پرده سینما

یادداشت سردبیر: دفتر بیست و چهارم- یک سال گذشت

پرده سینما

 

 

 

 

 

 

 

 

 یا حکیم

 

دفتر بیست و چهارم

 

اول دی ماه ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و نه

 

سایت پرده سینما دیشب یک ساله شد. این یک سالگی البته به خودی خود متضمن هیچ فضیلت خاصی نیست؛ بلکه منظری برای مرور یک سال خاطره است. شب یلدای پارسال مراسم رونمایی سایت برگزار شد و حالا که فکر می کنم در کنار حضور بزرگان و سروران ارجمندی مثل ناصر طهماسب، ابوالحسن تهامی، علی کسمایی، جواد طوسی، رضا یزدانی، نیروان غنی پور، نغمه رضایی، مرتضی شمیسا، خدایار قاقانی، محمود توسلیان و... چندین نفر دیگری که حافظه ام به ذکر نامشان یاری نمی دهد، در مراسم رونمایی، خاطره برانگیزترین حضور برای من، حضور آیدین آغداشلو بود.

در حالی که خیلی از دوستان صمیمی من، که شخصاً انتظار حضورشان را داشتم برای آمدن به مراسم بهانه تراشیدند، اما آیدین که حضورش به قول جواد طوسی عزیز به تنهایی کفایت همه مذاکرات بود به هیچ منّتی تاج سروری را به سر من گذاشت و وقتی تشکر خشک و خالی ام را تقدیمش کردم پاسخ داد «این حق دوستی قدیمی ماست» چه جمله گرانقدری در این زمانه! «حق دوستی قدیمی!» چیزی که در این زمانه مفهومش را از دست داده است. اینکه آغداشلو حضورهای کمرنگ و گهگاهی مرا در زندگی اش «دوستی قدیمی» یاد می کرد برایم ارزش فراوانی دارد و تا ابد هم خواهد داشت. حتی اختلاف نظرهای هولناک من با یکی دو نفر از دوستان صمیمی و قدیمی او که گهگاه به «دشمنی» هم تعبیر شده، مانعی بر سر راه اجابت دعوت من نشد و او به مراسم آمد، سایت را تا ابد منوّر کرد و تا پایان مراسم هم حضور داشت.

 

**********

همیشه نویسنده کم کاری بوده ام. از چند ماهی یک مقاله، تا چند سال یک مقاله نوشته ام! تعارض عجیبی است که چنین آدمی سردبیر یک سایت سینمایی بشود! و من خودم را گرفتار این تعارض کردم! طبق یک قانون نانوشته سایت های سینمایی باید هر روز «به روز» شوند. و برای اجرای این قانون نوشته نشده معمولاً هر خبری در وب سایت ها درج می شود. ولی ما علاقه ای به این کار نداریم. فضیلتی در این نمی بینیم که هر روز ده - پانزده خبر مختلف را از خبرگزاری ها بگیریم و روی سایت بگذاریم. از اول هم قرار سایت این نبود. اگرچه در ماههای اول حجم اخبار سایت گسترده تر بود، اما از شهریور ماه به تدریج پوشش خبری سایت را کاهش دادیم. مگر اینکه در شرایط خاصی اتفاق مهمی رخ دهد.

 

**********

وقتی نگاه می کنم می بینم با یادداشت قبلی ام هفتاد روز فاصله دارم و از خودم تعجب می کنم. چقدر گرفتار بوده ام که فرصت نکرده ام برای صفحه «یادداشت سردبیر» چند خطی بنویسم؟! حقیقتش این است که نمی دانم چقدر نوشته هایم به درد به خور یا به درد نخور هستند، ولی عادت ندارم زیاد یا بیخودی یا از سر تکلیف روزانه و به شکل از سرواکنی چیزی بنویسم. این کار را یکجور بی احترامی نسبت به خودم و مخاطبان می دانم. معمولاً آنقدر صبر می کنم تا وادار به نوشتن شوم.

