پرده سینما

شاید عشقی بیاد!

غلامعباس فاضلی

 


 

 








بانی فیلم امروز نوشت: پاسخ غلامعباس فاضلی به بهزاد عشقی



-دوست عزیز! شما در پی چه هستید؟! رد نقد ایدئولوژیک؟ یا رد ایدئولوژی اسلامی در نقد، از طریق «مفتّش» و «ممیّز» خواندن منتقد؟! به‌نظر می‌رسد هیچکدام؛ و صرفاً خودنمایی.


-شما آن‌قدر عوام‌فریبید که واژه‌ی ایدئولوژی را با کلماتی مانند «استالین» و «تفتیش» کنار هم می‌گذارید؛ مگر ایدئولوژی فقط در میان بلشویک‌ها وجود داشته است؟! آیا فرانسه‌ی امروز بدون راه گرفتن از ایدئولوژی ولتر، روسو، و منتسکیو، شکل می‌گرفت؟ آیا می‌توانید تأثیر ایدئولوژی رالف والدو امرسون، توماس جفرسون و فرانکلین روزولت را بر ایالات متحده آمریکا انکار کنید؟ آیا می‌شود تأثیر ایدئولوژی هنری وارد بیچر روحانی مسیحی آمریکایی را بر لیبرالیسم آمریکا منکر شد؟!


 



غلامعباس فاضلیخوشحال‌ام که حضور بنده در برنامه‌ی «هفت»، فرصتی را برای یکی از نویسندگان سینمایی فراهم کرد که پس از سال‌ها گوشه‌گیری و حاشیه‌نشینی، امکانی برای ابراز وجود پیدا کند. گرچه نمی‌توانم حیرت خود را پنهان کنم که چطور نویسنده‌ای که بیشتر عمرش به نگارش یادداشت‌های پراکنده درباره‌ی سینمای دهه‌های‌ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ ایران سپری شده، حالا درباره‌ی اصول نقد فیلم امر و نهی، و نظریات داهیانه صادر می‌کند!

اگرچه نظریات ایشان که با واژگان پرطمطراقی نظیر «تفتیش»، «ممیّز» «دوران استالین»، «شوروی سابق»، «رئالیسم سوسیالیستی»، «مایر هولد»، «باسترناک» [که البته پاسترناک درست است، نه به قول ایشان باسترناک]، «ایزنشتاین»، «مایاکفسکی»، و... همراه شده، برای چند ثانیه چهره‌ای متفکر از ایشان را خلق می‌کند، اما البته خیلی زود دم خروس سطحی‌نگری ایشان با عباراتی مانند: «فرحبخش... یکی از سینماگران شاخص ایرانی در حوزه‌ی سینمای مردم‌پسند و پرمخاطب است.» بیرون می‌آید و افق جهان‌بینی ایشان با حرکت در مسیر دوار همیشگی به سینمای دهه‌ی‌ ۱۳۴۰ و فیلم قیصر می‌رسد. که مثلاً بله! زمان قیصر هم چنین بود!

انوار مشعشعی که از میان نوشته‌ی پربار ایشان ساطع می‌شود بیشتر حول دو محور به جهان تاریک پیرامون روشنی می‌بخشد:

الف) آنچه فاضلی در برنامه‌ی «هفت» عنوان کرد نقد فیلم نبود، و او «به‌جای آنکه فیلم را از زاویه روایت و پرداخت و تکنیک و چه و چه، مورد داوری قرار بدهد، به ذکر جملات کلی‌بافانه‌ای در این زمینه بسنده می‌کند و بعد در مقام ممیز و مأمور ممیزی قرار می‌گیرد و فیلم را از زاویه منهیات شرعی و قانونی به زیر سؤال می‌برد.»

ب) فرحبخش هم کم نمی‌آورد و در این زمینه به‌خوبی از فیلم دفاع می‌کند و منتقد را در موقعیت کاملاً شکننده و منفعلانه‌ای قرار می‌دهد.

