محمدمعین موسوی
نقد و بررسی فیلم نهنگ عنبر ساخته سامان مقدم
مقدم عاشقانه بهتر می سازد یا کمدی؟ اگر نگاهی به دو فیلم مکس و کافه ستاره بیندازیم، پاسخ دادن به این پرسش مشکل نیست.
به نوعی انگار که سامان مقدم فیلم را به دو قسمت تقسیم کرده، کمدی اش را به عطاران سپرده و عاشقانه را خودش ساخته...
کاراکتری که ویشکا آسایش بازی می کند، از لحاظ فیلمنامه ای اضافی است. اگرچه در فیلمی که می بینیم اضافه نیست که این موضوع صرفاً به خاطر بازی خوب ویشکا آسایش است که این کاراکتر را نجات داده...
فیلم، خیلی نرم و نامحسوس، از یک کمدی به ظاهر سطح پایین به یک عاشقانه حس برانگیز بدل می شود و این تغییر ژانر را اصلا به رخ نمی کشاند.
نهنگ عنبر پس از کافه ستاره، بهترین فیلم سامان مقدم، و به نظر من بهترین فیلم حال حاضر اکران است.
مقدم تقریبا همزمان با کافه ستاره، فیلم بی مزه و پیش پا افتاده مکس را ساخت. بعد از آن فیلم صد سال به این سال ها را ساخت که دیده نشد. سریال بد قلب یخی را کارگردانی کرد، فیلم یک عاشقانه ساده را ساخت که از شدت ضعیف یودن، تعجب بر انگیز بود. در این میان سریال تلویزیونی شمس العماره به نسبت سایر آثاری که نام برده شد، بهترین شان بود. ولی فیلم تازه اش ، نهنگ عنبر، فیلم خوبی است که بی تردید از بهترین های کارنامه مقدم محسوب می شود. فیلمی که دوباره یادمان می اندازد که زمانی این فیلمساز هم فیلم خوب می ساخت.
مقدم عاشقانه بهتر می سازد یا کمدی؟ اگر نگاهی به دو فیلم مکس و کافه ستاره بیندازیم، پاسخ دادن به این پرسش مشکل نیست.
نقطه قوت کافه ستاره عاشقانه های آن است. عاشقانه ملوک-خسرو و ابی-سالومه. عاشقانه هایی که بیش از نیمی از موفقیت سینمایی شان را مدیون کارگردانی اند (با اینکه فیلمنامه پیمان معادی هم فیلمنامه خوبی است). ولی در فیلم مکس، معدود صحنه های بامزه ای که مخاطب را می خندانند به خاطر فیلمنامه پیمان قاسمخانی است و شوخی های خاص خودش، و شاید هر کارگردان دیگری آن فیلمنامه را می ساخت فیلم از اینی که هست بدتر که نمی شد هیچ، شاید بهتر هم می شد. پس سامان مقدم عاشقانه ساختن را بهتر بلد است تا کمدی ساختن. حال، فیلمساز چه کند با نهنگ عنبر، این کمدی عاشقانه؟
همین جا این نکته را بگویم که با اینکه به نظرم نهنگ عنبر فیلم خوبی است، اگر هر بازیگر دیگری جز عطاران نقش ارژنگ را بازی می کرد، به احتمال زیاد فیلم از این نهنگ عنبر سرپا و سرگرم کننده، به یک نهنگ عنبر لوس و بی مزه و غیر اخلاقی بدل می شد. (به این حرف اعتقاد ندارم که «اگر بازیگر یک فیلم را عوض کنی و فیلم بدی بشود، فیلم از اول هم بد بوده». قرار نیست صرفاً فیلمساز و فیلمنامه نویس عامل موفقیت فیلم باشند و بازیگر هم در خوب یا بد بودن فیلم نقش دارد. گاهی به اندازه عطاران در نهنگ عنبر، نقشی بیش از فیلمساز)
پس انتخاب عطاران، انتخابی بسیار هوشمندانه از سامان مقدم بوده که فیلم اش را نجات داده است. فیلم، همه بامزه بودنش را مدیون عطاران است (و نه اینکه اکثرش را). با اینکه نادر سلیمانی و ویشکا آسایش هم تا حد کمی در خنداندن تماشاگر تأثیر دارند، ولی اگر بازیگر مقابلشان عطاران نبود، بازی آن ها هم دیده نمی شد.
به نوعی انگار که سامان مقدم فیلم را به دو قسمت تقسیم کرده، کمدی اش را به عطاران سپرده و عاشقانه را خودش ساخته. مثلا دقت کنیم به سکانس عروسی و دیالوگ «عروس خانوم لالن»، که اگر با همین میزانسن، هر بازیگری جز عطاران آن را می گفت نصف بامزه گی الان را نداشت. همینطور شوخی های دیگر فیلم (مرگ بر آمریکا و زیبایی گوسفند و ...) که غالباً کلامی اند تا موقعیتی، و اساساً موفقیت طنز کلامی به بازیگر بستگی زیادی دارد.
شروع فیلم خوب است. معرفی کاراکترها به سرعت انجام می شود و نریشن هم کمک می کند. هرچند در ادامه، نریشن به اندازه آغاز فیلم کارکرد ندارد. اینکه مادر ارژنگ دیالوگ ندارد و با دوست پدرش رفته آمریکا، اینکه پدر رویا تنها مشتری رستوران پدر ارژنگ بوده و اینکه پدر ارژنگ با توجه به میزان رصایت فرزندش خواننده رستوران را انتخاب می کند، همه خوب اند و به شخصیت پردازی ارژنگ و شناخت ما از او ، کمک می کنند. همین طور گفت و گوی کودکی رویا و ارژنگ خوب است و دیالوگ «مشقامو می نویسی؟» که خلاصه ای از کل رابطه این دو کاراکتر است.
