پرده سینما

یک بازگشت به عقب، یک تکرار بی حاصل، به انضمام یک نصفه داستان؛ نقدی بر فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی

محمدمعین موسوی

 

 

 

 

 

 

 

 

آموخته ایم، مرگ یک هنر مند زمانی است که به تکرار خودش برسد. به تقلید. آموخته ایم که وقتی تیم های ورزشی، چند سال با سبکی ثابت و بدون نوآوری بازی می کنند، یعنی که به پایان خود رسیده اند، حتی اگر باز هم در زمین پیروز باشند.

گذشته، آشکارا، آینده رو به نزول فیلمساز را بیان می کند... باید بپذیریم که دوره فرهادی به پایان رسیده. حتی اگر باز هم جایزه بگیرد.

 

نقد فیلم گذشته Le passe ساخته اصغر فرهادی 

 

علی مصفا و برنیس برژو در فیلم گذشته ساخته اصغر فرهادیمعتقدم که در فیلم گذشته، اگر نام اصغر فرهادی به عنوان فیلمساز مطرح نبود، خیلی از تماشاگرها تا پایان فیلم دوام نمی آوردند و فقط سابقه صاحب اثر است که مخاطب را تا پایان، در انتظار معجزه ای، پای فیلم نگه می دارد. معجزه ای که هیچ گاه رقم نمی خورد و فیلم در کمال ناباوری، با همه بی مزگی سراسر فیلم پایان می پذیرد.

گذشته فیلمی متوسط و کسالت بار است. دلیل اطلاق نکردن «فیلم بد» برای گذشته، فقط جزئیات آن است که لااقل در نگاه اول تناقضی با هم ندارند و توی ذوق نمی زنند. جزییاتی که فرهادی همیشه استفاده از آنها را بلد بوده و آثارش قبلی اش هم شامل آن هاست. هرچند در فیلم گذشته، می شود به گوشه هایی از دیالوگ و رفتارهای کاراکتر ها ایراد گرفت و مدعی شد که فرهادی در فیلم جدیدش، دقت و تسلط گذشته را ندارد. مثلاً لوسی به احمد می گوید که دلیل بودن مادرش با این آدم جدید، شباهت او با احمد است. اولاً کدام شباهت؟ و ثانیاً اگر هم این را درست فرض کنیم، پس دلیل جدایی این دو چه چیز می تواد باشد؟ در قسمتی از فیلم هم احمد از ماری می خواهد که دلیل اینکه 4 سال از او جدا بوده را بگوید و پاسخ ما را بدهد، لوسی مانع می شود، و شاید هم این خالق اثر است که نکته ای را به عمد مجهول می گذارد، برای مجهولات بیشتر. پایان باز در جدایی نادر از سیمین، حالا بدل به درام باز شده، که پرسش های مان را خود پاسخ دهیم، بی اینکه از فیلم کمک گرفته باشیم. با این حال، مشکل گذشته در این مسائل نیست. مسئله اصلی که فیلم از آن رنج می برد، نکته ای است که همواره به عنوان رسالت اصلی فیلم های سینمایی یاد شده. قصه گفتن و سرگرم کردن. گذشته هیچ کدام از این دو عنصر را ندارد و تنها به وسیله سابقه خالق اش، تماشاگر جذب می کند. فرهادی در شهر زیبا و رقص در غبار، قصه خلق کرد، و در فیلم چهارشنبه سوری روند کاری اش را تغییر داد و جزئیات را مقدم بر شخصیت پردازی و حتی داستان قرار داد (اتفاقی که در جدایی نادر از سیمین هم تکرار می شود)، اوج کار اما درباره الی بود که داستان، جزئیات فیلمنامه ای خاص او، و حتی تا حدودی شخصیت پردازی دست در دست هم، فیلمی ماندگار خلق کرد. ولی در گذشته، انگار که یک بازگشت به عقب، یک تکرار بی حاصل، به انضمام یک نصفه داستان و اندکی بازی های خوب، همه حرف فیلم است. البته نکته مهم تر، فیلمبرداری بی نقص فیلم است که نمی توان از آن به سادگی گذشت. دوربین درست فیلم، حتی از درباره الی هم بهتر است. به موقع روی دست می شود و به موقع، ایستا. آن چه که باید را نشان می دهد. به هیچ وجه هم دیده نمی شود.

