پرده سینما

نه جادوگرم و نه در سینما از همه باسوادتر؛ گفت‌وگو با منوچهر هادی درباره فیلم «یک کارگر ساده نیازمندیم»

پرده سینما








 

 

 

 

بهترین اتفاق زندگی من سالوادور بود که من را در سینما تثبیت کرد.

 

هیچ وظیفه‌ای ندارم که شعور مردم را بالا ببرم. به من ربطی ندارد. وظیفه دولت و مسوولان است.

 

من مثل اصغر فرهادی آنقدر نابغه نیستم که هم مردم را راضی نگه دارم و هم منتقدان را.

 

 

تبحر در فیلمسازی یعنی تو بدانی رضا عطاران در فلان فیلم چقدر از منوچهر هادی مهم‌تر است. دانستن و گفتن این حرف شهامت می‌خواهد و من این شهامت را دارم. نه جادوگر هستم و نه در سینما از همه باسوادترم.

 

 

 

 

 

 منوچهر هادی. عکس از الهام عبدلی. سایت پرده سینمامهم‌ترین ویژگی منوچهر هادی صداقت است. او فارغ از همه حرف و حدیث‌ها کارش را در سینما و تلویزیون جلو می‌برد و ترسی از قضاوت منتقدان و دیگر همکارانش ندارد. هادی که با من سالوادور نیستم پرفروش‌ترین کارگردان سینمای ایران در سال ٩٥ شد حالا با فیلمی اجتماعی در رقابت جشنواره فجر حضور دارد. کارگر ساده نیازمندیم بی‌تردید نمی‌تواند فیلم پرفروغی در گیشه باشد اما هادی کارش را بلد است و به همین خاطر این فیلم یکی از کم‌هزینه‌ترین پروژه‌های سینمایی سال‌های اخیر است. او در تازه‌ترین فیلم خود بیش از چهره‌های سینمایی، از بازیگران تئاتر استفاده کرده است. هادی بیش از نبوغ و استعداد هنری، پشتکار و تلاش دارد و تا اینجا نشان داده که کار کردن در سینما را بلد است. در این گفت‌وگو با او از آینده‌ای حرف زدیم که انتظارش را می‌کشد.

 

 

 

فیلمنامه «کارگر ساده نیازمندیم» کی و چطور شکل گرفت؟

 

حدود دو سال قبل از فیلمبرداری. اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم سه سال قبل شکل گرفت. پدرام کریمی طرحی ١٠ صفحه‌ای به من داد و من از آن خوشم آمد چون احساس می‌کردم فضایی دارد که نسبت به آن شناخت و اشراف زیادی دارم. طرح درباره زندگی کارگری بود و منطقه‌ای که فیلم در آن فیلمبرداری شد را به خوبی می‌شناختم و می‌توانستم تجسم کنم. به پدرام گفتم این فیلم باید ارزان ساخته شود و نمی‌شود سوپراستار در آن بازی کند.

 

چرا؟

 

چون حضور سوپراستار به این فیلم لطمه می‌زد. به او گفتم باید از بازیگران تئاتری استفاده کنیم که حضور در یک فیلم اجتماعی و تفکر حاکم بر این فیلم برای‌شان مهم باشد.

 

همه فیلم‌های اجتماعی این ویژگی را به لحاظ انتخاب بازیگر دارند؟

 

معمولا نه. من فکر می‌کنم بازیگران و عوامل باید بهترین پول را بگیرند چون ساخت فیلم اجتماعی سخت‌ترین کار است. با توجه به بازگشت سرمایه، به سرمایه‌گذار هم گفتم برای این باید چیزی حدود ٥٠٠ تا ٦٠٠ میلیون تومان هزینه شود.

