پرده سینما

گامی به جلو، اما تکراری، متزلزل، و نامطمئن؛ نقدی بر فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی

علی ناصری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به جز شخصیت پردازی، تکرارهای دیگری نیز در فیلم وجود دارند که اتفاقاً بیشتر خطرناک هستند: تکرار برخی صحنه های جدایی نادر از سیمین با همان کارگردانی،فضا، بازی و فیلمبرداری.

 

سرگرم کردن مخاطب با نشانه هایی که وجود ندارند و جوابی از آن ها نمی توان به دست آورد نشان از بی صداقتی فیلمساز است.

 

نقد فیلم گذشته Le passe ساخته اصغر فرهادی

 

اصغر فرهادی و برنیس برژو در فیلم گذشتهاصغر فرهادی فیلمسازی ایرانی که تا امروز با فیلم های اجتماعی اش توانسته اعتبار بالایی برای خود در سطح جهانی کسب کند، با ساختن جدیدترین اثرش به نام گذشته در کشور فرانسه، اگرچه در شکل ظاهری گامی به جلو برداشته، اما این گام متزلزل و نامطمئن جلوه می کند. شاید از این رو که در جدیدترین فیلم او به قدری نشانه هایی از تکرار به چشم می خورد که امتداد آن، ناخودآگاهانه به شکست فرهادی منجر می شود. فراموش نکنیم که یکی از مهمترین ارزش های یک اثر هنری نوآوری است و تکرار بیهوده و فاقد تکامل، بی ارزش است و هنرمند را به انزوا می کشاند.

گذشته داستان مردی ایرانی به نام احمد (علی مصفا) است که پس از چند سال برای طی کردن مراحل قانونی طلاق و جدایی از همسر فرانسوی اش ماری (برنیس بژو) به فرانسه آمده و متوجه می شود که ماری با مردی به نام سمیر (طاهر رحیم) ارتباط دارد و از او باردار است. احمد همسرش را طلاق داده اما با ملاقات دختر همسرش لوسی متوجه خودکشی همسر سمیر می شود که دلیل آن رابطه ماری و سمیر به نظر می رسد، احمد که سعی دارد لوسی را آرام کند تا با شرایط پیش آمده کنار آید متوجه مسائل بسیاری از جمله علاقه ماری به خودش می شود. در نهایت با معلوم شدن دلیل خودکشی سلین (همسر سمیر) احمد ماری را تنها گذاشته و سمیر نیز تصمیم می گیرد در صورت بهبود یافتن حال سلین با او به زندگی اش ادامه دهد و ماری را تنها بگذارد.

در خلاصه داستان اثری از تکرار دیده نمی شود و به نظر می رسد گذشته صرفاً در ژانر، مضمون و سبک قصه گویی اش شباهت هایی با فیلم های قبلی فرهادی دارد. این شباهت به خودی خود مذموم نیست. چراکه نمی شود مثلاً اسکورسیزی یل وودی آلن را به خاطر حضور شهر نیویورک در فیلم هایشان محکوم به تکرار کرد؛ و یا چاپلین را برای ظاهر یکنواخت اش تکراری دانست. اتفاقاً این تکرار درونمایه، نشانه ای از وجود یک دیدگاه مشخص در جهان بینی فیلمساز است.

اما در گذشته با با این نوع تکرار سر و کار نداریم. تکراری در این فیلم وجود دارد، زنگ خطر بزرگی برای فرهادی به حساب می آید. او به ورطه ی دامی بزرگ افتاده است. چرا که نشانه های تکرار در شخصیت پردازی کاملاً مشهود است.

در گذشته همه شخصیت های جدایی نادر از سیمین را می توان یافت، حتی نوزادی که سقط شده است! در واقع شخصیت ها از نظر کنش و خلق و خو همگی شبیه به شخصیت های جدایی نادر از سیمین هستند. از نظر کنش و خلق و خو سمیر را می توان شخصیت حجت، احمد را همان شخصیت نادر، لئا را همان سمیه، لوسی را همان ترمه و ماری را همان سیمین دانست که تقریباً جایگاه اجتماعی همگی نیز در یک موقعیت حفظ شده است، به جز اینکه سمیر که دارای شغل و درآمد و جایگاهی مناسب از نظر اجتماعی است اما حجت دارای شغل و جایگاه اجتماعی سطح پایین و بدهکار بود.