علی مصفا در فیلم گذشته ساخته اصغر فرهادیفیلم از جایی شروع می شود که احمد، بعد از چهار سال جدایی از همسر اش به فرانسه باز می گردد که به طور رسمی از هم جدا شوند. اولین برخورد، با دختر و پسری است که یکی فرزند احمد و دیگری فرزند سمیر است. همان ابتدا، برخورد نه چندان صمیمی پسر سمیر با احمد، یادآور همان کودکان کلیشه ای است که در فیلم های زیادی دیده ایم، که قرار است در پایان، بر خلاف آغاز، طرفدار قهرمان قصه ما شوند. بعد از این رویداد، احمد تازه متوجه وجود فردی به نام سمیر می شود و می گوید که از این موضوع بی اطلاع بوده. ولی ماری ادعا می کند که با ایمیلی این مسئله را به او گفته، در حالی که تا پایان فیلم مشخص نمی شود که چه بر سر این ایمیل آمده. با شناختی که در طول فیلم از احمد پیدا می کنیم، اگر قرار به دروغ گفتن هم باشد، باید آن را به گردن ماری بیندازیم، که به قول احمد، قصد تحقیر او را داشته.

ایمیل بازی های فیلم شروع می شود و در نهایت هم بدل به گره اصلی داستان می گردد. لوسی، دختر ماری، بالاخره پیدایش می شود. با احمد خوب است، حتی بهتر از مادر خودش، و ناراضی بودن اش از ازدواج ماری و سمیر را هم به احمد می گوید. ولی دلیل اش را نه. این را می توان گفت که دلیل ناراضی بودن لوسی، حقیقتاً تنها نکته ای است که باید ما را با فیلم جلو ببرد، وبه همین دلیل معتقدم که قصه ای وجود ندارد. همین حوالی است که حرف از آدم جدید به میان می آید که در صحنه پایانی فقط او را می بینیم. همسر سابق (و فعلی!) سمیر. می فهمیم که افسردگی دارد و خودکشی کرده. لوسی به احمد می گوید که دلیل خودکشی او، رابطه ماری و سمیر است.

احمد، در سراسر فیلم، در پی برطرف کردن سوءتفاهم هاست. در پی آرام کردن همه چیز. او یگانه کاراکتر زیادی خوب فیلم است که جور اشتباهات بقیه را بکشد (بگذریم از پیر و مرشد او، شهریار. شخصیت نمادین فیلم). اگرچه احمد از مابقی کاراکتر ها جلوتر و باور پذیرتر است، ولی علی مصفا در همین فیلم را مقایسه کنید با فیلم چیزهایی هست که نمی دانی، که تفاوت شخصیت کامل و ناقص مشخص شود. در اواخر فیلم، سکانسی که ماری، لوسی را از خانه بیرون می کند، ما از احمد آرام در سراسر فیلم، توقع داشتیم که به ناگاه همه تقصیر ها را به گردن ماری بیندازد و حرف از تحقیر بزند؟ ولی ناقص بودن شخصیت فیلم، نه به معنی ناتوانی فیلمساز، که به معنی نیت او بوده، برای قابل پیش بینی نبودن فیلم. در ادامه همان جزییات همیشگی. اگر شخصیت های فیلم شناسانده شوند، یعنی که قابل پیش بینی اند و دیگر نمی توان منتظر بود که هر چند دقیقه یک بار، خالق اثر مشت اش را باز کند و چیز جدیدی برایمان رونمایی شود. مثل زن سمیر و افسردگی اش، واکنش های ناگهانی کاراکتر ها، دلیل خودکشی، دلیل نارضایتی از ازدواج، و در فیلم های قبلی هم به همین ترتیب.

برنیس برژو در فیلم گذشته ساخته اصغر فرهادیاحمد، از کارگر سمیر کمک می گیرد. از او می خواهد که اتفاقاتی که منجر به اخراج زن سمیر از خشکشویی شده را توضیح دهد، که لوسی را قانع کند به بی تقصیر بودن ماری در این ماجرا. وقتی توضیحات کارگر تمام می شود و آنجا را ترک می کند، لوسی اندک فرصتی که برای آرامش ما و احمد ایجاد شده را با دیالوگی خراب می کند. این که روز قبل از خودکشی، نامه های عاشقانه سمیر و مادرش را برای آن زن فرستاده. حال معلوم می شود که لوسی چرا از تقابل با سمیر فرار می کرد. دلیل اش این نبود که از او بدش بیاید، بلکه عذاب وجدان اش بود از تقابل با مردی که به تصور خودش، باعث مرگ همسر اش شده. (بگذریم که چرا اوایل فیلم او را یک آدم عوضی خواند؟!)