 

واقعا فیلم را با همین مبلغ ساختید؟

 

بله با ٥٧٠ میلیون تومان فیلم را جمع کردم. من خودم یک چهارم دستمزد فیلم من سالوادور نیستم را گرفتم. چون برایم مهم بود این فیلم را کار کنم وگرنه ساخت فیلم با این مبلغ واقعا کار دشواری بود. مهم این بود چطور این فیلم را بسازم که فکر می‌کنم به تفکر من در اجرا و کارگردانی مربوط می‌شد. اجرا از این منظر که من باید در بخش هنری در زمان مناسب و با صرف همین هزینه کار را به نتیجه می‌رساندم. به همین خاطر می‌گویم ساخت کارگر ساده نیازمندیم با حضور من به عنوان کارگردان راحت‌تر امکان پذیر شد. البته حضور و همراهی دیگر عوامل فیلم هم در به ثمر رساندن کار موثر بود اما اگر بخواهی فیلمی اجتماعی با صرف هزینه ٥٠٠ میلیون تومان بسازی حتما باید خودت هم کارگردان باشی و هم تهیه‌کننده و هم اینکه همسرت به عنوان یکی از بازیگران در این فیلم حضور داشته باشد. از طرفی بقیه عوامل هم باید به نوعی افتخاری کار کنند. در واقع کسی در این فیلم دستمزد نگرفته است. غیر از روش دوستانه و دلی که من در این کار انجام دادم و وجود آدم‌های با انگیزه، نمی‌شود فیلمی را با ٥٧٠ میلیون تومان جمع کرد.

 

به فیلمنامه‌نویس هم پولی ندادید؟

 

منوچهر هادی. عکس از الهام عبدلیبرای پدرام به عنوان نویسنده مهم بود که حق‌الزحمه‌اش را هم بگیرد و مبلغی که من به او گفتم پنج تا ١٠ میلیون بود. البته نظرش روی ٤٠، ٥٠ میلیون بود اما به او گفتم این پول را ندارم. او رفت و دو سال بعد دوباره فیلمنامه را آورد. من هم به او گفتم همین حالا ١٠ میلیون تومان پول به تو می‌دهم. اما اگر در ادامه واقعا تهیه‌کننده‌ای پیدا کردم که پول خوبی به من بدهد و شرایط ایده‌آل بود خودت را مستقیماً با سرمایه‌گذار طرف می‌کنم که قرارداد ببندی. در این فاصله کارت تهیه‌کنندگی‌ام را هم گرفته بودم. گفتم من خودم درخواست مجوز می‌دهم و سرمایه‌گذار هم پیدا می‌کنم. برای من سرمایه‌گذار زیاد است.

 

شما چه ویژگی دارید که سرمایه‌گذار برای‌تان زیاد است؟

 

اگر سرمایه‌گذار پیدا کنم می‌دانم چطور او را هدایت کنم. اگر قرار باشد فیلم تجاری در ردیف سالوادور بسازم می‌دانم چه کار کنم که فیلم قوی‌ و خوش سروشکل‌داری از کار دربیاید و اگر بنا باشد فیلم هنری بسازم، بلدم چه کار کنم که اصل پول برگردد. برایم مهم است که سرمایه‌گذار بعد از ساخت فیلم برگردد و پشت سرش را نگاه کند، یعنی از حوزه سینما و کار کردن در آن خاطره خوشی داشته باشد. مهم بود بعد از من با دیگران هم کار کند نه اینکه صرفا با من کار کند. سرمایه‌گذار می‌خواست سال گذشته فیلم را اکران کند من به او گفتم دست نگه دارد حالا هر روز به من می‌گوید خدا خیرت بدهد پیشنهاد دادی فیلم را برای حضور در جشنواره فجر نگه داریم.

 

چرا حضور در جشنواره فیلم فجر برای‌تان مهم بود؟

 

چون ما با دستمزدهای حداقلی این فیلم باید در فستیوالی شرکت می‌کردیم که فیلم دیده شود.