گذشته ساخته اصغر فرهادی: علی مصفا، برنیس برژوبا این حال شخصیت پردازی تنها به کنش و خلق و خوی کاراکترها ختم نمی شود. جایگاه هر کاراکتر در قصه فیلم نیز در شخصیت پردازی آن ها تأثیرگذار است. از نظر موقعیت در داستان اکثر کاراکتر ها جابه جا شده اند اما تکرار در موقعیت برخی کاراکترها نیز به چشم می خورد. در جدایی نادر از سیمین دختر خردسالی به نام سمیه شاهد اتفاقات بود و بیننده می توانست نسبت به سن او سمیه را درک کند، اما در گذشته دو کاراکتر خردسال هستند که شاهد اتفاقات بین بزرگسالان می باشند و قربانی این اتفاقات هستند. فؤاد و لئا که هر دو در یک سن و سال اند (به یک مدرسه می روند) شاهد اتفاقات تلخی که بین پدر و مادرشان می افتد هستند. در گذشته لوسی که در سن جوانی به سر می برد به دلیل اینکه نمی تواند بزرگسالان را درک کند (یا بزرگسالان او را نمی توانند درک کنند) توسط آن ها رنج می کشد، ترمه نیز در جدایی نادر از سیمین چنین موقعیتی داشت.

در جدایی نادر از سیمین نوزادی کشته می شود که قصه را به طور کلی به سمت و سوی دیگری می برد، در گذشته نیز زنی خودکشی کرده و با برملا شدن دلایل خودکشی مسیر قصه عوض می شود. در واقع سلین همان نوزاد سقط شده راضیه در فیلم قبلی فرهادی است. مسأله معلق ماندن سرنوشت یک شخصیت و یا کشته شدن آن در سه فیلم آخر فرهادی یکی از ارکان قصه به حساب می آید. این مسأله در فیلم درباره الی نیز با ناپدید شدن الی وجود داشت و ناپدید شدن او قصه را به سمت و سویی دیگر برد.

این تکرارها در صورتی که قصه ای جدید تعریف شود آزاردهنده نیستند، اما همانطور که گفته شد در شکل فعلی خبر از خطر بزرگی برای فرهادی دارند و آن اینکه با فیلم گذشته به نظر می رسد اصغر فرهادی در این تکرارها توقف کرده است.

اما به جز شخصیت پردازی، تکرارهای دیگری نیز در فیلم وجود دارند که اتفاقاً بیشتر خطرناک هستند: تکرار برخی صحنه های جدایی نادر از سیمین با همان کارگردانی، فضا، بازی و فیلمبرداری.

به طور مثال به زمانی که سیمین از خانه می رود و ترمه از پشت شیشه ها شاهد رفتن اش است توجه کنید، آیا یکی از صحنه های پایانی فیلم که احمد از خانه می رود و لوسی از پشت پنجره نظاره گر وی است یادآور آن صحنه نیست؟

یا در جایی دیگر وقتی سمیر در یک صحنه ی به شدت آزار دهنده کارگرش را بیرون می کند با کنش ها و بازی بازیگران به یاد صحنه آزار دهنده فیلم قبلی فرهادی نمی افتید که نادر راضیه را از خانه اش بیرون کرد؟

برنیس برژو در فیلم گذشته ساخته اصغر فرهادیاحمد شخصیت اصلی فیلم است. اطلاعات بیننده با اطلاعات احمد تکمیل می شود و به غیر از اتفاقات گذشته، اطلاعات بیننده با احمد در مورد اتفاقات حال یکی است. اشکال بزرگی که در اکثر فیلم های قبلی فرهادی به چشم می خورد در گذشته به شکل دیگری به چشم می خورد. و آن این است که مسائلی در فیلم پنهان است که بیننده چندان احساس نمی کند. به این معنی که در یک فیلم جنایی بیننده نیز همانند مأموران پلیس به دنبال قاتل است اما در فیلم هایی همچون گذشته بیننده نمی داند که در واقع مسأله ای پنهان مانده یا خیر؟

گذشته البته از نظر روایی تفاوت مثبتی با فیلم های قبلی فرهادی دارد. اصولاً پنهان کردن قسمت هایی از داستان در یک فیلم قصه گو کار مشکلی است. یکی از همین روش ها جلو بردن قصه از دید یک کاراکتر است که اصغر فرهادی این تکنیک روایی را بر خلاف فیلم قبلی اش برای جدیدترین اثرش انتخاب کرده است و هر وقت احمد اطلاعی کسب می کند بیننده همراه با احمد غافلگیر شده و قصه یک گام به جلو می رود اما بزرگترین مشکلی که در دو فیلم قبلی فرهادی به چشم می خورد پنهان کردن قسمتی از داستان فیلم با انتخاب فیلمنامه نویس بود. به این معنی که هر جا فیلمنامه نویس خودش خواسته است قسمتی از قصه را بریده و بدون رعایت اصول پنهان کاری در سینمای قصه گو پنهان کرده است و برای فهماندن بیننده تنها به چند نشانه اکتفا کرده است. این مشکل در گذشته به چشم نمی خورد و اگر مسأله ای پنهان مانده با حفظ اصول انجام شده و فرهادی در گذشته از این حیث یک گام به جلو داشته اما پنهان کاری لوسی تا حدی قاعده علت و معلول فیلم را متزلزل کرده است.

