پرده سینما

نقد فیلم با چاشنی درس اخلاق؛ مرور برخی رویدادهای سینما در هفته ای که گذشت

سعید توجهی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رویدادهای سینمایی هرهفته شامل آنچه در فضای مجازی منتشر میشود و یا در مجلات سینمایی و صفحات هنری روزنامه ها میخوانیم بهانه ای است برای نوشتن درباره سینمایی که هنوز چشمها برای دیدنش اشتیاق دارد.

 

اکران

 

بغض«وقتی 26 روز فیلمبرداری می کنی و 260 روز دنیال پروانه نمایش می دوی طبیعی است که همیشه نگرانی که چه اتفاقی می افتد.» این دل نگرانی رضا درمیشیان کارگردان بغض که در مصاحبه با ماهنامه سینمایی فیلم بیان داشته گوشه ای دیگر از مشکلات سینمای ایران را به نمایش میگذارد، سینمایی که این روزها حال خوشی ندارد و در دوره فیلمهای بی رمق و تماشاگر گریز اگر هم گاه اتفاقی در این سینما می افتد و فیلمی ساخته می شود که پتانسیل جذب مخاطب دارد قربانی برخورد های سلیقه ای و فرامتنی میشود که هیچ ارتباطی با سینما ندارد. محروم شدن فیلم بغض از رقابت در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر سال گذشته و اکران مهجور و بی تبلیغات آن و نیز ماجرای شش فیلمی که این روزها در اخبار سینمای ایران به فیلمهای تحریمی مشهورشده اند و یا جنجالی که بر سر فیلم دیده نشده یک خانواده محترم به راه افتاده است شاهدین این مدعا هستند. به اینها پدیده ای به نام اکران ناگهانی را هم که اضافه کنید، شمع و گل و پروانه جمع خواهند شد. روزنامه جام جم در گزارشی به این روش تازه اکران پرداخته است که در آن  تهیه‌كنندگان كمتر از یك هفته قبل از اكران، از زمان اكران فیلم شان مطلع می‌شوند و نتیجه مشخص است، فرصت کم برای تبلیغات و اطلاع‌رسانی درباره فیلم و نتیجه آن می شود که حتی با بلیط نصف قیمت سه شنبه ها در سانس ساعت 4 بعد از ظهر همان ساعتی که نگارنده فیلم بغض را در سینما استقلال به تماشا نشسته بود کمتر از 50 نفر در سینما حضور داشتند.

از گلایه های تهیه کنندگان و کارگردانان فیلمهای روی پرده و در نوبت اکران که بگذریم شاید بهترین توصیف از اوضاع آشفته بازار این روزهای سینمای ایران را بتوان از حبیب كاوش، سخنگوی شورای صنفی نمایش  شنید آنجا که در این باره می گوید: «ما همه تلاشمان را كردیم كه این ماشین تصادف كرده را كنترل كنیم، ولی نتوانستیم و حتی سال آینده هم بعید می‌دانم كه این شرایط سرو سامانی بگیرد … تماشاچی هوشمند ما با فیلم‌هایی روبه‌روست كه بی‌بو و بی‌خاصیت است، آنها از سینما فراری شده‌اند، از سوی دیگر در موقعیتی قرار داریم كه شورای صنفی نمایش با التماس فیلم برای اكران پیدا می‌كند و كسی حاضر نیست فیلم اش را نمایش دهد... وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به قوانینی كه خودش وضع كرده پایبند نیست و مدیریت سینما ملوك‌الطوایفی شده است و هر كسی از سمتی این سینما را مدیریت می‌كند».

