پرده سینما

گزارش دراماتیک و نمایش معین یک طغیان مشخص؛ نگاهی به فیلم «پرویز» ساخته مجید برزگر

کاوه قادری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد و بررسی فیلم پرویز ساخته مجید برزگر

 

 

با چه مواجهیم؟

 

پرویز ساخته مجید برزگرمحیطی دخمه مانند می بینیم؛ تاریکی زائدالوصف و فضایی به غایت سنگین و دیوارهای تقریبا سیاه و کورسویی از نور، فقط در همین اندازه که وجود موجود خشمگین و پرویز نامی را حس کنیم که نفس نفس زدن هایش در ادامه به تنها موسیقی متن و یکی از عناصر تعلیق آفرین فیلم بدل می گردد و راه رفتن های کند و آرام اما جنون آمیزش از نیمه ی دوم فیلم به بعد، لرزه بر اندام مخاطب می اندازد و چهره ی سرد و بی روح اش از مقطعی به بعد، او را عاری از هرگونه حس مهر و عطوفت و ترحم می نمایاند. پرویز با آن هیکل هیولا گونه اش، حتی هنگام نشستن نیز بخشی از نور ضعیف تابیده شده از پنجره به درون محیط را ماسکه می کند؛ یک پوک سیگار می کشد و در تماس تلفنی کوتاهی، با صدایی که ذره ای آرامش نمی توان در آن یافت، پدرش را تهدید می کند که در صورت عدم پرداخت اجاره خانه، زندگی او را به نابودی می کشاند. این همه، تازه مقدمه ی پیش از تیتراژ آغازین پرویز است و نوید بخش یک طغیان.

پرویز حکایت گر یک طغیان است؛ درونمایه اش طغیان است؛ طغیان یک مطرود و تک افتاده ای دیگر. در فیلمنامه اش نیمه ای را به زمینه سازی برای طغیان اختصاص می دهد و نیمه ای دیگر را به گزارش مرحله به مرحله ی طغیان. در فرم نیز در تناسبی همپای محتوا، نیمه ی زمینه ساز طغیان را حاوی سکانس های پرتعداد اما کوتاه و پر کات قرار می دهد (معرفی نسبتا موجز عوامل طغیان) و نیمه ی گزارشگر طغیان را حاوی سکانس هایی کم تعداد اما طولانی و غالبا به صورت پلان-سکانس (گزارش نسبتا تفصیلی و تحلیلی یک طغیان).

گونه ای متفاوت از طغیان

 

طغیان انسانی مطرود و تک افتاده اما هیچگاه درونمایه ی غریب و فناپذیری در آثار سینمایی نبوده؛ از راننده تاکسی اسکورسیزی در سینمای آمریکا گرفته تا آژانس شیشه ای حاتمی کیا در سینمای ایران، همواره با مخاطبان سینما زیسته است و حال در پرویز نیز این بار البته با شمایل و شاکله ای متفاوت تر از آنچه تا پیش از این می شناختیم، به حیات خود ادامه می دهد.

 

طغیان پرویز؛ شباهت ها و تفاوت ها، چرایی ها و چگونگی ها

 

