پرده سینما

پاییز خوب برای سینمای ایران

سعید توجهی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پاییز خوب برای سینمای ایران

 

زندگی مشترک آقای محمودی و بانوهفته گذشته با بازتاب های خبر بازگشایی درب خانه سینما در کوچه سمنان تهران در روز ملی سینما آغاز می شود و به خبر خوش صدور پروانه نمایش، آن هم بدون هیچ گونه ممیزی برای فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو ساخته روح اله حجازی پیوند می خورد، تکمیل کننده این زنجیره اخبار خوش برای سینما اعلام برگزاری مجمع عمومی خانه سینما در 15 مهرماه  است تا با شروع کار این نهاد صنفی سینمایی سرانجام دو سال تنش در این حوزه پایان یابد. این ها همه پائیز خوشی را برای سینمای ایران نوید می دهد اگر در ادامه هم معرفی یک فیلم خوب از مجموعه فیلمهای موجود که کم هم نیستند برای اسکار بار دیگر یکی از مجسمه های طلایی را در انتهای سال جاری برای سینمای ایران به ارمغان بیاورد.

 

 

آئین تماشای فیلم

 

نمایش پنج فیلم از مسعود کیمیایی در هفته آخر مرداد، تحت عنوان پنج دهه فیلمسازی برای بزرگداشت یکی از شاخص ترین کارگردانهای سینمای ایران در سینما تک موزه هنرهای معاصر، صرف نظر از اینکه نسخه های بی کیفیت از نظر صدا و تصویر نمایش داده شده تا چه اندازه می تواند بزرگداشت این فیلمساز بزرگ محسوب شود؟ و یا حتی برگزاری چنین هفته فیلمی که برنامه ریزی نامناسب آن صدای منتقدان حاضر در میزگردهای پس از نمایش فیلم را هم درآورده بود، آیا در حد واندازه نهادی با قدمت و تجربه همچون سینما تک موزه هنرهای معاصر است یا خیر؟ موضوعی است که می توان در مجالی دیگر به آن پرداخت اما در این کوتاه قصد آن دارم که به نیمه پر لیوان نگاه کنم و از همین حرکت کوچک و پر نقص و اشتباه بر ضرورت وجود مستمر چنین محفل هایی در شرایط فعلی که جامعه ما بخصوص فرهنگ و سینما با آن مواجه هستند، نتیجه بگیرم.

اتفاق خجسته­ای است وقتی سالن 200 نفری سینما تک موزه هنرهای معاصر بدون هیچگونه اطلاع رسانی گسترده ای برای برنامه یاد شده پر از تماشاگر می شود. تماشاگرانی که در بین آنها می توان از نوجوان شانزده ساله تا بزرگسال 60 ساله را دید. بدون تردید حتی فیلمهای قبل از انقلاب مسعود کیمیایی - که دو تا از آنها در این مرور به نمایش درآمد - را همه علاقمندان به سینما بارها دیده اند و قطعاً هیچکدام از آنها در بعد از ظهرداغ تابستان آن هم در آن وقت نامناسب ( ساعت 4 و نیم بعد از ظهر) با جابجایی برنامه های روزانه، برای دیدن این نسخه های بی کیفیت فنی در سالن سینما تک جمع نشدند، پس دلیل و انگیزه این جمع چیست ؟ دلیل آن چیزی نیست جز نیاز به با هم فیلم دیدن در سالن سینما. نیازی که علیرغم گسترش تکنولوژی و سهولت تماشای فیلم، از سینمای خانگی گرفته تا تبلت و حتی گوشی تلفن، هنوز نتوانسته برای بسیاری کم رنگ و حذف شود. هنوز هم دیدن فیلمهای با ارزش و ماندگار تاریخ سینما  در یک آئین دست جمعی، دغدغه و نیاز بخشی از جامعه و علاقمندان به سینما ست. حتی اگر تعدادی از آنها با دیدن اسم و تصویر ستاره محبوبشان آنرا تشویق کنند دور از این آئین نیست و نیاز به اظهار چنین واکنشی در جمع هم بخشی از همان مناسک تماشای فیلم در سالن سینما است.