 

سرمایه‌گذارتان در فیلم «من سالوادور نیستم» هم سرمایه‌گذاری کرده بود؟

 

بله آقای عامری یکی از سرمایه‌گذاران سالوادور و ساکن برزیل است. او تاجر فرش و جواهر است. درست همان روزهایی که سالوادور را می‌ساختم، با او آشنا شدم. البته پیش از آقای عامری سرمایه‌گذار دیگری هم بود اما معتقد بود باید فیلم را با ٤٠٠ میلیون تومان جمع کنیم. من هم وقتی می‌گویم فیلم بین ٥٠٠ تا ٦٠٠ میلیون هزینه می‌خواهد، سر حرفم می‌ایستم. می‌توانستم با ٤٠٠ میلیون تومان کار را شروع کنم و در نهایت بعد از زخمی کردن کار باز ٢٠٠ میلیون بگیرم و با دلچرکین کردن سرمایه‌گذار کار را تمام کنم اما می‌خواستم شفاف جلو بروم. یک شب آقای عامری با همسرش منزل ما دعوت بود و صحبت این فیلمنامه شد و اینکه سرمایه‌گذار اذیت می‌کند. او فیلمنامه را خواند و فردای همان روز به راحتی گفت این کار را قبول می‌کند، البته که نیمی از بچه‌ها هم چک‌های ١٠ ماهه و یکساله گرفتند. پنج نفر از بچه‌ها چک اسفندماه امسال را گرفتند و همه به خاطر اعتماد و لطفی که به من داشتند آمدند و البته آقای عامری هم همه چک‌ها را سر موقع پاس کرد.

 

با ساخت فیلم "سالوادور" فاصله و شکافی در کارنامه کاری تان انداختید، مخاطبانی که از شما «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» را دیده بودند، حالا فیلمی می‌دیدند که کمی عجیب بود و بعد از آن هم دوباره به سمت فیلم‌های اجتماعی برگشتید.

 

زندگی جای دیگری است را هم ساختم.

 

بله اما «سالوادور» بیشتر سروصدا کرد. چرا این فیلم را ساختید؟

 

این فیلم چند فاکتور مهم برای من داشت. اگر تو بخواهی خودت را به تهیه‌کننده‌ها و سرمایه‌گذارها ثابت کنی، لازم است فیلم پرفروشی در کارنامه‌‌ات داشته باشی. البته قصدم این نبود فروش فیلم به هر قیمت و از هر راهی باشد. اما فرصتی که برای ساخت این فیلم داشتم از زمانی که فیلمنامه دستم رسید و تا زمانی که بلیت‌های برزیل رزرو شد، یک هفته تا ١٠ روز بود. البته فیلمنامه را باز از نو نوشتیم، انصافاً هم پول خوبی گرفتم. این طور نبود که چون برزیل می‌روم پول نگیرم. یکتا هم پول خوبی گرفت. شرایط بسیار حرفه‌ای بود و به لحاظ زمانی وقت زیادی نداشتیم. قرار بود فیلم پرفروش در کارنامه‌ام باشد و شرط اصلی‌ام در قرارداد این بود که آقای عطاران به عنوان بازیگر اصلی در فیلم حضور داشته باشد. گفتم اگر عطاران را بیاورید قرارداد می‌بندم.

 

دلیل این اصرار چه بود؟

 

طنز رضا عطاران با بقیه بازیگرهای طنز ما متفاوت است. نجابتی در طنز اوست که کار را به لودگی نمی‌کشاند. شاید سالوادور در کارنامه‌ کاری این بازیگر کار ضعیفی باشد و اصلاً کار برجسته‌ای نباشد اما بالاخره توانست مردم را راضی کند که برای دیدن فیلم ساعت پنج صبح هم به سینما بروند. سالوادور برای قشر متفکر جامعه و فستیوال خاصی ساخته نشده بود، اصلاً قرارمان از اول این نبود. حداقل چشم‌اندازمان مشخص بود و ادعایی هم نداشتیم. البته این هم دلیل نمی‌شود کاری ساخته شود که فقط بفروشد. به هر حال این کار را انجام دادم. بلافاصله بعد از سالوادور با یک چهارم پولی که آنجا گرفتم، و با تمام سختی‌هایش به علاوه اینکه بابت تهیه‌کنندگی هم پولی نگرفتم و فقط دستمزد کارگردانی را گرفتم، کارگر ساده نیازمندیم را ساختم. حداقل ١٥٠ تا ٢٠٠ میلیون تومان برای تهیه‌کنندگی این کار باید می‌گرفتم که نگرفتم.