در دو ماه اخیر قبل از آنکه «گرفتار» باشم «متحیر» بوده ام. متحیر رفتارهایی که شبانه روز دور و بر خودم می بینم و نمی دانم با آنها چه می شود کرد؟ کاغذی برداشتم و فهرستی از چیزهایی که باعث حیرتم شده روی آن یادداشت کردم:

 

یک)تلفن همراهم زنگ می خورد. از آن سو جوانی می پرسد «آقای محمدی؟» جواب می دهم «نخیر اشتباه گرفته اید.» تلفن را قطع نمی کند و ازم می پرسد «مطمئنید؟» متعجب می مانم که باید چکار کنم؟ کارت شناسایی بهش نشان دهم؟ تلفن را قطع می کنم.

 

دو)جشنواره ای در شهر دیگری برگزار می شود. از ما نه حالی می پرسند، نه تعارفی می کنند، نه دعوتی و نه هیچ! مهمان ها، آگهی ها، داوران، و... همه به جشنواره می روند و می آیند. پس از پایان جشنواره پیامکی از سوی یکی از دست اندرکاران اجرایی به من می رسد که «گزارش تحلیلی جشنواره آماده شده است. برایتان بفرستم؟» قبل از اینکه از خودم بپرسم چرا این ها تا چند روز پیش که جشنواره برگزار می شد یاد ما نمی افتادند، سؤال دیگری ذهنم را به خودش مشغول می کند: مگر گزارش تحلیلی را نباید منتقد تحلیلگری بر جشنواره بنویسد؟ مگر گزارش تحلیلی از درون جشنواره «به فرموده» نوشته می شود؟ اصلاً می دانیم «گزارش تحلیلی» چیست؟

 

سه)چندی پیش وب سایت حوزه هنری شهر کرد دو مقاله «قلمرو مشترک سینمای هیچکاک و ادبیات سیال ذهن» و «زیبایی شناسی حرکت دوربین» من را بدون ذکر نام نویسنده و سایت منبع چاپ کرده بود، هرچه کامنت گذاشتیم و ایمیل زدیم (حتی به رییس حوزه هنری شهر کرد) افاقه نکرد. چند وقت بعد یک روزنامه سینمایی همین کار را با چندین مقاله ما انجام داد، چند وقت بعد یک وبلاگ سینمایی یکی از مقالات مفصل ما را بدون ذکر منبع منتشر کرد، پیام فرستادیم که ذکر منبع کنید. نه تنها ذکر منبع نکرد، بلکه هر هفته با سربلندی خبرنامه اش را برای ما می فرستند! گویا ناشکری کرده بودیم! چون اخیراً دیدم وبلاگ دیگری مقاله تحلیلی و تفصیلی «قلمرو مشترک سینمای هیچکاک و ادبیات سیال ذهن» را نه تنها بدون ذکر منبع و نام نویسنده چاپ کرده، بلکه اسم خودش را به شکل مخفف به عنوان نویسنده مقاله پایین مطلب نوشته! س.ر.طبیب! جالب اینجاست که دو نفر از خوانندگان مقاله از او پرسش هایی را درباره مفاهیم مقاله طرح کرده اند، اما س.ر. طبیب جوابی به پرسش ها نداده است! چون نویسنده مقاله ایشان نیست!

 

چهار)بیست و هشتم آذر ماه پیامکی برایم آمد که مرا دعوت می کرد به تماشای یک فیلم مستند. زمان نمایش فیلم شش روز قبل تر بود! یعنی بیست و دوم آذر ماه! پیامک شش روز در راه بوده؟ یا فرستنده شش روز خواب بوده؟ تاریخ ارسال به روز بود!

 

پنج)از فستیوالی که ایرانیان خارج از کشور برای فیلم های ایرانی برگزار می کنند ایمیلی برای ما آمد که برنامه های چند روز جشنواره در آن ارسال شده بود. متهی به زبان انگلیسی! نمی دانم، توقع داشتند ما برنامه جشنواره آنها را ترجمه کنیم و بگذاریم در سایت؟

 

شش)معمولاً در مناسبت های مذهبی مهم، تیتر اصلی سایت تبریک یا تسلیت آن مناسبت است. اخیراً در یکی از مناسبت ها کامنتی آمده بود که «پاچه خواری همایونی نکنید»! چه بدبختیم ما! احترام به دین الهی و آبا و اجدادی مان، احترام  به کاملترین و آخرین دین جهان را چه می نامیم؟!