اولین دیدار ارژنگ و رویا در بزرگسالی هم خوب در آمده. اسلوموشن ، موسیقی و گریم های خوب، ماشین رنو و لباس ها، هم سکانس را بامزه کرده اند و هم (مطابق حرف دهه 60 ی ها) ، به آن دوران می خورد و زیاد پرت نیست.
کاراکتری که ویشکا آسایش بازی می کند، از لحاظ فیلمنامه ای اضافی است. اگرچه در فیلمی که می بینیم اضافه نیست که این موضوع صرفاً به خاطر بازی خوب ویشکا آسایش است که این کاراکتر را نجات داده. اگر به قصه دقت کنیم، کاراکتر فرزانه، دوست رویا است، در حد چند سکانس زن ارژنگ است و به محض بازگشت رویا، انگار که دور انداخته می شود. اتفاقاً در سکانسی که فرزانه به ارژنگ ،خبر ازدواج رویا را می دهد، کارگردانی فیلم خیلی خوب است. محو شدن صدای فرزانه و اسلوموشن صحبت کردن اش، یعنی که از دید ارژنگ نگاه می کنیم. ولی چقدر بد که بلافاصله ارژنگ به فرزانه پیشنهاد ازدواج می دهد، انگار حالاکه این نشد یکی دیگه! اصلاً به این کاراکتر نمی خورد.
می شد که به جای ازدواج رویا و ارژنگ، بر روی تنهایی ارژنگ بیشتر تمرکز می شد و شاید حتی به جنبه عاشقانه فیلم هم کمک می کرد. پس فرزانه از لحاظ فیلمنامه ای می توانست حذف شود.
روحانی فیلم تیپ هم نیست. کاریکاتور است. آنقدر دم دستی و غلو شده است که بگوییم هر آدم غیر سینمایی می توانست این دیالوگ ها برایش را بنویسد و هر کسی هم می توانست آن را بازی کند. بدترین کاراکتر فیلم است با اختلاف!
مهناز افشار که حالا از آن بازیگر صرف تجاری فاصله زیادی گرفته و به بازیگر پخته ای بدل شده، در این فیلم هم بازی خوبی انجام داده. عطاران هم یکی از بهترین بازی هایش را به نمایش گذاشته و علاوه بر وجه کمدی فیلم که ذکر شد، به خوبی از پس بخش های جدی فیلم هم بر آمده. (اگرچه در گذشته هم با فیلم دهلیز نشان داده بود که می تواند جدی بازی کند).
فیلم، خیلی نرم و نامحسوس، از یک کمدی به ظاهر سطح پایین به یک عاشقانه حس برانگیز بدل می شود و این تغییر ژانر را اصلا به رخ نمی کشاند. اوج این موضوع در سکانس ماقبل آخر ، کنار پیانو است که خوب در آمده. اگرچه نمایی که دوربین از رویا می چرخد و کاراکترهای اصلی فیلم را به صف، نمایش می دهد، تقلیدی از کافه ستاره است. ولی در این فیلم هم زیاد پرت نیست. موسیقی خوب هم به بهتر شدن این سکانس کمک کرده.
برخی می گویند که «نهنگ عنبر فیلمی به ظاهر طنز ولی در واقع به شدن انتقادی و سیاسی است. اینکه کاراکر اصلی، به راحتی شغل عوض می کند، یک روز بسیجی است فردایش روزنامه نگار و روز دیگر ساختمان ساز، یعنی که مملکت حساب و کتاب نداشته و فلان».
ابداً اینطور نیست. برچسب سیاسی زدن به این فیلم شوخی بی مزه ای است. فیلم صرفا دو ویژگی مثبت دارد:1.می خنداند 2.در نشان دادن یک عشق یک طرفه، موفق عمل می کند.
همه شغل عوض کردن ها و مشغولیت های ارژنگ برای این است که ما 40 سال از زندگی یک آدم را می بینیم و قرار است که باور کنیم 40 سال دیده ایم، نه 2 ساعت فیلم و صرفا عوض شدن گریم.
ضمناً پایان فیلم و برگشتن رویا هم اصلاً خوب نیست و همه حرف ها را پس می گیرد. احتمالاً مقدم نخواسته که فیلم شاد اش را با یک پایان تلخ تمام کند. ولی فیلم شاد نیست. تلخ است.
باز هم این حرف را تکرار می کنم که به نظر من نهنگ عنبر بهترین فیلم حال حاضر اکران است. بهتر از فیلم حرّاف و سردردآور من دیگو مارادونا هستم، بهتر از فیلم ملال آور در دنیای تو ساعت چند است؟ ، و بهتر از فیلم 100 اپیزودی، پرت و پلا و خود اپوزوسیون پندار قصه ها. نهنگ عنبر را باید دید چون سرگرم می کند، می خنداند و عاشقانه است....عاشقانه.
محمد معین موسوی
خرداد 94
در همین رابطه بخوانید
غلظت نوستالژیک و پرتره نیمه تمام؛ نقد و بررسی فیلم «نهنگ عنبر» ساخته سامان مقدم- کاوه قادری
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|