پوستر فیلم پرویزبارزترین وجه این شاکله ی متفاوت را می توان در قهرمان اثر جست. پیش از این، غالبا با قهرمانان سمپاتیک، پر جذبه، خاموشی ناپذیر و فاعلی مواجه بودیم که تضاد فزاینده ی جامعه ی پیرامونی با مطلوبات و آمال و آرمان های اجتماعی و یا فردی-اجتماعی شان از یک سو و برنتابیدن نوع جهان بینی شان توسط سدی به نام واقعیت پیرامونی از سوی دیگر، زمینه ساز بروز طغیانی مهار ناشدنی و اجتناب ناپذیر از سوی آنان می گشت. پرویز اما به گونه ای دیگر است؛ هیبت دارد اما غالبا فیزیکی است و نه آنگونه که بایسته ی قهرمانی طغیان گر همچون تراویس بیکل راننده تاکسی و حاج کاظم آژانس شیشه ای باشد. چه به لحاظ کنش و چه به لحاظ منش و چه به لحاظ نشانه های شخصیتی، مسکوت تر و مسکون تر از آن است که کاریزمای یک قهرمان را دارا باشد. اساسا دغدغه و مساله ای ندارد و به تبع آن آرمانی، هدفی را دنبال نمی کند، فاقد هرگونه جهان بینی است، در دنیای شخصی کوچک اش قرنطینه شده و غوطه ور است و هیچگونه اصطکاک جدی با دنیای بیرونی پیرامون خود ندارد. حتی طغیانش نیز اگرچه علیه جامعه ی پیرامونی اش است اما برخلاف سایر نظایر طغیان گرش، تماما دارای جنبه ی فردی است و فاقد هرگونه ته مایه ی اجتماعی.

از منظر تنهایی و انزوا به عنوان اصلی ترین ویژگی های تقریبا تمام قهرمانان طغیان گر تاریخ سینما و سلب مقام تعلق از آنان به عنوان اصلی ترین عامل طغیان شان اما پرویز پرویز همانند سایر نظایرش است. پرویز کاراکتری آرام، دلسوز، سر به زیر و ساده دل دارد. در خشکشویی مجتمع، یار و یاور بی چون و چرای مسئول خشکشویی است؛ سرش به کار خودش است، بی هیچ توقعی. در آسانسور مجتمع، متوجه مسخره شدن خود توسط دیگران می شود اما به روی خود نمی آورد. برای داخل خانه همه کاره است؛ از آشپزی و شستن ظرف ها برای هر وعده ناهار و شام و خرید نان برای خانه گرفته تا حتی دلسوزی برای غذای پدر؛ به گونه ای که به تلافی گوشت خوب طبخ نشده، می خواهد نمک به غذای پدر اضافه کند و یا به جای آن گوشت نیمه خام، تن ماهی گرم شده به خورد پدر بدهد. در جمع آوری پول شارژ ساختمان، اهل مدارا و تعامل با همسایه ها است. مهمان نواز است و در اولین ملاقات اش با آذر، به گرمی از او استقبال می کند. ساده دل است؛ آن هنگامی که در اولین گفتگوی کوتاهش با آذر، همچون کودکی، آرزوی بارش برف و سفیدپوش شدن شهر را می کند. صاف و صادق است؛ آنقدری که به عنوان سرویس مدرسه، به شدت مورد علاقه ی بچه ها است؛ حتی پس از اینکه مسئولیتی برای رساندن بچه ها به مدرسه ندارد. در ادامه اما رفته رفته او از مسئولیت جمع آوری پول شارژ ساختمان محروم می شود و از رساندن بچه ها به مدرسه نیز همچنین و از کمک کردن در خشکشویی، بدون سرکوفت شنیدن از مسئول آن نیز همچنین و حتی از آشپزی کردن برای پدر و خرید نان برای خانه و اقامت در خانه ی پدری نیز همچنین. موقعیت های مذکور، اگرچه کوچک و به لحاظ ارزش اجتماعی، بسیار ضعیف اند اما برای پرویز، دربرگیرنده ی تمام هویت و مراودات و شاکله های فردی-اجتماعی اش هستند و لذا سلب موقعیت های مذکور از او یعنی سلب مقام تعلق فردی-اجتماعی او و اینچنین است که پرویز به سمت طغیان می رود؛ اما باز هم نه به گونه ای متعارف.