 

 

هفت)چندی پیش یک وب سایت سینمایی از ما خواست لینک آنها را در سایت پرده سینما قرار دهیم، در عوض آنها هم لینک ما را در سایت شان (با شرایطی که مد نظر ما بود) قرار دهند. اگرچه اصولاً علاقه ای به تبادل لینک ندارم، اما چون خیلی تمایل داشتند و در شهرستان هم بودند وظیفه خود دانستم این کار را برایشان انجام دهم. ماهها گذشت. یک روز اتفاقی به سایت شان سری زدم. دیدم اتفاقاً لینک تمام وب سایت ها و وبلاگ ها و خبرگزاری ها را گذاشته اند به جز "پرده سینما"! در حالی که با آنها تبادل لینک هم نداشتند! واقعاً نداشتن لینک برایم مهم نبود. رفتار رذیلانه برایم ناخوشایند بود. لینک شان را قطع کردم. فردا در بخش «تماس با ما» پیامی نظرم را جلب کرد: «با سلام، بنا بر تشخیصی شخصی، از دیدگاه شما  ما را لایق همسایگی ندانستید که لینک ما را بر داشته ای، خیالی نیست، با این نامهربانی ها آشنا هستم... می توانی برای آخرین بار سری به وب سایت بی محتوای ما بزنی و جایگاهی که برایت در نظر گرفته ام بیبنی و دیگر هیچ!!!»

راستش من هرگز به آن سایت سر نزدم. امیدوارم موفق باشند.

 

هشت)بهمن ماه سال گذشته جوانی سراغ من آمد. گفت دارد کتابی درباره یک شخصیت سینمایی می نویسد و خواست من هم مقاله ای برای کتاب او بنویسم. تا خرداد ماه درگیر پیامک های او بودم. در فرصت های مختلف چند فیلم مرتبط با موضوع را که برایم آورده بود دیدم، و بالاخره اواخر تیر ماه توانستم دو سه روز وقتم را خالی کنم و مقاله را خدمت آن جوان عزیز ارسال کنم. جالب اینجا بود که پس از چند ماه درگیری ذهنی و صرف وقت و انرژی، حتی یک اعلام وصول یا تشکر خشک و خالی هم از من نشد! خب ما که برای اینطور موارد نه قراردادی می بندیم و نه پولی دریافت می کنیم. استحقاق یک تشکر خشک و خالی را که داریم! از رو نرفتم و به آن جوان نازنین پیامک زدم که آیا مقاله را وصول کرده؟ گفت بله. ولی هنوز فرصت خواندن آن را پیدا نکرده. به خاطر همین تماسی نگرفته است. و خب هنوز که هنوز است فرصتی برای یک تشکر خشک و خالی هم پیدا نکرده! کاش از اینطور موارد عبرت بگیرم.

 

نه)در دوران کودکی فیلمی دیدم که شخصی نقشه گنج را درون یک بطری خالی گذاشته بود، در بطری را چوب پنبه زده بود و در دریا رهایش کرده بود. معمولاً در فیلم ها توی این بطری ها پیام کمک (اس. او .اس) می فرستادند، اما این یکی، نقشه گنج بود. و بطری را رها کرده بود در دریا که یکی پیدایش کند و گنج را صاحب شود.

چند روز پیش دیدم شخصی در دنیای وب چنین کاری را کرده بود. یک فایل را در قالب «ورد» و «پی دی اف» رها کرده بود در وب. بدون هیچ نشانه و آدرسی از فرستنده! و در نزدیک به یکصد صفحه، لینک تقریباً هزار آلبوم موسیقی فیلم را در اختیار یابنده گذاشته بود! و بیشترشان شاهکار و نایاب. البته ما از اینترنتی که سرعت شایسته داشته باشد محرومیم. اما خیلی ها در اختیار دارند. و من با خودم فکر می کردم چه سخاوتی! چه دل بزرگی که نقشه هزار آلبوم موسیقی متن فیلم را در اختیار یابنده ها قرار دهی تا از آن استفاده کنند. این، نقشه گنج زمانه ی ماست. در این دوران که بیشتر آدمها را بخل و حسد و کینه فرا گرفته، در این زمانه که آدمها بضاعت مادی یا معنوی شان را دو دستی می چسبند که نکند گوشه ای از آن به وجود دیگری بساید و منتفع اش کند، در آن سوی جهان عده ای چه کرامتی دارند!