 

فکر می‌کنم بهتر است پاسخ به بند «الف» ایشان را از نکته‌ای کلی آغاز کنم:

دوستانی که اتومبیل صفرکیلومتر خریده‌اند حتماً به‌خوبی به این نکته واقف هستند که پس از کارکرد مشخصی، باید اتومبیل را هنگام «سرویس اولیه» به نمایندگی مربوطه ببرند. هنگام تحویل گرفتن خودرو به‌منظور انجام «سرویس اولیه»، نماینده‌ی شرکت دور تا دور اتومبیل شما می‌گردد و بدنه‌ی آن را با دقت مورد بررسی قرار می‌دهد. و اگر در گوشه‌ای زدگی، رنگ‌پریدگی، یا اشکالی وجود داشته باشد، در فرم مربوطه مثلاً می‌نویسد «گلگیر عقب، سمت راننده زدگی دارد» اما منتقد فیلم کار‌شناس فنی شرکت سایپا یا ایران‌خودرو نیست که موظف باشد دور یک فیلم بگردد و تمام معایب یا محاسن احتمالی آن را یادداشت کند!

منتقد فیلم کار‌شناس اداره ثبت هم نیست که موظف باشد در سند یک ملک مشخصات دقیق و مساحت عرصه و اعیان آن را بنویسد: «تمامی شش‌دانگ یک دستگاه آپارتمان که مشخصات ثبتی آن به قرار ذیل محل وقوع است. پلاک فرعی ۲۴ از اصلی ۱۲ حد شمالی ملک پلاک ثبتی معین به خیابان، حد شرقی ملک به پلاک معین، حد جنوبی ملک به خیابان، و حد غربی آن به پلاک مشخصی است...»

منتقد فیلم [همان‌طور که صد و بیست سال تاریخ سینما ثابت کرده است] می‌تواند و حق دارد از هر زاویه‌ای که دل‌اش بخواهد یک فیلم را نقد کند. و نقد فیلم [بر فرض آن‌که یک فیلم از نظر روایی یا تکنیکی هم درخشان باشد] لزوماً به‌معنی اشاره به روایت یا تکنیک آن نیست. نقد یک فیلم می‌تواند کاملاً سیاسی، روان‌شناسانه، جامعه‌شناسانه، و حتی حقوقی باشد. از سوی دیگر «ایدئولوژی» چیزی خارج از نقد فیلم و اساساً سینما نبوده و نیست. قبلاً با تفصیل بیشتری نوشته‌ام که حتی نوشته‌های سیلویا پلات هم عاری از ایدئولوژی نیست.

در نقد فیلم هم می‌بینیم که استیفان شارف دوست دارد فیلم‌های هیچکاک را از نگاهی کاملاً تکنیکی نقد کند، اما رابین وود ترجیح می‌دهد با آمیخته‌ای از مارکسیسم و ساختارگرایی به مصاف آن‌ها برود. او در مواجهه با اسپیلبرگ و لوکاس یک‌سره در مقام یک مارکسیست به نقد ئی.تی. و جنگ ستارگان می‌پردازد.

و اگرچه نویسندگان کایه دو سینما در سنت‌لوییس به دیدارم بیا وینسنت مینه‌لی را به‌عنوان یک شاهکار حلواحلوا کردند، اما اریک رد کبیر در کتاب درخشان تاریخ سینمای خود به فیلم حمله می‌کند چون به نظر او تصویر پررنگ‌ولعاب فیلم، با فضای تیره‌وتار و سرشار از روسپی‌خانه‌های سنت‌لوئیسِ واقعی هم‌خوان نیست. و این فقط رئالیسم نیست، بلکه ایدئولوژی است! از همین‌روست که لورا مالوی صرفاً با خاستگاهی ایدئولوژیک به رویارویی با فیلم‌های هیچکاک می‌رود و پنجره‌ی عقبی و روح را از منظری فمنیستی نقد می‌کند! وقتی او جدال در آفتاب کینگ ویدور را نقد می‌کند نیز جز این نیست. او ایدئولوژی خود را از فمنیسم برمی‌گیرد. براساس ایدئولوژی نهفته در نقدهای لورا مالوی، بخش اعظم تصاویری که در دهه‌ی ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ برای ما رؤیا و خاطره می‌ساختند چیزی مذموم‌اند چون در آن‌ها «زنان تحت استثمار و ستم قرار دارند، زیرا دستمایه نگاه خیره‌ی مردانه هستند.» و مگر مارجری روزن و سوزان ژیرار و... جز منتقدانی ایدئولوژیست بودند؟

فقط در دهه‌ی ۱۹۷۰ بود که ویل دورانت بزرگ در «تفسیرهای زندگی» اقرار کرد بخش مهمی از بی‌اعتنایی جهان غرب به «دن آرام» و توجه به «دکتر ژیواگو» ناشی از دیدگاه‌های ایدئولوژیک بوده و نه چیز دیگر. بنابراین ایدئولوژی در نقد ادبی هم نقش داشته است.