اگرچه در شکل فعلی اندکی پای منطق فیلمنامه می لنگد. لوسی از ازدواج مادرش با سمیر ناراضی و نگران است. او به همین دلیل قصد دارد رابطه بین مادرش با سمیر را از بین ببرد و عکس العملی که در قبال رابطه مادرش با سمیر دارد (فرستادن ایمیل ها به همسر سعید) کاملاً منطقی است، اما پنهان کاری او و دادن اطلاعات به احمد به شکلی تدریجی تا حدی از منطق دور است و به نظر می رسد که این اطلاعات تنها به دستور فیلمساز پنهان می مانند تا تعلیقی باقی بماند. از نظر تکنیکی نمی توان در این مسأله ایرادی یافت اما کاش فیلمنامه نویس برای این کار لوسی منطقی درست قرار می داد.

 

**********

سر صحنه فیلم گذشته: مصفا، فرهادی، برژو و...در همان دقایق نخستین فیلم گذشته و آشنا شدن با شخصیت احمد پرسشی برایم پیش آمد که آیا واقعاً یک مرد ایرانی می تواند همسرش را چهار سال تنها بگذارد و وقتی که حتی برای طلاق برمی گردد با دیدن باردار بودن همسرش هیچ عکس العمل خاصی نشان ندهد و خیلی راحت با این مسئله کنار آید؟ آیا احمد با شخصیت حجت در جدایی نادر از سیمین که بارها به زن اش برای کار در خانه مردی مجرد می غرید و با نادر بر سر اینکه چرا به زن اش دست زده است دعوا می کرد از یک فرهنگ و کشور هستند؟ مطمئناً اگر از یک کشور باشند از یک فرهنگ نیستند.

احمد یک ایرانی است که وقتی پس از چند سال به خانه اش در فرانسه بازمی گردد با اتفاقات مهم و سختی روبرو می شود. او به مرور متوجه می شود که همسرش با مردی ارتباط دارد، مشخص است که رنج می کشد و این رنج کشیدن وی کاملاً منطقی به نظر می رسد، اگرچه او با فرهنگ غرب آشنا است و می داند که نمی تواند اعتراضی داشته باشد. و باز با وجود اینکه او به قدری تحت تأثیر فرهنگ غرب است که وقتی به دیدن شهریار (دوست قدیمی اش که در فرانسه با همسر فرانسوی اش زندگی می کند) می رود و او را با همسرش (همسر یا دوست) می بیند از او با تعجب سؤال می کند که آیا شما دو نفر هنوز با هم هستید؟ (به طوری که گویا قرار بر این است که هر زوجی در غرب از هم جدا شوند و با هم بودن این دو باعث تعجب است). اما اینها نمی توانند تعارض موجود در رفتار احمد را توجیه کنند. اینکه او به همین راحتی صحنه را خالی کند و کنار برود و حتی از سوی دیگر وقتی می بیند همسرش از آن مرد باردار است واکنشی شایسته نشان ندهد و حتی خود را برای چهار سال جدایی گناهکار نیز بداند! احمد همسرش را فراموش نکرده، چرا که آنها از ایمیل های شان صحبت می کنند و حتی احمد برای او سوغاتی آورده است.

شخصیت ماری نیز با کنش هایش پرسش هایی برای بیننده به وجود می آورد. به طور مثال ماری به احمد می گوید که در ایمیلی به او گفته که با مردی ارتباط دارد. هر چند که تکلیف بیننده تا پایان مشخص نمی شود که حرف احمد را که می گوید ایمیلی به او نرسیده باور کند و یا حرف ماری را، اما اگر ماری شخصیت دروغگو است چرا نمی تواند اشتباه دخترش را که به همسر سمیر ایمیل داده از سمیر بپوشاند و چه انگیزه ای در بیان واقعیت دارد؟ اگر او زنی است که می خواهد با سمیر زندگی کند به صلاح اش است که این مسئله را پنهان کند چرا که مطمئناً سمیر در برابر این واقعیت عکس العملی نشان خواهد داد.