 

تجربه «سالوادور» خوشایند نبود که همان مسیر را ادامه دهید؟ یا اینکه ذات‌تان با سینمای اجتماعی همخوانی دارد...

 

بله انسان اینطور تخلیه می‌شود. بعد از سالوادور پیشنهادهای کاری زیادی داشتم. روز گذشته به دفتری رفتم و آنجا گفتند هر فیلمی که بخواهی از شبکه نمایش خانگی تا کمدی، هر چیزی بخواهی قرارداد می‌بندیم. موارد این طوری زیاد بود. همین حالا که سر سریال «عاشقانه» هستم، شرطم برای امضای قرارداد این بود که با هر بازیگری که خواستم قرارداد ببندند. گفتم نمی‌گویم به هر قیمتی، این بازیگرها را بیاورید، حرفم این بود که هر کسی را در نظر دارم با قیمت مناسب خودم بیاوریم. این ترکیب بازیگران در سریال «عاشقانه» اگر قرار باشد سر فیلم سینمایی حاضر شوند، باید برای مذاکره با آنها حداقل سه ماه وقت بگذاریم. من به تنهایی با یک قسمت فیلمنامه این کست را بستم. همه این کار به خاطر اعتبار من نبود. اینکه فرمول کستینگ را بلد باشی که اول با چه کسی قرارداد ببندی، مهم است. من اول با رضا گلزار و بعد با ساره بیات قرارداد بستم. ساره بیات در ایران بالاترین جوایز بین‌المللی بازیگری را دارد. ترکیب این دو بقیه را کنجکاو می‌کرد که در فیلم حضور داشته باشند. متقاعد کردن آنها خودش پروسه‌ای جدا بود. به واسطه حضور این افراد نویسنده‌ها خیلی قضیه برای‌شان جدی‌تر شد. طراح لباس و صحنه و حتی خود من. بعد از آماده شدن «عاشقانه» خواهید دید چه انقلابی در شبکه نمایش خانگی اتفاق می‌افتد. به همین خاطر الان ٦٠ روز است پنج قسمت از کار آماده است و سه بار کارمان تعطیل شده و مدیران ارشاد جرات نمی‌کنند مجوز ما را بدهند و نمی‌توانند هیچ ایرادی بگیرند. تنها ایرادی که می‌گیرند این است که چرا کار آنقدر تمیز و شیک از آب درآمده است.

 

واقعا همین را می‌گویند؟ یعنی ایرادشان این است؟!

 

بله نگران هستند. می‌گویند اگر به جای تو آقای X بود اصلا فیلمنامه را نمی‌خواندیم. چون تو و آقای مهدی گلستانه آدم‌های دولت و نظام نیستید می‌توانیم شما را اذیت کنیم.

 

یادم است زمانی می‌خواستید فیلم زندگینامه آقای احمدی‌نژاد رییس‌جمهور سابق را بسازید. آن فیلم متوقف شد؟

 

