کاوه قادری
نقد و بررسی فیلم دوئت ساخته نوید دانش
سکوتها، نگاهها، کلامهای کنترل شده و ریاکشنهای محدود اما محاسبه شدهای که جملگی قادرند احساسات و عواطف درونیِ موجود در روابط میان شخصیتها را بیرونی کنند
فیلم با همان دو شخصیتی که با آنها شروع شده («مینو» و «حامد») و در همان محلی که از آنجا شروع شده (خانهی در حال تعمیر «مینو» و «حامد») تمام میشود؛ این یعنی انسجام؛ یعنی شکل دادن یک بازهی داستانی و موقعیتی با مبدأ و مقصد معین، در قالب تأثیر یک واقعه در روابط میان شخصیتها و رساندن آن روابط از نقطهی A به نقطهی B
دوئت به عنوان اولین فیلم نوید دانش، حاوی یک ویژگی ساختاریِ به غایت کمپیدا در سینمای متأخر ایران است؛ وسواس و تمرکز در خصوص اجراها! در واقع، در فیلمی که کل «داستان موقعیت»اش آنقدر نحیف است که حتی به یک پاراگراف هم نمیرسد و با ریتمی نسبتاً کُند در روایت و تدوین پیش میرود، شاید حلقهی وصل مخاطب با فیلم و آنچه درام فیلم را برای مخاطب تا پایان، «مهم»، «حساس»، «دراماتیک» و قابل تعقیب نگهمیدارد، در قوت همین اجراها نهفته باشد؛ در قوت سکوتها، نگاهها، کلامهای کنترل شده و ریاکشنهای محدود اما محاسبه شدهای که جملگی قادرند احساسات و عواطف درونیِ موجود در روابط میان شخصیتها را بیرونی کنند، وضعیت هر شخصیت در موقعیت موجود را توضیح دهند، التهابهای درونیِ موجود در شخصیتها ناشی از تضاد موقعیتیِ میانشان را بروز دهند و برجسته کنند و از این طریق، وجود کشمکش پنهان در روابط میان شخصیتها را برای مخاطب، عیان و قابل فهم کنند و در نهایت، داستان هر شخصیت را از لابهلای گفتگوها و مراودات و دیدار میان کاراکترها، مجزا و انگار به صورت فصلبندی شده روایت کنند؛ روایت داستان «حامد» و «سپیده» از طریق فصل دیدار میان این دو، روایت داستان «کاوه» از طریق فصل دیدار «مسعود» با او، و روایت داستان «مینو» و «مسعود» از طریق فصل دیدار میان این دو.
دقیقاً به دلیل همین ویژگیهای نهفته در اجراها است که آن نزار بودن «داستان موقعیت» در این فیلم، به خودیِ خود خصلت بدی به نظر نمیرسد؛ چرا که انبوهی از متریال توصیفی را با قابلیت ریز شدن روی میانهی موقعیتها و روایت داستانِ اتمسفرِ موقعیت و شخصیتها، در اختیار فیلمساز قرار میدهد؛ همچنانکه ریتم کُند در روایت و تدوین را نیز میتوان خصلت مثبت فیلم نوید دانش ارزیابی کرد؛ چرا که موجب استمرار آن لحظهنگاریهای خالقِ رفتارنگاریها از شخصیتها میشود و به آن اجراها، فضا و محدودهی روایی و عمر نمایشیِ بیشتری جهت تداوم و بقا میدهد. به این همه اضافه کنید میزانسنپردازیهای این اجراها را که به تناسب و اقتضای هر موقعیت، گاه شخصیتها را به ویژه در خلوتشان، تنها و در دل فضای پیرامونیِ برجستهشدهشان نمایش میدهند، گاه فاصلهی میان شخصیتها را به ویژه هنگام روایت نمایشیِ کشمکش پنهان میانشان به رخ میکشند و بعضاً هم در قالب همراهی با هر شخصیت، حس و وضعیت آن شخصیت نسبت به موقعیت موجود را برجسته میکنند؛ گاه به صورت ایستا و گاه در حال حرکت با آن شخصیت.
در واقع، همین «غنی بودن در اجرا»، به انضمام «همبازی شدن کارگردانی با اجراها» است که موجب شده روایت نمایشیِ داستان فیلم، از آنچه تصور میشود روایت شفاهی داستان باشد، به مراتب پختهتر باشد؛ یا به زبانی ساده، به نظر میرسد اجرا از متن جلوتر است. علاوه بر اینها، با فیلمی مواجهیم که بهرغم ظاهر سرد و جمودش، انواع کشمکشهای لازم برای یک فیلم داستانیِ عُرفی را دارا است؛ کشمکش فرد با فرد، کشمکش فرد با خود و کشمکش فرد با محیط یا فضای موقعیت.