سر صحنه فیلم گذشته: کلاری، برژو، مصفا و...به این ترتیب ماری نیز در بلاتکلیفی به سر می برد. این بلاتکلیفی در سکانس های بسیاری دیده می شود، به طور مثال زمانی که لوسی به احمد می گوید که دلیل انتخاب سمیر توسط مادرش برای ادامه زندگی این بوده که سمیر شبیه به احمد است! در سکانس بعدی ماری داخل ماشین در حالی که چشمان اش را بسته دست سمیر را می گیرد و به نظر می رسد که در ذهن اش دست احمد را تصور می کند و سمیر که چند وقتی است به این مسئله شک کرده است دست اش را کنار می کشد و ماشین را به حرکت در می آورد.

با آمدن چمدان شکسته احمد از فرودگاه اتفاق عجیبی می افتد که گویا فیلمساز قصد دارد به شکلی غیر منطقی جواب پرسش بیننده را که نمی داند احمد ایمیل ماری را که گفته بود با مردی زندگی می کند خوانده است یا نه بدهد. اتفاق عجیب این است که احمد برای فؤاد نیز کادو آورده و از آنجا که فؤاد پسر سمیر است مطمئناً احمد از وجود سمیر نیز با خبر بوده و اگر با خبر بوده چرا دروغ می گوید که ایمیل ماری را نخوانده است؟ آیا سوغاتی خریدن برای پسر شوهر همسر سابق تا حد زیادی احمقانه به نظر نمی رسد؟

از طرفی هر چند که می توان دلیل رفتن احمد را با توجه به گفته های شهریار و اتفاقات فیلم بیگانگی با غرب، مسائل کاری و افسردگی دانست اما دلیل ماندگاری احمد در ایران را نمی توان هیچ یک از این مسائل دانست. پرسش بی جواب دیگری به وجود می آید که چرا احمد همسرش را چهار سال در فرانسه تنها گذاشته است؟ پرسشی که خود فیلمساز نیز جوابی برای آن ندارد و به همین دلیل اجازه نمی دهد که احمد دلیل ماندن اش در ایران را بگوید. این می تواند بزرگترین اشکال فیلم باشد چرا که بیننده با شخصیت احمد همراه است و باید دلیل کنش های وی را بشناسد.

اصغر فرهادی سر صحنه فیلم گذشتهتوجه کارگردان به نگاه کاراکترها در فیلم بسیار جالب توجه است. حس های بسیاری در نگاه های کاراکتر ها می توان یافت. نگاه های احمد به سمیر و سمیر به احمد نگاه هایی پر از نفرت است، اما سمیر وقتی به صحبت های احمد و ماری توجه دارد و به ماری نگاه می کند تنها شک را می توان در آن دید. بازی خوب طاهر رحیم در کنار بازی خوب همه بازیگران کاملاً نمایانگر شکی است که به مرور زمان زیاد می شود و کم کم باعث دودلی کاراکتر می گردد. همین شک باعث می شود زمانی که فؤاد به خانه ماری ابراز علاقه می کند و نشان می دهد که به آن جا عادت کرده سمیر واکنش نشان دهد و از این امر ناراحت باشد.

با وجود اینکه در گذشته دیگر از ریتم مناسب جدایی نادر از سیمین (که تقریباً پس از درگیری نادر با راضیه شکل گرفت) خبری نیست و زمان فیلم بسیار طولانی است، اما تماشاگران می تواند تا پایان مجذوب فیلم باقی بماند و قصه را دنبال کند. چرا که ضرب العجل های فیلم به موقع و کارساز هستند. در هر قسمت از فیلم پرده از مشکلی بزرگ تر برداشته شده و گره ای جدید باز می شود و هر چند از نظر منطقی دنبال کردن این روند گاه به فیلم ضربه زده است اما از نظر تکنیکی باعث جذابیت بیشتر فیلم شده است.

یکی از مسائلی که می توان بیش از هر چیز فرهادی را در آن کارگردانی خبره دانست، فضاسازی فیلم است. فضاسازی فیلم های فرهادی در فیلمنامه به وسیله جزئیات و در کارگردانی به وسیله طراحی صحنه و از همه مهمتر بازی بازیگران شکل می گیرد. دو مشخصه ای که در همه فیلم های فرهادی به خوبی یافت می شوند و در گذشته به تکامل رسیده اند. اما جزئیات در گذشته برخی مواقع بیهوده و بی دلیل به نظر می رسند. در برخی مواقع جزئیات قصد فریب بیننده را دارند و به نظر می رسد فیلمساز قصد دارد حفره های روایتی فیلمنامه را با آن بپوشاند و در صورت پدید آمدن پرسش های منطقی بیننده را سرگرم جزئیات کند تا شاید پاسخ اش را در آن ها بیابد. سرگرم کردن مخاطب با نشانه هایی که وجود ندارند و جوابی از آن ها نمی توان به دست آورد نشان از بی صداقتی فیلمساز است. کاش این اشکالات نبودند تا بتوان گذشته را فیلمی کامل و خوب دانست.