شما نه‌تنها نمی‌توانید حضور ایدئولوژی را در نقد فیلم و اساساً در سینما نفی کنید، بلکه حتی در تقلیل جایگاه آن هم ناتوانید. آیا ایدئولوژی مارکسیستی سرگئی ایزنشتین در رزمناو پوتمکین یا دشت بژین از فیلم‌های او قابل تفکیک است؟ یا جمهوری‌خواه بودن جان فورد در فیلم‌های او چیز قابل کتمانی است؟ مگر همین جان فورد کبیر براساس ایدئولوژی دست‌راستی خود از دلیجان تا جویندگان تصویر شریرانه‌ای از سرخپوستان خلق نکرد؟ و سینمادوستان جلوی پرده‌ی سینما با آن هم‌آوا نشدند. و مگر منتقدان هیچکاک و اسکورسیزی فیلم‌های آن‌ها را صرفاً از جنبه‌های مسیحیت کاتولیک نقد و بررسی نکردند؟ آیا در نقدهای جفری نوئل اسمیت می‌توانید ایدئولوژی مارکسیستی او را نادیده بگیرید؟ یا در نقدهای اندرو ساریس نگاه لیبرالیستی‌اش را؟ مسلماً نه! مگر این‌که بخواهید تجاهل کنید.

 

دوست عزیز! شما در پی چه هستید؟! رد نقد ایدئولوژیک؟ یا رد ایدئولوژی اسلامی در نقد، از طریق «مفتّش» و «ممیّز» خواندن منتقد؟! به‌نظر می‌رسد هیچکدام؛ و صرفاً خودنمایی. سوای این مگر شما واقف نیستید که هر فیلمی ظرفیت پرداختن به زاویه‌ی روایت و تکنیک را ندارد؟ آیا مستانه، مثلاً درباره‌ی الی است، که بشود درباره‌ی زاویه‌ی روایت یا تکنیک آن بحث کرد؟! شما آن‌قدر عوام‌فریبید که واژه‌ی ایدئولوژی را با کلماتی مانند «استالین» و «تفتیش» کنار هم می‌گذارید؛ مگر ایدئولوژی فقط در میان بلشویک‌ها وجود داشته است؟! آیا فرانسه‌ی امروز بدون راه گرفتن از ایدئولوژی ولتر، روسو، و منتسکیو، شکل می‌گرفت؟ آیا می‌توانید تأثیر ایدئولوژی رالف والدو امرسون، توماس جفرسون و فرانکلین روزولت را بر ایالات متحده آمریکا انکار کنید؟ آیا می‌شود تأثیر ایدئولوژی هنری وارد بیچر روحانی مسیحی آمریکایی را بر لیبرالیسم آمریکا منکر شد؟!

 

ب) دوست ما در ادامه‌ی مطلب‌اش ثابت می‌کند نه‌تنها از ماهیت نقد فیلم چیزی نمی‌داند، بلکه از تکنیک‌های مناظره هم بی‌اطلاع است! وقتی در یک مناظره طرف مقابل دیوار حاشا را هر دم بلند‌تر می‌کند، یا آمیزه‌ای از لاف‌زنی، گزافه‌گویی، رجزخوانی، و خودستایی است، شما باید هشیارانه او را وادار به گفتن حرف‌هایی کنید که بیننده‌ی عاقل خود درباره‌ی او قضاوت کند. در این صورت است که طرف مقابل مناظره با پای خودش به چاهی می‌افتد که خودش برای خود حفر کرده است!

وقتی طرف مقابل در مقابل انتقاد از عدم وجود وجوه روان‌شناسی در فیلم‌اش، بحث را خانگی می‌کند و می‌گوید «همسرم دکتر و دخترم روان‌شناس هستند» و به‌جای پاسخ به ایرادات دینی فیلم‌اش باز در یک رویکرد خانگی می‌گوید «من در دامان روحانیت بزرگ شده‌ام و درس‌اش را خوانده‌ام» معلوم است که بیننده چه قضاوتی می‌کند! چیزی که خانگی‌اش ممکن است اعتبار داشته باشد ماست و شیر و لبنیات است، نه علم! بنابراین من درست پیش رفته‌ام.