بله چون پول خوبی نمی‌دادند. من در جلساتی که با آقای احمدی‌نژاد و مشایی داشتم گفتم من از روز تولد شما تا روز انتخاب‌تان به عنوان رییس‌جمهور را فیلم می‌کنم و کاری به دوران ریاست‌جمهوری شما ندارم اما نظرشان این بود دوره ریاست‌جمهوری را هم در فیلم بیاورم. من همان موقع گفتم فیلمی برای‌تان می‌سازم که موافق و مخالف از دیدن آن لذت ببرد و فقط واقعیات زندگی شما را نشان می‌دهم. اگر هم قرار باشد چیزی برای درام به داستان اضافه شود در جهت شخصیت شماست. جلسات خوبی هم داشتیم ولی من پیشنهادی که برای ساخت فیلم به ایشان دادم ١٠میلیارد بود تا بتوانم وارد پروسه تولید شوم. اما گفتند الان نمی‌توانیم این میزان هزینه کنیم و دست‌مان خالی است. کار به جلسات بعدی نکشید و به نظرم تصورشان نصف این مبلغ بود. گفتم اگر قرار باشد این کار را انجام دهم و قبل از دیده شدنش مورد قضاوت‌های غلط هم قرار بگیرم با کمتر از ١٠ میلیارد غیرمنطقی است.

 

اتفاقا می‌خواستم همین را بگویم که از این قضاوت‌ها نگران نیستید؟

 

خیر.

 

حتی وقتی «سالوادور» را می‌سازید.

 

وقتی یکی می‌خواد یا زندگی جای دیگری را ساختم (به نظرم زندگی جای دیگری است از یکی می‌خواد باهات حرف بزنه خیلی فیلم بهتری است و طبق گفته صاحبنظران قوی‌تر است و به نظرم کارگر ساده نیازمندیم از آن دو هم قوی‌تر است) مگر چه اتفاقی در بخش جشنواره‌ای افتاد؟ همین حالا هم برای فیلم اخیرم خودم را آماده هیچ چیز در جشنواره نکردم و بیشتر آماده‌ام که در هیچ رشته‌ای کاندیدا نشوم.

 

چرا؟

 

چون زندگی جای دیگری است را حداقل ٢٠ منتقد درجه یک مثل شما و کسانی که واقعا صاحب‌نظر هستند، دیدند و به من گفتند در مورد سیمرغ بلورین حامد بهداد و یکتا ناصر اصلاً شک نکنید! انصافاً حامد نقش متفاوتی را بازی کرد. همان روزها بود که حامد به من زنگ زد و گفت هادی من در زندگی جای دیگری است کاندیدا نشدم. اما فیلم دیگری در چهار رشته نامزد شد و این فیلم عجیبی بود! زندگی جای دیگری است فیلم خوبی بود و بازی‌های خوبی داشت. انصافا طراحی صحنه آتوسا قلمفرسایی بی‌نظیر بود. صفر تا صد منزل بهداد را ما چیدیم. تمام لیوان‌ها را اجاره کردیم. خانه کاملاً خالی بود. ولی دیده نشد. بعد از آن دیگر جشنواره فجر برایم مهم نیست. البته مهم است که در بخش مسابقه باشم، خوشحال هم می‌شوم که جایزه بگیرم اما مدیران ارشاد آنقدر سلیقه‌ای عمل می‌کنند و بیشتر از هر چیز نگران میزشان هستند که فیلمساز برای‌شان مهم نیست. از روزی که «عاشقانه» را شروع کرده‌ایم فقط توبیخ می‌شویم. مثلاً می‌گویند گوشواره آقای هومن سیدی را‌ بردارید. ایشان کنار موهایش را کوتاه کرده و بالای سرش هم کوتاه است و اصلاً مدل جلفی نیست اما اجازه ندادند در بیلبوردهای شهر از عکس ایشان استفاده شود. همه کراوات‌ها را درآورده‌اند، در بنرهای سطح شهر تصویر بازیگران را کدر کرده‌اند و اسم من و تهیه‌کننده برجسته شده است! یک خبرنگار به تهیه‌کننده گفته حالا آقای هادی آنقدر «برند» و جوگیر شده که اسم خودش را بزرگ روی بنرها می‌زند! در مورد خانم‌ها که اصلاً اجازه ندادند تصویرشان روی بیلبورد باشد. آقای ایوبی دو سال اول انصافاً مدافع فیلمسازان بود اما از جایی به بعد انگار نشد.من از فروردین ماه کارگر ساده نیازمندیم را برای گرفتن پروانه نمایش ارایه دادم اما تا الان موفق نشدم پروانه نمایش فیلم را بگیرم. فیلمی که در مورد چهار کارگر بدبخت است و فیلم ضدمذهب، اروتیک و ضد نظام هم نیست. در عین حال که مثل همه فیلم‌های اجتماعی لایه‌های سیاسی دارد اما هیچ مقام مسئولی را زیر سوال نمی‌برد. چون از فیلم چیزی نمی‌دانند می‌ترسند. الان هم که سراغ پروانه نمایش فیلم را می‌گیرم می‌گویند پروانه نمایش کلیه فیلم‌ها بعد از جشنواره فجر صادر می‌شود!