 

در همین رابطه بخوانید

یک بازگشت به عقب، یک تکرار بی حاصل، به انضمام یک نصفه داستان؛ نقدی بر فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی- محمدمعین موسوی

دیگر از رازها و دروغ ها خبری نیست! نقدی بر فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی- رضا منتظری

جهان لذت آفرینِ نمادها و معماها؛ نقدی بر فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی- موحد منتقم

کلیشه های جدید با نعل وارونه! یا یک وسترن اسپاگتی در پاریس! نقدی بر فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی- غلامعباس فاضلی


 تاريخ ارسال: 1392/4/16
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>naghme:

in naghdoo kheli doost dashtam kheli nokhtehaye jalebi dashat. merci aghaye naseri

1+0-

شنبه 22 تير 1392



>>>سعید مهرپور:

سلام بر همکاران در سایت وزین پرده سینما، آقای فاضلی، متظری، ناصری و خانم الهام عبدلی خسته نباشید، از تلاش بی وقفه شما کمال تشکر را دارم. چند وقتی است با علی ناصری رفیق شدم، کلا دیدگاهمان مثل هم نیست اما علی را خیلی دوست دارم و امیدوارم همواره روزهای خوب و شادی را سپری مند. نقد علی عزیز را خواندم. به یک مثالی رسیدم. در تمام کارهای فریدون جیرانی یک تکرار وجود دارد، یعنی وقتی فیلمی از جیرانی میبینیم حتما یک مشرقی از نوع زن یا مرد داریم. یک انسانی که از همه جا بریده و شر است و قرار است انتقام بگیرد. علی عزیز عین به عین کاراکترهای گذشته را مثل اثر قبلی دیده اما با تمام احترام به این دوست عزیز من این کاراکترها را مثل هم ندیدم. علی عزیز فرموده فرهادی پیشرفتی نداشته قصد جواب دادن را ندارم اما من کاملا پیشرفت میبینم و اشکالی هم نداردفیلمساز کارهای قبلی خود را مرور کند اما همان طور که عرض کردمف گذشته برایم بستری جدید فراهم کرد تا به سینما عشق بورزم.من متوجه زمان طولانی فیلم نشدم و احساس نکردم فیلم دارد از ریتم میافتد، دوست داشتم کار موسیقی داشت تا با ان گریه میکردم. من واقعا از میزانسن و فیلمبرداری کلاری لذت بردم. شخصیت پردازی عالی بود، سینما با فرهادی یک رنگ دیگر میشود. به نظر من جزئیات است که فیلمهای فرهادی را تکمیل میکند، جزئیاتی که من باهاشون حال میکنم. مخالف نقد علی عزیز نیستم. شاید این شاکالات وارد باشد هیچ اثری در جهان کامل نیست اما وجود انسانی فیلم را دوست داشتم و ورود نعیما به فیلم رامثل ورود صابر ابر در درباره الی دیدم که به کمک جزئیات آمد. راستی گذشته ها گذشته و آینده ای برای این خانواده قابل تصور نیست هر چه هست در گذشته ایی است که من در آن تزلزلی نمیبینم. اما احترام این نقد کاملا واجب است. سینه چاک فرهادی باقی میمانم. چون جوب شاید در برخی مواقع خیلی گشاد بشود. همواره شاد و پیروز باشید

1+0-

چهارشنبه 19 تير 1392



>>>مصطفی:

نقد خوب و منصفانه ای بود .

1+0-

سه‌شنبه 18 تير 1392



>>>همه کاره:

حالا واسه چی اینهمه نقد از یه فیلم میذارین اگه معتقدین فیلم بدیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0+1-

دوشنبه 17 تير 1392



>>>kamal :

in doshmani montagheaye in site ba farhadi che mani dare ?

0+1-

دوشنبه 17 تير 1392



>>>mojtaba:

نقد خوبی بود و با اینکه منتقد فیلم رو دوست نداشته اما ایرادات منطقی گرفته و نگاهش منصفانه بوده و حتی شاید بشه گفت از دو نقد قبلی کمی بهتر . البته یه اشکال کوچک وجود داشت : احمد زمانی که می خواست به فواد جایزه بده ، گفت از همین جا ( فرانسه ) براش یه چیزی گرفته پس یعنی نمی دونسته . ممنون

1+0-

دوشنبه 17 تير 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.