وقتی در برابر انتقاد من از عدم کارکرد روان‌شناسی فیلم‌اش، اخبار صفحه‌ی حوادث روزنامه را با شرح و تفصیل بازگویی می‌کند، و بحث نامربوط «سه نوع حرام» را مطرح می‌کند، اوست که در موقعیت منفعلانه قرار دارد نه من!

وقتی فردی واپسگرا که نام فیلم‌هایش را از روی ترانه‌های جواد یساری (سپیده‌دم- به‌خاطر عدم موافقت وزارت ارشاد به زن‌ها فرشته اند تغییرنام داد) و ایرج مهدیان (سلام بر عشق) انتخاب می‌کند، و نام آخرین فیلم‌اش را از روی «فیلمفارسی» سال ۱۳۳۸ برداشته (شانس و عشق و تصادف) مرا «متحجر» خطاب می‌کند، طبیعی است که فایده‌ای ندارد من به او بگویم «متحجر نیستم!» که حتی اگر باشم، ادعای مدرنیته از سوی او، بزرگ‌ترین ضربه‌ی ممکن را به خودش وارد کرده است!

وقتی طرف مقابل من در پاسخ به نقد من درمورد بی‌ثمر بودن سی سال فعالیت فیلمسازی‌اش، خود را سرمدار «سینمای مستقل» می‌داند من کار خودم را کرده‌ام؛ چون این حرف چنان گزاف بود که فردای‌‌ همان روز در «خانه‌ی سینما» و نشست پرسش و پاسخ با میشل فرودون سردبیر اسبق کایه دو سینما درباره‌ی «سینمای مستقل»، محمدمهدی عسگرپور هم به این گزافه‌گویی طعنه زد!

وقتی من در مناظره طرف مقابل را وادار کنم که به همایون اسعدیان (یکی از مخالفان مهم خود) تکیه کند و به فیلمی که با او ساخته، پناه ببرد، معلوم است او «شکننده» شده نه من! وقتی فردی که با لحن خاص خودش، در گردهم آیی جلوی وزارت ارشاد در برابر رسانه ها فریاد می زند «بوی کباب نمی آد، خر داغ می کنن» و در سی سال فیلمسازی تنها به «برفوش» بودن فیلم فکر کرده است، پیش روی من دم از «ادبیات» می زند معلوم است من کارم را درست انجام داده ام. همین‌طور وقتی از دستمزد و نیش به‌عنوان «بهترین فیلم‌های کارگردانانشان» یاد می‌کند و دست‌بالا می‌تواند به کما مباهات کند.

 

در پایان برای این‌که مذاق مبارکتان تلخ نشود لطیفه‌ای را حضور مبارکتان عرض می‌کنم:

روزی در همین تهران خودمان، مردی به مقصدی تاکسی دربستی گرفت. وقتی راننده به نخستین چراغ قرمز رسید بی‌محابا و باسرعت از آن رد شد. مسافر که وحشت‌زده شده بود از راننده پرسید چرا پشت چراغ قرمز نایستادی؟ راننده سرخوشانه پاسخ داد «عشقی باش!» به چراغ قرمز دوم رسیدند، باز هم راننده باسرعت از آن گذشت. مسافر وحشت‌زده این‌بار اعتراض کرد، و راننده باز هم با لحنی لاقیدانه گفت «عشقی باش!». کمی بعد به چهارراه دیگری رسیدند که چراغ‌اش سبز بود. راننده پشت چراغ سبز پایش را گذاشت روی ترمز. و مسافر که این‌بار حقیقتاً تعجب کرده بود از راننده پرسید چراغ که سبز است، چرا ایستاده‌ای؟ که راننده جواب داد «شاید عشقی بیاد!»

ظاهراً شما هم موقع مطلب نوشتن، بی‌توجه به مختصات بحث، «عشقی» می‌گذری و «عشقی» می‌ایستی!

این را دوستانه می‌نویسم: در گاز دادن و ترمز گرفتن‌ات بیشتر تأمل کن.



در همین رابطه بخوانید:
فاضلی خطاب به فرحبخش: شما در این سینما مشغول تجارت هستید، چرا منت‌اش را بر سر مردم می‌گذارید؟!