 

اتفاق هفته

 

پوستر فیلم سفر سنگاین هفته برنامه سینمایی «هفت» به فیلم سفر سنگ مسعود کیمیایی اختصاص داشت. شبکه سوم سیما در یک اقدام غیر منتظره این فیلم مسعود کیمیایی را روانه آنتن کرده بود که البته جای تقدیر است و امید می رود که تکرار شود و در همین یک مورد متوقف نماند. اما ذوق زدگی برنامه سازان «هفت» در اختصاص بخش زیادی از برنامه هفتگی به این فیلم جای تعجب دارد. البته که واضح است اکران آثار شاخص سالهای دور سینمای ایران به همراه نقد و بررسی آنها و بازخوانی نقاط قوت و ضعف، بسیار مفید است اما این امر برنامه ویژه آن هم بعد از نمایش فیلم را می طلبد و نه اینکه فرصت نقد و بررسی  برنامه ای که ادعای بررسی سینمای روز ایران را دارد به این یادآوری های نوستالژیک اختصاص یابد در حالیکه هنوز بسیاری از آثار اکران شده و در حال اکران این روزهای سینما فرصت طرح در این برنامه را نیافته اند.

از «هفت» سخن به  میان آمد دوره قبلی این برنامه با اجرای فریدون جیرانی   به یاد آمد و این جمله که سال به سال دریغ از پارسال، یعنی آن دوره با تمام انتقاداتی که به آن می شد حداقل یک مجری داشت که اجرای صمیمی و بی تکلف او باعث می شد گفتگوهای گاه طولانی کمتر خسته کننده به نظر برسند و همچنین اظهار نظر های راحت و صریح او در برابر مهمان های برنامه آنرا دلنشین می کرد. ضمن اینکه اطلاعات و تسلط جیرانی به تاریخ سینمای ایران در بسیاری از مواقع به جذابیت گفتکوها کمک می کرد. اما در این دوره جدید با مجری روبرو هستیم که گویا می خواهد با همان شیوه اداره جلسات پرسش و پاسخ  فیلمهای جشنواره یک برنامه تلویزیونی را اجرا کند، حال آنکه مشخصات این مدیوم یعنی تلویزیون، تفاوتهای بسیاری با یک نشست جشنواره ای دارد و گاه ضعف اطلاعات ایشان از موضوع مورد بحث مزید بر علت می شود و گویا هیچ تلاشی هم از جانب سازندگان برای رفع این نقیصه انجام نمی شود و در همچنان برهمان پاشنه می چرخد. به عنوان نمونه در همین برنامه جمعه شب گذشته با یک جستجوی ساده اینترنتی می شد این اطلاعات را در اختیار جناب مجری که احیاناً حافظه ای سینمایی به اندازه مجری دوره قبل ندارند گذاشت که «فیلم سفر سنگ پر فروش ترین فیلم سال 57 بود. چندماه بعد از اكران عمومی فیلم كه آتش انقلاب شعله ور شده و مردم سینماها را به عنوان محل نمایش آثار مفسده برانگیز آتش می‌زدند، سینما های نمایش دهنده سفر سنگ (كه اكران دوم اش را تجربه می‌كرد) از این قاعده مستثنی شدند. سفر سنگ پس از پیروزی انقلاب نیز به همراه نسخه كامل و سانسور نشده گوزن ها اكران مجدد شد و بازهم محبوب و پر فروش بود. این فیلم از معدود آثار سینمای قبل از انقلاب است كه هنوز هم دارای پروانه نمایش است و تا اواخر دهه 60 در سینماها اكران می‌شد." (به نقل از روزنامه بانی فیلم)  تا با داشتن این اطلاعات مجری برنامه در هنگام گفتگو با  بازیگر فیلم سفر سنگ مجبور نشود با شک و تردید اکران فیلم  را به اشتباه در سال 60 ذکر کند.

