پرده سینما

یادداشت سردبیر: دفتر یازدهم- اولویت ما «محبوبیت» نیست، بلکه «حقیقت» است

پرده سینما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یا مالک یوم الدین

 

 

دفتر یازدهم

 

 

 

هفدهم بهمن ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت

 

 

 

الف)جشنواره فیلم فجر هم به پایان رسید. این جشنواره مهمترین رویداد سینمایی سال در ایران است. در آستانه جشنواره، بسیاری تلاش کردند تا زمزمه تحریم آن را بر سر زبان ها بیاندازند. جمعی فرا رسیدن سر رسید برگزاری آن را بهانه مناسبی برای غوغا دانستند و فیلم هایشان را با جنجال به جشنواره تحمیل کردند. اما وقتی پرده نقره ای نوارهای سلولوئید را بر خودش تاباند، حقیقت بسیاری چیزها معلوم شد. عده ای دیگر با خودداری از ارائه فیلم هایشان به جشنواره فجر تلاش کردند راه دیگری برای جنجال پیدا کنند. اما جشنواره بدون خوب و بد فیلم های آنها به راهش ادامه داد. بهمن ماه امسال فیلمهایی بر پرده سینماهای جشنواره آمدند که اتفاق های خجسته ای برای سینمای ایران به شمار می روند. از بدرود بغداد مهدی نادری گرفته تا هیچ عبدالرضا کاهانی و حوالی اتوبان سیاوش اسعدی و آل بهرام عظیم پور. استعدادهای جوان و خلاق همچنان در سینمای ایران به ظهور می رسند. ما حق نداریم آنها را نادیده بگیریم یا قربانی مسائل دیگری بکنیم.

 

 

ب)مقاله «نوشتن تاریخ با جوهر تقلب؛ بررسی جریان انحطاط در نقد فیلم ایران از شمیم بهار تا بهزاد رحیمیان» که روز اول بهمن ماه در سایت پرده سینما تیتر اول بود و تا نهم بهمن ماه تیتر اصلی ماند، بازتاب های بسیار گسترده ای داشت و از این بابت خوشحالم. موافقان مقاله رفته رفته چیزهای جدیدی را درباره کلاس هایی که اعضای «محفل» مورد بحث در آموزشگاه های سینمایی داشتند آشکار کردند. چند تن دیگر هم که «بت بزرگ» را شکسته می دیدند در تأیید مفاد اصلی مقاله چیزهایی نوشتند.

اما مخالفان مقاله در قدم اول نگارنده را متهم به پول گرفتن از «دولت»، «حماس»، و یا انتساب به روزنامه «کیهان» کردند. به نظر آنها این ساده ترین راه برای مواجهه با یک حقیقت تلخ تاریخی بود. اما چه باک! ما به دنبال ارائه یک تصویر «موجه» از خودمان نیستیم. اولویت ما «محبوبیت» نیست، بلکه «حقیقت» است. طبیعی است اتخاذ یک خط مشی مدارامنشانه در مواجهه با حوزه های مختلف سینما می تواند چهره «موجه»تر و حتی «محبوب»تری از یک سایت تخصصی سینمایی فراهم کند. اما این «وجاهت» و «محبوبیت» ارزانی دوستان! البته ما اطمینان داریم به وجاهت و محبوبیت واقعی هم دست پیدا کرده ایم و بیش از این هم دست پیدا خواهیم کرد. از سوی دیگر، آن مقاله نه با امضای مستعار منتشر شده است، نه مخفیانه وارد شبکه وب گردیده. مقاله «نوشتن تاریخ با جوهر تقلب...» امضاء دارد و صاحب امضاء هم یک شخص حقیقی است که بیست سالی در حوزه های تخصصی سینما مقاله تألیف کرده است. ما خودمان را مخفی نکرده ایم. ما آشکارا به مصاف «بت بزرگ» جریان نقد فیلم ایران رفته ایم و خوشحالیم که از این مصاف سربلند بیرون آمده ایم. چراکه در دورانی که بسیاری ما را از تمرکز بر مباحث تحلیلی سینما به علت غیر متداول بودن این مباحث در اینترنت پرهیز می دادند، خوشحالیم و افتخار می کنیم که مخالفان ما مقاله را به دقت خوانده بودند و حتی به اذعان خودشان آن را روی کاغذ چاپ کرده بودند تا با دقت بیشتری مطالعه کنند. تا آن حد که مقاله مذکور رکورد بازدید در سایت پرده سینما را شکست و در فاصله سه روز به پر بیننده ترین مقاله تبدیل شد. به اعتقاد ما این ثابت می کند که حتماً حقیقتی در آن مقاله وجود داشته است. و اگرچه لازم به اشاره و توضیح و کنایه نیست اما حتی مخالفان مقاله نیز نمی توانند انکار کنند که بین «مقاله بد» و «مقاله ای که من بدم آمد» فاصله و فرق زیادی وجود دارد. «مقاله بد» مثل فیلم بد، یا رمان بد اصلاً مورد توجه قرار نمی گیرد، اما «مقاله خوب» مثل فیلم خوب و رمان خوب مورد توجه بسیار واقع می شود و بسیاری با آن موافق و بسیاری دیگر با آن مخالف خواهند شد.