پرویز دارای کرختی اشباع شده ای است که هم درونی است و ناظر بر فقدان مطلق مساله و دغدغه و آرمان (چه از نوع فردی و چه از نوع اجتماعی) و هم بیرونی است و ناظر بر انزوا، سنگینی فیزیکی و کم تحرکی، بیکاری، مجردی، وابستگی مالی و سایر وجوه ضداجتماعی شخصیت اش و از این رو، نه چابکی تراویس راننده تاکسی را دارد و نه رزم آوری حاج کاظم آژانس شیشه ای را؛ پس قاعدتا باید دارای طغیانی متفاوت باشد که اگرچه فردیت آفرین است اما اصلاحی اجتماعی و یا حتی انقلابی فردی را دنبال نمی کند؛ بلکه نهایتا مقصودش اثبات خود است، آن هم فقط در راستای اخطاری البته به غایت جدی به دیگران، مبنی بر اینکه دیگر نمی توانند او را به سادگی نادیده بگیرند.

این طغیان البته هم درونی است و هم بیرونی. اساسا همچون طغیان حاج کاظم، دفعتی و همچون طغیان تراویس، تک کنشی نیست؛ بلکه دارای فرآیند و سلسله مراتبی است که مرحله به مرحله می توان خشونت بیشتری در آن یافت؛ از کشتن سگ های ساختمان شروع می شود و با دزدی نوزاد و رها کردن او در نقطه ای نامعلوم و حتی کوشش ناتمام برای خفه کردن او ادامه می یابد اما تدریجا به مراحلی همچون زیرآب اکبر را زدن و برکناری اش از نگهبانی، تلاش برای دو بهم زنی میان پدر و آذر از طریق دروغ گویی درباره ی وضع مالی پدر، برهم زدن رابطه ی پسر همسایه با دوست دخترش و سر به نیست کردن سگ او و ایجاد مزاحمت برای پدر و آذر، درست دم درب منزل آپارتمانی شان می رسد و نهایتا با جنایاتی همچون زندانی کردن صاحبخانه در انباری و قتل در خشکشویی و تسویه حساب نهایی با پدر و آذر در منزل شان پایان می یابد؛ به گونه ای که در تسویه حساب نهایی، پرویز پس از تجاوز به بخشی از حریم شخصی خانه ی پدر و آذر، در قالب جابجا کردن خودسرانه ی وسایل موجود در آشپزخانه و اتاق پذیرایی شان، بر جایگاه تحکم گر پدر تکیه می زند، دستپخت میزبان را به سخره می گیرد، با دهان کجی هر چه تمام تر از خانه بیرون نمی رود، گستاخانه تهدید می کند و سرانجام ...

 

در خدمت شخصیت-موقعیت

 

پوستر فیلم پرویزپرویز البته علاوه بر فیلم موقعیت (گزارش و نمایش چرایی و چگونگی یک طغیان) فیلم شخصیت نیز است و از این رو، اکثریت قریب به اتفاق داشته هایش را در سبد پرداخت تام و تمام تنها پرسوناژش می گذارد تا شمایل او را به ویژه در نیمه ی اول فیلم، از حضور در خانه، نحوه ی آشپزی اش، با بطری آب خوردن اش، چای خوردن و سیگار کشیدن اش گرفته تا کمک در خشکشویی، رساندن بچه ها به مدرسه، جمع آوری پول شارژ، پذیرفتن پسر همسایه، امانت داری از سگ او و سایر خرده مراودات اش برایمان ترسیم کند و به همین جهت است که ریتم نیمه ی اول فیلم، اگرچه کند است و تا حدی کسالت بار اما معیوب نیست؛ چرا که در خدمت سبک بایسته ی فیلم است که ابتدا شخصیت را ترسیم می کند و سپس او را در بستر موقعیت قرار می دهد.