همین جا به سازندگان و مجری برنامه «هفت» یاد آوری می کنم که با تماشای شبکه های تلویزیون های مختلفی که در اقصا نقاط جهان وجود دارند، و برنامه های گفتگو محورشان که بر اساس استاندارد و با شناخت کامل مدیوم تلویزیونی ساخته شده اند  می شود نکات آموزنده زیادی به کار گرفت که حداقل فایده اش این است که لازم نیست هر بار در معرفی مهمانان برنامه مجری برنامه مانند والدینی که در مهمانی از بچه احتمالاً سر به هوا و بازیگوش خود  می خواهند به بزرگترها سلام کند به مهمانان برنامه یادآوری کند که ابتدا با بینندگان عزیز سلام و علیکی داشته باشند.

 

شگفتی هفته

 

در همین آیتم نقد و بررسی فیلم سفر سنگ بخش هایی از مصاحبه  با مسعود کیمیایی در باره سفرسنگ پخش شد که حاوی نکته ای بود که  نه از نظر سینمایی بلکه از جنبه اجتماعی و اخلاقی دارای اهمیت است. ظاهراً رویدادهایی نظیر اختلاس های مالی پی در پی و میلیاردی که از قضا جدید ترین آنها هم در یک نهاد دولتی سینمایی یعنی سازمان سینمایی رخ داده است، دارد کم کم جامعه را نسبت به حرمت آنچه که زمانی «بیت المال» خوانده می شد بی تفاوت می کند و به عبارتی حساسیت زدایی از این حوزه در حال تسری در جامعه است. به عنوان نمونه در بخشی از  مصاحبه یاد شده فیلمساز به وام یک میلیون تومانی اشاره می کند که اداره فرهنگ وقت (رژیم پهلوی)  برای ساخت فیلم در اختیار او گذارده و در ادامه با لحنی که گویی انتظار این کار را نداشته می گوید که این وام را معاونت سینمایی پس از انقلاب از او پس گرفته است. داستان به همین جا ختم نمی شود پس از پایان مصاحبه، مجری برنامه از این که این وام بازپس گرفته شده اظهار تعجب و شگفتی می کند و یکی از مهمانان برنامه (آقای طالب زاده) هم در این تعجب با او همراهی می کند و حرف او را تائید می کند. لازم به ذکر است که  نگارنده حتی با کمک بلاعوض به عرصه هنر در شرایطی خاص موافقم، اما این چه تفکری است که وقتی وامی از خزانه عمومی گرفته شده و بعد که آن رژیم منحوس سرنگون شده پس باید بی خیال باز پس دادن آن شد و از اینکه دولت بعدی آنرا پس گرفته و به خزانه عمومی باز گردانده هنوز پس از سالها دلخور بود؟! حالا دلخوری فیلمساز به کنار، چرا منتقدین محترم که از ابتدای برنامه در باب عدالت خواهی و آرمانگرایی و ... مشغول سخنرانی بودند اینچنین این دلخوری را تائید کرده و از پس گرفته شدن وام اظهار تعجب می کنند؟ ای کاش آقای جواد طوسی منتقد دیگری که در آن جلسه حضور داشت و از قضا حقوقدان هم هستند در آن لحظه تنها سکوت نمی کردند و به تصحیح این اشتباه با ذکر دلایل مختصر حقوقی می پرداختند که اگرچه بر اثر انقلاب رژیم عوض شده اما خزانه عمومی که سر جای خود باقی مانده است. و اتفاقاً مگر یکی از اهداف انقلابی که در همین بحث ادعا می شود فیلمساز با سفر سنگ آنرا پیشگویی کرده  حفظ حریم و حرمت همین خزانه عمومی نبود؟

 

سعید توجهی

در همین رابطه بخوانید

نشستیم، تاریک شد، سینما آمد؛ مروری بر برخی رویدادهای سینما در هفته ای که گذشت

نقد فیلم با چاشنی درس اخلاق؛ مرور برخی رویدادهای سینما در هفته ای که گذشت

حاشیه های بی پایان؛ مرور برخی رویدادهای سینما در هفته ای که گذشت 

سندروم فراموشی؛ مرور برخی رویدادهای سینما در هفته ای که گذشت


 تاريخ ارسال: 1391/8/22
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.