بحث جدید، این است که لوسی این قضیه را پیش خودش مخفی نگه دارد و به قول احمد، تا پایان عمر عذاب وجدان داشته باشد، یا اینکه مسئله را به ماری بگوید و خلاص شود. بحث همیشگی فیلم های فرهادی دوباره جان می گیرد. پایان تلخ، بهتر از تلخی بی پایان.

لوسی تسلیم می شود و مسئله را به ماری می گوید. عصبانیت بیش از حد او پس از شنیدن قضیه، دیگر واکنش عجیب یک شخصیت است که از ماری توقع اش را نداشتیم. او بعد از آرام شدن، نزد سمیر می رود و ابتدا سعی می کند که با بهانه زن او که در کماست، رابطه شان را به هم بزند. وقتی از در خارج می شود، صحنه ای را می بینیم که دو بار دیگر در فیلم تکرار می شود (برای لوسی و کارگر سمیر)، مکثی کوتاه و سپس بازگشت برای گفتن حقیقت. حال، سمیر هم از داستان با خبر شده، ولی می داند که لوسی ایمیل را از همسرش نگرفته، چون در آن روز، فقط کارگر اش در آنجا حضور داشته.

سرانجام توطئه شناسایی می شود. مقصر اصلی مشخص می گردد، و سمیر می ماند و وجدان اش، گرفتار عذاب. این را می فهمد که رابطه او و ماری نبوده که باعث خودکشی آن زن شده، که تصور غلط رابطه او و کارگر اش. ولی به هر حال این را می داند که همسر اش، نسبت به او حساس بوده و این تفاوتی در اصل قضیه به وجود نمی آورد. وجدان سمیر او را به بیمارستان می کشاند که با عطری، قطره اشکی و فشار دادن یا ندادن انگشتی، همه چیز تمام شود. بی آنکه سرانجان کاراکترها، اشتباهاتشان و پایان های تلخ و یا تلخی های بی پایانشان را فهمیده باشیم...

آموخته ایم، مرگ یک هنر مند زمانی است که به تکرار خودش برسد. به تقلید. آموخته ایم که وقتی تیم های ورزشی، چند سال با سبکی ثابت و بدون نوآوری بازی می کنند، یعنی که به پایان خود رسیده اند، حتی اگر باز هم در زمین پیروز باشند.

 

آن چه که از فیلم گذشته برداشت می شود، فشار دادن یا ندادن یک انگشت نیست. حتی وجدان آدم ها و دلیل اشتباهاتشان هم نیست. گذشته، آشکارا، آینده رو به نزول فیلمساز را بیان می کند. اگر فیلم بعدی هم قرار است در مورد این گونه روابط و با تم خیانت ساخته شود، اگر باز هم قرار است فوروارد کردن یک ایمیل و یا دانستن و ندانستن چیزی (نامزد داشتن الی و حامله بودن راضیه) بحران فیلم باشد، باید بپذیریم که دوره فرهادی به پایان رسیده. حتی اگر باز هم جایزه بگیرد.

در همین رابطه بخوانید

دیگر از رازها و دروغ ها خبری نیست! نقد فیلم گذشته- رضا منتظری

جهان لذت آفرینِ نمادها و معماها؛ نقدی بر فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی- موحد منتقم

گامی به جلو، اما تکراری، متزلزل، و نامطمئن؛ نقدی بر فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی- علی ناصری

کلیشه های جدید با نعل وارونه! یا یک وسترن اسپاگتی در پاریس! نقدی بر فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی- غلامعباس فاضلی


 تاريخ ارسال: 1392/4/4
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>امین:

فیلم زیبایی بود-پای حرفمم تا آخر وای میستم

0+0-

سه‌شنبه 2 دي 1393



>>>محمد :