 

 

کلاسیک در کلیات، مدرن در جزئیات

 

اگرچه روایت اش کلاسیک است و فیلمنامه اش نیز کلاسیک از نوع دو نیمه ای اما حداقل در برخی پارامترها همچون نحوه ی تعلیق آفرینی و گزارش برخی وقایع و نمایش برخی حالات، جزئی نگرتر می شود و پا از وادی کلاسیک فراتر می گذارد؛ برای نمونه :

1-رابطه ی سرد و کم گفتگوی پدر با پرویز با توجه به بازی ضعیف بازیگر نقش پدر (بازی که فاقد تحکم و بی مهری بایسته ی کاراکتر پدر است) و همچنین پرداخت نسبتا گذرا و مینی مالیستی در فیلمنامه، پیش و بیش از آنکه در پلات فیلمنامه نمود عینی و بیرونی یابد، در میزانسن هایی نمایان است که تماما پرویز و پدر را با فاصله ی معین از یکدیگر به تصویر می کشند؛ به ویژه در میزانسن های غذا خوردن که به استثنای سکانس پایانی، همواره با کادری ثابت و قابی ایستا مواجهیم که پرویز در سمت راست آن است و پدر با فاصله ای معین از او در سمت چپ کادر. در این میان، البته از یاد نبرید میزانسن سکانس فوتبال تماشا کردن را که در آن پرویز نشسته اما پدر با فاصله می ایستد و تنها لحظاتی در اتاق می ماند تا به پرویز اطلاع دهد که می خواهد محترمانه او را از خانه بیرون کند.

2-موتیف با بطری آب خوردن و پر کردن بطری بوسیله ی شیر آب غیرآشامیدنی ظرفشویی توسط پرویز که می تواند نمایانگر پایان صبر او و پر شدن هر چه بیشتر وجودش با بی رحمی (منبعث از نیمه ی دوم فیلم) به جای ترحم (منبعث از نیمه ی اول فیلم) باشد؛ موتیفی که آخرین بار در سکانس نهایی و در خانه ی پدر و درست دقایقی پیش از تکمیل فرآیند طغیان تکرار می شود، تا از این رو کارکرد تعلیق آفرینی نیز داشته باشد.

3-انزوا و تنهایی پرویز که در میزانسن های تنها خوابیدن و تنها راه رفتن و تنها غذا خوردن او نمایان است؛ به ویژه در میزانسن های تنها غذا خوردن که به لحاظ قاب بندی و کادربندی، دقیقا مشابه میزانسن های دو نفره ی غذا خوردن پرویز و پدر است؛ با این تفاوت که در سمت چپ کادر، تنها یک صندلی خالی موجود است، بدون وجود پدر.

4-نفس نفس زدن های پرویز؛ تنها موسیقی متن فیلم که به جرات می توان آن را تعلیق آفرین ترین عنصر فیلم دانست و به همراه موتیف آب خوردن با بطری، از نمودهای درونی خشونت شکل گرفته در پرویز نیز به حساب آورد.

5- پرویز به هنگام غذا خوردن در خانه ی پدر در سکانس نهایی، این بار بر صندلی پدر می نشیند؛ میزانسنی با همان نحوه ی قاب بندی و کادربندی میزانسن های دو نفره ی غذا خوردن پدر و پرویز شکل می گیرد؛ با این تفاوت که این بار، پرویز در سمت چپ کادر است و پدر در سمت راست کادر و البته میان این دو آذر قرار دارد. خشونتی میان پدر به عنوان ضلع اصلی طرد کننده ی پرویز، و پرویز به عنوان انتقام گیرنده در شرف وقوع است که خواه ناخواه گریبانگیر آذر بی گناه نیز می شود؛ کما اینکه نوزاد درون کالسکه و پسر همسایه و سگ اش و سگ های ساختمان و حتی مسئول خشکشویی نیز از قربانیان بی گناه طغیان پرویز هستند.