 

یعنی الان فیلم‌هایی که در جشنواره هستند پروانه نمایش ندارند؟

 

خیر. هیچ‌کدام پروانه نمایش ندارند. همه را محول کرده‌اند بعد از جشنواره مبادا چیزی را ندیده باشند و از دست‌شان در رفته باشد. اصلاً نمی‌دانند چه می‌خواهند. ترسو هستند. پنج میلیون پول که بخواهی از کسی بگیری باید زمین و زمان را به هم ببافی که چطور به طرف بگویی، بعد چطور متقاعدش کنی و چطور قول بدهی که برمی‌گردانی و آیا پول را به تو می‌دهد یا نه. ‌من یک نفر را راضی کردم برای یک سریال «عاشقانه» هفت میلیارد به من بدهد، می‌دانید این کار چقدر سخت است؟ اصلا فیلمسازی، کستینگ و فیلمنامه را هم کنار بگذارید. یک نفر رفته هفت میلیارد از بخش خصوصی پول گرفته که یک سریال برای مردم بسازد، سر همین سریال پدرمان را درآورده‌اند. برای هر قسمت فیلمنامه باید جداگانه پروانه ساخت بگیریم. می‌گویند بسازید ببینیم چیست. دو ماه است که ١٥ قسمت را تحویل داده‌ایم و هنوز ١١قسمت تایید شده است. سریال‌مان را شرحه‌شرحه کرده‌اند. می‌گوییم چرا اینقدر سختگیری؟ این سریال قرار است در نمایش خانگی پخش شود، می‌گویند نمایش خانگی طیف وسیع‌تری دارد و باید حجاب‌ها کامل باشد. علنی به من گفتند اگر شما فلانی بودید اصلا فیلمنامه‌تان را نمی‌خواندیم. این اتفاقات در جامعه‌ای افتاده که دم از عدالت، برابری و مساوات می‌‌زنند. کارگر ساده نیازمندیم هم همین را می‌گوید. در این مملکت پول که داشته باشی همه کار می‌توانی بکنی. قانون پول است. کارگر ساده این را می‌گوید. بعضی‌ها فکر می‌کنند با پول می‌توانند همه‌چیز را بخرند، بله متاسفانه می‌توانند.

 

گرایش به ساخت فیلم‌های اجتماعی در سال‌های گذشته نسبت به دهه ٨٠ بیشتر شده. به نظرتان چرا این تمایل بین کارگردان‌ها و فیلمسازان به وجود آمده؟

 

یک عده ادای ساخت فیلم اجتماعی را درمی‌آورند و اساسا در عمرشان فقر را از فاصله ١٠ متری نه لمس کرده‌اند و نه دید‌ه‌اند. اساسا در کشور ما ژانرهای مختلف غیر از ژانر اجتماعی جدی گرفته نمی‌شود چون کمدی قانون و اساس دارد. اصل کمدی یعنی شوخی با یک مساله جدی. شما با چه چیزی می‌توانید شوخی کنید؟ خیلی از دوستان منتقد من می‌گویند هادی چرا سالوادور را ساختی؟ بهترین اتفاق زندگی من سالوادور بود که من را در سینما تثبیت کرد.