بعد از این صد کتاب شعرم روش بگذارید حرف اسکندر و تزارم توش لوسی به این خاطر در اوایل داستان به سمیر میگه عوضی چون اون رو هم مسول میدونه در به کما رفتن زنش و همین طور عذاب وجدان خودش.میدونی چرا؟ چون که وقتی یه مرد متاهل با دیگری هم رابطه برقرار میکنه معمولن بهش میگن بی شخصیت یا عوضی و کثیف و...و... جالب بود اما نقدتون برام از تمام داشته ها و نداشته های فیلم برعلیه اش استفاده کردید. نمیشه روی یک شیشه ی شیر نوشت این ماده سمی است و انتظار داشت همه باور کنن در ضمن احمد و سمیر هم خیلی شباهت ها به هم داشتن که متاسفانه شما شباهتها رو اصلن ندیده اید و گناه خودتون رو گردن فیلمساز میندازید و میگید که فرهادی دقت و تسلط گذشته رو نداره.به چه دلیل؟ به دلیل اینکه احمد و سمیر بی شباهت هستند به طوری که انگار یکی از مریخ آمده و دیگری اصلن روح یک ماموت منقرض گشته است و سپس میپرسید به فرض شبیه خب دلیل جدایی این دو چه بوده؟ واقعن چطور دلیل جدایی این دو را نمیدانید در حالی که در ادامه ی نقدتان از آن ایراد میگیرید و اما مسله ی آن چهار سال غیبت احمد و نبودش. چرا و به چه دلیل حتی یک خبر کوچکی یا یک دلیلی یا... برای ماری نفرستاده اگر به خواست خود او را ترک کرده همانطور که در فیلم هم تاکید شده است خدا را شکر وسایل ارنباطی فراوان یک ایمیلی میزد و میگفت و..یک تلفن میکرد که فلانی شتر دیدی؟ احمد نه میتوانسته خبر دهد نه میتوانسته یک ایمیل بزند در آن چهار سال نه کسی خبری از آن داشت نه...و.و... چگونه واضح تر از این میشود گفت که چهار سال زندان بوده است و دست خودش نبوده که خبری بده و گرنه میداد همان سکانسی که ماری مانع گفتنش میشه رو بار دیگر ببینید و دیالوگهای احمد را بشنوید و حتی سکانسی که برای آروم کردن و حرف زدن با بچه ی سمیر وارد اتاقش میشه اگر این فیلم و کیشلوفسکی میساخت شاید خیلی از مخالفان این فیلم به به و چه چه شون به هوا بلند بود اشکال ما ایرانی ها هم همینه پادشاهی که لخت میاد بیرون و میگیم به به چه لباس قشنگی چرا که شنیده ایم فقط حلالزاده ها قادر به دیدن لباس باشکوه پادشاه هستند ولی اگه واقعن همچین لباس مجللی رو تن ولیعهدی ببینیم میخندیم و میگیم احمقانه است در نقد باید تمام اصول نقد رعایت بشه البته شما رعایت کردید تا حدودی اما از قبل همه چیز رو نابود و سپس وارد نقد کردید متاسفم که لذت دیدن یک فیلم رو از خودتون گرفتید شاید باید اصغر فرهادی برای اینکه کارکترهاش بی نقص میبودن و کامل و مطلق از شما کمک میگرفت یا اینکه راجع به خداوند متعال فیلمی میساخت و از خود حضرت حق برای کارکتر اصلی فیلم استفاده میکرد که دیگه بی نقص و کامل میبود. در آخر ماری و عصبانیتش که شما ازش انتظار نداشتید اون طوری رفتار کنه و از کوره در بره باید بگم از خیلی ها همچین انتظاری نمیره ولی یا الان توی زندان هستن یا اینکه اعدام شدن بد نیست آمار قتل های از روی عصبانیت آنی رو برید از آگاهی شهرنون بپرسید برای بزرگ شدن یا مهم جلوه دادن یا فخرفروشی و من چقدر میفهمم لزوما نباید دیگران رو کوبید شاملو میفرماید: دوست نردبانی ست که نجات از گودال را پا بر گرده ی او میتوان نهاد

0+0-

پنجشنبه 18 ارديبهž



>>>محمود:

نقد زیبایی بود .تکرار مکرر یک قصه در لوکیشنهای متفاوت برای علا قمندات واقعی اصغر فرهادی می تواند نگران کننده باشد.در عین حال منصفانه به درستی به موفقیت کارگردان در بکارگیری دوربین و فیلمبرداری زیبای کلاری اشاره شده است .اما انتظار از فیلمسازان معنا گرا فراتر ازتکنیکهای سینمایی که قطعا ضرف سینماست می باشد.بدون شک در آینذه کارهای دیگری از اصغر فرهاذی خواهیم دید که جنبه های دیگری از ظرفیت این کارگردان خوش ذوق را برای علاقمندان تماشاگر و نیز منتقدین محترم مجددا به تصویر می کشد.