 تاريخ ارسال: 1393/10/14
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>.سارا.:

خوندن مطلب انرژی بخش یعنی خوندن مطالب با دلیل و مدرک و مفیدx)

10+0-

دوشنبه 29 دي 1393



>>>ساعتچی:

لایک ;)

14+0-

پنجشنبه 25 دي 1393



>>>نیکخواه:

بهزاد عشقی؟؟؟؟؟ کیه اصلاً؟

27+3-

يكشنبه 21 دي 1393



>>>فرزام:

فرحبخش از همان اولش فقط با پررویی باختش رو پنهان کرد. همینطور استفاده از برهان خلف. اینکه تا از ضددین بودن فیلم حرف بزنن بپرسه "مگه شما مجتهدی؟» مگه فقط "مجتهد میتونه از دین حرف بزنه؟ همونطور که به دروغ در مناظره گفت «ما در شورای نظارت "مجتهد" داریم»!!! مجتهد؟؟!!! آیا او فرق حجت الاسلام و مجتهد را نمیدونه! فرحبحش کسی بود که سینما عصر جدید را نبود کرد. سینمایی که هوشنگ کاوه با عشق برپاش کرد. کاش اقای فاضلی این رو هم میگفت. سینما "عصرجدید" را فرحبخش از یک مکان فرهنگی تبدیل کرد به جایی که فیلم فقط "برفوشه".

25+2-

يكشنبه 21 دي 1393



>>>سجاد ولی خانی:

فیلمی شلوغ و سردرگم اما نه آنقدر ها بی محتوا.حرف هایی برای گفتن داشت گرچه ناقص با بهره‌گیری از ساختاری احساسی.

15+0-

شنبه 20 دي 1393



>>>آقای میم:

جناب فاضلی ای کاش سکوت میکردین چه بسا بیش از این وجه خودتون رو خراب نمیکردین. شما عملا یا این نوشته ثابت کردید که از نقد فیلم هیچ نمیدونین .. اول: استفاده از کلمات و نوع حرف زدن هر شخص _نه فقط فیلمساز_ بسته به سطح سواد و میزان تحصیلات اون شخص داره. این که چون فرحبخش از خانواده و نزدیکان خودش مثال میزنه که فیلمش رو از ادعای خنده دار شما مبرا کنه به معنی نیست که شما درست پیش رفتین. شما در کل مناظره فقط یک ادعا کردین و همون هم اینقدر بی ربط بود که بجای اینکه یک گفتگوی آموزنده و روشنگرانه اتفاق بیوفته فقط حرف همدیگه رو قطع میکردین و بحث به حاشیه میرفت.(جای استاد فراستی واقعا خالی..!) دوم: یاداشت های پراکنده؟؟؟ .. انگار شما از مطبوعاتی مثل سینما و ادبیات، فرهیختگان، بانی فیلم، ماهنامه سینمایی فیلم و ... بی خبرین ..! سوم: اینکه یک فیلمساز از اسم ترانه و ... واسه فیلمش استفاده کنه چه ارتباطی به تحجر داره؟ مگه نمونه این چنینی تو همه جای دنیا کم داریم؟ چهارم: حرف آقای فرحبخش درمورد اینکه هر شخص عادی نمیتونه در مورد منهیات دین ادعا کنه کاملا درست و بجاست و صرف مسلمان بودن کفایت نمیکنه این ادعای شما که من مسلمونم پس میتونم این فیلم رو ضد دینی بدونم به رفتار خوارج در زمان حکومت امام اول بسیار شباهت داره.. مواظب خودتون باشین و در آخر بد نیست نگاهی هم به آمار فروش مستانه در هفته آخر اکرانش بندازین تا تاثیر حرف های یک منتقد!! بر فروش یک فیلم رو به خوبی ببینین!!

7+29-

شنبه 20 دي 1393



>>>جابر:

اوهوم راس میگید آقای فاضلی!!

12+1-

شنبه 20 دي 1393



>>>خادم:

سپاس برادر............................

24+0-

پنجشنبه 18 دي 1393



>>>توحید♥:

عالی بود/بی نهایت زیبا/عشق براتون ♥

30+1-

سه‌شنبه 16 دي 1393



>>>مژده:

سلااااااااااااااام:-) این سایت خیلی محشره:-] فوق العاده خوشحالم که بااین سایت آشنا شدم…

32+0-

سه‌شنبه 16 دي 1393



>>>آرمیتا صمدی:

فیلم بد دفاع نداره!نقدشم ناراحتی نداره!