 

چند سال بعد پشیمان نمی‌شوید؟

 

خیر قرار نیست آن رویه را ادامه دهم و فیلم‌های خوب می‌سازم.

 

خسرو معصومی این همه فیلم خوب ساخته و همچنان همه «پر پرواز»ش را به خاطر دارند. فیلمی که خودش دوست ندارد. فرزاد موتمن این همه فیلم خوب ساخته اما «باج‌خور» و «پوپک و مش ماشاالله» او دو فیلم پر فروشش بود، فیلم‌هایی که از جنس این کارگردان‌ها نیست.

 

نه من این کار را نمی‌کنم، این کار نامردی است.

 

شما سالوادور را انکار نمی‌کنید؟

 

خیر من پای کارم می‌ایستم. دفاع الکی نمی‌کنم. در مقطعی که این کار را کردم برایم لازم بود با علم به اینکه این فیلم چه عواقبی برای من دارد. فقط منتقدان با فیلم مشکل دارند. کدام منتقدی هست که به من پول بدهد و بگوید فیلم خوب بساز. من که برای منتقد فیلم نمی‌سازم. بخشی از هنر و استعداد و توان ام را در کارگردانی باید به مردم نشان دهم. هیچ وظیفه‌ای ندارم که شعور مردم را بالا ببرم. به من ربطی ندارد. وظیفه دولت و مسوولان است چون مسوولان هیچ کمکی به من در انجام این رسالت نمی‌کنند و من به تنهایی نمی‌توانم این کار را انجام دهم. وقتی من می‌خواهم برای مردم حرف بزنم و شعور آنها را بالا ببرم، آنقدر به خودم توهین می‌شود که از این کار پشیمان می‌شوم. من مثل اصغر فرهادی آنقدر نابغه نیستم که هم مردم را راضی نگه دارم و هم منتقدان را. آرزو داشتم مثل او باشم. صادقانه بگویم اگر هنر فرهادی را داشتم، اوضاع فرق می‌کرد. البته تلاشم را می‌کنم که از او هم بهتر باشم. بیکار هم نیستم صبح تا شب کتاب می‌خوانم و فیلم می‌بینم. چون تحصیلات کار سینما را نداشتم. ولی بخشی از این اتفاق به خاطر نابغه بودن است. سعید روستایی در درونش چیزی است که در درون من نیست. ته من مشخص است.

 

دوست دارید شبیه فرهادی باشید؟ نگاهی به او دارید؟

 

شبیه نه. هرآنچه از فرهادی ببینم و احساس کنم با من همخوانی دارد و درکش برایم راحت است و می‌فهمم قطعا دنبال می‌کنم. من در چهارشنبه‌سوری دستیار برنامه‌ریز آقای فرهادی بودم. دستیار آقای عیاری در سریال هزاران چشم بودم. قطعاً از اینها آموخته‌ام. اما نمی‌خواهم شبیه‌شان باشم. لحظه به لحظه کارگر ساده نیازمندیم را لمس کردم و از این طریق بازیگران را هدایت کردم. از عوامل این فیلم بپرسید، همه‌مان در این فیلم با هم زندگی کردیم و عشق کردیم. حالا ببینیم چه کسی حمایت می‌کند. قطعا فیلمم خیلی بهتر از این می‌توانست باشد اما آیا کسی به من می‌گوید تو در چه شرایطی این فیلم را ساختی؟ چه کشیدی تا این فیلم تمام شود؟

 

به نظرتان هزینه برمی‌گردد؟

 

راحت. همین الان از ٥٧٠ میلیون، ٢٥٠ میلیون تومان فیلم را به شبکه نمایش خانگی فروختیم. تهیه‌کننده هم می‌خواهد فیلم را در برزیل اکران کند.

 

دغدغه معرفی بازیگر داشتید؟

 

خیر.