 

حفره های چگونگی

 

پرویز صدالبته فیلم کاملی نیست. بزرگترین نقصان اش نیز بی تردید متوجه فقدان پایان بندی مناسب برای اثر است که دلیل اش، چه فشار و ممیزی باشد و چه خودسانسوری از سر ناچاری فیلمساز و چه حتی تصمیم خودآگاهانه و خود پسندیده ی وی مبنی بر عدم نمایش خشونتی زائدالوصف پیش چشم مخاطبان، مسلماً توجیه گر سینمایی نقصان مذکور نیست. اگرچه شیب تند سیر طغیان پرویز از یک سو و تمام علائم و شواهد حضور پرویز در خانه ی پدر و آذر (به ویژه جمله ی پرویزمبنی بر اینکه هیچکدام از آنان از خانه بیرون نخواهند رفت) از سوی دیگر، جملگی بر وقوع قتلی فجیع و تکمیل فرآیند طغیان دلالت دارند اما از یاد نبریم که در درامی همچون پرویز که در مقام گزارش دراماتیک و نمایش معین چرایی و چگونگی یک طغیان مشخص است، پیش از هر چیز، با قطعیت و عینیت مواجه ایم و نه حدسیات و مفروضات ذهنی؛ لذا پایان باز یا بی پایانی، اساساً متعلق به چنین اثری نیست. با پرویزی مواجهیم که از ابتدا، تمام مراحل طغیان را یکی پس از دیگری پیموده (و چرایی و چگونگی این مراحل، جملگی برای مخاطب به نمایش درمی آیند) و آن هنگامی که قصد دارد با گرفتن انتقامی سخت از اصلی ترین ضلع طرد کننده ی او، سلسله مراتب اعمال خشونت بارش را کامل کند، ناگهان تیتراژ پایانی؛ دیگر نمایشی در کار نیست؛ تا پرویز حداقل از منظر تکمیل نمایش چگونگی فرآیند طغیان، دچار اخلال گردد و دارای حفره.

نقصان دیگر اما به مقدمه ی فلاش فوروارد گونه ی پیش از تیتراژ ابتدایی (تهدید تلفنی پدر توسط پرویز در آن فضای رعب آور همراه با نفس نفس زدن های پرویز) برمی گردد که به سبب عدم تکرار در نمایش خطی وقایع، محل دقیق استقرارش در سیر داستانی فیلمنامه نامعلوم است؛ به گونه ای که مشخص نیست تهدید مذکور که نشانه ی قدرتمندتر شدن تدریجی پرویز و تداوم سیر صعودی خشونت او است و براساس منطق روایی درام، قاعدتا باید پس از عدم پرداخت اجاره خانه توسط پدر صورت گرفته باشد، دقیقاً پیش از مشغول شدن پرویز در پست نگهبانی است یا پس از آن؟ پیش از تصدی پرویز به عنوان مدیر نگهبانی است یا پس از آن؟ پیش از زندانی کردن صاحبخانه در انباری است یا پس از آن؟ و یا پیش از قتل در خشکشویی است یا پس از آن؟

 

حصول توفیقی که تکرار آن در آینده، مستلزم مراقبت فیلمساز از خود است

 

با این همه اما تردیدی نیست که دومین اثر بلند سینمایی مجید برزگر، علاوه بر توفیق در ترسیم شمایل یک طغیان گر و خلق شاکله ی یک طغیان و توضیح نسبی چگونگی و چرایی آن، به عنوان فیلمی شخصیت-موقعیت نیز در پایبندی به سبک خود موفق است؛ چرا که هم از پس ساحت موقعیت برآمده و هم از پس ساحت شخصیت. پرویز به لحاظ جایگاه اش در میان آثار سال 91 سینمای ایران نیز آنقدر قوت دارد که حداقل به زعم نگارنده، به همراه گذشته و آسمان زرد کم عمق از سه بهترین های سال باشد؛ به گونه ای که شاید فقط به گذشته اصغر فرهادی ببازد اما یقینا آسمان زرد کم عمق بهرام توکلی را با اختلاف می برد. گام حیاتی مجید برزگر در ادامه ی سیر فیلمسازی اش اما بی تردید باید مراقبت از خود باشد؛ تا خدایی ناکرده طوری نشود که: یا بر تارک اعلی نشیند یا زیر پای خود نبیند.

 

کاوه قادری

 

 


 تاريخ ارسال: 1393/9/9
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>رضا:

دست مریزاد

29+0-

دوشنبه 10 آذر 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.