41+0-

سه‌شنبه 16 دي 1393



>>>حوا:

در گاز دادن و ترمز گرفتن‌ات بیشتر تأمل کن...=) ;) :) =) ;) :) =) ;) :) =) ;) :) =) ;) :) =)

36+0-

سه‌شنبه 16 دي 1393



>>>babak:

که اینطور●●●همه جا حرف حق رو می کوب●●●خیالی نیس برادر●●●

26+0-

دوشنبه 15 دي 1393



>>>ناتالی:

سلام . راستش من این فیلم رو (مستانه) هفته ی پیش دیدم... انتظار داشتم فیلم خیلی خوبی رو ببینم... به نظرم به این فیلم فقط به خاطر ستاره هایی که داره در صدر جدوله که این اصلا عادلانه نیست... این فیلم یک روند کند و کشدار داشت و در آخر مطلبی را برای مخاطب خود به یادگار نمی گذاشت...

50+0-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>مجتبا:

خیلی عالی بود* خسته نباشی مرد* یاعلی*

43+0-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>پرهام:

نقد خوب و منصفانه ای بود...مرسی...

44+1-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>jim:

Great ... So true :-)

37+0-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>زینب کریمی:

سلام و وقت بخیر. امیدوارم همه در امر حساس قضاوت، جانب انصاف و عدالت را رعایت کنند. موفق و سربلند باشید.

45+0-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>پژمان الماسی‌نیا:

سلام و عرض ادب. جدا از تمام مواردی که شما بدان‌ها اشاره کرده‌اید، با توجه به این تکه از مطلب منتشره در بانی‌فیلم: «... منتقد برنامه به‌جای آن‌که فیلم را از زاویه روایت و پرداخت و تکنیک و چه و چه، مورد داوری قرار بدهد...» کاملاً مشخص است که راقم سطور مذکور، تنها براساس شنیده‌ها قضاوت کرده و حتی به خودش زحمت نداده فیلم برنامه را که در سایت‌های بسیاری از راسخون گرفته تا یوتیوب موجود است ببیند تا حداقل مشغول‌الذمه نشود. چرا که شما به‌عنوان نماینده‌ی جامعه‌ی منتقدین آنجا حضور داشتید و از حقوق امثال ایشان دفاع کردید درنهایت. باقی، بقایتان. پژمان الماسی‌نیا؛ یک‌شنبه، چهاردهم دی نود و سه

61+5-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>یه نفر:

زندگی خصوصی ۱۳۹۰ دختر شاه پریون ۱۳۸۹ سلام بر عشق ۱۳۸۸ آقای هفت رنگ ۱۳۸۷ زن‌ها فرشته‌اند ۱۳۸۶ کلاغ‌پر ۱۳۸۶ مهمان ۱۳۸۵ شارلاتان ۱۳۸۳ عروس فراری ۱۳۸۳ کما ۱۳۸۲ رز زرد ۱۳۸۱ آواز قو ۱۳۷۹ کاندیدا بهترین فیلم جشن خانه سینما ـ دوره پنجم تکیه بر باد ۱۳۷۹ شب‌های تهران ۱۳۷۹ دوستان ۱۳۷۸ زخمی ۱۳۷۶ عقرب ۱۳۷۵ گروگان ۱۳۷۴ بهشت پنهان ۱۳۷۳ تحفه هند ۱۳۷۳ نیش ۱۳۷۳ دو روی سکه ۱۳۷۱ قافله ۱۳۷۱ آواز تهران ۱۳۷۰ شانس زندگی ۱۳۷۰ تیغ آفتاب ۱۳۶۹ غریبه ۱۳۶۶

37+0-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>یه نفر:

محمدحسین فرح‌بخش. زمینه فعالیت کارگردان. فیلم‌نامه‌نویس. تهیه‌کننده. تولد ۱۳۳۸. تهران. ملیت ایرانی. محمدحسین فرح‌بخش (زاده ۱۳۳۸ - تهران) کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و تهیه‌کننده ایرانی است. کارگردان:مستانه (۱۳۹۳) زندگی خصوصی (۱۳۹۰) عطش (۱۳۸۱)

34+0-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>ساندرا:

تکنیک لعنتی فاضلی در مناظره! مانی باغباتی را وادار کرد جلوی صدها هزار نفر بگوید "ساختن یک فیلم بد سخت تر ساختن یک فیلم خوب است"!! و امیر قادری را به جایی کشوند که بگه "من تئوریسین سینما هستم"!! و بعد نوبت به فرحبخش شد که خودش را لو بدهد.

71+3-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>farzane:

عشقی باش...

42+1-

يكشنبه 14 دي 1393



>>>eli:

Like like♥♥

74+1-

يكشنبه 14 دي 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.