيف و بي معني بود پر از جزيياتي كه كه كل نمي سازند.نه داستان،نه شخصيت هيچ هيچ

0+0-

يكشنبه 21 آبان 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.