6+0-

سه‌شنبه 11 تير 1392



>>>سپیده:

واقعا آیا می توان اسم چیزی را که نوشته نقد بگذارید . در تمام نوشته ی خود فقط فیلم را تعریف کردید که کاش آن را هم درست و به حقیقت تعریف می کردید ، آقای نویسنده و به اصطلاح منتقد بهتر است 1. باری دیگر فیلم را جدا از فیلم های دیگر اصغر فرهادی ببینید و 2. پیشنهاد می کنم تغییر شغل دهید شمابرای تمام اشکال هایی که به نظر خودتان از فیلم گرفته اید دلیل منطقی نیاوردید و فقط یک نوشته یا بهتر است بگویم چند جمله ی تکه پاره درباره ی فیلم گذشته نوشته اید ، نمی دانم چه اصراری وجود دارد که منتقدین عزیز به جای نقد فیلم اول که داستان را یک دور به طور کامل تعریف می کنند و بعد شروع به مقایسه ی آن اثر با فیلم های دیگر سازنده ی آن می کنند ، دوست عزیز وظیفه ی منتقد چیز دیگری ست ................................................................

3+1-

سه‌شنبه 11 تير 1392



>>>صابر احمدی :

تکرار خطی یک موضوع در صورتی که جذابیت ساختاری متفاوتی را به دنبال نداشته باشد قطعا می تواند نگران کننده باشد خصوصا برای علاقمندان سینما یی که آقای فرهادی یکی از چهره‌های شاخص آنست.نقد گذشته از این منظر نگرانی به حق علاقمندان کارگردان موفق سینمای ایران را نشان میدهد.

0+0-

دوشنبه 10 تير 1392



>>>علی:

اولین و بزرگترین اشتباه شما اینه که عرصه سینما رو با ورزش و فوتبال اشتباه گرفتین..با کمال احترام البته! دوست منتقد مگر فیلم پولانسکی یا برادران کوئن رو نسبت به کار های قبلی شان می سنجند؟از بعضی ایراد های بنی اسرائیلی تان مشخص میشه که استارت دیدن فیلم رو با ذهنیت منفی زدین؟اینکه لوسی به خاطر ایمیل ها عذاب وجدان داره باعث میشه سمیر رو عوضی ندونه؟نه..لوسی هنوز این خیانت سمیر رو زشت میدونه.... نکته دوم اینکه شما که اینقدر خوب شخصیت فیلم ساز رو تحلیل میکنین خوبه شرائطی رو که درش فیلم ساخته رو درک کنید..توجه داشته باشین این بزرگترین کاری است که یک کارگردان ایرانی در خارج کشور ساخته..ضمن اینکه تفکر خودش رو همراهش برده...جوری از تمام شدن اصغر فرهادی با قطعیت و به گمان من با لذت حرف میزنین گویی زمین خوردن اصغر فرهادی یک قدم رو به جلو برای سینماست!انگار هزار تا کارگردان کله گنده تر از فرهادی داریم..گذشته با همه مشکلاتش از همه فیلم های حال حاضر ایران یک سر و گردن بالاتره...

2+1-

جمعه 7 تير 1392



>>>reza:

نمیدوارم سایتتون برای احترام به نقد این مطلب را از سایت حذف کند

1+1-

جمعه 7 تير 1392



>>>ماهان:

«گذشته» یک اثر به یاد ماندنی و تمام عیار است! باورکردنی نیست کار کردن با عواملی (طبعا علی الخصوص با بازیگران) که زبانشان را نمی دانی. به خودم می بالم که یکی از بزرگ ترین هنرمندان بعد از انقلابمون قبل از تزریق افکار اندیشمندانه ی هنرمندانه ش تو فیلم هاش، یه سینماگر ناب هست که سینما رو می شناسه، قاب رو می شناسه و بدجوری تو فیلمنامه نویسی نابغه ست و بعد از اینکه هنر سینماش رو به درستی انجام داد مفاهیمش رو استادانه تو فیلم می گنجونه. وای که چه پایان شگفت انگیزی بود این پایان گذشته. چندروز پیش ویدئوی نشست نقدوبررسی فیلم «جدایی...» تو جشنواره 29 رو می دیدم و از برخی پاسخ هاش کیف می کردم که چرا این آدم انقدر هنرمنده و ذره ای غرور با این همه ستایش نداره. الحق که این یعنی هنرمنده. گذشته هم هیچ عقب گردی نیست. به قول یارو گفتنی حتی بهتر از «جدایی...» هم نباشه فرهادی تو اوج خودش رو نگه داشت تا ایشالله فیلم بعدی ش رو ایران بسازه. راستی اقای منتظری منتظرِ حمله تون به «گذشته» هستیم!