برخورداری فیلم از این کشمکشها البته معلول یک علت دیگر نیز هست؛ «کارگردانی»ی که پیراموناش را دقیق میبیند و از این روی، میتواند مناسبترین لحظهنگاریها، میزانسنپردازیها و فضاهای نمایشی را برای روایت جزئیات «داستان موقعیت» فیلماش انتخاب کند؛ به عنوان نمونه، برای روایت نمایشیِ کشمکش «حامد» با فضای موقعیتی که در آن قرار گرفته (صحبت کردن با «سپیده» بر سر گذشته)، مدیومشات نشستن شخصیتِ ساکت و در حال تفکر درون خودرو در گذر از محیط انتخاب شده؛ متقارن با مدیومشاتی که برای «سپیده» بعد از دوباره دیدن «حامد» بعد از سالها انتخاب شده، برای روایت نمایشیِ کشمکشی که «سپیده» از این پس تا انتهای درام قرار است با موقعیت پیشآمده داشته باشد؛ و مشابه با مدیومشاتی که برای روایت نمایشیِ کشمکش «مسعود» با خود به هنگام رانندگی پس از خروج از محل کار «حامد» و «مینو» درنظر گرفته میشود؛ مثل نمونهای که برای روایت نمایشیِ کشمکش «سپیده» با خودش، مدیومکلوزآپ ایستادن او پشت انبوه «دیویدی» فیلمهایی که قبلاً با «حامد» تماشا کرده انتخاب شده است؛ کشمکشهایی که همانطور که پیشتر نیز گفته شد، تنها ناظر بر تقابل فرد با خود یا محیط پیرامونی و فضای موقعیت نیستند و شامل تقابل فرد با فرد هم میشوند؛ مثل کشمکش میان «حامد» و «سپیده» در کتابفروشی «کاوه» که برای روایت نمایشیاش، میزانسنی مدیومشاتگونه که دو کاراکتر را همزمان اما با فاصله از یکدیگر نشان میدهد انتخاب شده است؛ میزانسنی که مشابهاش برای روایت نمایشیِ کشمکش میان «مسعود» و «سپیده» داخل کانکس نیز به کار میرود؛ مشابه میزانسن ساکت و ساکن مدیومشاتگونهای که برای روایت نمایشیِ کشمکش میان «سپیده» و «مینو» در کتابفروشی «کاوه» انتخاب میشود؛ میزانسنپردازی، فضای نمایشی و لحظهنگاریهایی که فقط مختص نمایش کشمکشهای فرد با فرد، فرد با خود و یا فرد با محیط نیستند و به ویژه از نظر تعقیب دوربین، فضاسازی پیرامونی، همراه بودن با شخصیتها و انتخاب نماها، به گونهای تنظیم شدهاند که برای هر شخصیت در اولین حضورش داخل فیلم، یک «سکانس معرفی» ترتیب داده شده است.
فیلم دوئت نوید دانش البته مانند بسیاری از آثار فیلمسازان «فیلم اول»ی، خالی از نقصان نیست؛ نقصانهایی مثل اینکه گرهگشایی درام یا جمع و جور کردن ماجراها به قوت گرهافکنی آن یا شکل دادن ماجراها نیست و یا اینکه برخی خردهداستانها (مثل ماجرای خودکشی «مائده» و ارتباطاش با «مسعود») آنچنان که باید و شاید در خدمت داستان اصلی قرار نگرفتهاند و یا اینکه در مورد انشقاقهای پایانی در روابط شخصیتها با آن غلظت شدید («مسعود» با «سپیده» و «مینو» با «حامد»)، به اندازهی کافی پیشزمینهسازیِ داستانی و اصالتوقوعسازیِ روایی صورت نگرفته است. با این حال اما با فیلمی مواجهیم که فیلمساز یا فیلمنامهنویساش میداند از دراماش چه میخواهد و توانسته آن را در قالب روایتی متوازن عرضه کند، بیآنکه دچار خلأ داستانی شود و اضافهگویی کند و ارتباط مخاطب را با خود مخدوش کند. فیلم با همان دو شخصیتی که با آنها شروع شده («مینو» و «حامد») و در همان محلی که از آنجا شروع شده (خانهی در حال تعمیر «مینو» و «حامد») تمام میشود؛ این یعنی انسجام؛ یعنی شکل دادن یک بازهی داستانی و موقعیتی با مبدأ و مقصد معین، در قالب تأثیر یک واقعه در روابط میان شخصیتها و رساندن آن روابط از نقطهی A به نقطهی B؛ یعنی با فیلمساز یا فیلمنامهنویسی مواجهیم که میداند از داستان یا موقعیت داستانیاش چه میخواهد و آن را میخواهد به چه سرانجامی برساند. به امید اینکه این طلیعه، موقت و کوتاهمدت نباشد.
کاوه قادری
مهر ۱۳۹۹
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|