دوست منتقدی را به یاد آوردم که با دوستان دیگرش «دی وی دی» مبادله می کرد. دقیقاً یک فیلم می گرفت و یک فیلم می داد. این مهم نبود که هیچ سخاوتی نداشت، بلکه مهم این بود که وقتی می دید از بین دو همکارش یکی به فلان فیلم مثلاً هال اشبی نظر ممتنعی دارد و دیگری هیجان زیادی برای دیدن آن فیلم دارد، حاضر نمی شد آن فیلم را با آن شخصی که جوینده و منتظرش است مبادله کند، بلکه آن را با دوستی مبادله می کرد که نظر ممتنعی در مورد آن فیلم داشت!

چرا؟! برای او که فرقی نمی کرد فیلم را به کدام دوست بدهد! او که یک فیلم می داد و یک فیلم می گرفت! با اینهمه از دادن فیلم به آدمی که مشتاق دیدن آن بود پروا می کرد. چون می دانست آن طرف از این فیلم لذت خواهد برد و تماشای آن فیلم برایش با هیجان زیادی همراه خواهد بود. اما بخل و حسد دوست منتقد عزیز من مانع می شد که فیلم را با اهل آن مبادله کند! بخیل بودن و حسد داشتن و تنگ نظری حتی بر لذت دیگران!

 

ده)به نظرم بهتر است چشم به روی همه اینها ببندم. چرا باید اینهمه خودم را درگیر کنم؟ شب یلدا پس از سالها یکی از کتابهای محبوب سال های دورم را مرور کردم: «جشن بیکران» ارنست همینگوی. آن هم وصف حال و روز آدم های دیگر در زمانه دیگری است. وصف حال ما هم می ماند برای بعد و نسل بعدی. خیلی وقت ها حس می کنم دوست دارم کار سایت را به دیگری بسپارم، و برسم به کار فیلمسازی که بیشتر مورد علاقه ام هست. خدا خدا می کنم بهانه ای برای توقف کار سایت پیدا کنم، یا یکی را خدا برساند که عهده دار مقالات سایت بشود. به هرحال دعای عاقبت به خیری که قدما در حق عزیزانشان می کردند حقیقتاً چیز بزرگی است. شاید نباید جایی برای دلتنگی و گلایه باشد. چون به قول لسان الغیب شیراز

 

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند             چنان نماند و چنین هم نخواهد ماند

 

 

غلامعباس فاضلی

 

برای مشاهده دیگر یادداشت ها، اینجا را کلیک کنید

 


 تاريخ ارسال: 1389/10/1
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>ایران کلاسیک:

به قول معروف ...جانا سخن از زبان ما می گویی ... با درود و تبریک به خاطر سالروز یکسالگی . لطفا به مطالب سینمای کلاسیک بیشتر بپردازید با سپاس

0+0-

جمعه 1 بهمن 1389



>>>سعید:

سلام .شما که این گنجینه رو به دست اوردید خوب بزارید ما هم استفاده کنیم.یه قسمت تو سایتتون بزارید به اسم \"موسیقی فیلم\"بعد اونجا بزارید تا ما دانلود کنیم.مرسی میشم اگه این کار را بکیند

0+0-

جمعه 24 دي 1389



>>>یلدا:

باسلام من از پارسال شب یلدا که افتتاحیه سایتتون بود مرتب سراغش میام.اما چرا اینقدر دیر به روز میشین؟از چنین سبیتی انتظار بیشتری میره;

0+0-

چهارشنبه 15 دي 1389



>>>سلیمان سعیدی:

با عرض پوزش:::شما غلط میکنی بخوای سایت رو تعطیل بکنی...