1+0-

پنجشنبه 6 تير 1392



>>>reza:

هرچقدر نفرت و دشمنی با فرهادی بیشتر میشه بیشتر پی به شخصیت بزرگ و والای فرهادی میبرم گذشته هم یک اثر فوقالعادست که تحسن اکثر منتقدین دنیا را در بر داشت

3+0-

پنجشنبه 6 تير 1392



>>>شیدا ص:

دقیقا...لحظات نفس گیری بود.این فیلم در طول نمایش اش.. برای هر بیننده ای از هر قشری و هر موقعیتی ..جایی برای اینکه بتونه خودش رو جای یکی از شخصیت ها قرار بده داشت.و موضوع دقیقا همینه.سینمای ایران نیاز داره به این ژانر پر قدرت اجتماعی.نکته ی دیگه اینکه ..به نظرم در همه جای دنیا هر فیلم سازی سبک خاص خودش رو داره.و قرار هم نیست دائم سبکش رو تغییر بده.پس منصفانه تر اینه که سبک کار آقای فرهادی رو به همین شکل مطبوعی که هست بپذیریم.فرهادی با بالاترین دز نکته سنجیش به ظرافتهای ظاهرا بی ارزشی پرداخته که اساس هر زندگی خانوادگی ای رو میتونه از بین ببره.برای تماشای این فیلم شخصا توصیه میکنم در وهله ی اول به میزان احترام و اهمیتتون به کانون خانواده و یا حتی یک رابطه خوب فکر کنید.اگر دیدید براتون مهم و با ارزشه ...یقینا از لحظه لحظه ی این اثر لذت خواهید برد.

1+0-

پنجشنبه 6 تير 1392



>>>سعید مهرپور:

سلام بر همکار عزیز در سایت پرده سینما خسته نباشید. من نقد دوست عزیزمان را اصلا نخوادم فقط تیتر و دیدم. با این دوست عزیز مخالفم. دیروز فیلم را دیدم. بازگشت به عقبی احساس نکردم. نویسنده محترم این تکته فراموش نکند که یک ایرانی در سرزمین بهم ریخته فرانسه تمام مشکلات را حل میکند. فیلمبرداری استادانه کلاری، بازی گرفتن از کسانی که نمشناسیمشان اصلا آسان نیست. با درامی قوی مواجهیم که ما را با خود میبرد. اطلاعات قطره چکانی به ما داده میشود و مظلومیت زن در اجتماع را بدون سیاه نمایی و استادانه میبینیم. باز هم موضوع محوری دروغ است، فر هادی تکانمان میدهد. پایانش امیدوار کننده است. چقدر بچه های مظلوم هستند. من یک یک سال شلرز شدم چند بار دیگر فیلم را خواهم دید. خودم را در فیلم دیدم. گریه کردم. جایزه کن را گرفتیم تا فتح اسکار چند قدم بیشتر نمانده است چون گذشته ها دیگر گذشته است. ژانر اجتماعی جانی تازه گرفت و با درام قوی فرهادی قدم به سرزمین تازه گذاشتیم و موشکافانه دیدم که فرهادی استادی میزانسن های دو نفره است. سالن پر بود لحظات نفس گیری را سپری کردم. عاشقانه و سربلند از سینما بیرون امدم چون گذشته ها دیگر گذشته است. دوستان بد بنویسند. سینما با اصغر فرهادی رنگ و بوی دیگری دارد. چشمانم تر شد. بازی دیدم. باز شخصیتها در منگنه قرار گرفتند تا یاد شهر زیبا بیافتم و به این جمله باز هم تاکید کنم که گذشته ها دیگر گذشته است در این چهار سال مصفا چه بود و چه میکرد. فعالیت سیاسی یا در زندان بود. تا فتح اسکار چند قدم بیشتر نمانده چرا کن جایزه بهترین فیلم را به فرهادی نداد. چون یکه تاز سینمای ایران همچنان بر محمور خانواده پایبند است. راستی یک ایمیل چه بلایی سرمان آورد. سینما یعنی این. حس یعنی این مادر به دختر میگوید قول بده دروغ نگویی. میشود هزاران سطر دیگر به این کلمات اضافه کرد اما یکبار دیدن فیلم کافی نیست چون از زیر نویسها جا ماندم. باشد تا یکبار دیگر گذشته ها را مرور کنیم چون گذشته دیگر گذشته. شارژ هستیم و به دوستانم میگویند حتما این فیلم را ببینند و درس زندگی بیآموزند چون گذشته ها با دوربین کلاری واقعا گذشته. یا علی. در پناه حق

