پرده سینما

بی دغدغه، بی مسئله، و بدون بحران؛ نگاهی به فیلم «فرشته ها با هم می آیند» ساخته حامد محمدی

محمدمعین موسوی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد و بررسی فیلم فرشته ها با هم می آیند ساخته حامد محمدی

 

 -من فکر می کنم جدی ترین مشکل فیلم فرشته ها با هم می آیند این است که اصلاً دغدغه ای ندارد. این فیلم شاید بی مسئله ترین فیلمی بوده که در تمام عمرم دیده ام. دریغ از ذره ای بالا و پایین، اندکی ایجاد اضطراب برای تماشاگر و یا خلق بحران.

 

نازنین بیاتی در فرشته ها با هم می آیندفرشته ها با هم می آیند، فیلمی خنثی و بی مزه است. وقتی می فهمیم حامد محمدی، کارگردان فیلم، نویسنده طلا و مس بوده، چیزی جز تعجب برایمان نمی ماند. چون فرشته ها با هم می آیند تنها کاریکاتوری از طلا و مس است.

عموماً فیمنامه نویس هایی که به کارگردانی روی می آورند، در فیلم نخست شان، برتری متن نسبت به ساخت به چشم می آید، مثل هادی مقدم دوست که فیلم سر به مهر را کارگردانی کرد. ولی نکته عجیب در فیلم نخست حامد محمدی، برتر بودن اجرا نسبت به متن است. متنی که آنقدر بی مسئله است که این پرسش را برای مان بوجود می آورد: به راستی هدف از ساخت چنین فیلمی چه بوده؟

فیلم با دو شخصیت اصلی شروع می شود. خانه طلبه جوان و همسر اش را می بینیم که در انتظار به دنیا آمدن کودک شان هستند و مطابق فیلم هایی از این دست در سینمای ما-که متاسفانه کم کم دارد بدل به کلیشه می شود-، خودشان و کودک در راه شان ر ابا پسوند آقا و خانم صدا می کنند. در حالی که چند بار در ادامه فیلم، پسوند ها حذف می شوند و اسم ها به تنهایی به کار می روند. همین نکته نشانه خوبی از بدلی بودن فیلم است. اگر در طلا و مس این صدا زدن اسامی منطق داشت و از یک خانواده مذهبی شهرستانی برای مان فضاسازی می کرد، در این فیلم چنین منطقی وحود ندارد. نازنین بیاتی در دیالوگی، وقتی با مادر اش صحبت می کند، از عبارت «شهر غریب» استفاده می کند. در صورتی که علی الظاهر قصه در تهران می گذرند. اگر تهران برای این ها شهر غریب است، پس این دو نفر اهل کدام شهرستان اند؟ چرا لهجه ندارند؟

حتی ساخت فیلم که به نسبت متن آن بهتر است، در صحنه شستن بچه ها در حمام به ابتذال کشیده می شود. به یاد بیاوریم که در فیلم طلا و مس، دوربین به خود اجازه نمی داد که حتی به اتاق خواب بچه های آن طلبه وارد شود و اینگونه برای آن خانواده احترام قائل می شد. در صورتی که در فیلم فرشته ها با هم می آیند، دوربین شخصی ترین لحظه های این زن و شوهر را نشان می دهد.

دوربین توی حمام است و طلبه وارد می شود و با نگاهی که بیش از عاشقانه بودن، هوس آلود است، به زن نگاه می کند. و بعد که به سمت او حرکت کرد دوربین از حمام بیرون می آید! خسته نباشید عجب احترامی! قطعاً خراب شدن چنین صحنه ای بیش از همه تقصیر بازیگر است.

جواد عزتی و نازنین بیاتی در فرشته ها با هم می آیندفیلم با همه ایرادهایی که دارد، حتی در انتخاب بازیگر هم خوب نیست. جواد عزتی و نازنین بیاتی، با توجه به بازی که در این فیلم کرده اند نشان می دهند که به هیچ وجه تجربه چنین زندگی را ندارند، پس نمی توانند آن را بازی کنند. منظورم از تجربه زندگی لزوماً این نیست که خود بازیگر باید طلبه بوده باشد. بلکه باید از نزدیک با چنین آدم هایی آشنا باشد تا بتواند نوع راه و رفتن، ایستادن و نوع صحبت کردن یک طلبه را بازی کند. حتی ما قبل همه این حرف ها، ای کاش جواد عزتی فیلم سابق خودش، طلا و مس را چند بار می دید تا از بهروز شعیبی، بازی چنین نقشی را کمی یاد می گرفت. و نه اینکه جنس بازی عموماً تکراری خودش در فیلم های سابق را در این فیلم هم تکرار کند.