پاسخ به این نیاز در شرایط فعلی اقتصادی که کالای فرهنگی اولویتی برای ورود به سبد کالای افراد جامعه ندارد و از طرفی بودجه و برخی امکانات برگزاری چنین محفل هایی – از جمله دسترسی به نسخه اصلی بسیاری از فیلمهای سینمایی- در نهادهای دولتی متمرکز شده است تا اطلاع ثانوی به عهده دولت است و حال که در آستانه دوره جدیدی از مدیریت فرهنگی کشور هستیم، مدیریتی که شعارش به کار بستن تدبیر در کارهاست، انتظار میرود توجه  دریغ شده به پرپایی چنین محفل هایی با کیفیت بهتر و کاملتر را در فهرست برنامه هایش قرار دهد. چراکه با آنچه ذکر شد چنین برنامه هایی که با یکدهم بودجه جشنواره های پر زرق و برق و بی خاصیت قابل انجام است میتواند به همگرایی اجتماعی و فرهنگی در آنهم در شرایط از هم گسیختگی اجتماعی فعلی کمک کند و بار دیگر باعث آشتی مردم با سالن های سینما و آئین دست جمعی تماشای فیلم شود.

پس از تحریر: در فاصله نگارش این یادداشت تا انتشار آن در اینجا سینماتک خانه هنرمندان با مدیریت کیوان کثیریان آغاز به کار کرد، این سینماتک آنچنان که اعلام شده سینمای مستقل معاصر ایران- مستند و داستانی، کوتاه و بلند- را زیر نظر دارد و در همین چند جلسه برگزار شده با استقبال خوبی از جانب مخاطبان روبرو شده و به هرحال شروع خوبی داشته است، به امید تداوم و موفقیت این حرکت خوب فرهنگی چرا که آنچه در این برنامه ها مهم است تداوم آنها ست که تجربه خوبی در این باره در حافظه مخاطبان از موارد قبلی وجود ندارد.

 

از جنگ فقط یه سالروزش مونده

 

سیزده پنجاه و نهتابستان رو به پایان است و برای بخشی از ما که سال های آغازین دهه شصت را زندگی کرده ایم پایان شهریور بیش از آنکه بوی مهر و مدرسه بدهد صدای آژیر قرمز و اعلام وضعیت خطر را به به یاد می آورد. روز آخر تابستان، سی و یکم شهریور، برای آنها که یکباره جنگ را بر آسمان بالای سرشان دیدند و آنها که کمی دورتر خبرش را از رادیو و تلویزیون شنیدند، هر چه بود بوی مهر نداشت.  امروز و پس از سی و سه سال از آن روز شاید این بخش از فیلم سیزده پنجاه و نه سامان سالور بی هیچ توضیح اضافه ای وصف حال امروز باشد. فیلم داستان فرمانده ای است که در یک عملیات در شروع جنگ مجروح شده و به کما می رود، سی سال بعد وقتی به هوش می آید سال 1359 تنها یک عدد در تقویم است، همرزمانش به توصیه دکتر می کوشند تا او تغییرات این سالها را به تدریج درک کند اما اینچنین نمیشود و او به یکباره با محیطی روبرو می شود که انگار قرن ها زمان بر آن گذشته است، در انتهای فیلم در حالی که فرمانده (پرویز پرستویی) ازروی تپه شهر بی در و پیکر را نگاه می کند صابر ( فرهاد اصلانی ) یکی از همرزمان قدیمی او را خطاب قرار می دهد:

 

می دونم، ممد و جعفر رو دیدی.