0+0-

دوشنبه 13 دي 1389



>>>www.:

ممنون.سایتتون خیلی خوبه.اونم به خاطر همون مطلبی که دوست عزیزم گفت.اخبار و نقد و مقاله های اورجینال.تعداد بالای کامنت ها برای هر مطلبی که در سایت میگزارید هم دلیلشه.چون اولین باره که مردم دارن درباره اون فیلم و خبر و مقاله و....میخونن و عکس العملشون رو نشان میدن ولی اگر تکراری بزارید مثل بقیه سایت های ایرانی هیچکس هیچ نظری درباره اخبارتون نمیده.یه نکته ی دیگه اینکه زیاد به کار های مردم فکر نکن که وقت خودم و خودتو تلف میکنی .موفق باشید

0+0-

دوشنبه 13 دي 1389



>>>پاشازاده:

سلام استاد برای من که زود گذشت. اصلا یادم نبود که پرده سینما شب یلدا رفت بالا. البته پرده سینما را از یاد نبردم. هنوز هم هر از چند گاهی سری به سایت می زنم. اگه اینبار دیر اومدم خودتون می دونید که چرا. نه؟ خوب تازه به خونه جدید نقل مکان کردم و هنوز هم درگیرم. تازه هم اینترنتم وصل شده و باور کنید که پرده سینما اولین سایت فارسی زبانی بود که باز کردم (قبلش رفتم سراغ ایمیلام). خیلی از سینما سر در نمیارم ولی همیشه یادداشتهای سردبیر اولین جایی که سر می زنم و واقعا از نوشته هاتون لذت می برم و از داشتن دوست خوبی مثل شما به خود می بالم.

0+0-

يكشنبه 12 دي 1389



>>>عباس تهراني:

عباس اومدي و نسازي ها ! يعني چي ميخوام در اينجارو تخته كنم ! ...

0+0-

يكشنبه 12 دي 1389



>>>بهروز میلانی فر:

آقای سردبیر واقعا از سایتتون خوشم اومد . میدونید چرا؟ چون هر دفعه که مراجعه میکنم یه مطلب جدیدی دارین و این نشون از جدی بودن فعالیتتون داره و امیدوارم که روز به روز موفق تر باشید . فقط یه کم بیشتر رو تبلیغات سایتتون فکر کنید چون کسی این سایت رو نمیشناسه و به نظرم باید بیشتر و بیشتر سایت رو به دوستداران سینما بشناسونید.

0+0-

شنبه 11 دي 1389



>>>no name:

علیک سلام.از اینکه خبر خبرگزاری ها را کپی پیست نمیکنین متشکرم.چون ادم مطمئن هستش که وقتی به سایت شما سر میزنه خبرهای جدید میخونه.

0+0-

جمعه 10 دي 1389



>>>شقایق:

سلام و تبریک برای 1 سالگی سایتتون متاسفانه مدتی نتونستم به این سایت سر بزنم اما حالا که اومدم همه چی مثل قبل عالیه و مرسی از شما . امیدوارم روز به روز موفق تر باشین . اگه لطف کنین یه مقدار در مورد سینمای ایران بیشتر بنویسین .

0+0-

جمعه 10 دي 1389



>>>مریم-خ:

سلام .من تازه با سایتتون اشنا شدم .مقاله های مبحث تئوریک عالی بود.نقد های روزتون هم بدک نبود .از این که اخبار خبرگزاری هارو کپی پیست نمیکنن و تمام نقد ها و مقاله هاتون اورجینال هست خیلی خیلی تشکر میکنم.

0+0-

پنجشنبه 9 دي 1389



>>>بهرو میلانی فر:

با سلام به آقای سردبیر آقای سردبیر محترم من از طریق یه بنده خدایی که اتفاقا خیلی هم از این سایت تعریف و تمجید میکرد با سایتتون اشنا شدم و از این بابت که با یه سایت جدید آشنا شدم خوشحالم اما واقعا اکثر مطالبتون رو که خوندم هیچ چیز جدیدی به من نگفت و همه چیز تکرار و تکراه در مورد سینمای جهان هم واقعا به روز نیستید و خیلی عقب از خیلی سایتهای دیگه هستید حالا من موندم اون استادی که این سایت رو به من معرفی کرد دلیلش چی بوده ؟ من دارم کارگردانی میخونم و با سینما هم خیلی آشنام اینو گفتم که بدونین الکی حرفی رو نمیزنم . در هر صورت امیدوارم روز به روز موفق و موفق تر بشین .