اعضای یک «فرقه» مذهبی که در مقاله «نوشتن تاریخ با جوهر تقلب...»  بدون آنکه به نام «فرقه» آنها اشاره شود یکی از کانون های اصلی انتقاد مقاله بودند نیز خط مشی چندین و چند ساله خود را در مواجهه با این مقاله هم ادامه دادند: مظلوم نمایی، پیچیده نمایی، هتاکی، گذاشتن کامنت به زبان انگلیسی، تفرعن، و طرح مباحث حاشیه ای که صحت و سقم آنها نه معلوم بود و نه در چارچوب آن مقاله می گنجید. سپس همانطور که در سوم بهمن ماه، گویی در یک فراخوان جهانی به سوی مقاله حمله کرده بودند، از فردای آن روز در یک فرمان دیگر از هرگونه حمله و تمرکز به مقاله پرهیز داده شدند. به هرحال اگر پذیرفتن افتراهای مخالفان مقاله چیزی را حل می کند ما برای ادامه بحث جرأت گردن نهادن به آن افتراها را داریم.

دوستان عزیز! فرض کنید ما با «دولت» لابی کرده ایم، از «حماس» پول می گیریم، با «کیهان» در ارتباطیم و اصلاً به قول شما از حرص شرکت داده نشدن در نظرخواهی ماهنامه «فیلم» اقدام به نگارش و انتشار آن مقاله کرده ایم؛ که چی؟! چه چیزی عوض می شود؟! مفاد آن مقاله که پنجاه سال از جریان نقد فیلم ایران را مورد تحلیل قرار داده است همچنان به قوت خودش باقی است و هنوز یک پاسخ تحلیلی و موشکافانه به آن داده نشده. همین جا تأکید می کنم که پرده سینما آماده انتشار هرگونه مقاله تحلیلی موافق یا مخالف مقاله مذکور است. ما لبه تیز انتقادمان را متوجه افراد و جریان های مشخصی کردیم: شمیم بهار و بهزاد رحیمیان به عنوان دو نویسنده سینمایی که طی چند دهه به شکل خفیه دیدگاههایی را در جریان نقد فیلم ایران ترویج دادند که قبل از آنکه به مفاهیم زیبایی شناسانه سینما مربوط باشد به ایدئولوژی «فرقه»ای آنها مربوط بود. و ماهنامه «فیلم» به مدیریت مسعود مهرابی، هوشنگ گلمکانی و عباس یاری که طی نزدیک به سه دهه حیاط خلوت این افراد برای گسترش دیدگاههایشان بود. ما لبه تیز مقاله «نوشتن تاریخ با جوهر تقلب...» را متوجه این افراد کردیم و از سوی دیگر تلاش کردیم تا سرحد امکان محدوده های آزاد اندیشی را حفظ کنیم. از همین رو به جز دو مورد که نویسندگان کامنت به افرادی خارج از بحث ما ایراد اتهام می کردند، و یا مصرانه به تکرار مکررات پرداخته می پرداختند، ما تمام کامنت های مخالفی را که به دستمان رسید در ذیل مقاله منتشر کردیم.

باز هم اقتدا می کنیم به سخن لسان الغیب خواجه شیراز که می فرمایند:

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را       دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

در کــوی نیکنــامی مـا را گــذر ندادند       گر تو نمی پسـندی تغییر کن قضا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود       ای شـیخ پاکدامن معذور دار ما را


 

غلامعباس فاضلی

 

 


 

 

برای مشاهده دیگر یادداشت ها، اینجا را کلیک کنید


 تاريخ ارسال: 1388/11/17
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.