 

به نظرتان دچار فقر بازیگر هستیم؟

 

این هم به فیلمساز ربطی ندارد. در سال باید ١٠ فیلم دولتی ساخته شود و برنامه ارشاد این باشد که هزینه این فیلم‌ها را بدهد و ١٠ چهره جدید نقش یک دختر و پسر معرفی کند که اینقدر رقم‌های نجومی و الکی به بازیگران ندهند.

 

اینکه دستمزد بازیگران سر به فلک می‌کشد واقعیت دارد؟

 

بازیگران درجه یک از ٣٠٠ تا ٤٠٠ میلیون برای یک فیلم دستمزد می‌گیرند. آن وقت فیلم چقدر می‌فروشد؟ اگر فروش به یک میلیارد برسد هنوز پول بازیگر درنیامده است. من سرمایه‌گذار می‌آورم و می‌گویم فیلم کارگر ساده را کار کن قول می‌دهم این فیلم هشت میلیارد بفروشد او هم پیش خودش می‌گوید سالوادور ساخته و خوب فروخته و رقم من را قبول می‌کند. اما در واقعیت خودم می‌دانم چنین فیلمی نمی‌تواند هشت میلیارد تومان فروش کند. همان سالوادور که خیلی‌ها به آن نقد دارند، باعث شد من بتوانم کارگر ساده را با همراهی سرمایه‌گذار سالوادور بسازم. سالوادور را ساختم و برگشتم رسالت ام را در سینما انجام دادم. اگر احساس کنم دینی نسبت به مردم دارم آن را ادا می‌کنم، اما اینکه وظیفه‌ام این باشد که فیلم بسازم و شعور مردم را بالا ببرم درست نیست. هر وقت دولت وظیفه‌اش را در قبال فیلمسازان انجام داد، من هم در قبال مردم وظیفه‌ام را انجام می‌دهم. وظیفه من این است که به مردم خیانت نکنم. لطف داشتن پیشکش. من سرمایه تلویزیون هستم و فیلم‌های اولم را در تلویزیون ساخته‌ام. چرا باید در نمایش خانگی فیلم بسازم. چرا این کس به من اعتماد دارد و همکاری می‌کند؟ هر فیلمسازی می‌تواند برود این بازیگران را با رقمی که من آورده‌ام بیاورد. پای قرارداد تک‌تک‌شان خودم رفتم. تصور می‌کردند من می‌خواهم بگویم ٨٠٠ میلیون ولی من با ١٨٠ میلیون تومان قرارداد بستم. کسی که ٨٠٠ میلیون برای پنج ماه طلب کرده بود را با ١٨٠ میلیون راضی کردم و جلوی دوربین آوردم.

 

چطور این کار را کردید؟

 

متقاعدشان کردم. چون هنرمندم. همان‌طور که سالوادور را ساختم و ١٧ میلیارد فروش کرد. تبحر در فیلمسازی یعنی تو بدانی رضا عطاران در فلان فیلم چقدر از منوچهر هادی مهم‌تر است. دانستن و گفتن این حرف شهامت می‌خواهد و من این شهامت را دارم. نه جادوگر هستم و نه در سینما از همه باسوادترم. البته که از خیلی‌ها باسوادترم. خیلی‌ها هم از من باسوادترند. ولی اینکه چطور خودت را مدیریت کنی و بدانی سالوادور را برای چه می‌سازی، مهم است. اگر در سالوادور بخواهم حرف اصغر فرهادی را بزنم نه آن می‌شود و نه سالوادور. خودتان سالوادور را با کارگر ساده مقایسه کنید. چطور می‌شود یک فیلمساز آن را بسازد این را هم بسازد. مگر می‌شود؟

 

خیر.

 

اما حالا شده است. (می خندد)

 

 

 

 

گفتگو از الهام نداف

 

برگرفته از رزونامه «اعتماد»



 تاريخ ارسال: 1395/11/18
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.