0+0-

چهارشنبه 8 دي 1389



>>>دادا رس.ل:

تولدت مبارک.بیا شمع ها روفوت کن:: &&&&&&& -----------

0+0-

يكشنبه 5 دي 1389



>>>محمد علی رامین یا هرچی!:

سلام بر پرده سینما و تمامی دوستان ! تبریک آقای فاضلی و همه عزیزان عزیز !!! آقای فاضلی بچه ها راست می گن نقدارو بیشتر کن (تعدادو در هفته میگم!!) و حتما هم نباید اینقدر به روز باشن که دیگه کسی ندیده ، فیلمهای روز فیلمهایی هستند که همه دیدن و یا در بازارن و موجود ، شما هم خودت به فیلمسازیت برس به خدا وب بازی و این حرفا همش درده سره ! مولوی میگه ""محرم این هوش جز بی هوش نیست "" باور کن!! همینه اگه دوست داری فیلم بسازی بساز اگه امکانات داری بساز به خدا ما هرکاری کردیم بالای 1 میلیون در میومد تازه الانم بهمون مجوز نمیدن آخه مگه فیلم کوتاه مجوز می خاود شما میتونی بساز اسم فیلماتونم به ما بده از بچه های حوزه هنری بگیریم ببینیم ، باور کنید دیگه کارمون به جایی رسیده هر کی رومیبینیم از روی فیلمهای مورد علاقش یا فیلمها و نوشته هاش شخصیتش رو تشخیص میدیم !

0+0-

يكشنبه 5 دي 1389



>>>شروین :

سلام اقای فاضلی .به اون منتقدت بگو هفته ای یه نقد میزاره اونم رفته یه فیلم اسیایی که تو موزه باید بگردی پیداش کنیم چرا گذاشته!!حالموگرفتین!اه ه

0+0-

شنبه 4 دي 1389



>>>n2all:

سلام .اقای فاضلی خواهش میکنم بخش نقد هفتگیتونو از هفته ای یکبار به هفته ای دوبار تغییر بدین!خیلی خیلی ممنون میشم!

0+0-

جمعه 3 دي 1389



>>>خادم الرعایا الحقیر العبد، امیر بن عبدالله المسمی باهوارکی:

السلام بر ابوفاضل کرام، رفیق شفیق و محب ذونصیب. خداوند متعال را استدعا دارم که به شما قوت مضاعف عطا فرمایاد. الیوم رفقا فرمایش کردند که آزرده خاطر می باشید. دو قدم آمدیم تا احوالات عالی بپرسیم و برویم. گویا فی الحال تشریف نداشته در اندرونی می‌باشید. خدای را سپاس می گذارم که ما ابناء بشر را مستعد و بالقوه بالتّمام خلق نفرموده است. و مثلاً چنانچه ما مستعد برای شاخ در آوردن می‌بودیم بایست به طور یومیه بر سرمان مثل «گوزنها» شاخه‌ها و غصون می‌رویید. حال تصور بفرمایید که ما کلاهِ نداشته‌مان را باید کجا می‌نهادیم؟ شاید بهتر بود اصلا ً در این اوضاع کلاه بر سر نگذاریم و بلکه قبای خود را بر آن غصون بیاویزیم. می‌خواستیم بگوییم که «ألبَلاءُ لِلوِلاء» اما پشیمان شدیم و نزد خود گفتیم بر زبان مادری خود سخن کنیم بهتر و شنودنی‌تر باشد. لهذا با ورد لب می‌گویم و برای حضرت مستطاب در اندرون گوش، همان سخن را که آن شاعر سوخته دل فرموده: «هر که در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند / آن كه بود تشنه شمشير دوست، آب لب نيشترش می‌دهند». آری، این مطلب از سنن ماجده سیدنا الکریم، خالق متعال و حضرت دوست است که اینچنین تقدیر فرموده که ابرار و مقربین درگاهش را به آزار دشمنان مشغول دارد تا آن حضرات افعال نیک و سعیشان زیاده گشته، این دنیای دنی سجن آنها بوده نهایتاً ایام بی‌انتهای فراغ ایشان به جنت رضوان اوفتد. آنجا که إن شاء الله بروی دیگر این مصائب را مذکور نمی‌داری. چون به نوعی از نسیان ممدوح مبتلا ‌شوی که از ابتلائات نیک در آن بلد شریفه می‌باشد. در آن موطن شریف غم نبری و هیچ غصه نخوری و آنچه بخواهی جمله را با اراده خود برآوری و غلامان وجیه و کنیزکان جمیل جملگی بر گرد تو بچرخند و تو را ارباب ارباب بخوانند و دستوری خواهند و تو اگر خواهی هیچ فرمان ندهی و بر ایشان بسیار ناز فرمایی. و ایشان بر تو نیاز آورند که خدای ما، ما را بدین حسن و بهاء که می‌بینی تنها برای خدمت تو خلق فرموده. این چه حالت است که در ما نظر نمی‌کنی؟ پس ما را بفرمای که حاجت تو چیست؟ هر چه فرمان کنی به طرفة العینی برآوریم. و تو بگویی که من خود غلامم، مرا به نزد اربابم برید. و از آن وقت نام شریف تو ذکر تسبیح ایشان شود و شعله‌ای مدام در دل آنها شود. پس تو را به درب خانه همسایه شریفت حاضر کنند و اجازت خواهند برای ورود. پس تو به اندرون شوی و بگذرد از عیش آنچه بر تو بگذرد. آنگاه اربابت فرماید که من خود غلامم. پس او تو را بردارد و با بال‌های بهشتی بپرّید و به نزد ارباب او روید، سید الشباب اهل الجنة. و آنجا نیز به کیفیتی نیکوتر بگذرد. و او شما را نزد باب و اربابش برد، حضرت امیرالمؤمنین که او خود مکرر می‌فرمود: «أنا عبد من عبید محمد» و نیز می‌فرمود: «من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً» تا همه بدانند هیچ کس بدو کلمه‌ای و حرفی نیاموخته است و او همه را از مولایش محمد مصطفی برده است. و می‌گویند علی در تبعیت از اربابش به طریقی می‌رفت که هیچ ردی از أنانیت او بر زمین نباشد و تنها اثر پای مصطفی بماند. آنگاه اولین مخلوق خداوند و بهانة خلقت که همه جهان طفیل وجود اوست، در خانه بی‌انتهایش شما را بپذیرد و غرفه‌ای از آن به شما بدهد تا هر وقت که خواستی یعنی تا ابد بر او مجاور باشی و بگذرد آنجا بر تو آنچه بر تو بگذرد إن شاء الله تعالی.

0+0-

جمعه 3 دي 1389



>>>مجید:

«پاچه خواری همایونی نکنید»!

0+0-

جمعه 3 دي 1389



>>>niki.m:

az in site bishtar az ghabl khosham omad be chand dalil yek nazaratam ro zod darj kardin do inke fekr mikardam bazi harfamo sansor konin vali nakardin

0+0-

جمعه 3 دي 1389



>>>مهرداد:

http://cinema-tv-teater.blogfa.com/post-470.aspx

0+0-

جمعه 3 دي 1389



>>>منوچهر طبسی:

تولدت مبارک پرده سینما! انشا ا.. 100ساله بشی

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>niki.m:

ba salam va khaste nabashid be shoma va khaste nabashid be hame karkonan site cinscreen manam tavalod site ro tabrik migam va omidvaram ke bazam mesle hamishe baraye ma betonid bashid man in site ro kheili dost daram va gahan be in site sar mizanam vali baraye avalin bar hast ke daram baraton minevisam onam be khatere in hast ke az neveshtehaton intor barmiad ke dige az bodan khaste shodin va man mikham begam ke bashin va hichvaght ham khaste nashin

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>شکوفه!:

پرده سینما تولدت مبارک!اقای فاضلی خیلی بدبین هستید !

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>محمد سبزی:

خدا را شکر که مالیات می پردازم این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم... خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند. این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم. خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم.این یعنی توان سخت کار کردن را دارم. خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم.این یعنی من خانه ای دارم. خدا را شکر که در جائی دور جای پارک پیدا کردم.این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن. خدا را شکر که سرو صدای همسایه ها را می شنوم. این یعنی من توانائی شنیدن دارم. خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم. این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم. خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم. این یعنی من هنوز زنده ام. خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم. این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم. خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند. این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم خدا را شکر که هنوز بعد از یک سال هنوز سایتم پا برجا است.این یعنی دوستان وافرادی دارم که برای انتشار مطالبم ارزش قائل هستند و مدام به آن سر میزنند. خدارو شکر اقای فاضلی