2+0-

چهارشنبه 5 تير 1392



>>>یاسمین:

بدبینانه ولی منصفانه بود

0+0-

چهارشنبه 5 تير 1392



>>>مهدی:

یکم بنویس دوباره (جدا از نقد) شیوایی نثر قدیمتو نداره :دی خوبه که یه تیکه از فیلو به عنوان تایید حرفت بیاری ولی دلیل نمیشه برای پر کردن نقد -بخوان توضیح یهتر فیلم- کل فیلمو تعریف کنی

0+0-

سه‌شنبه 4 تير 1392



>>>نیما:

می دونستم فیلم بدیه! حسم اینو بهم میگفت.

0+0-

سه‌شنبه 4 تير 1392



>>>sama:

واقعا نقد بی پایه ای بود. یه جاهایی نویسنده فیلمو اصلا نفهمیده. امروز فیلمو دیدم. فیلمی که از سینمای ایران یه سرو گردن بالاتر بود

2+0-

سه‌شنبه 4 تير 1392



>>>سینماگر:

از سایت پرده سینما خیلی بعیده یه همچین نقدهای واپسگرایانه ای رو منتشر کنه

0+1-

سه‌شنبه 4 تير 1392



>>>کامران:

ببخشید که نتونستم بیشتر از یه پاراگراف یادداشتتون رو بخونم!!! ولی نظرِ بالا سرم که ظاهرن نگارنده این یادداشت نوشته با حفظ احترام خیلی خنده داره. شما که می گی مورد انتقاد قرار نمی ده، مطمئنی که پایان بندی فیلم رو دیدی؟؟؟ مطمئنی که اشکِ زنِ طاهر رحیم رو دیدی؟؟؟ متوجه شدی که اشک اومد و انگشتش رو فشار نداد دیگه؟ اصلا بمب فیلم فرهادی که تو پایان فیلم منفجر می شی رو احیانا فهمیدی؟؟ بعید میدونم نظرم منتشر بشه!

1+0-

سه‌شنبه 4 تير 1392



>>>معین:

جواب آقای اهوراکی: سلام.نکته ای که در مورد بچه ها فرمودید درسته ولی نقد اصلی من به داستان فیلم بود که معتقدم شکل نگرفته.به نظرم فیلم موضوع خیانت رو هم مورد انتقاد قرار نمی ده و صرفا نشاد دادن چند تا آدم بدون موضع گیریه.

0+0-

سه‌شنبه 4 تير 1392



>>>فرزان:

نقد جسورانه و صریحی بود. و تا حد زیادی درست.

1+0-

سه‌شنبه 4 تير 1392



>>>حميد رضا:

"باید بپذیریم که دوره فرهادی به پایان رسیده" عجب!

0+0-

سه‌شنبه 4 تير 1392



>>>پژمان.ع:

به نظر من مقاله بسیار درستی بود. خیلی درست. دست شما درد نکند.

1+1-

سه‌شنبه 4 تير 1392



>>>اهوارکی:

با عرض سلام به نویسنده محترم. به نظر می رسد که نقد شما بر فرهادی درست نباشد. او با فیلم گذشته یک قدم به جلو رفته است. معتقدم او به خوبی توانسته مسئله خیانت زنان را که در ایران جزو موضوعات ممنوعه محسوب می شود در فرانسه بسازد و زوال خانواده در غرب را به خوبی نشان دهد. ما به قداست خانواده قائل هستیم و قدر انتقادات او را می دانیم. یکی از موارد ناصحیح نقد شما این است که لئا را در پارگراف سوم فرزند احمد خوانده اید. در حالیکه احمد از ماری بچه ای ندارد. این مسئله دو نوبت در فیلم مطرح می شود که اولین نوبتش در صحنه دادگاه از زبان قاضی است. بهتر است یک نوبت دیگر فیلم را ببینید.

1+0-

سه‌شنبه 4 تير 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.