خیلیای دیگه هم هستند،

دیده بان لشگر 21 حمزه داره با یک پنجاه و هفت پیزوری برای خرج دانشگاه بچه ش مسافرکشی میکنه، بی سیم چی لشگر 77 از سال اسم لشگرش، رو پشت بوما داره دیش ماهواره تنظیم میکنه برای یه لقمه نون،

از جنگ فقط یه سالروزش مونده با یه رژه تو میدون آزادی و یه شوی تلویزیونی، می دونی چرا؟ قصه اش تلخه، فصه ای که حتی جرأت گفتن اش رو به خودمون هم نداریم. ولی به خدای احد و واحد ته دل تک تکمون دل تنگ شما و اون روزایی که سر یه سفره می نشستیم و کسی هم خرجشو سوا نمی کرد.... چرا هیچی نمیگه؟

 

نسل پنجم سینماگران ایران؛ در مجله «فیلم»، نگاه به آینده جایگزین نگاه به گذشته می شود.

 

بالاخره ماهنامه «فیلم» هم پس از سال ها رخوت تکانی خورد! نسل پنجم سینماگران ایرانی، یک شماره از این مجله را به خودش اختصاص داده است!  نیما حسنی نسب منتقد سینما، این شماره از مجله «فیلم» را به شماره ای متفاوت تبدیل کرده است. متفاوت حتی از نظر گرافیک و طراحی که  با موضوع این ویژه نامه که نسل پنجم سینماگران ایرانی است همخوانی دارد و شاخصه اصلی سینماگران این نسل را که تعلق خاطر به سینمایی مستقل است با نوگرایی و رها شدن از قالب همیشگی طراحی این ماهنامه سی و یک ساله به رخ می کشد. از نظر محتوی تمام مطالب این ویژه نامه به نسل پنجم سینماگران ایران اختصاص یافته است و در این شماره به جز یکی دو نفر، تقریباً از نویسندگان دو دهه ابتدای انتشار مجله «فیلم» خبری نیست و در رویکردی متفاوت با شماره های ویژه ماهنامه «فیلم»، به جای نگاه به گذشته به آینده و نسلی می نگرد که کم کم سکان سینمای ایران را در دست خواهند گرفت.

یکی از خواندنی ترین نوشته های این ویژه نامه تحت عنوان "چگونه در ایران فـیلم مستقل بسازیم و دیوانه نشویم؟ به قلم مانی حقیقی است که در بخشی از آن سینمای مستقل را چنین معرفی می کند: "منظور از سینمای مستقل، صرفاً سینمای مستقل از دولت نیست. سینمای مستقل یعنی سینمایی که سازنده‌اش صاحب ابزار تولید باشد و برای به دست آوردن آن ابزار نیازی به باج دادن به کسی نداشته باشد. اگر بابت جور کردن پول فیلم یا گرفتن مجوز تولید فیلم حاضر شدی ذات آن را تغییر بدهی، این یعنی افسار تولید فیلم دیگر در دست تو نیست و دیگر مستقل نیستی..."

در این ویژه نامه با عنوان این نسل با شکوه  منتشر شده است از نسل جدید سینماگران ایرانی اینچنین یاد می شود: "این شماره‌ی ویژه، به مناسبت روز ملی سینما، تماماً به این نسل مستعد و باشکوه اختصاص یافته است؛ نسلی که سینمای فرهنگی این سرزمین را می‌سازد و در صورت میدان دادن به آن‌ها حتی می‌توانند بر سینمای تجاری و عامه‌پسند هم تأثیر بگذارند و سلیقه‌های مردم را ارتقا دهند. نسل پنجم سینماگران ایران فرزندان جوان این آب و خاک هستند و به جای در فشار قرار دادن آن‌ها و مانع‌تراشی و سرخورده کردن‌شان، باید قدر این گنجینه‌ی عظیم را دانست، دست از شک و تردید و بدبینی نسبت به آن‌ها برداشت، زخم‌ها و دردهای‌شان را شناخت و بر آن‌ها مرهم گذاشت."

 

 

سعید توجهی

 

 


 تاريخ ارسال: 1392/6/31
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>پوریا:

گاه خوشبین، گاه بدبین، اما همیشه احساساتی

2+0-

يكشنبه 31 شهريور 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.