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>شهرام:

یه جوری نوشتین کار سایت انگار چه کاری داره؟هفته ای یکبار آپدیت میکنین مگر کوه میخوای بکنی برادر من؟اتفاقا داشتن سایتبرای یکهنرمند یا منتقدتریبونخیلی خوبی است که از طریق ان با دنیای مجازی ارتباط داشته باشند.سایت شما هم الحمد الله از نظر کامنت فوق العاده هستش.بخاطر دلخوری از یکی دونفر میخوای سایت رو تعطیلکنی؟بابا شما دیگه اخرشی!

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>محسن کریم لو:

جناب اقای فلضلی عزیز سلام. اینایی که دیدی انگار ادم های بد قصه هستند که در زندگی همه افراد است و شما نبایداونا رو ببینید .من یاد گرفتم توی دنیا از هیچکس توقع کار ی رو نداشته باشم.هرچه قدر که به این موضوعات فکر کنی بیشتراعصاب ادم خورد میشود و هیچ تاثیری بر اعمال طرف بد قصه ندارد وشما دارید بی خودی خودتان را اذیت میکنید.این ادمهاییی که شما دارید دربارشون حرف میزنید در مقابل افرادی که من در زندگیم دیدن هیچی نیستند.به ادم های خوب قصه فکر کن تا بیشتر با اینجور ادما توی زندگیت مواجه بشی رفیق عزیز.دوم در باره کپی رایت که خیلی خوش خیالین اگر فکر کنید توی ایران انجامش عملیه!شما فقط این مشکل را ندارید بلکه افراد بسیاری در همه حوزه های گوناگون با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند.سایت شما هم چون نقد های جدید رو زودتر از بقیه سایت های ایرانی میزاره طبیعیه که موردهجوم کپی/پیست کنندگان قرارمیگیره.حتی این اخرا که خبرگزاری ایکنا وبرنا و.. هم نقداتون رو بدون ذکر منبع کپی /پیست میکنن.فقط کافیه یه سرچ کنیدتو گوگل کنید تا انواع و اقسام تالار گفتگوها وسایت ها و وبلاگ ها و روزنامه هایی رو میبینید که مقاله هاتونو کپی /پیست میکنن(البته بیشترشون نام منبع رو ذکر میکنن). همه ارزوی داشتن چنین سایت خوب و پر محتوایی رو دارن نمیدونم چرا انقدرعلاقه داریدتعطیلش کنید.تمام مطالب سایتتون کم کم زیر10تاکامنت نداره و این عالیه چون شما تونستیدبامخاطبتون ارتباط برقرارکنید.ولی شما اینا رو شما نمیبینید به جاش برخورد بد افراد(که نشانه شعور پایین خود آن افراد است) با خودتون رومیبینید.به قول شاعر::چشم ها رابایدشست/جور دیگر باید دید! در پناه خدا موفق باشید!

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>بانو:

سالروز تاسیس سایت پرده سینما را به شما جناب فاضلی تبریک میگم.و امید دارم در این واویلاها و افسوسها ،شما همچنان برقرار و استوار باشید.و سایتی اینچنین پر محتوا و سودمند را هدایت کنید.صبر شما راستایش میکنم که در این یکسال با تمام مشکلات و نامهربانیها علاقمندان و دوستداران و دلسوزان سینما را جزو بازدیدکنندگان این سایت نگاه داشتید.

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>محمد2009:

اقای فاضلی عزیز تبریک میگم.توی این یکسال اوایلش خیلی عالی بودین اواسطش سایت اساسی افت کرد و لی خداروشکر الان دوماهه که دوباره سایت افتاده رو غلتک و دوباره به دوران اوجش برگشته!سایتتون عالیه

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>آیدی:

تبریک.

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>م.ت:

سلام استاد.ما هم پیامکی دادیم به شما شب یلدایی و تبریکی گفتیم بابت یک سالگی سایت.اما فک کنم اس او اس ما هم تو راه مونده باشه هنوز !!!! به هر صورت مبارک باشه یکسالگی سایت. خسته نباشین استاد

0+0-

چهارشنبه 1 دي 1389




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.