نازنین بیاتی اما به نسبت سن و سال و تجربه بازیگری اندک اش، بازی بدی ارائه نکرده. ولی مشکل اصلی هم در ضعف نقش او از لحاظ متن است و هم اینکه اصلاً چنین نقشی نباید به چنین بازیگری داده می شد.

من فکر می کنم که با همه نکاتی که ذکر شد، بازیگری و ساخت و ابتذال و ضعف شخصیت ها، جدی ترین مشکل فیلم فرشته ها با هم می آیند این است که اصلاً دغدغه ای ندارد. این فیلم شاید بی مسئله ترین فیلمی بوده که در تمام عمرم دیده ام. دریغ از ذره ای بالا و پایین، اندکی ایجاد اضطراب برای تماشاگر و یا خلق بحران.

وقتی در اوایل فیلم می فهمیم که همسر طلبه به جای یک بچه، سه بچه در راه دارد، گمان می کنیم که مشکل مالی احتمالی گره اصلی فیلم باشد. ولی به زودی با یک پیشنهاد بازیگری که از آسمان می رسد و قرارداد 10 میلیونی مشکل حال می شود. فکر می کنیم که شاید صاحب خانه به خاطر زیاد بودن تعداد بچه ها، آن ها را بیرون کند و دردسر درست کند، ولی این اتفاق هم نمی افتد. بچه سوم با بیماری به دنیا می آید و پیش خودمان فکر می کنیم که حتماً کپسول اکسیژن این بچه قرار است دردسر آفرین شود، ولی تنها در یک صحنه به صورت نصفه و نیمه بچه دچار مشکل می شود، و نه تنها پس از آن هیچ صدمه ای به او وارد نمی شود، بلکه دیگر به کپسول اکسیژن هم نیاز ندارد!

وقتی قضیه بازیگری در فیلم جدی می شود با خود می گوییم که حتماً بازیگر شدن این طلبه قرار است برایش مشکل ساز شود و در کلاس درس و محیط حوزه با او بد برخورد کنند، ولی حتی این مسئله هم با دو صحنه کوتاه و یک دیالوگ که «مرد باید نوکر زن و بچه ش باشه» ختم به خیر می شود. همسر طلبه قبل از بازیگر شدن او با این قضیه کنار می آید ولی معلوم نیست بعد از اکران فیلم و به روی جلد مجله رفتن عکس همسر اش، چه مرگ اش شده که می خواهد قهر کند و برود... .

در خوشبینانه ترین حالت، تنها می توان تمرین کارگردانی را به عنوان هدف ساخت این فیلم مطرح کرد. هنرمندان جامعه که قرار است-به قول خودشان-وکیل مدافع مردم باشند و درد های شان را بر روی پرده سینما بگویند، زندگی مردم را تنها دست اویزی قرار می دهند برای اینکه صرفا فیلمی ساخته باشند. برای اینکه چراغ سینما روشن نگه داشته شود!

گاهی آدم خسته می شود از این سینما. از نوشتن برای فیلم هایی که نه شهامت به چالش کشیدن چیزی را دارند، نه احساسی از مخاطب بر می انگیز اند. گاهی دوست دارم بیخیال سینمای ایران، درباره لاست و بتمن بنویسم. در باره فیلم ها و سریال هایی که بلد اند ته دل تماشاگر را قلقلک بدهند و حسی در او ایجار کنند. غم، شادی، هیجان، ترس...مدت هاست که در سالن سینما چنین حس هایی را تجربه نکرده ام.

 

محمد معین موسوی

 

 

شهریور نود و سه


 تاريخ ارسال: 1393/6/4
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>some one:

با اینکه کاملا موافقم با نقدتون در مورد فیلم ناسینمایی فرشته ها.... ولی اگه فیلم خنثی نسازند که فیلمشون توقیف میشه و .... اونوقت پول از کجا درآرن؟؟؟!!!

2+4-

پنجشنبه 6 شهريور 1393



>>>نسرین:

ممنون

7+3-

چهارشنبه 5 شهريور



>>>پژمان.ع:

مثل همیشه نگاهتان تیزبینانه بود اقای موسوی

8+2-

چهارشنبه 5 شهريور




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.